حجتالاسلام والمسلمین علی رحمانی با واکاوی دقیق و نوآورانه رویکرد روششناسانه آیتالله سیستانی در مواجهه با تعارض روایات، نشان داد که کتاب «المنهج فی علم الأصول» علاوه بر بازخوانی هوشمندانه مبانی قدما، مسیر نوینی در علم اصول و فقه معاصر گشوده است. رویکردی که بر مطالعه تاریخی و ادبی دقیق احادیث، تحلیل سیاق و زمینههای تقنینی کلمات معصومان(ع) متکی است و تفاوت بنیادینی با روشهای رایج اصول فقه دارد.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، سومین نشست علمی از سلسله هماندیشیهای مؤسسه «بهسوی اجتهاد» با موضوع موسوعه «المنهج فی علم الأصول» تقریرات درس آیتالله سیستانی به قلم استاد آیتالله حاج شیخ مهدی مروارید، با حضور جمعی از اساتید و فضلای حوزه علمیه خراسان در موسسه به سوی اجتهاد مشهد برگزار شد.
حجتالاسلام والمسلمین علی رحمانی، مدیرکل آموزش دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی در این نشست تخصصی به تبیین ابعاد روشی آیتالله سیستانی در مواجهه با تعارض روایات پرداخت. این استاد عالی حوزه علمیه مشهد با تمرکز بر ساختار مباحث «اختلاف حدیث»، در کتاب المنهج فی علم الأصول، نشان داد که رویکرد آیتالله سیستانی در تحلیل روایات، متکی بر مطالعه متنی و فرا متنی دقیقی در ابعاد تاریخی، زمینه شناختی و ادبیِ احادیث و نیز توجه به سیاق صدور و ابعاد تبیینی و تقنینی کلمات معصومان(ع) است؛ رویکردی که با ملاحظات و روشهای رایج در اصول فقه برای حل تعارض روایات، تفاوتهای قابل ملاحظهای دارد.
همچنین در این نشست حجتالاسلام سید مسعود مرتضوی با بررسی «المنهج فی علم الأصول» به عنوان مجموعهای غنی از مباحث روششناختی و متدولوژیک، تأکید کرد که این آثار، نقشه راهی برای تحولی بنیادین در فقه و اجتهاد معاصر هستند؛ تحولی که از طریق تلفیق اندیشههای نو، مطالعات بینرشتهای، و بازخوانی هوشمندانه مبانی قدما، مسیر تازهای برای پژوهشهای دینی و فقهی گشوده است. در ادامه گزارشی از مهمترین مباحث ارائه شده در این نشست پیشرویتان قرار میگیرد.
استاد علی حمانی: از کتاب المنهج فی علم الأصول، آنچه بیشتر مورد توجه در این عرایض است، مقصد دوم یعنی مباحث مربوط به اختلاف حدیث است. پیش از ورود به بحث روش، لازم میدانم مقدمتاً عرض کنم منظور از «روش»، مجموعه فرآیندهایی است که به اندیشمند؛ متکلم، فقیه یا فیلسوف، کمک میکند تا در حل یک مسئله موفق عمل کند. فرآیندی که ممکن است از حوزه منابع و اطلاعات فراتر از آن علم آغاز شده و نهایتاً به نتیجه؛ یعنی حل مسئله برسد. بنابراین لازم است مقدمتا به سه موضوع توجه شود: شخصیت علمی آیتالله سیستانی و مناشئ تغذیه اندیشه ایشان، توجه به ابعاد متنی و فرامتنی روایات، ساختار حدیث شناختی برآمده از خود روایات.
شخصیت حضرت آیتالله العظمی سیستانی
شخصیت حضرت آیتالله العظمی سیستانی از حیث وسعت علمی و اشراف نسبت به مکاتب مختلف در علوم اسلامی قابل توجه است. ایشان تقریباً سه مکتب از مکاتب معاصر حوزههای علمیه را در بعد معارفی، فقهی، کلامی، رجالی و حدیثی از نزدیک درک کرده و با شخصیتهای بزرگ این مکاتب رابطه علمی داشته است.
