شبکه اجتهاد: این که چگونه ما طلبه را تربیت میکنیم؟ اسلام جامع و کلاننگر را به او نشان میدهیم یا اسلام مثله شده را، مهمترین اولویت در حوزه های علمیه، آموزش و پرداختن به فقه نظام است؛ یعنی فقه را نظاممند ببینیم و در آموزشهای حوزه از مقدمات تا سطوح تا خارج، بحث نظام، مطرح و ارائه شود.
تعلیم و تربیت انسانها در دین اسلام، مقوله بسیار مهم و حیاتی است؛ زیرا از جنبه فردی، مقدمهای برای رسیدن به معنویت و خداباوری است و در بُعد اجتماعی، مقدمه تکامل و پیشرفت جامعه و نظامسازی محسوب میشود؛ مبلغان دین در عصری که هجمههای اخلاقی از جهات مختلف عالم ایجاد میشود، پرچمدار عقل، خرد، حکمت، اخلاق و معنویت هستند؛ البته برای ایفای این نقشها، افزون بر علم و اخلاق باید مهارتهای کاربردی را فرا گیرند؛ خبرنگار شبکه اجتهاد در همین زمینه گفتوگوی تفصیلی با استاد سید منذر حکیم، رئیس پژوهشکده «الذریهالنبویه» و از اساتید سطوح عالیه و خارج حوزه علمیه قم داشته است که متن آن تقدیم خوانندگان گرامی میشود.
اجتهاد: با توجه به جایگاه حوزه علمیه در جامعه و نظام اسلامی مهمترین اولویت حوزه در جهت کارآمدی آن چیست؟
سید منذر حکیم: مهمترین اولویت در حوزههای علمیه، آموزش است که اساس پژوهش و تربیت است، تربیت اصل اول ما است؛ آموزشی که آنها را با تربیت دینی آشنا کند، بدون اخلاق و بدون تربیت دینی بار نیایند، این خیلی مهم است، اخلاق هم در تربیت مطلوب است.
چه نظامی در آموزش باید طراحی کنیم که خروجی تربیتی مثبت داشته باشد؟ اساس تربیت ما تعالیم الهی و وحی آسمانی است، ما چگونه باید اسلام را بفهمیم تا تربیت شویم؟
به تعبیر قرآن در بحث هدایت الهی، اگر هدایت من به شما برسد و شما پیروی کنید «فمن اتبع هدای فلا خوف علیهم و لاهم یحزنون» سعادت دنیا و آخرت در دست شما است، به شرط اینکه از هدایتهای الهی پیروی کنید.
پس حوزه باید هدایت گری و هدایت یافتگی الهی را به خوبی بتواند نشان دهد و به خلق برساند؛ بنابراین نظام آموزشی باید نظامی هدایتگر باشد و صرف آموزش متون علمی گرانسنگ، آموزش منهای تربیت، آموزش بدون خروجی تربیتی، آموزش ناقصی است، به تعبیر یکی از شعرا که میگفت: اگر علم بدون تقوا شرافت داشت، عالمترین موجود نسبت به بقیه کائنات شیطان بود.
بنابراین اولویت اول ما آموزش است، آموزش حتما با رویکرد پژوهشی و با رویکرد تربیتی و با نگاه اجتماعی باید باشد؛ چون این انسان در جامعه زندگی میکند، ما فقه فردی به یک معنا اصلا نداریم و این فقه اجتماعی است و فقه جامعه، احکام مخصوص جامعه و احکام نهادهای اجتماعی را داریم، اگر اینها را کنار هم بگذاریم، فقه ما اجتماعی میشود و اصلا فقه فردی نداریم.
اگر اینچنین شد قطعا پاسخگوی مطالبات یک نظام میشود، تازه ما مدعی یک نظام جهانی هستیم نه نظام یک کشور؛ میگوییم فقه ما کل جهان را میخواهد مدیریت کند، فقه ما زمانی میتواند کل جهان را مدیریت کند که به همه ابعاد و در همه زمانها و مکانها قابل اجرا باشد.
نگاه جامع به فقه به عنوان برنامه جامع اداره زندگی بشر با گستره جهانی چگونه محقق میشود؟
سید منذر حکیم: باید پایهها و چارچوب آن در آموزش پایه گذاری شود؛ به همین خاطر ما یک نظام درسی متکی بر قرآن و پژوهش را پیشنهاد کردیم، یعنی نظام آموزشی ما باید این دو رکن مهم را داشته باشد که الآن دوستان قرآنی یا دوستان دیگر میگویند، ما این را مورد مطالعه و توجه قرار می دهیم، مثلا مدرسه مشکات میگوید ما این را دنبال میکنیم که اجرا کنیم، البته حسن اجرا هم خیلی مهم است؛ به همین خاطر کسی که نظامی را طراحی میکند باید روش اجرای آن را هم در نظر بگیرد؛ یعنی ما نمیتوانیم وضع موجود را تعطیل کنیم، در کنار این وضع موجود و در درون آن تحول به وجود بیاید که آن هم شگرد و راهکار دارد که عمده آن تربیت اساتید جامعنگر و توانمند از لحاظ علمی است؛ بنابراین جا دارد که در این زمینه کار جدی صورت پذیرد.
