شبکه اجتهاد: «اسامه محمّد عبدالعظیم حمزه»حافظ قرآن، استاد طراز اول علم اصول در جامعه الازهر الشریف و تئوریسین نقش قصص قرآنی در فقه و از چهرههای برجسته دعوت گر سلفی مصر در آستانه هفتاد سالگی در قاهره از دنیا رفت. به همین مناسبت در یادداشت پیش رو، به نکاتی در مورد شخصیت علمی و روش شناسی او در استنباط احکام فقهی از قصص قرآنی خواهیم پرداخت.
یکم: شیخ اسامه عبدالعظیم(۱۹۴۸-۲۰۲۲)، استاد اصول فقه جامعه الازهر و رئیس سابق بخش شریعت دانشگاه الازهر قاهره بود. او یکی از اساتید فقه شافعی جامعه الازهر است که توانسته بود در میان طیف سنّتی الازهر، جایگاه والایی پیدا کند. هرچندبرخی برآنند تا او را از طیف سلفی الازهر معرفی کنند، ولی پایبندی او بر ترویج فقه واصول سنّتی و دوری او از اسلوبهای فقه سلفی، شواهد مهمی بر گرایش او به گفتمان فقه سنّتی الازهر دارد. بررسیها نشان میدهد این واعظ و خطیب مشهور مصری، در منطقه تونسیه قاهره و مسجد محمد بن ادریس شافعی، پایگاه مهمی برای ترویج کلام سلفی در قاهره را برعهده داشت و از جهت عقیدتی، سلفی مأب است. این فارغ التحصیل فقه و اصول از دانشکده شریعت کویت، پس از اتمام دکتری فقه تمام توان خود را به ترویج اصول فقه سنتی در الازهر و کلام سلفی گذراند و طیف عظیمی از اساتید برجسته فقه واصول در الازهر، از شاگردان او محسوب میشوند. القصص القرآنی وأثره فی استنباط الأحکام، اسباب الاجمال فی الکتاب والسنه واثرها فی الاستنباط، تحقیق وتحشیه بر کتاب «الکبائر» شمس الدین ذهبی و «نسخ فی القرآن» و.. از مهمترین آثار مکتوب اوست.
دوم: ایده شاخص اسامه عبدالعظیم، بررسی جایگاه قصص قرآنی در فرآیند اجتهاد فقهی است. او با تأکید بر نقش قصص قرآنی و همچنین نگاه اصول فقهی به حکایات قرآنی برآن بود که قصههای قرآن مجید، علاوه بر آنکه مشتمل بر عبرتها و مواعظ اخلاقی هستند، از نظر فنی نیز میتوان با استخراج قواعدی ثابت در فقه دست یافت. او برآن بود که قصص قرآنی از مغفولترین حوزههایی که اصولیون توجه شایانی بدان نداشتهاند و ازمجرای آنها حتی میتوان احکام جدیدی را استخراج نمود و عرصههای جدیدی برای اجتهاد واستنباط گشود. او با مراجعه به قصههای قرآنی و توجه به نکات فقهی آنها، موارد متعددی از این عبرتها را درمباحث بیع وشرا، تجارت، قضاوت، بررسی انواع معاملات راهگشا دانسته وجواز قرعه، قلمرو حیلههای شرعی، مشروعیت جعاله و ضمانت، وکالت، اجاره، جواز اطلاق نام فرزند بر دخترزاده و حرمت غنا و موسیقی را در این قصص رهگیری نمود.
سوم: شاید مهمترین نکتهای که اسامه عبدالعظیم حمزه بر آن تأکید دارد این است که از قصههای قرآنی نمیتوان صریحا حکمی فقهی را استنباط کرد و دلالت قصههای قرآنی برفقه، بالتبع و عرضی است؛ بنابراین مراجعه به انواع دلالتهای اصولی و منطقی همانند (مفهوم موافق و مخالف، مفهوم شرط و… دلالت ایماء، دلالت اقتضا ومنطوق) در این مکانیزم بسیار جدی و ضروری است. از جمله نوآوریهای او، نقدهای او بر استدلالهای پیشینیان بر احکامی است که با اصول فقه هماهنگ نیست. او با بکارگیری اصول فقه در قصص قرآنی بسیاری از استنادات فقهی پیشنیان را بلاوجه میدانست و نقدهای جدی بر شیوه آنها وارد نموده است.
چهارم: دلالت داستان حضرت یوسف(ع) بر مشروعیت جعاله، حکایت حضرت عیسی(ع) بر جواز اطلاق نام فرزند بر دخترزاده، ماجرای حضرت ابراهیم(ع) در بررسی احکام اهل ذمه، داستان اصحاب کهف برمشروعیت وکالت، قصه حضرت ایّوب بر مشروعیت حیلههای شرعی از جمله مواردی است که اسامه به عنوان شاهدمثال آورده است.
النهایه: با توجه به ضرورت شناخت دقیق از مشربهای جدید قرآن پژوهی و اصول فقه معاصر جهان اسلام و عدم وجود متنی قابل اعتماد به زبان فارسی در مورد زندگینامه، روش شناسی اصولی -قرآنی او، پیشنهاد تنظیم مقاله علمی- پژوهشی یا پایان نامه از آرا و سیره و اندیشههای اسامه بن عبدالعظیم و تطبیق آرای ایشان با بزرگان قرآن پژوه شیعه را به طلاب و دانشجویان محترم، پژوهشگران، فقه پژوهان و… مورد تأکید قرار میدهیم.