از جمله این مکاتب، مکتب خراسان است. ایشان از شاگردان خاص مرحوم آیتالله شیخ مجتبی قزوینی به شمار میرفتهاند و حسب نقل برخی از شاگردان حاج شیخ مجتبی، آیتالله سیستانی پیش از عزیمت به قم، در مشهد واجد مراتب علمی شایسته و قابل توجه از سوی اساتید این مکتب بوده است.
مکتب معارفی و تأثیرات آن
حاج شیخ مجتبی، وابسته به مکتب معارفی است که به طور خلاصه توجه ویژهای به طریقه و روش کسب معارف از ناحیه وحی و از طریق معصومین علیهمالسلام دارد. آیتالله سیستانی یکی از شاگردان خوب این مکتب به شمار میآید. بهخصوص که تلقی اصحاب این مکتب این است که مشی سلف صالح و اکثر فقهای امامیه، مشی معارفیان بوده است؛ یعنی طریق وحیانی را سالمترین و دقیقترین طریق برای کسب معارف الهیه به معنای عام قلمداد میکردند.
اگرچه ممکن بوده است از دانشهای دیگر نیز کمک بگیرند، اما به هیچ وجه همعرض با این طریق به شمار نمیرفته است.
حکایت حضور در نجف و تغییرات در زندگی علمی
در جریان مکتب معارفی که توسط استاد محمدرضا حکیمی (رحمه الله تعالی) با عنوان مکتب تفکیک نام گذاری شده، تنوعی از نگرشها وجود دارد، در عین حال سلوک اخلاقی مبتنی بر آیات و روایات یا به عبارت دیگر سلوک بر مبنای سنت و شریعت در میان برخی از اعلام و اتباع این جریان رواج داشته که مغذای آن را در اصول معارفی و توحید افعالی باید جستجو کرد.
در یکی از جلسات مربوط به کتاب «الْحَیاه» که خدمت استاد محمد حکیمی بودیم، فرمودند: یکی از شاگردان آقا شیخ مجتبی به نجف رفته و بازگشته بود. ایشان از حال و هوای نجف و آیتالله سیستانی پرسیده بودند که آن شاگرد پاسخ داده بود که «آقای سیستانی دیگر آن آقای سیستانی مشهد نیست، بلکه آماده مرجعیت است». آقا شیخ مجتبی فرموده بودند «خیر! آقا سید علی همان کسی است که در مشهد با ما خداحافظی کرد، با همان روحیات و مراقبههای اخلاقی». غرض که آیتالله سیستانی شخصیت ممتاز علمی و معنوی است.
فراگیری مختصات مکتب قم متأخر و مکتب نجف معاصر
پس از مهاجرت به قم، در دوره حیات مرحوم آیتالله العظمی آقای بروجردی (رحمه الله)، در عین کسب فیض از مجلس درس ایشان، مجموعهای از منابع و رسائل آن بزرگوار را استنساخ کرده و همراه خود به نجف برده است. به این ترتیب آیتالله سیستانی، رویکرد وثوق صدوری، مقارن نگری بر شیوه و سبک آیتالله بروجردی و نوع نگرشهای ایشان به علوم حدیث، سند شناسی و رجال را به عنوان بخش دیگری از کوله بار دانشی خود اندوخته است.
در نجف نیز از درس شخصیتهای برجستهای همچون شیخ حسین حلی و مرحوم آیتالله العظمی خویی (رحمت الله علیهما) بهره برده است. درس آیتالله شیخ حسین حلی به لحاظ عمق علمی و برجستگی شاگردان، کاملاً ممتاز بوده است. بسیاری از مراجع طراز اول حوزههای نجف در نسل بعد، در این درس شرکت داشته اند.
