اختصاصی شبکه اجتهاد: رژیم صهیونیستی نهتنها با ترور و تهاجم، بلکه با آغاز جنگی تمامعیار علیه ایران، دشمنی خود را آشکار کرده است. این رژیم پیشتر جنگ رسانهای و شناختی را کلید زده بود. جنگهای امروزی، نبردهای ترکیبیاند که درهمآمیخته از جنگ سیاسی، نظامی کلاسیک، عملیات نامنظم، جنگ سایبری، انتشار اخبار جعلی، دیپلماسی فریبکارانه، نبرد حقوقی، مداخله در انتخابات کشورهای دیگر، برهمزدن ساختار جمعیتی، مهاجرتساز سازمانیافته، یورش فرهنگی و ایجاد تفرقه دینی هستند. در این میان، دو محور کلیدی، یعنی جنگ نظامی و جنگ شناختی، نقشی محوری ایفا میکنند.
آیه شریفه نفر، با تأکید بر لزوم «تفقه در دین» و «انذار قوم»، چراغ راهی است که اهمیت بیبدیل جهاد شناختی یا همان «جهاد تبیین» را هویدا میسازد. این یادداشت بر آن است تا با تکیه بر مبانی قرآنی و تفسیری، جایگاه محوری جهاد تبیین را در کنار جهاد نظامی، به عنوان یک راهبرد اساسی در مواجهه با چالشهای کنونی، به ویژه در نبرد ترکیبی با رژیم صهیونیستی، تبیین نماید.
آیه نفر: وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ؛[۱] شایسته نیست مؤمنان همگى (بسوى میدان جهاد) کوچ کنند؛ چرا از هر گروهى از آنان، طایفهاى کوچ نمىکند (و طایفهاى در مدینه بماند)، تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهى یابند و به هنگام بازگشت بسوى قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خوددارى کنند».
در این آیه و آیه بعد در حقیقت مردم به دو نوع جهاد دعوت میشوند. در آیه بعدی مردم به جهاد نظامی و بدنی امر میشوند: «یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ وَ لْیَجِدُواْ فِیکُمْ غِلْظَهً وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِین؛[۲] اى کسانى که ایمان آوردهاید با کسانى از کفار پیکار کنید که به شما نزدیکترند و حتما باید در شما شدت و صلابت (در عمل) بیابند، و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است».
اما در آیه نفر، مردم به جهاد در دین که تفقه و انذار و تبلیغ است دعوت شدهاند. همانگونه که برخی تصریح کردهاند، نفر برای تفقه، جهاد در دین است و همان حکم جهاد نظامی را دارد: «النفر للتفقه جهاد فی الدین أیضا فهما بحکم واحد»[۳] و «هی جهاد أیضاً و لکن بنحو آخر».[۴]
این آیه از آیات مهم در عرصه جهاد تبیین است. در این آیه عرصهای جدید به مسلمانان باز شده است. به خلاف تصور ابتدایی مسلمانان که جهاد نظامی را مقدم بر بسیاری از امور میدانستند در این آیه از عرصهای دیگر از جهاد و بلکه میتوان گفت مهمتر از جهاد نظامی سخن میگوید. در هنگامهای که حکومت دینی در مدینه تشکیل شده است و مردم نیازمند انذار و تبلیغ هستند، این آیه دریچهای جدید به مسلمانان باز میکند و دستور میدهد که همه آنها به جهاد نظامی نروند؛ بلکه دستهای از ایشان به مدینه روند، مسائل دین را بیاموزند؛ سپس به انذار و تبلیغ در دین بپردازند.
