تاریخ حدیث شیعه، بر پایۀ شفاهی یا مکتوب؟/ مصطفی بارگاهی

تاریخ حدیث شیعه، بر پایۀ شفاهی یا مکتوب؟/ مصطفی بارگاهی

اختصاصی شبکه اجتهاد: بررسی نسبت میان سنت شفاهی و سنت مکتوب در انتقال حدیث شیعه طی قرون نخست، یکی از مسائل بنیادین تاریخ این مکتب است. فهم این نسبت نه‌تنها برای شناخت شیوه‌های نقل حدیث، بلکه برای ارزیابی اعتبار منابع، جایگاه راویان و درک تحولات فقه و کلام امامیه ضروری است. آیا میراث حدیثی ما عمدتاً محصول نقل سینه به سینه بوده یا متکی بر مکتوبات پیشین است؟ این پرسش، محور اصلی این نوشتار است که به واکاوی شواهد تاریخی، داده‌های رجالی و بسترهای شکل‌گیری حدیث شیعه می‌پردازد.

  ۱. دو صورت مهم در دریافت و انتقال حدیث: مکتوب و شفاهی

سنت شفاهی و مکتوب، دو وجه اصلی انتقال دانش در جوامع پیشامدرن، به‌ویژه در حوزه علوم دینی بوده‌اند. نباید این دو را پدیده‌هایی کاملاً مجزا دید، بلکه باید آن‌ها را دو قطب در یک طیف پیوسته در نظر گرفت. سنت شفاهی، با محوریت حافظه، سماع (شنیدن مستقیم) و عرضه (خواندن بر استاد)، بر رابطه زنده و چهره‌به‌چهره تأکید دارد. سنت مکتوب، بر ثبت دانش بر مواد نوشتاری، تدوین کتاب و انتقال از طریق نسخه‌برداری استوار است. در تاریخ حدیث شیعه، هر دو سنت حضوری فعال داشته‌اند، اما وزن و اعتبار آن‌ها در دوره‌های مختلف متفاوت بوده است. فهم دقیق این تاریخ، مستلزم شناسایی انواع تعامل میان این دو، عوامل مؤثر بر آن‌ها و سازوکارهای محدثان برای تضمین صحت انتقال در این فضای ترکیبی است. پرسش اصلی این نیست که حدیث شیعه «شفاهی» بوده یا «مکتوب»، بلکه این است که در هر دوره، کدام روش غلبه داشته، پیوند میان این دو چگونه بوده و این تعامل چه تأثیری بر میراث نهایی گذاشته است.

  ۲. غلبۀ دریافت مستقیم شفاهی از امام نسبت به دریافت کتبی

در عصر حضور ائمه (ع)، به‌خصوص دوران امام باقر و امام صادق (ع) که اوج شکوفایی علمی و حدیثی شیعه بود، اصل و بالاترین درجه اعتبار بر دریافت مستقیم و شفاهی حدیث از محضر امام قرار داشت. «سماع» کلام امام، به دلیل جایگاه معرفتی ایشان به عنوان منبع علم الهی، ایده‌آل اصحاب بود. عوامل دیگری نیز این روند را تقویت می‌کردند: محوریت شخص امام در انتقال دانش، ضرورت رعایت تقیه و خطرات ناشی از حمل و نگهداری نوشته‌های حساس در شرایط سیاسی خصمانه، و محدودیت‌های فنی و مالی کتابت گسترده در آن زمان.

با این همه، کتابت احادیث از همان ابتدا توسط اصحاب انجام می‌شد. بسیاری، شنیده‌های خود را برای ثبت و یادآوری می‌نوشتند و این نوشته‌ها، که بعدها به «اصول اربعمائه» شهرت یافتند، نخستین هسته‌های مکتوب حدیث شیعه بودند. اما در این دوره، این مکتوبات عمدتاً نقش پشتیبان حافظه یا یادداشت شخصی را داشتند و اعتبار نهایی همچنان با نقل شفاهی بود که مستقیماً از امام شنیده شده یا توسط اصحاب برجسته تأیید می‌شد. غلبه با سماع مستقیم بود و نوشته، ابزاری در خدمت آن تلقی می‌شد.

