شبکه اجتهاد: متن پیشروی گفتاری از آیتالله شهید محمدباقر صدر دربارۀ نقش مشترک امامان برای جلوگیری از کجروی است که در کتاب امامان اهل بیت منتشر شده است.
شواهد ایجابی بودن نقش امامان علیهمالسلام در رابطه ایشان با حاکمان
روابط پیشوایان کجرو با امامان علیهمالسلام بر پایه نگرانی شدید از فعالیت و نقش ایشان در زندگی اسلامی شکل میگرفت. آنچنان که این نگرانی گاه به درجۀ وحشت میرسید. از اینرو، آنان پیوسته امامان علیهمالسلام را در بند حفاظت شدید و مراقبت سخت باز میداشتند و میکوشیدند تا ایشان را از پایگاههای مردمیشان دور نگه دارند و سپس، برای زندگیشان دسیسه میچیدند و برای خلاصی از خطرشان به شهادتشان میرساندند.
آیا همه اینها به طور اتفاقی یا همچون یک سرگرمی بوده که پیشوایان کجرو، به رغم تمامی هزینههای سنگینی که از خوشنامی و ارجمندی خود میپرداختند، در برابر امامان اهل بیت علیهمالسلام چنین اقداماتی را پیش میگرفتند؟
یا این همه در نتیجه احساس خطری بوده که حاکمان کجرو از نقش ایجابی امامان اهل بیت علیهمالسلام داشتند؟ اگر چنین نیست پس این همه کشتار و آواره سازی و تبعید و زندان برای چه بوده؟!
آیا امامان علیهمالسلام تلاش میکردهاند تا حکومت را به دست گیرند؟
یک پرسش بر جا میمانَد که گاه به ذهنها خطور میکند: آیا ایجابی بودن امامان علیهمالسلام به سطحی میرسیده که برای گرفتن زمام حکومت از پیشوایان کجرو دست به اقدام عملی بزنند یا به همان حمایت از رسالت و مصالح امت در برابر سقوط به پرتگاه و بحرانهای کژروی بسنده میکردهاند؟خلاصه اندیشه اصلی در پاسخی که از برخی متون و احادیث پُرشمار برمیآید، چنین است:
امامان علیهمالسلام برای برپایی پایههای حکومت شایسته به دست خود، تنها قیام با شمشیر و پیروزی مسلحانه موقت را کافی نمیدیدند. برپایی و نهادینه سازی چنین حکومتی در نظر ایشان تنها بر آماده سازی حمله نظامی متوقف نیست. بلکه پیش از آن بر آماده سازی سپاهی عقیدتی متوقف است که به امام و عصمت ایشان ایمانی مطلق دارد و هدفهای بزرگ ایشان را کاملاً درک میکند و پشتیبان برنامه ایشان در عرصه حکومت است و از دستاوردهای امام برای امت نگهبانی مینماید.
همه شما داستان آن مرد خراسانی را میدانید که خدمت امام جعفر صادق علیهالسلام رسید و به عهده گیری جنبش انقلابیون خراسانی را به ایشان عرضه داشت. امام علیهالسلام در پاسخ درنگ نمود و پس از مدتی به او فرمان داد که وارد تنور شود. او سر باز زد. سپس [هارون مکّی] آمد و حضرت به او چنین فرمانی داد و او سوی فرمانبری شتافت. آن گاه امام علیهالسلام رو سوی مرد خراسانی کرد و پرسید:
چند تن همچون [هارون مکّی] دارید؟ این پاسخ عملی امام علیهالسلام به پیشنهاد مرد خراسانی بود.
بر این اساس امیرمؤمنان علیهالسلام زمام حکومت را وقتی به دست گرفت که این سپاه عقیدتی با حضور مهاجران و انصار و تابعینِ برگزیده شکل گرفته بود.
سرپرستی شیعیان به عنوان گروه مؤمن به امام
دانستیم که نقش مشترک کارکرد امامان علیهمالسلام در دوران حیات اسلام این بوده که از فزونی کژروی جلوگیری کنند و مانع سقوط معیار و فروغلطیدن آن در پرتگاه شوند. اما در حقیقت این نکته تنها از برخی نشانههای نقش مشترک امامان علیهمالسلام نشان دارد.
سویهای دیگر در این نقش مشترک هست که تا کنون به آن اشاره نکرده ایم؛ ایشان مستقیماً بر شیعه به عنوان گروه پیوسته به امام نظارت میکردند و برای عملکرد آنان برنامه میریختند و از وجود آنان حمایت میکردند و آگاهی آنان را توسعه میدادند و آنان را با هر روشی یاری میکردند تا در کوران سختیها پایدار بمانند و به سطحی برسند که نیاز اسلام را به سپاهی عقیدتی و پیشاهنگی آگاه بر طرف سازند.
شواهد بسیاری از زندگی امامان علیهم السلام در دست است که نشان میدهد ایشان فعالیتی گسترده در زمینه نظارت بر گروه پیوسته و مؤمن به امامت خود داشته اند. حتی این نظارت گاه به درجهای میرسیده که ایشان سازوکارهایی سامان میدادهاند تا ناسازگاریهای شخصی میان افراد این گروه را فروگشایند یا اموالی را در این جهت اختصاص میدادهاند؛ چنان که معلّی ابن خنیس در این باره از امام جعفر صادق علیهالسلام روایت میکند.
براین اساس میتوانیم شماری از متون روایی را به عنوان شیوه نامههایی فهم کنیم که امامان علیهمالسلام بر اساس آنها گروهی را که بر عملکردشان نظارت داشته اند، آموزش میدادهاند؛ شیوههایی که بسته به تفاوت شرایط شیعه در اوضاع عینی زندگیشان متفاوت بودهاند.