دیدگاه علامه طباطبایی درباره معناى آیه این است که: براى مؤمنین سایر شهرستانهاى غیر مدینه جایز نیست که همگى به جهاد بروند. چرا از هر شهرى یک عده بسوى مدینه الرسول کوچ نمىکنند تا در آنجا احکام دین را یاد گرفته و عمل کنند و در مراجعت هموطنان خود را با نشر معارف دین انذار نموده، آثار مخالفت با اصول و فروع دین را گوشزد ایشان بکنند؛ تا شاید بترسند و به تقوا بگرایند. سیاق آیه دلالت مىکند بر اینکه منظور از جمله «لِیَنْفِرُوا کَافَّهً» بیرون شدن همگى براى جهاد است. ضمیر در «فِرْقَهٍ مِنْهُمْ» به مؤمنین برمىگردد که نباید همگیشان بیرون روند. لازمه آن این است که مقصود از «نفر» کوچ کردن به سوى رسول خدا باشد. بنابراین، آیه شریفه در این مقام است که مؤمنین سایر شهرها را نهى کند از اینکه تمامیشان به جهاد بروند؛ بلکه باید یک عده از ایشان به مدینه الرسول آمده، احکام را از آن جناب بیاموزند و عده دیگرى به جهاد بروند. … مقصود از تفقه در دین فهمیدن همه معارف دینى از اصول و فروع آن است، نه خصوص احکام عملى، که فعلا در لسان علماى دین کلمه فقه اصطلاح در آن شده است؛ بدلیل اینکه مىفرماید: «وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ». روشن است که انذار با بیان فقه اصطلاحى، یعنى با گفتن مسائل عملى صورت نمىگیرد؛ بلکه احتیاج به بیان اصول عقاید دارد.[۵]
تعبیر «ما کان» در قرآن کریم، بهصورت جمله خبریه آمده است؛ اما مکرر در مقام انشاء بهکار رفته است؛ درنتیجه بر نهى و زجر دلالت دارد.[۶] ممکن است گفته شود که آیه، نهى بعد توهم وجوب است؛ درنتیجه بر نهى و حرمت دلالتى ندارد. زیرا شبیه امر «بعدَ الحظر» یا «بعدَ توهّمِ الحظر» است که مىتواند تنها مفید جواز باشد. اما سیاق آیه و تشویق به این امر و از سویی اهمیت تفقه و انذار مردم، قرینه بر اثبات بیش از جواز است.
قرائن و شواهد قرآنى حاکى از آن است که انذار به معناى عام (اعم از اخبار و تعلیم) است.[۷] نه اینکه وظیفه مبلغان تنها انذار باشد. توضیح اینکه در آیاتی از قرآن، پیامبران خویش را به نذیر معرفی کردهاند: «قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما أَنَا لَکُمْ نَذیرٌ مُبین»[۸]؛ «قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذیرٌ مُبینٌ»[۹]؛ نیز خداوند شأن و وظیفه پیامبر (ص) به انذار منحصر شده است: «إِنَّما أَنْتَ نَذیرٌ»[۱۰] و «إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذیر»[۱۱]. در این آیات نقش را منحصر به انذار کردهاند. این در حالی است که انذار در آیات متعددی در کنار تبشیر و مکمل یکدیگر بیان شده است؛ از جمله: «فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقینَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا»[۱۲].
علاوه طباطبایی علت تقدم و حصر در انذار را این میداند که در فهم عامه مردم تأثیرگذاری بهتر دارد؛ از سویی، برپایه حکم عقلی دفع ضرر محتمل، انذار، بعث الزامی در انسان ایجاد میکند؛ اما شوق چنین الزامی را در انسان بهوجود نمیآورد. درنتیجه حکیمانه است که در دعوت، انذار را مقدم کرد. ایشان برای تایید این نکته، آیاتی را بیان میکند که نقش پیامبر اکرم را در «منذر» بودن منحصر میکند. [۱۳]
ازسویی، انذار و تبشیر هر یک دارای معنایی مستقل است. اگر با یکدیگر آیند، معنایی مستقل دارد؛ اما اگر به تنهایی به کار آیند، ممکن است مشتمل بر معنای یکدیگر باشند. از نظر مفهومی، هر تبشیری مشتمل بر انذار نیز هست؛ همانگونه که در هم انذاری، تبشیری ضمنی است. بشارت به چیزی، انذار از ترک آن در رد دارد؛ از سویی، انذار از چیزی، بشارت به ترک آن دارد. به بیانی دیگر، ممکن است «انذار» در معنایی عام بهکار رود که به نوعی مساوی با مبلغ و مبین باشد و انذار و تبشیر را شامل شود.
در هر صورت، انذار در این آیه به معنایی عام به کار رفته است که شامل تبشیر نیز میگردد و همانگونه که علامه طباطبایی بیان کردهاند، ممکن است حصر بر انذار در این آیه و آیات بیان شده، اشاره به کارآمدی بیشتر انذار باشد. زیرا انذار و ترساندن تأثیر و بازدارندگی عامتری در انسانها دارد. انسانها از خطر دوری بیشتری دارند تا حرکت برای جلب منفعت. از سویی برای مربی، دفع ضرر محتمل مهمتر است تا جلب منفعت برای متربی.
درنتیجه میتوان گفت آیه دلالت بر تبلیغ دین و روشنگری (انذاری و تبشیری) بعد از تفقه دارد. از جمله مصداقهای مهم این تبلیغ و روشنگری، تبیین است. در جهاد تبیین نیز انذار اهمیت ویژهای دارد. زیرا در تقابل با دشمن باید به انذار از دشمن پرداخت. درنتیجه اطلاق آیه نفر، جهاد تبیین را شامل میشود. این آیه دلالت بر وجوب کفایی دارد. بر پایه اطلاق، وجوب کفایی جهاد تبیین نیز از این آیه بهدست میآید. همانگونه که بیان شد، این عرصه نیز عرصهای از جهاد است.
