برخی ناخواسته تصویری از امام صدر به عنوان یک مصلح اجتماعی، به عنوان یک روشنفکر ترسیم میکنند، یا اینکه او در عرصه اجتماع اهل تساهل و تسامح است، اما هیچکدام از اینها ممیزه آیتالله سید موسی صدر نیست، بلکه او از خاستگاه فقاهت وارد جامعه میشود و به عنوان یک فقیه برای مسائل چارهاندیشی میکند.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، همایش «گفتگو، مدارا، همزیستی» با موضوع «بازخوانی الگوی مدیریت اجتماعی امام موسی صدر»، شامگاه شنبه با حضور صاحبنظران، اساتید حوزه و دانشگاه و علاقهمندان در تالار شهر مشهد برگزار شد. حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمدرضا زائری به عنوان یکی از سخنرانان این همایش به تبیین ابعاد شخصیتی امام سید موسی صدر و نقش روحانیت مؤثر در جامعه پرداخت.
زائری در ابتدای سخنان خود با بیان اینکه وقتی تجربه تاریخی متمایز امام موسی صدر را بررسی میکنم به جرأت به این باور میرسیم که در تاریخ معاصر، تجربه و نمونهای موفقتر و جامعتر در عرضه اسلام در حوزه بینالملل پیدا نمیکنیم، اظهار کرد: موضوع جلسه “تجربه مدیریت اجتماعی امام موسی صدر” است و امروز بیش از هر زمان دیگری بررسی این موضوع برای ما در جمهوری اسلامی ضرورت دارد؛ چون جامعهمان دچار تنوع، از همگسیختگی و اضطراب و آشفتگی است و نیازمند بازخوانی این تجربه هستیم.
این پژوهشگر دینی با تأکید بر اینکه امام موسی صدر از موضع یک فقیه وارد جامعه شده است، گفت: برخی ناخواسته تصویری از امام صدر به عنوان یک مصلح اجتماعی، به عنوان یک روشنفکر ترسیم میکنند، یا اینکه او در عرصه اجتماع اهل تساهل و تسامح است، اما هیچکدام از اینها ممیزه آیتالله سید موسی صدر نیست، بلکه او از خاستگاه فقاهت وارد جامعه میشود و به عنوان یک فقیه برای مسائل چارهاندیشی میکند.
یک چشم باز و یک چشم بسته!
او با اشاره به باور امام موسی صدر که دین میتواند برای انسان امروز پاسخگو باشد، ابراز کرد: از نظر من روحانیت از دو حالت خارج نیست، یا قرار است در جامعه پدری کند و یا کسب دین داشته و مغازه دین را اداره کند. یک وقت است ما شعار میدهیم، اما یک وقت است که در عرصه عمل جوابگو هستیم. عجیب است این روایات شگفتانگیز “عیال آل محمد صلیالله علیه و آله” از امام حسن عسکری علیهالسلام؛ مرحوم مجلسی در بحار با ذوق و سلیقه نقل امام عسکری از پیامبر(ص) بعد از حضرت امیر(ع) و بعد از ائمه دیگر و در نهایت امام حسن عسکری (علیهالسلام) کأن در آغاز غیبت دارند به من آخوند سفارش میکنند که این مردم بچههای پیغمبرند که پدر بالای سرشان نیست. اینکه پدر بالای سرش نیست یعنی حواست باشد که از خطا و جرم او با اغماض بگذر. تعبیری که امام سجاد (علیهالسلام) در رساله حقوق دارند اما حق الولد علی الوالد ان یستر علیه… حق فرزند نوجوان بر پدر و مادر این است که خطاهای دوره نوجوانی او را بپوشانند لأن لا یسد علیه باب التوبه. چقدر این حرف عظیم است. برای اینکه راه توبه این جوان بسته نشود.
این دانش آموخته حوزه علمیه با اشاره به روایت فوق ادامه داد: امام موسی صدر وقتی با جوانان بزهکار رفیق و با آنان همنشین میشود، به او اعتراض میکنند و پاشخ میدهد من در مقابل این جوانان یک چشمم را میبندم و یک چشمم را باز میکنم. یک چشمم را روی وضعیت امروز آنها میبندم و یک چشمم را روی آینده آنها باز میکنم. این است که از درون آن حزبالله لبنان در میآید.
زائری یادآور شد: امام موسی صدر از موضع یک فقیه مجتهد وارد شده است نه از موضع یک روشنفکر یا یک مصلح اجتماعی یا یک آدم سیاسی که میخواهد رأی جمع کند، بلکه از موضع یک فقیه مجتهد برآمده از یک خاندان فقاهت نهصد ساله، با یک موضع دینی صریح و آشکار.