آیتالله سیستانی از شاگردان ممتاز آیتالله خوئی هم هست. در پدید آمدن برخی از کتابهای مفصلی که از آیتالله خوئی به جای مانده از جمله معجم رجال بسیار مؤثر بوده است.
یکی دیگر از موضوعات قابل تأمل، گفتگوهای علمی مداوم آیتالله سیستانی و مرحوم شهید صدر به عنوان یک متفکر خلاق و دقیق النظر است. قرابت فکری یا به عبارت دیگر مشابهتها در مدل فکری این دو فقیه مبدع در زمان معاصر شایسته مطالعه است. دست کم در حوزه اصول فقه و در تنویع موضوعات و برخی مسائل، تشابه و نزدیکی وجود دارد.
در نیمههای دهه هفتاد که توفیق مطالعه کتاب «اقتصادنا» نصیب شده بود، بعد از یکی از جلسات درسی از حضرت استاد آیتالله حاج شیخ مهدی مروارید درباره این کتاب، سوالی کردم که شهید صدر چه مقدار متأثر از کتابهای استاد شهید مرتضی مطهری (رضوان الله علیه) و به طور خاص «اقتصاد اسلامی» بوده است؟ مشابهت محتوای برخی از کتب استاد شهید مرتضی مطهری با مباحث آیتالله شهید صدر نشان میدهد که یک خط فکری در این میان شکل گرفته بوده است. دغدغهام این بود که مرحوم امام فرمودهاند آثار شهید مطهری بلااستثنا برای همه قابل استفاده است، اگرچه از این سخن کتاب «اقتصاد اسلامی» ایشان استثنا شده بود؛ اما دنبال این نکته بودم که آیا کتاب اقتصادنا به لحاظ محتوایی از این کتاب هم تغذیه کرده است؟ البته حضرت استاد مروارید، ضمن تأیید مطالعه آثار شهید مطهری توسط شهید صدر، بخصوص در باب کتاب «فلسفتنا» از پیوند کتاب اقتصادنا به اقتصاد اسلامی اعلام عدم اطلاع کردند اما در ادامه فرمودند که آیتالله سیستانی پس از انتشار کتاب «اقتصادنا» آن را خوانده و جلسات مفصلی با شهید صدر درباره محتوای آن داشتهاند و در این بین اشکالاتی را به لحاظ فقهی متوجه این کتاب کرده بودند که مورد پذیرش شهید صدر واقع شده بود؛ اما مع الاسف به جهت شهادت، فرصت اصلاح کتاب پیش نیامد.
جامعیت علمی حضرت آیتالله سیستانی(متن و فرامتن)
از مطالعه آثار منسوب به آیتالله سیستانی و همچنین آنچه از درسهای حضرت استاد آیتالله مروارید برداشت کردهام این است که آیتالله سیستانی، شخصیتی جامع است. کمتر کسی در دوره معاصر از میان فقهای طراز اول یافت میشود که به این وسعت در کلام، فلسفه، فقه، اصول، فقه مذاهب، تاریخ اسلام و مطالعه مقارن علوم حدیث، مباحث ادیان، فلسفه سیاسی و غیره مطالعات گسترده و دقیق داشته و از آنها جهت ابداع در مباحث اصولی و فقهی استفاده کرده باشد. توضیح و تحلیلهای گرهگشا در باب زوایای مبهم برخی مباحث مربوط به این حوزهها را با تکیه به همین پیش زمینهها و مبانی حاصل از آنها داشته باشد.
در حدود سالهای ۱۳۷۷-۱۳۷۶ در مبحث استصحاب که حضرت آیتالله مروارید به تمایز امارات و اصول عملیه پرداختند، در مقام تقریب دیدگاه آیتالله سیستانی، به نقش قوت احتمال و محتمل در این تمایز اشاره نموده و در ضمن توضیح حساب احتمالات برخی از اقوال پاسکال و در تبیین «مجعول در امارات» و «حقیقت جعل» به «قرار داد اجتماعی» روسو یا برخی از افکارهابز جهت «تقریب تفکر و نگاه بشری» به این قبیل مفاهیم توجه میدادند. به نظر حقیر این قبیل مباحث، نشان از شخصیت تألیفی و تأسیسی حضرت آیتالله سیستانی در علوم اسلامی دارد که افزون بر متون به مسائل حاصل آمده از فرامتن، زمینههای تاریخی، فرهنگی و سیاسی نیز توجه میکنند.