  ۳. انواع دریافت و انتقال شفاهی و کتبی (تا قرن چهارم)

با گسترش تشیع، افزایش حجم روایات و فاصله گرفتن از عصر حضور، روش‌های انتقال حدیث متنوع‌تر و نیازمند دقت بیشتری شد. محدثان برای حفظ صحت، سازوکارهای مختلفی را به کار گرفتند که ترکیبی از روش‌های شفاهی و مکتوب بود:

  • سماع: شنیدن مستقیم از استاد؛ معتبرترین روش. اصطلاح کلیدی: «حدّثنا/حدثنی».
  • قرائت بر شیخ: خواندن متن توسط شاگرد بر استاد و تأیید او؛ اعتباری نزدیک به سماع. اصطلاح: «قرأتُ علی فلان» یا گاهی همان «حدّثنا».
  • مناوله: تحویل نسخه معتبر کتاب توسط استاد به شاگرد، همراه با اجازه روایت؛ روشی معتبر (ترکیب مکتوب و اجازه).
  • مکاتبه: ارسال حدیث یا کتاب توسط استاد برای شاگرد غایب از طریق نامه؛ روشی معتبر اما با درجه‌ای پایین‌تر از سماع. اصطلاح: «کَتَبَ إلیَّ» یا «أخبرنا/أخبرنی».
  • وصیت: وصیت استاد به دادن کتاب‌هایش به شاگردی معین، گاه همراه با اجازه روایت؛ اعتبار وابسته به شرایط وصیت.
  • وِجاده: یافتن کتاب یا نوشته‌ای به خط استاد بدون سماع یا اجازه؛ به‌خودی‌خود حجت نبود مگر با اثبات اعتبار از طرق دیگر. اصطلاح: «وَجَدتُ بخط فلان».
  • اجازه: مجوز روایت حدیث یا کتاب (خاص) یا کل مرویات (عام) از سوی استاد، بدون لزوم سماع یا قرائت. این روش به دلیل حجم انبوه روایات از قرن سوم به بعد بسیار رایج شد. اعتبار آن، به‌ویژه اجازه عام، محل بحث و نیازمند دقت بود. اصطلاح رایج: «أخبرنا/أخبرنی».

این تنوع روش‌ها نشان‌دهنده تلاش محدثان برای سازگاری با شرایط متغیر و حفظ دقت در انتقال میراث در فضای پیچیده تعامل شفاهی و مکتوب است.

  ۴. تاریخ رواج اجازات در شیعه

«اجازه» به عنوان مجوزی برای نقل حدیث، به‌تدریج از اواخر قرن سوم اهمیت یافت و در قرون چهارم و پنجم به اوج رواج رسید. این تحول، بخشی از گذار کلی فرهنگ اسلامی از شفاهیت به کتابت بود.

  • قرن سوم (گذار): با افزایش حجم اصول و نوشته‌ها و فاصله از عصر حضور، نیاز به راهی برای اتصال نسل‌های جدید به میراث مکتوب احساس شد. اجازه به عنوان پلی میان راوی و کتابی که شاید مستقیماً از مؤلف شنیده نشده بود، مطرح گشت و به ابزاری برای اثبات اتصال و وثاقت تبدیل شد.
  • قرن چهارم (تثبیت): این قرن، عصر تدوین جوامع بزرگ حدیثی (الکافی، آثار صدوق) و تثبیت سنت اجازه است. بزرگانی چون کلینی، ابن قولویه و صدوقین، با استفاده گسترده از اجازات، خود را به شبکه راویان و کتب قرون پیشین متصل کردند. اجازه دیگر فقط ابزار نقل نبود، بلکه سازوکار مشروعیت‌بخشی به هویت علمی محدث بود. انتقال کتب و اجازات میان مراکز علمی (قم، کوفه، ری، خراسان) نیز گسترش یافت.
  • قرن پنجم (اوج و نظام‌مندی): با ظهور چهره‌هایی چون مفید، مرتضی، نجاشی و طوسی در بغداد، کارکرد اجازه فراتر رفت و به ابزاری برای تنظیم هویت علمی، نظام‌مند کردن طبقات راویان و نقد میراث گذشته تبدیل شد. نجاشی با نگاه انتقادی رجالی و طوسی با ساماندهی میراث حدیثی، از اجازات بهره بردند. انواع اجازات (سماعی، وجاده‌ای، عام، خاص و…) کثرت یافت و هرکدام قواعد خاص خود را پیدا کردند. اجازه به نماد پیوندهای مکتبی و ابزار حفظ هویت شیعی نیز بدل شد.

