در فضای علمی کشور، نگاهی تقابلی نسبت به علومی مانند فلسفه علم و هرمنوتیک شکل گرفته است که باعث محروم ماندن حوزههای علمیه و دانشگاهها از نکات مثبت و ظرفیتهای این علوم شده است. این رویکرد که یک علم را به دلیل نظرات نادرست برخی از صاحبنظران آن رد میکند، منطقی نیست.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، نشست علمی با موضوع «امکان یا امتناع؛ ایجاد اصول فقه هرمنوتیک محور» از سلسله نشستهای تخصصی علوم انسانی اسلامی با ارائه حجتالإسلام والمسلمین علیرضا عابدی سرآسیا، عضو هیئت علمی گروه فقه و مبانی حقوق دانشگاه فردوسی، توسط شعبه سطوح عالی مدرسه علمیه حضرت مهدی (عج) برگزار شد.
ضرورت تلطیف نگاه تقابلی به هرمنوتیک
عابدی سرآسیا در ابتدای این نشست تأکید کرد که هدف از این مباحث، تلطیف نگاه تقابلی موجود به هرمنوتیک و تمرکز بر جنبههای مثبتی است که این علم میتواند برای علوم اسلامی، بهویژه اصول فقه، به ارمغان آورد.
وی با بیان اینکه اصول فقه در برخی حوزهها نیازمند بازنگری بر اساس دستاوردهای علوم جدید است، افزود: این دوره به بررسی سه پیشفرض بنیادین در اصول فقه میپردازد که هرمنوتیک میتواند آنها را به چالش بکشد و در نتیجه، تغییرات جدی و محسوسی در استنباطات فقهی، خصوصاً از قرآن کریم، ایجاد کند.
سه پیشفرض بنیادین اصول فقه در معرض چالش
این عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، اصول فقه کنونی را مبتنی بر چند پیشفرض مسلم دانست که معمولاً به صورت بدیهی انگاشته شده و به ندرت مورد پرسش قرار میگیرند، در حالی که هرمنوتیک میتواند به تنقیح آنها کمک کند.
او سه مورد از مهمترین این پیشفرضهای بنیادین را اینگونه برشمرد: نخست؛ قصدگرایی: نظریهای که هدف غایی و اصلی فهم متون دینی را کشف نیت و مراد شارع میداند و تمام اصول لفظیه بر این مبنا استوار است. دوم؛ وحدت معنای متن: این پیشفرض که هر متن لزوماً تنها یک معنای صحیح دارد و تکثر معنای عرضی (وجود چند معنای صحیح در عرض هم) پذیرفته نیست. سوم؛ عادی انگاشتن متون دینی: تلقی کردن متون دینی مانند قرآن به مثابه متونی عادی و نه متون ادبی، که به همین دلیل اصل بر «حقیقت» و «ظاهر» گذاشته میشود، در حالی که در متون ادبی، اصل بر مجاز و ایهام است و این تلقی تأثیر عمیقی بر نوع استنباط گذاشته است.
سیر تحول تاریخی هرمنوتیک از تفسیر متون قدسی تا نظامهای تفسیر
عابدی سرآسیا در ادامه به ریشهشناسی واژه «هرمنوتیک» ((hermeneutic (از فعل یونانی هرمنویین) و معادلهای فارسی آن چون «تفسیر» و «تأویل» پرداخت و سیر تحول تاریخی آن را بر اساس دیدگاه ریچارد پالمر تشریح کرد.
وی توضیح داد که هرمنوتیک در ابتدا «نظریه تفسیر متون قدسی» برای حل چالشهای متون یهودی و مسیحی بود؛ سپس به «روششناسی عام لغوی» تبدیل شد. در مرحله سوم، شلایرماخر دامنه آن را به هرگونه «فهم زبانی» گسترش داد. در مرحله چهارم، دیلتای آن را «مبنای روششناختی علوم انسانی» معرفی کرد. در مرحله پنجم، هایدگر با تمرکز بر «ماهیت فهم»، «هرمنوتیک فلسفی» را پایهگذاری کرد و در مرحله ششم، پل ریکور آن را «نظامهای تفسیر برای رسیدن به معنای نهفته در نمادها» تعریف نمود.
