تمام حقوق انسانی را خالق انسانها جعل کرد و برای انسانیت انسانها مراتبی را در نظر گرفته است و آن مراتب را به اختیار خود انسان گذاشته است و برای انسانهایی که از آن ذات مقدس فاصله میگیرند و هتک حرمت او را میکنند حقوق و احکامی را جعل میکند و هکذا برای انسانهایی که به او نزدیک میشوند. حال اگر خداوند کریم بگوید حکم قاتل با مقتول مختلف است و حکم سارق با غیر سارق، مسلمان با کافر و زوج و زوجه و فرزند و پدر و مادر متفاوت است، آیا این اختلاف در حقوق، منافات با کرامت و حقوق انسانی دارد، در حالی که در اختیار خود انسان است که کدام رتبه را انتخاب کند؟
اختصاصی شبکه اجتهاد: برتری دین اسلام نسبت به تمام ادیان الهی و آسمانی به این است که پاسخگوی تمام نیازهای بشری تا روز قیامت است و هیچگونه نواقصی در آن یافت نمیشود اسلام برای نوع انسانها احترام قائل شده و این کرامت برای تمام نوع بشر است و محدود به زمان و مکان خاصی نیست مگر اینکه خود انسان با سوءاختیار این کرامت را از بین ببرد. یکی از شبهاتی که در سالهای اخیر در رابطه با دین مبین اسلام مطرح شده است، نحوه تعامل آن با متدینین با سایر ادیان و به اصطلاح فقهی، کفار است. در این خصوص گفتگویی با استاد محمد باقری شاهرودی، استاد قدیمی خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم انجام دادیم. او معتقد است اختلاف بین حقوق مسلمان و کافر، امری طبیعی و لازمه ذومراتب بودن انسان است و خدشهای در آن وارد نیست. مشروح این گفتگو به قرار زیر است.
اجتهاد: آیا احکامی همچون اخذ کفار بهعنوان کنیز و غلام، چه در جنگ و چه در صلح، منافی با حقوق انسان نیست؟ برای حل این تنافی، چه باید کرد؟
باقری شاهرودی: اسلام با تمام احکامی که دارد، چه احکام اعتقادی و چه عملی، از برترین ادیان الهی است و کوچکترین خدشهای بر آن وارد نیست. اگر هم شبهاتی در بعضی از آن است یا از عدم اطلاع به مبانی و ملاکات احکام اسلامی است یا از روی غرضورزی و الا احکامی را که در منابع استدلالی شریعت اسلامی است از طرف خداوند وحده لا شریک له هست که احاطه به تمام ملاکات و مصالح و مفاسد دارد و هیچ حکمی را با هیچ مجعول شرعی را بدون غرضی و ملاک جعل نمیکند، لکن عقل بشر به آن ملاکات دسترسی ندارد مگر اینکه ذات اقدس آن را بیان کند و یا از احکام عقلیه مستقله باشد.
پس اولاً جواب این است که اگر احکام را از ناحیه خداوند کریم که احاطه به همه ملاکات دارد بدانیم و هر چه از ناحیه خداوند باشد لطف او بدانیم و اینکه ما قبل از اینکه ذات اقدس، ما را خلق کند حقوق و حکمی نداشتهایم و بعد از خلقت و عقل و بلوغ و اختیار و غیره، همین حقوق و احکامی که برای ما جعل کرده است لطف او است و ما طلبکار نیستیم، قضیه حل است.
حال جای یک سؤال است. تمام حقوق انسانی را خالق انسانها جعل کرد و برای انسانیت انسانها مراتبی را در نظر گرفته است و آن مراتب را به اختیار خود انسان گذاشته است و برای انسانهایی که از آن ذات مقدس فاصله میگیرند و هتک حرمت او را میکنند حقوق و احکامی را جعل میکند و هکذا برای انسانهایی که به او نزدیک میشوند. حال اگر خداوند کریم بگوید حکم قاتل با مقتول مختلف است و حکم سارق با غیر سارق، مسلمان با کافر و زوج و زوجه و فرزند و پدر و مادر متفاوت است، آیا این اختلاف در حقوق، منافات با کرامت و حقوق انسانی دارد، در حالی که در اختیار خود انسان است که کدام رتبه را انتخاب کند؟
آنچه به ذهن ما میرسد این است که اگر خلاف این باشد، با کرامت و مقام انسانی منافات دارد. خداوند حقوق انسانی را تعیین میکند اما اینکه انسان در کدام مرتبه و عنوان قرار بگیرد در اختیار خودش است و این عین لطف خالق معبود و یکتا است. اگر گفته شود که مثلاً قاتل مستحق قصاص است اما خداوند لطف کرده است و میفرماید اولیای مقتول میتوانند او را قصاص کنند یا به او تخفیف بدهند و از او دیه گرفته شود و یا او را زنده بگذارید و از او استفاده کنید آیا این با کرامت انسانی تنافی دارد؟
ثانیاً کفار چند قسم هستند که این کلام شما و این احکام در تمام آن اقسام نمیآید؛ مثلاً در کافر ذمی و کافر معاهد و مستأمن که این احکام نمیآید، بلکه احترام به حقوق آنها در اسلام از هر جهت رعایت شده است که مجال بحث از آنها و اقسام آنها نیست.