این آیه در سورهی مبارکه ی توبه قرار دارد و سوره ی توبه در سال نهم هجرت نازل شده و در آن زمان در اطراف مدینه و حتی در شبه جزیره العرب کافری وجود نداشت و دولت اسلامی در اوج قدرت نسبت به پیش از خود بود. مانند امروز که کشور در فضایی همچون آن دوران قرار دارد.
آیه در مقام این است که مؤمنین مدینه باید وظائف را تقسیم کنند. گروهی باید به جهاد بروند و گروهی هم خدمت پیغمبر اکرم (ص) بمانند و در دین تفقه نمایند. و سپس جهاد تبیین انجام دهند.
بنابراین، در این آیه دو بعد از تقابل و مبارزه و جنگ را راهبرد تقابل میداند: جهاد نظامی و همزمان، جهاد شناختی که مقام معظم رهبری برپایه تراث جهاد تبیین تابیر کردهاند. لذا وظیفه سپاه و ارتش جهاد نظامی و وظیفه ذاتی حوزه و دانشگاه، جهاد تبیین است.
اکنون با توجه با عریان شدن جنایات رژیم صهیونیستی در ایران که پیشتر داد همراهی با مردم را داشت، اکنون با به شهادت رساندن زن و کودک ایرانی، هنگامه جهاد تبیین است تا واقعیت جنگ شناختی دشمن و ماهیت آن برای مردم تبیین شود.
در شرایط خطیر کنونی، این وظیفه خطیر بر عهده علما، اساتید و طلاب است تا با روشنگری و تبیین ابعاد گوناگون این جنگ شناختی برای عموم مردم، آنان را در برابر هجمههای فکری و تبلیغاتی دشمن واکسینه نمایند.
اگر امت اسلام در این دو جبهه، را یکسان پیش نرود، به نصرت حقیقی نمیرسد. رمز تاکید رهبری معظم انقلاب بر پیشروی همزمان در جهاد نظامی و تبیین ریشه در این دستور قرآنی دارد.
———————————————–
[۱]. سوره توبه آیه ۱۲۲.
[۲]. همان، آیه ۱۲۳.
[۳]. «لکن النفر للتفقه جهاد فی الدین أیضا فهما بحکم واحد» (نجفى، کاشف الغطاء، عباس بن حسن بن جعفر، الفوائد الجعفریه، ص۲۹).
[۴]. «بل هی جهاد أیضاً و لکن بنحو آخر .. و لئن کان الجهاد المسلّح یمهّد الأرضیه المناسبه لتحکیم دین اللّٰه فی الأرض بإزاله الموانع عن الهدایه و إعداد المقتضی للاستقامه و الانفتاح على رحاب الحقّ .. فإنّ الجهاد العلمی التخصّصی و البیان الثقافی المبتنی علیه یفعلان فعلهما جدّاً فی ترسیم برنامج الحیاه عملیّاً ..» (جمعى از مؤلفان، مجله فقه أهل البیت علیهم السلام (بالعربیه)، ج۳، ص ۴).
[۵]. سید محمد حسین طباطبائی، المیزان فى تفسیر القرآن، ج۹ ، ص۴۰۳.
[۶] . (وَ مٰا کٰانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ اَلْقُرىٰ بِظُلْمٍ) (سوره هود (۱۱)، آیه ۱۱۷). (وَ مٰا کٰانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ اَلْقُرىٰ حَتّٰى یَبْعَثَ فِی أُمِّهٰا رَسُولاً) (سوره قصص (۲۸)، آیه ۵۹). این دو آیه حکایت دارند که خداوند ظلم نمىکند و بدون اتمام حجت هلاک نمىگرداند.
[۷] . ر. ک: سید محمدحسین طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۹، ص ۴۰۴؛ محمد بن طاهر، ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج ۱۰، ص ۲۳۰.
[۸]. سوره حج(۲۲)، آیه ۴۹.
[۹]. سوره ملک(۶۷)، آیه۲۶.
[۱۰]. سوره هود(۱۱) ، آیه۱۲.
[۱۱]. سوره فاطر(۳۵) ، آیه ۲۳.
[۱۲]. سوره مریم(۱۹)، آیه ۹۷
[۱۳]. ر.ک: علامه طباطبایی، المیزان فى تفسیر القرآن، ج۷ ، ص۳۹.