فقیه محقق، مدقق و مؤسس
یک فقیه به ظاهر سنتی نجفی که گویا گرایش به مؤلفههای حوزه سنتی دارد، در درون خود، شخصیتی را به تدریج پرورش داده که اشراف علمی او نسبت به نظریههای مختلف علمی ماعصر جالب توجه میشود. به نظر حقیر آیتالله سیستانی؛ فقیهی محقق و متتبع و در عین حال مدقق است؛ یعنی ضمن تحقیق و تتبع بسیار که از جمله ویژگیهای دروس و آثار ایشان است، به نقد کلمات و تحلیل دیدگاهها نیز میپردازند؛ کمتر مشاهده میشود که فرد متتبع، اهل تدقیق هم باشد؛ اما این دو ویژگی در ایشان جمع شده و به یک مرحله جلوتر هم رفته و آن این است که از دل تتبع و تدقیق، ابداع و خلق مسئله هم تراوش کرده و نظریه پردازی رخ داده است.
از باب نمونه تحلیل انتساب رایگرایی به ابن جنید در آغاز کتاب «الرافد» یا بررسی مفهوم قیاس در روایات برخی از فقهای اصحاب در کتاب «تدوین الحدیث» که ضمن مباحث حجیت خبر واحد مطرح شده، نشان از درک متفاوت برخی از غوامض روایات امامیه و تاریخ حدیث بلکه فقه الحدیث این روایتها دارد. ایشان درباره استفاده اصطلاح قیاس در منابع اولیه، بحث مفصل روشی ارائه کردهاند که هم کاربرد اصطلاح و هم محدودیتهای آن را توضیح میدهد. بر این مبنا ارجاع رأی و قیاس به مقایسه با روح کتاب و سنت نکته ویژه این برداشت است.
آیتالله سیستانی اولین کسی است که کتاب مستقل و جامعی ناظر به اسباب اختلاف حدیث تألیف کردهاند. در این باب تأثیر ایشان از شیخ طوسی و برخی دیگر از متقدمین شایان بحث است. پس از آیتالله سیستانی، برخی از پژوهشگران مثل آقای دکتر احسانیفر یا دیگران به این موضوع پرداختهاند، ولی نقطه آغازین بحث در دوره معاصر، به نظر میرسد، شخص ایشان باشد.
ساختار وزین کتاب و اهمیت آن در اصول فقه
کتاب «المنهج فی علم الاصول» از حیث ساختار، وزین و مناسب است. جایابی مباحث، تقدیم و تأخیر و تقسیم منطقی آنها مناسب است. در بحث تعارض ادله و اختلاف احادیث، ایشان معتقدند که اولا بهترین نقطه ورود به تعارض ادله، پس از مباحث ظنون خاصه است و ثانیا توجه به اختلاف حدیث نشان از روشی دارد که در میان اصحاب أئمه علیهم السلام و قدما رواج داشته است. آنان کتابهایی تحت همین عنوان اختلاف حدیث هم به نگارش رسانده اند. بنابراین عنوان «تعارض ادله و اختلاف حدیث» اشاره به جمع میان نگاه معاصران و متقدمان در حل تعارض دارد.
در حوزه قواعد رفع تعارض، مباحث مختلفی بیان کرده اند که از جمله مباحث شایان توجه، گذر از جمع تبرعی و جمع عرفی، به نظریه سومی به نام «جمع استنباطی» است. این جمع را ایشان با توجه به ضوابط عقلایی، اصول حاکم بر تبیین و تبلیغ از سوی اهل بیت علیهمالسلام و اهداف شریعت سامان دادهاند.