بحث از کفار حربی است که با مسلمانان در حال جنگ هستند و یا مشرکانی که به نام کافر حربی هستند و احکام خاص خود را دارند؛ مثلاً اگر کافری مسلمانی را عمداً کشت و قتل عمدی باشد، اسلام در این مورد، به نفع خود کافر، احکام خاصی دارد. چون اگر مسلمان هم مسلمان را به قتل برساند و قتل عمدی باشد، اولیا مقتول حق قصاص دارند. در کافر قاتل به قتل عمد هم همینگونه است اما اولیا مقتول مخیرند که یا قصاص کنند و یا دیه بگیرند و یا او را زنده بگذارند و از او استفاده مشروع و عقلایی ببرند یا احکامی که برای او در نظر گرفته شده است که تمامی آن احکام به نفع کافر است.
هکذا اگر در جنگ کفار با اسلام، مسلمان اسیر آنها شد حقوقی و احکامی دارد و اگر کافر اسیر شد، احکامی در اسلام در نظر گرفته شده است که ایضاً ذکر شده است؛ اما چه در جنگ و چه در صلح و در تمامی آنها، حقوق انسانها و مصلحت نوعی انسان لحاظ شده و به نحو احسن رعایت شده است و تمام آنها در جای خودش قابل بحث است.
در دنیایی که امروز مسلمانان در حال مخاطره هستند و اگر در بعضی مملکتها دسترسی پیدا کنند مسلمان را تا سرحد مرگ تهدید میکنند و برای مسلمانان حقوقی قائل نیستند و حتی قاتلین آنها در دولتهای غربی آزادانه زندگی میکنند، این اسلام میگوید اگر کسی عادت کند به کشتن کفار، حکمش قصاص است؛ با آن که مسلمان است از نظر اسلام باید کشته شود چون کافر را کشته و کشتن کافر برای او عادت شده است. این است که حقوق انسانی که برای هر انسانی لحاظ شده است و هکذا در امور ازدواج و ارث و دیه و غیره که در تمام آنها اسلام، حقوق آنان را رعایت کرده است.
اجتهاد: بسیاری از فقها از اختصاص عناوینی همچون حرمت هتک و ایذاء به مؤمن، جواز آنها در رابطه با کفار را نتیجه گرفتهاند. آیا این رویکرد، صحیح و اخلاقی است؟
باقری شاهرودی: اما در رابطه با مسئله هتک حرمت باید گفت: دین اسلام برای انسان، مقامی بالا و درجاتی و حقوقی را قائل است که هیچ دینی و اجتماع بشری به اندازه اسلام قائل نیست- تا جایی که خداوند انسان را خلیفه خودش در زمین معرفی میکند و حرمت هتک یا ایذاء دیگران یا انسان دیگر جایز نیست، لذا در قرآن امر کرده که به مقدسات آنها توهین نکنید و به تمام پیامبران الهی سفارش میکند که با نرمی با آنها سخن بگویید که نمونه بارز آن، دعوت پیامبر اسلام و ائمهاطهار سلاماللهعلیهماجمعین در برخورد با انسانها و کفار است که به آنها کمک میکردند. وقتی کفار، مسلمانان را از مکه، با آن رفتار ظالمانه اخراج کردند چه ظلمها که به مسلمانان نمیکردند؛ اما وقتی اسلام مکه را فتح کرد همه کفار میگفتند مسلمانان حق دارند همه ما را به قتل برسانند، در مقابل آن کار زشتی که ما با آنها کردهایم؛ اما اسلام فریاد میزد که امروز روز انتقام نیست بلکه یوم رحمت است، روز رحمت الهی که شامل کفار هم میشود. این دین اسلام است.