بنابراین، تاریخ اجازه در شیعه، تاریخ تحولات عمیق معرفتی و اجتماعی در جامعه امامیه است.

  ۵. در دسترس بودن کتاب‌های قرن دوم و سوم در بغدادِ قرن چهارم و پنجم

رواج اجازه و اهمیت کار رجالیون قرن پنجم، تا حدی ناشی از در دسترس بودن نسخه‌هایی از کتب حدیثی قرون دوم و سوم در مراکز علمی آن دوره، به‌ویژه بغداد، بود. بغداد به عنوان مرکز علمی جهان اسلام، با کتابخانه‌های بزرگ، بازار پررونق وراقی، و حضور دانشمندان مختلف، فضایی برای تبادل علمی فراهم کرده بود. محدثان بزرگ شیعه در این محیط، به بسیاری از «اصول اربعمائه» و تألیفات اصحاب دسترسی داشتند (از طریق میراث شخصی، بازار کتاب، یا مبادلات علمی).

اما چالش اصلی، احراز اعتبار این نسخه‌های در دسترس و اثبات انتساب آن‌ها به مؤلفان اصلی بود. صرف یافتن یک نسخه کافی نبود. اینجا بود که نقش «اجازه» و «سند» حیاتی می‌شد. رجالیونی چون نجاشی و طوسی با بررسی دقیق طرق و اجازات متصل به این کتب، مقایسه نسخه‌ها، و تحلیل وثاقت راویان، سعی در اعتبارسنجی آن‌ها داشتند. بنابراین، در دسترس بودن کتب قدیمی، هم ضرورت استفاده از اجازه برای اتصال به مؤلفان را ایجاب می‌کرد و هم زمینه را برای فعالیت‌های گسترده رجالی جهت سنجش و حفظ اعتبار این میراث مکتوب فراهم می‌آورد.

  ۶. علل رواج اجازه در قرن چهارم

رواج چشمگیر و تثبیت «اجازه» در قرن چهارم هجری، معلول عوامل متعددی بود:

  • حجم انبوه کتب و روایات: امکان سماع یا قرائت مستقیم تمامی صدها «اصل» و کتاب حدیثی برای یک محدث عملاً غیرممکن بود.
  • صعوبت سفر و دسترسی: پراکندگی جغرافیایی علما و کتب در شهرهای مختلف، دسترسی مستقیم به همه اساتید و آثار را دشوار می‌کرد.
  • رشد صنعت استنساخ (وراقان): تکثیر و انتشار کتاب‌ها آسان‌تر شد و دسترسی به «نسخه» افزایش یافت، اما همچنان نیاز به مجوزی (اجازه) برای «روایت» آن وجود داشت.
  • گذار به کتاب‌محوری: با اهمیت یافتن متن مکتوب، اجازه راهی برای پیوند راوی به آن متن بود، حتی بدون ارتباط شفاهی مستقیم.
  • فضای سیاسی نسبتاً امن‌تر: قدرت‌گیری آل بویه، ترس از تدوین و انتشار کتب شیعی را کاهش داد و به رونق کتابت و نیاز به اجازه کمک کرد.
  • نقش مشروعیت‌بخش اجازه: داشتن اجازه از مشایخ بزرگ، به محدثان اعتبار علمی می‌بخشید و جایگاهشان را تثبیت می‌کرد.