بسیاری از فقها اختلاف در روایات را ناشی از اختلاف راویان میدانند. اما ایشان این موضوع را فراتر برده و به اختلاف ناشی از ناحیه اهلبیت علیهمالسلام نیز کشاندهاند.
توجه به دیدگاههای مختلف اصولی
آیتالله سیستانی؛ در اکثر مباحث از جمله بحث تعارض با نگاهی جامع به دیدگاه اصولیان پرداختهاند و تعادل و تراجیح یا تعارض ادله را به صورتی دقیق بررسی کردهاند؛ اما در کنار مباحث متداول، مبحث اختلاف حدیث را به عنوان مهمترین رکن در فهم و رفع تعارض به مباحث پیشین افزودهاند. ایشان معتقدند: پرداختن به اسباب اختلاف حدیث، باب جدیدی در تعارض ادله میگشاید و برکات فقهی بسیاری دارد. ایشان با گشودن باب اختلاف حدیث، امکان فهم عمیقتر تعارض ادله را فراهم کردهاند.
ساختار مباحث اختلاف حدیث
بحث اختلاف حدیث دو بخش اساسی دارد. یکی مربوط به اختلاف ناشی از سوی أئمه علیهمالسلام و دیگری اختلاف ناشی از سوی راویان است. در قسمت اول، ایشان توجه خاصی به مبحث تشریع از ناحیه پیامبر(ص) و اهل بیت (ع) دارند. در این راستا تحلیل روایات مختلف از جمله ذیل حدیث «لا تعاد» (لا تنقض السنه الفریضه) شایان توجه است. بیان تفاوت فریضه و سنت و همین طور مسئله تفویض از جمله محتواهای بسیار غنی است که این سطح از تحقیق را در کمتر منبعی میتوان یافت. در ادامه پرداختن به مسئله تبلیغ، نشر و کتمان روایات، اسباب کتمان، تقیه و امثال اینها به طور مفصل بررسی شده است. تمام این مباحث از درون روایات استخراج شده و توسط آیتالله سیستانی طبقهبندی موضوعی شده است. ایشان با رویکرد تاریخی و حدیثی، به مسائلی همچون جعل روایت، تقیه و آسیبشناسی حدیث توجه نموده اند که از ویژگیهای برجسته کتاب المنهج شمرده میشود.
در پایان توجه به این نکته را لازم میدانم که پس از بیان اسباب جعل روایت و اینکه روایت موضوع و مجعول از ضعیفترین روایات شمرده میشود و اغلب فقیهان به این قبیل روایات توجهی نمیکنند، اما آیتالله سیستانی این قبیل روایات را برای دست یابی به مباحث زمینه شناختی احادیث و درک بهتر واژگان و فرهنگ رایج زمان صدور روایات قابل بهره برداری میدانند که توضیح آن فرصتی دیگر میطلبد.
امیدوارم فضلای حوزههای علمیه به اندیشههای اصولی، فقهی، حدیثی و رجالی آیتالله سیستانی بیشتر توجه کنند، و کتاب «المنهج فی علم الاصول» بخصوص مقصد دوم یعنی اختلاف حدیث را با دقت مطالعه نمایند که نگاه متفاوتی نسبت به حل تعارض روایات ارائه میدهد.
روششناسی پیشگامانه آیتالله سیستانی در «المنهج»
حجتالاسلام سید مسعود مرتضوی دیگر سخنران نشست، با اشاره به تاریخ تقریرات آیتالله سیستانی به قلم استاد مهدی مروارید، این تقریرات را مربوط به دروس سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۸ خورشیدی در حوزه نجف دانست که نزدیک به پنجاه سال پس از تدوین با تأخیر وارد فضای علمی حوزههای تشیع شدهاند.