اگر در مواردی انسان احترام خودش را از دست داد یا برای خودش احترام نگذاشت و یا احترام مالش را حفظ نکرد، حتی اگر مسلمان باشد، خودش و مالش احترام ندارد. انسان باید جایگاه و مال خود را حفظ کند تا احترامش بر دیگران لازم باشد. انسانی که دائماً شرب خمر میکند و یا کاری میکند که اذلال نفس را به دنبال دارد یا احترام مال و عرضش را از دست میدهد، دیگر این انسان ولو مسلمان باشد احترام ندارد. چنانچه این مسئله در اسلام هست نسبت به ادیان دیگر هم هست.
چنان که در سؤال اول جواب داده شد، کافر اگر ذمی باشد و به مقدسات اسلام احترام بگذارد و شرایط و حقوق مسلمانان را رعایت کند مسلمانان نیز موظف هستند به رعایت حقوق آنها و جایز نیست هتک حرمت آنها؛ اما اگر آنها احترام خود را نگه نداشتند و رعایت حقوق را نکردند، احترام ندارند و کسی که احترام ندارد حرمتی ندارد تا هتک حرمت جایز نباشد حتی اگر مسلمان باشد.
اجتهاد: آیا تسری حکم کافر به فرزند وی تا زمان بلوغ، منافی با مسلماتی همچون «لاتزر وازرۀ وزر أخری» و … نیست؟
باقری شاهرودی: اولاً فرزندان کفار تا به سن بلوغ نرسیدهاند حکم کفار را دارند اما جرم پدران آنها به ذمه آنها نیست. بلکه از حیث طهارت و نجاست تا شهادتین را نگویند، بعضی فقهای عظام حکم به نجاستشان میکنند؛ چون طهارت متوقف بر اقرار به اسلام و شهادتین است. این ربطی به وزر و غیره ندارد.
چنانچه بچههای مسلمانان نیز تا سن بلوغ در حکم اسلام هستند و همان بچه کفار اگر از تبعیت کفار خارج شده و یا نسبت به اسلام تمایل نشان دادند و راضی شدند بعضیها شبهه کردهاند در نجاست آنها، مضاف بر اینکه ما کفار اهل کتاب را، هر دینی که باشند، پاک میدانیم اما نجاستشان عرضی است؛ چون با نجس سر و کار دارند و اعضای نجس خود را تطهیر نمیکنند. لکن هر کسی گناهانش بر ذمه خودش است، چه کافر و چه بچههای کفار و چه مسلمان و چه بچههای مسلمان.
لذا اگر قبل از بلوغ بچه کافر از دنیا رفت خداوند او را به جهنم نمیبرد مگر با امتحان و اتمام حجت، چنانچه در بچه مسلمان هم همینگونه است. خلاصه اینکه انسان مراتبی دارد در قرب و بُعد از خداوند که در اختیار خودش است و نسبت به آنها عنوان و امتیاز پیدا میکند و حق هر کسی به مقداری است که تسلیم خداوند کریم باشد. فرزندان کفار هم تا بالغ نشدهاند وزری ندارند و بعد از تشخیص و بلوغ با اختیار خود، آن مرتبه را اختیار میکنند.
اجتهاد: مشهور فقها کافر حربی را به معنای کافر غیرذمی در نظر گرفتهاند. آیا این امر در کنار احکام کفار حربی از قبیل اباحه مال، عرض و … موجب عدم امکان ایجاد رابطه با جامعه بینالملل نمیگردد؟
باقری شاهرودی: از مطالب بالا احکام تمام کفار فیالجمله مشخص شد. این مسئله مختص اسلام نیست بلکه حضرت ابراهیم(ع) و دیگر پیامبران الهی سلاماللهعلیهماجمعین نیز با کفار حربی و با کسانی که با خداوند در جنگ بوده یا مشرک به خداوند کریم هستند، درگیر بودهاند و آنها را دعوت به حق میکردهاند و اگر نمیپذیرفتند براساس منطق و عقل و عقلا و حق هر انسان عمل میکردند. در مورد کسی که در حال جنگ با خداوند و مؤمنان و ایمان آورندگان به خداوند باشد و منطق و عقل و حقوق و غیره هیچکدام را نپذیرد و مؤمنین همیشه نسبت به آن احساس خطر کنند، راه دیگری غیر از آنچه اسلام جعل و وضع کرده است نداریم.
سؤال این است که با کسانی که با خداوند در جنگ هستند و میخواهند حق را از روی زمین بردارند اگر بتوانند بقیه انسانها را با هر دینی و اعتقادی مورد هجوم خود قرار دهد و دیگر قابل ارشاد و هدایت نیستند و الا باید هدایت و ارشاد شوند، چه باید کرد؟ مگر غیر از این است که آنچه اسلام برای آنها جعل کرده است مصلحت نوع انسان در همان است.