تمایز کلیدی «فهم تفسیری» و «فهم هرمنوتیکی»
عابدی سرآسیا بر ضرورت تمایز میان دو کاربرد هرمنوتیک (به مثابه علم و به مثابه عمل) تأکید کرد و دو نوع فهم را از یکدیگر متمایز ساخت:
۱. فهم تفسیری: که هدف آن کشف معنای متن در زمان صدور آن است و به این سؤال میپردازد که «مؤلف در زمان خود چه منظوری داشت؟»
۲. فهم هرمنوتیکی: که هدف آن بازآفرینی و بازتولید معنای متن در زمان وصول (شرایط امروزی) است و میپرسد: «این متن امروز چه معنایی میدهد؟»
وی مثال برجسته «فهم هرمنوتیکی» را فتوای تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی دانست. عابدی سرآسیا افزود: ایشان حکم را بر اساس شرایط زمان صدور متون دینی صادر نکرد، بلکه با در نظر گرفتن شرایط جدید (سلطه استعمار انگلیس)، حکم را بازتولید کرد. این نوع فهم برای یک مجتهد نه تنها جایز، بلکه واجب است، زیرا مجتهد باید زنده باشد و مسائل را با شرایط روز تطبیق دهد.
پیشفرضها مانع فهم نیستند؛ عامل فهماند
عابدی در پایان بخش اول سخنان خود، به شش محور اصلی علم هرمنوتیک (ماهیت، اهداف، امکان، عوامل، موانع و ضوابط فهم) اشاره کرد.
وی در محور «موانع فهم»، به بحث «پیشفرضها» پرداخت و گفت: دیدگاه سنتی پیشفرضها را مانع میداند و توصیه به خالی کردن ذهن میکند. اما هرمنوتیک فلسفی معتقد است پیشفرضها نه تنها مانع نیستند، بلکه عامل فهم هستند. مشکل، وجود پیشفرض نیست، بلکه «تحمیل» آن بر متن است.
این استاد دانشگاه در محور «ضوابط فهم» نیز به بحث «نسبیت فهم» در هرمنوتیک فلسفی اشاره کرد و ضمن نقد برداشتهای افراطی از آن (مانند نظریه قرائتهای مختلف از دین)، تأکید کرد که امکان تشخیص فهم درست از نادرست وجود دارد و باید ضوابطی چون سازگاری با قواعد زبان، عدم مخالفت با قرآن و سنت قطعی و عدم مخالفت با مسلمات عقلی را برای آن طراحی کرد.
هرمنوتیک؛ از غفلت تا ضرورت تعامل
دکتر عابدی سرآسیا در ابتدای بخش دوم، هرمنوتیک را «نظریه فهم» تعریف کرد که گسترهای وسیع، از گفتار و نوشتار تا رؤیا و عمل انسانی را در بر میگیرد و هر بحث مرتبط با محورهای نظریه فهم را بحثی هرمنوتیکی دانست.
وی با اشاره به دیدگاههای موجود در رابطه اصول فقه و هرمنوتیک، به نظر آقای مجتهد شبستری مبنی بر «غفلت بزرگ» اصول فقه از هرمنوتیک و نظر آقای طاهری مبنی بر انسداد راه هرمنوتیک توسط ساختار سنتی اصول -به دلیل تمرکز بر “مدلول” نه “مراد”- اشاره کرد.
عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی این نقد را دقیق ندانست و تأکید کرد: اصولیان تصریح کردهاند که پرداختن به مدلول و ظواهر، طریقی برای کشف مراد جدی است. به تعبیر شیخ انصاری، تمام مباحث، صغری و کبری برای تشخیص مراد هستند؛ بنابراین، اصولیان نیز “قصدگرا” هستند.