همزمان با این دروس اولین تقریرات شهید صدر در ۱۴۱۴ ق با سرعت و انسجام بیشتری در فضای علمی حوزهها منتشر گردید و مورد توجه قرار گرفت، که تأخیر در انتشار تقریرات آیتالله سیستانی به قلم شاگرد برجسته ایشان استاد آیتالله مهدی مروارید، فرصت حضور قدرتمند آراء و روشهای نوین و ابتکارات او را به تأخیر انداخت. البته انتشارات تقریراتی به خصوص قاعده لاضرر و لاضرار و برخی از آثار دیگر، نگاهی کلان از اندیشه نو آیتالله سیستانی حکایت مینماید.
جایگاه برجسته روششناسی در تقریرات المنهج
یکی از ویژگیهای متمایز تقریرات منتشرشده با عنوان «المنهج»، غنا و تکثر مباحث روششناختی، متدولوژیک و دستگاهمند بودن اندیشه فقهی اصولی آیتالله سیستانی است که در بخش فوائد و قوائد پایان دو جلد کتاب منعکس گردیده است.
بر اساس مطالعات ۷–۸ سال گذشته با محوریت آثار آیتالله سیستانی، بیش از صد مورد روششناسی و منهجی را به طور فهرستوار از آثار ایشان استخراج گردیده است که پیگیری هر کدام از آن را موجب تحول در مباحث اجتهادی و به خصوص دانش فقه است.
برخی از مصادیق نو آوری منهجی آیتالله سیستانی
۱. نگاه نوآورانه آیتالله سیستانی به اهداف و غایات شریعت (بدون استفاده رایج از تعبیر «مقاصد شریعت» اهل سنت) و با تعبیر به موافقت روحیه، موافقت با اهداف علیا شریعت یکی از ارکان تحول آفرین آثار ایشان است. این رویکرد که امروزه در میان برخی اساتید حوزه علمیه نیز گسترشیافته، میتواند زمینهساز دگرگونی در چارچوب نظری و عملی دانش فقه گردد.
۲. آیتالله سیستانی به مکاتب فکری مشهد، قم و نجف میپردازد و با اندیشه مستقل نقدهای وارده بر هریک را مطرح نموده و علاوه بر ایجاد پیوند میان این مکاتب با افزایش ارزش افزوده به مبانی علمی این سه مکتب، از ایستایی آن جلوگیری و منجر به نوآوری در آن میشوند. نمونههای متعددی از مباحث “تعارض الادله”، نظریههای منقح میرزا مهدی اصفهانی و آیتالله بروجردی را بیان میکند که آیتالله سیستانی در نقد و توسعه مبانی پیشینیان تلاش چشمگیری نموده است.
۳. رویکرد فعالانه ایشان به توسعه مطالعات بینرشتهای، استفاده از منابع غیر حوزوی، کثرت مطالعات، بهرهگیری از منابع نایاب، مراجعه به آثار حقوقی، فلسفی و اجتماعی نظیر “روح القوانین” منتسکیو، باعث شده کار تحقیق و تخریج منابع آثار و تقریرات آیتالله سیستانی دشوار اما همراه با غنای علمی ویژه باشد.
۴. نقش احیاگرانه آیتالله سیستانی نسبت به فقه قدما را با ذکر ارجاعات مستمر ایشان به شیخ طوسی، شیخ مفید و سید مرتضی و تاکید بر منهج قدما در مباحثی همچون خبر واحد و وثوق صدوری، حمل حداقلی بر تقیه که گویای بازگشت به مبانی استوار گذشته، همزمان با بهرهگیری انتقادی، چهرهای پویا از اجتهاد معاصر به نمایش گذاشته است.
«المنهج» نه صرفاً یک متن فقیهانه، بلکه نقشه راهی برای تحول علمی حوزه و نزدیک شدن پژوهشهای دینی به استانداردهای اجتهاد منقح است؛ و نوآوریهای علمی آیتالله سیستانی با هدایت و تعامل محققان جوان و اساتید باتجربه، مسیر نوینی در استنباط و نوآوری علمی میگشاید.