شیوه رفتاری علامه شرفالدین با فرد تازه مسلمان
مدیرمسئول ماهنامه خیمه در بخش دیگری از سخنان خود به ذکر خاطراتی از علامه شرفالدین و امام موسی صدر پرداخت و گفت: مرحوم علامه شرفالدین صاحب المراجعات و فقیه بزرگ شیعه معاصر – که امام موسی صدر به جانشینی ایشان به لبنان رفت- یکی از مسیحیان صور خدمت ایشان آمد و گفت میخواهم مسلمان شوم. از او پرسیدند برای چه؟ یک ذره صحبت کرد و متوجه شد گه واقعاً میخواهد عوض شود. گفت بسمالله. بگو: أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ و أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله. اهلاً و سهلاً مرحبا. گفت بعدش؟ گفت بعد ندارد. گفت نماز و روزه و … گفت آن مال کهنه مسلمانان است. فعلاً یک چند وقتی برو. گفت اینطور که نمیشود! علامه گفت: ظهرها میتوانی بیایی نماز؟ گفت: بله؛ بعد از چند وقت گفت به نماز عادت کردهام و بعد از چند وقت مغرب و بعد از دو سه ماه طول کشید که نمازهایش کامل شد. بعد که ماه رمضان رسید تا ۱۵ ماه رمضان به تعبیر من طول کشیده که روزه کامل گرفت. اینطور بود که شد یک مسلمان حسابی. ما بین خود مسلمانانمان چقدر مسلمان نمای بدتر از مسیحی و یهودی داریم؟ چرا سر خودمان را کلاه میگذاریم. اینجا جایگاه فقیه معلوم میشود.
این دانشآموخته حوزه علمیه سپس ادامه داد: آیتالله سید موسی شبیری زنجانی از مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی نقل میکند و میگوید صحبت یک کسی شد و گفتند آیتالله فلانی و بعد سید ابوالحسن اصفهانی گفت: فقاهت که الکی نیست، چرا این عناوین را اینطور استفاده میکنید. فقاهت منطق پیغمبر فهمی است؛ یعنی اگر الآن پیغمبر(ص) اینجا بود، با این مسئله مواجه میشد و بر این مصیبت جامعه اسلامی چه حکم میکرد. اگر این را بفهمیم آنگاه فقیه میشویم. امام موسی صدر از این موضع وارد میشود.
کارشناسی ارشد روابط اسلام و مسیحیت همچنین بیان کرد: فردی نزد امام موسی صدر آمد که من میخواهم شیعه بشوم، مسیحی بود؛ (کسانی که با لبنان آشنا هستند میدانند که مسیحیان کاتولیک لبنان چون نمیتوانند زن را طلاق بدهند، یا باید بروند با گرفتاری برای طلاق مدنی به کشور دیگری و یا اینکه بلافاصله طرف میگوید من شیعه شدم و زن را میخواهم طلاق دهم. مسئله کاملاً خانوادگی است و اصلاً نه اعتقادی به اسلام دارد و نه دنبال چیز دیگر است) ایشان گفتند برای چه؟ ابتدا مقداری دروغ گفت و امام موسی صدر گفت برو فردا بیا و بالاخره معلوم شد میخواهد زنش را طلاق بدهد. گفت همسرت را هم بیاور و با هر دو آنان صحبت کرد و مشکل خانوادگی ایشان را حل کرد و گفت بروید و زندگی کنید. هر دو مسیحی باشید ولی آدم باشید، مسیحی باشید ولی زندگی کنید.
نگاه فقاهتی امام موسی صدر در بحرانهای داخلی لبنان
دکترای علوم ادیان از دانشگاه قدیس یوسف بیروت در ادامه افزود: لبنان که بودم یکی از آقایان علما اجازه نمیداد که «المنجد» را کسی بخرد. میگفت چون دارالمشرق مسیحی هستند، شما وقتی المنجد را میخرید پول به مسیحیان میدهید و بر مکتب آنان اعانه میکنید و اعانه بر اثم شرعاً جایز نیست. این یک تفکر است و استعلا را کاملاً مصداقی سادهانگارانه تفسیر میکند و یک منطق، منطق دیگر است که امام موسی صدر دارد. در اوج جنگهای داخلی لبنان، در اوج اختلافات مسیحیان و مسلمانان و در اوج فشارهای روانی آن جامعه – که کشور درگیر یک فتنه بزرگ، انسان کشی و برادر کشی، فلسطینی لبنانی را میکشت، شیعه سنی را میکشت، سنی مسیحی را میکشت و امثال این کارها- در این شرایط یک کلیسا در یک منطقهای آتش گرفت و بلافاصله جنجال شد که مسلمانان آتش زدند و داشت تبدیل به یک بحران میشد. این خاطره را یکی از نمایندگان مسیحی مجلس لبنان ده سال پیش در روزنامه النهار منتشر کرد با چه تجلیل و تکریمی. گفت امام موسی صدر همه مسلمان و مسیحی را جمع کرد و گفت ما کار نداریم که چه کسی کلیسا را آتش زده است. تحقیقات پلیس انجام خواهد شد و هر کسی که مقصر بوده است دستگیر خواهد کرد. مسئله امروز ما یک چیز دیگر است. یک مکان عبادت خدا آتش گرفته است و ما باید این را بسازیم. از امروز هر یک سکهای که برای ساخت مسجد جمع کنیم، نصف آن را برای ساخت کلیسا اختصاص میدهیم. این نماینده میگفت سخنرانی امام صدر چنان جوی ایجاد کرد و آبی روی آتش ریخت و اصلاً مشکل آن منطقه حل شد و بعداً هم معلوم شد کسی که کلیسا را آتش زده خودش مسیحی بوده است. نگاه امام صدر در اینجا هم نگاه فقاهتی است و از موضع انفعال برخورد نمیکند.