این عوامل مجموعاً باعث شدند «اجازه» به یکی از ارکان اصلی نظام انتقال حدیث شیعه در این دوره تبدیل شود.

  ۷. آسیب‌شناسی اجازات خاص و عام

اجازه، با وجود ضرورت و فوایدش، خالی از آسیب نبود، به‌ویژه در اشکال کمتر دقیق آن. محدثان بزرگ به این آسیب‌ها واقف بودند:

الف) آسیب‌های اجازه خاص:

  • با مناوله: خطای در خواندن کلمات به دلیل مشکلات خط قدیم (تصحیف) و خطای سهوی در نوشتن (سهو القلم) همچنان محتمل بود، به‌خصوص در غیاب تصحیح توسط استاد. نیاز به مقابله نسخه‌ها از اینجا ناشی می‌شد.
  • بدون مناوله: علاوه بر خطاهای بالا، خطر اصلی تهیه نسخه از منبع نامعتبر بود. همچنین، نسخه یافت‌شده ممکن بود حاوی زیادات (مطالب افزوده شده توسط دیگران) یا دچار اختلاف با نسخه‌های معتبر دیگر (به دلیل ویرایش‌های مختلف مؤلف یا خطاهای ناسخان) باشد. (مانند مشکلات نسخ کتب حسین بن سعید).

ب) آسیب‌های اجازه عام:

  • علاوه بر تمام آسیب‌های اجازه خاص بدون مناوله، اجازه عام دو مشکل عمده دیگر داشت: عدم قطعیت در مصادیق (مشخص نبود دقیقاً شامل کدام کتب می‌شود) و خطر انتساب اشتباه یا جعلی بودن کتاب. راوی ممکن بود کتابی را که به غلط یا حتی به صورت جعلی به استاد نسبت داده شده، صرفاً بر اساس اجازه عام روایت کند. (مانند موارد کتاب تفسیر رؤیا منسوب به کلینی یا کتاب الأصفیاء منسوب به ابن فضال).

ج) خطرناک‌ترین آسیب: اجازه بر اجازه (اجازه مُرکّب):

  • این حالت زمانی رخ می‌داد که استادی که اجازه می‌داد، خودش نیز آن مطلب را صرفاً با اجازه از استادِ خود دریافت کرده بود، بدون سماع، قرائت یا داشتن نسخه معتبر. اتصال به متن در این زنجیره قطع شده بود.
  • راه حل محدثان دقیق: چنین اجازه‌ای معتبر نبود. شاگرد باید برای یافتن متن، به سراغ فردی می‌رفت که آن را از استاد اول سماع کرده یا بر او قرائت کرده باشد تا اتصال به متنِ اصلی برقرار شود.
  • دقت نجاشی: امتناع نجاشی از استناد مستقیم (با لفظ أخبرنی) به مواردی که استادش غضائری نیز صرفاً با اجازه (أخبرنا) نقل کرده بود، و استفاده از لفظ «قال»، اوج دقت در پرهیز از این آسیب را نشان می‌دهد.

  ۸. تفاوت دو تعبیر “أخبرنا” و “حدثنا”

درک تفاوت میان این دو اصطلاح کلیدی، برای فهم روش انتقال و اعتبار حدیث حیاتی است:

  • حدثنا / حدثنی: این اصطلاح تقریباً منحصراً برای بیان دریافت حدیث از طریق سماع مستقیم یا قرائت بر شیخ به کار می‌رود و قوی‌ترین نوع اتصال را نشان می‌دهد.
  • أخبرنا / أخبرنی: این اصطلاح عمدتاً برای بیان دریافت از طرقی غیر از سماع و قرائت استفاده می‌شود، مهم‌ترین آن‌ها اجازه و مکاتبه است.