فرضیههای تعامل سازنده؛ چرا اصول فقه به هرمنوتیک نیاز دارد؟
او با تأکید بر اینکه هر دو علم هدف مشترک «ضابطهمند کردن فهم» را دنبال میکنند، افزود: هر دو علم میتوانستند از مسائل یکدیگر بهره ببرند. برای مثال، هرمنوتیک به تفصیل به بحث «پیشفرضها» میپردازد، همانطور که اصول فقه با «حجیت ظهور نوعی» به دنبال کنترل پیشفرضهای شخصی است.
عابدی نقش علوم انسانی جدید در تنقیح مبانی اصول فقه را حیاتی دانست و گفت: این پیشفرض که هدف فهم، کشف قصد مؤلف است، در اصول مسلم انگاشته شده، اما هرمنوتیک میپرسد: چرا؟ و کدام قصد؟ وی تأکید کرد که تعامل این دو علم برای تحول در اصول، نه تنها ممکن، بلکه «ضروری» است.
نگاه ابزاری به اصول و گزینش «رویکرد تعاملی»
عابدی با تأکید بر ماهیت «ابزاری» اصول فقه، بیان داشت که ابزار تقدس ندارد و باید دائماً به دنبال ابزارهای کارآمدتر برای استخراج معارف از قرآن و سنت بود.
این استاد حوزه و دانشگاه افزود: در مواجهه با هرمنوتیک، سه رویکرد تقابلی (مانند دکتر واعظی)، پذیرش مطلق (مانند آقای شبستری) و نگاه تعاملی وجود دارد. وی رویکرد سوم، یعنی اخذ بخشهای مفید و سازگار و نقد و طرد بخشهای ناصواب را رویکرد مورد نظر خود دانست.
کانون تمرکز اصول فقه: «قصد ظاهری» برای «حجیت»
عابدی سرآسیا، «قصدگرایی» را محوریترین پیشفرض خواند و به تفکیک انواع «قصد» پرداخت و توضیح داد که قصدها به انواعی چون «قصد معنایی» (مراد از واژه)، «قصد مقولهای» (ژانر متن)، «قصد انگیزشی» (انگیزه مؤلف)، «قصد زبانشناختی» (آگاهانه)، «قصد روانشناختی» (ناخودآگاه)، «قصد استعمالی» (ظاهر اولیه) و «قصد جدی» (نهایی) تقسیم میشوند.
وی تصریح کرد که اصولیان در فرایند استنباط، عمدتاً بر «قصد معنایی»، «زبانشناختی»، «جدی» و بهویژه «قصد ظاهری» (فرضی) تمرکز دارند.
او دلیل این تمرکز بر «قصد ظاهری» و «ظهور نوعی» را لزوم حجیت و امکان احتجاج دانست و گفت: اگر حجیت منوط به حصول اطمینان و ظهور شخصی شود، راه برای قانونگریزی و هرجومرج باز میشود و ضابطهمندی از بین میرود.
بازنگری انتقادی: تفکیک «الزامات» از «معارف»
عابدی در نقد نهایی و جمعبندی خود، یک تفکیک کلیدی را ضروری دانست: در حوزه الزامات (اوامر و نواهی) که مقام، مقام احتجاج و تنظیم روابط اجتماعی است، تمرکز بر قصد ظاهری و ظهور نوعی کاملاً صحیح و ضروری است تا نظام حقوقی ضابطهمند باقی بماند.
وی ادامه داد: اما در حوزه غیرالزامات (مستحبات، مکروهات، اخلاقیات، معارف و عقاید)، هدف، احتجاج یا رفع تکلیف نیست، بلکه هدایت، تربیت و فهم شخصی است. در این موارد، شایسته است که فرد به دنبال کشف قصد واقعی و حصول اطمینان و ظهور شخصی باشد؛ درست مانند بیماری که برای مصرف دارو باید به اطمینان شخصی از مقصود واقعی پزشک برسد.
شبکه اجتهاد اجتهاد و اصول فقه, حکومت و قانون, اقتصاد و بازار, عبادات و مناسک, فرهنگ و ارتباطات, خانواده و سلامت