امام موسی صدر از موضع دینداری اختلاف را به رسمیت میشناسد
زائری نیز خاطرنشان ساخت: برخی وقتی از مدارا و گفتگو و تساهل و تسامح و همزیستی و همراهی صحبت میکنند، موضعشان این است: خب حالا که زورمان نمیرسد و اگر زورمان میرسید، پدرشان را درمیآوردیم و حالا که نمیتوانیم از ناچاری از باب اکل میته بیاییم و گفتگو کنیم. مثل یک پدری که تا وقتی که زورش به بچهاش میرسیده است با کمربند و شلاق با او برخورد کرده است و حالا بچهاش بزرگ شده و میگوید بیا با هم گفتگو کنیم. متأسفانه برخی از آقایان و علمای بزرگوار اینچنین موضوعی دارند ولی موضع امام موسی صدر این نیست. باز هم از موضع فهم قرآن: وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ. از این موضع میگوید اگر لبنان نبود باید لبنان را میساختیم. نه از موضع اجبار و انفعال و اضطرار و ترس، بلکه از موضع قدرت و فعال میگوید اتفاقاً من در تعامل با تو کامل میشوم، من در آینه تو خودم را میبینم و من در گفتگوی با تو خودم را کشف میکنم.
این نویسنده دینی با بیان اینکه امروزه بسیاری از پرسشها از سوی روحانیون بیجواب میماند و طلبه ما در معرض چالش و گفتگوی جدی قرار نگرفته است، اظهار کرد: متأسفانه همانند اوایل انقلاب فرصتی فراهم نکردیم تا مسیحی و مسلمان، شیعه و سنی، شیعه و شیعه، دانشگاهی و حوزوی، کراواتی و چفیهای با هم بتوانیم درست حرف بزنیم و پرسشمان را مطرح کنیم و جواب بگیریم چون اختلاف را اساساً به رسمیت نمیشناختیم؛ در حالی که امام موسی صدر از موضع دینداری این اختلاف را به رسمیت میشناخته است.
زائری در پایان سخنانش مخاطبان خود را به روایتی از شیوه رفتاری امام صادق(ع) مهمان کرد و گفت: مرحوم کلینی روایتی از وجود مقدس امام صادق (علیهالسلام) بیان میکند: یکی از اصحاب حضرت نقل میکند که حضرت من را فرستادند پیش گروهی از شیعیان در حاشیه مدینه یک کاری را پیگیری کنم، رفتم و برگشتم، پایان شب شد، در بیرونی منزل تشک را پهن کردم بخوابم، دیدم حضرت بیدارند، تعبیر این است که حضرت آمدند روی تشک من نشستند، قبل از اینکه من بخوابم؛ به من گفتند چهکار کردی؟ میگوید من یک ناسزایی به آنها گفتم. حضرت فرمودند چرا تبری میجویی؟ گفتم دیدگاهشان دیدگاه ما نیست. فرمودند اگر قرار باشد هر کسی دیدگاهش دیدگاه شما نباشد، از آن تبری بجویید، من هم باید از شماها تبری بجویم! و امیرالمؤمنین هم باید از من تبری بجوید و پیغمبر هم باید از امیرالمؤمنین تبری بجوید چون طبقات و درجات است و خدا هم باید از پیغمبر تبری بجوید. معلوم است که همه مثل هم نیستند و معلوم است که همه مثل هم فکر نمیکنند. اتفاقاً من آمدهام در این جامعه از موضع دینداری این تفاوت را به رسمیت بشناسم و برای این تفاوتها جواب بدهم.