شواهد کلیدی این تفاوت:

  • شیخ صدوق: برای مشایخ ملاقات‌شده در قم “حدثنا” و برای موارد مکاتبه (قزوینی، طبرانی) یا اجازه (ابن اخی طاهر) از “أخبرنا/أخبرنی” استفاده می‌کند.
  • تلعکبری: چون ابن ولید را ملاقات نکرده و فقط اجازه داشته، از او با “أخبرنی” نقل می‌کند.
  • نجاشی: دقت او در تفکیک کاربرد “أخبرنی” و “قال” بر اساس نحوه دریافت استادش (حدثنا یا أخبرنا)، این تمایز را به روشنی نشان می‌دهد.

این تفکیک اصطلاحی، بازتاب دقت محدثان در بیان نحوه اتصالشان به منبع روایت است.

  ۹. راویان پرکار قرن دوم شیعه؛ اصحاب امام باقر و امام صادق (ع)

بررسی وضعیت انتقال حدیث توسط راویان پرکار قرن دوم، به‌ویژه اصحاب امام باقر و صادق (ع)، به فهم نسبت شفاهی و مکتوب کمک می‌کند:

الف) طبقه اول (اصحاب مسن‌تر؛ متوفی ~۱۵۰ ق):

بزرگانی چون ابوبصیر، محمد بن مسلم، زراره، ابوحمزه ثمالی، جابر جعفی هزاران حدیث نقل کرده‌اند. به نظر می‌رسد بخش قابل توجهی از دانش این طبقه به صورت شفاهی منتقل شده، غلبه با سنت شفاهی بوده است.

ب) طبقه دوم (اصحاب جوان‌تر امام صادق؛ متوفی ~۱۷۰-۲۰۰ ق):

افرادی چون حماد بن عثمان، عبدالله بن سنان، ابان بن عثمان، جمیل بن دراج نیز بسیار پرکار بوده‌اند. سنت مکتوب در این طبقه بسیار واضح‌تر است و کتبشان غالباً توسط “جماعت” روایت شده، که نشان‌دهنده شهرت و اعتبار بیشتر است. سنت کتابت و تدوین حدیث در این طبقه رواج و استحکام بیشتری یافته و پایه‌های اصلی سنت مکتوب حدیث شیعه توسط آن‌ها بنا نهاده شده است.

ج) طبقه سوم (شاگردان طبقه دوم؛ متوفی اوایل قرن ۳):

چهره‌هایی مانند ابن ابی عمیر، حسن بن محبوب، صفوان بن یحیی، هم در روایت گسترده کتب پیشینیان و هم در تألیف آثار متعدد بسیار فعال بوده‌اند.

در این طبقه، انتقال حدیثِ امامان پیشین تقریباً به طور کامل از طریق کتب مدون صورت می‌گیرد. سنت مکتوب به اوج شکوفایی خود در دوره حضور می‌رسد و مبنای اصلی کار محدثان قرون بعدی قرار می‌گیرد.

جمع‌بندی نهایی

تاریخ حدیث شیعه در قرون نخست، شاهد گذاری تدریجی از غلبه سنت شفاهی و دریافت مستقیم از امام (طبقه اول)، به سمت گسترش کتابت و تدوین (طبقه دوم)، و نهایتاً تثبیت سنت مکتوب به عنوان محور اصلی انتقال حدیث امامان پیشین (طبقه سوم) بوده است. رواج «اجازه» در قرون بعدی، پاسخی به این میراث مکتوب عظیم و چالش‌های انتقال آن بود که با وجود فواید، آسیب‌های بالقوه‌ای نیز داشت. محدثان بزرگ با دقت در روش‌ انتقال، تلاش کردند اعتبار این میراث گران‌بها را در بستر تعامل پیچیده شفاهی و مکتوب حفظ کنند. فهم این فرآیند پویا، برای درک عمیق‌تر تاریخ و معرفت حدیثی شیعه ضروری است.

نویسنده: مصطفی بارگاهی (محقق و مدرس سطح عالی حوزه علمیه قم)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics