آنچه در بحث فقه تمدنی بیان میشود ابداً ساختارشکنی ندارد بلکه فقاهت موجود را ضروری و حیاتی میداند و برای رسیدن به استنباط در مقیاس تمدنی بستههای تکمیلی تعریف میکند؛ و این هم بدین معنا نیست که فقاهت کنونی ناقص است بلکه بهواسطه مطرح شدن مساله مستحدثی با عنوان «چگونگی تمدنسازی» که مقیاس آن و فروعاتش صِرفا در مقیاس تکلیفی فردی و جمعی نیست بلکه علاوه بر استنباط احکام تکلیفیِ مرتبط با مکلفین، نیاز به استنباط ساختارها و فرآیندها دارد که فارغ از مصادیق مکلفین، برای افعال آنها جهتسازی میکند، نیاز به استظهار حجیتدار فرآیندها از ادله است و میتوان …
توضیحات بیشتر »