از اولویتهای حوزههای علمیه، پرداختن به فقه نظام است
یکی از اولویتهای نظام و یکی از اولویتهای حوزههای علمیه، پرداختن به فقه نظام است؛ یعنی فقه را نظاممند ببینیم و در آموزشهای حوزه از مقدمات تا سطوح تا خارج، بحث نظام باید مطرح و ارائه شود، شهید بهشتی با دوستانشان در کتاب شناخت اسلام یک گام بسیار مهمی برداشتند که این کتاب در آغاز از سوی دفتر نشر فرهنگ اسلامی چاپ شده بود و بسیار خوب بود، مجموعه احکام اسلام را نظامواره مطرح میکرد و متأسفانه این نگاه الآن غایب است.
یا رساله نوین امام خمینی(قدس سره) که آقای دکتر بیآزار شیرازی تلاشی در این زمینه انجام داده و فقه را به گونهای در چند بخش تقسیم کرده است، نظام عبادات، نظام اقتصادی، نظام خانواده و نظام سیاسی، این تلاشها شده اما نیاز به تکمیل دارد.
فقه ما اساسا باید یک فقه نظاممند باشد، حالا فقهای ما در طول تاریخ چرا اینگونه کردند، باید تاریخ فقه را ببینیم که چه اسباب و عللی این تحولات را به وجود آورد که فقه ما با یک رویکرد فردی مطرح میشود؛ در حالی که در عمق فقه ما نگاه، نگاه اجتماعی است و حضور فقه در جامعه یک حضور جدی است.
اما چرا فقهای ما اینچنین عمل کردند دلایل خود را دارد؛ در پنج مقالهای که در مجله عربی فقه اهل البیت(ع) که بنیانگذارش آیت الله العظمی حاج سیدمحمودهاشمی شاهرودی در دایرهالمعارف اسلامی است، از شمارههای ۱۳ تا ۱۷ صادر شده است، این مقالات در مقدمه دایرهالمعارف ایشان آمده و در مجله فقه اهل بیت فارسی هم ترجمه آن آمده است.
من در مجله تاریخ فقه در مکتب اهل بیت(ع) به علل و اسباب این تحولات و رویکردها به صورت مفصل اشاره کردم، یعنی دیدن فقه بدون تاریخچه و تاریخچه بدون اینکه ما عمق فقه و ساختار فقه را ببینیم سبب بسیاری از اشتباهات میشود؛ اینها به هم ربط دارند، نباید ما آنها را جدای از هم ببینیم.
اجتهاد: در نظام آموزشی حوزه مثل هر نظام آموزشی ضعفهایی نیز وجود دارد، همانند عدم تخصصی شدن مباحث، اینکه طلبه در یک رشته متخصص شود و بتواند منشأ اثر باشد؟
سید منذر حکیم: بله؛ کی تخصص شروع شود، چگونه شروع شود؟ الآن رشتههای تخصصی دنیا خیلی مشخص است، شما پزشکی عمومی میخوانید بعد تخصص و بعد فوق تخصص، در حوزه هم همین کار باید انجام شود.
در نظام آموزشی، در مقدمات و سطوح باید روند اطلاعات عمومی مستند و مستدلی که یک فقیه باید داشته باشد را به طلبه بدهیم؛ طلبه باید در حوزههای مختلف فقهی ورود پیدا کند، تا ارتباط این حوزهها را با هم پیدا کرده و در مرحله بعد تخصصی ورود کند، تخصص گرفتن در حوزه باید با توجه به ارتباط تخصص با بقیه ابعاد فقه باشد.
فقه نظام جامع خانواده در اسلام یکی از خردهنظامهای کلان نظام اجتماعی است، این خردهنظام خود چندین خردهنظام را در برمیگیرد؛ نظام تشکیل خانواده، نظام حقوق خانواده، نظام مدیریت خانواده، نظام تربیت خانواده، نظام سلامت خانواده، نظام اقتصاد خانواده، نظام روابط اجتماعی خانواده، نظام انحلال خانواده، خانواده و محیط زیست، خانواده و نظام حاکم که هر کدام از اینها یک منظومه فقهی باید داشته باشد که در حال طراحی است.
باید کسی که میخواهد در اقتصاد خانواده کار کند، ارتباط اقتصاد به تربیت، به مدیریت، به حقوق و به روابط را ببیند تا بتواند در نظام اقتصاد خانواده نظر دهد، آن که در ارتباط با نظام حاکم و خانواده میخواهد کار کند باید همه این خردهنظامها را هم دانسته باشد و کلاننگر باشد و روابط این اجزا با یکدیگر را ببیند، تا بتواند در خصوص آن مورد نظر دقیق و صائب دهد و متأسفانه این مفقود است و این مسأله برمیگردد به اینکه ما طلبه را چگونه تربیت میکنیم، از اول جزء نگر یا کلاننگر.
چگونه ما طلبه را تربیت میکنیم؟ اسلام جامع و کلاننگر را به او نشان میدهیم یا اسلام مثله شده را، این خیلی مهم است، مثل شهید بهشتی و باهنر در کتاب شناخت اسلام، گام بسیار بزرگ و مهمی برداشتند که متأسفانه مغفول واقع شده است و این توجه جامع باید درون آموزشهای ما بیاید، تا این حرکت تکمیل و این تکامل حاصل شود؛ اگر نگاه جامع و کلان به مسائل اجتماعی ادامه مییافت وضعیت ما امروز اینگونه نبود.