مسابقات علمی و مانند آنها اصلاً قمار نیستند؛ چون قوام قمار، به لعب است. لعب مبتنی بر برد و باخت است؛ امّا مثل مسابقهی دومینو لعب نیست؛ چون اساسا بازی به شمار نمیآید.
شبکه اجتهاد: حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمّد قائنی، علاوه بر تدریس خارج فقه و اصول در حوزه علمیّه قم، کتابهای زیادی را نیز در موضوعات مستحدثه تألیف کرده است. با این همه امّا، در زمره اساتید سنّتی حوزه به شمار میآید. با ایشان در رابطه با تفاوت شادی مشروع و غیرمشروع و به خصوص موضوع قمار سخن گفتیم. مواضع استاد، به رغم سنّتی بودنش، گاه به فتاوای فقهای نوگرا نزدیک میشد. ایشان سعی داشت تا با تحفّظ بر فقه سنّتی، فتاوای فقهاء را عقلائی جلوه دهد.
حجتالاسلام قائنی: لغو در لغت، به معنای کار بیهوده، بیفایده و بیغرض است؛ یعنی کاری که بر آن، اثر و ثمری مترتّب نمیشود. وقتی میگویند: فلان چیز لغو است، یعنی تأثیرگذار نیست و وجود و عدمش، تفاوتی را در اثر ایجاد نمیکند.
با توجّه به تعریف این دو واژه، واضح میشود که شادی، نه ملازم با لغو است و نه لهو؛ بلکه شاد بودن، خود، یک امر مطلوب عقلائی است و بیهوده نیست. البتّه مراد از شادی، شادی براساس غنا و آلات لهو و اینها نیست؛ بلکه مقصود از آن، شادیای است که با اسباب مشروع، مهیّا شود، مانند: قصّههای خندهآور و امثال آن. اینها نه تنها لغو نیستند، بلکه کاملا عقلائی نیز میباشند. کار لهوی، کاری است که انسان را از امور مقصوده منصرف بکند؛ یعنی جوری انسان را سرگرم خودش بکند که از اموری مثل انجام واجبات و ترک محرّمات باز بماند. بنابراین اصل اوّلی در شادیها، در جائی که به سبب حرام ایجاد نشده باشند، حلّیّت است؛ امّا در صورتی که ملازم یا مسبّب از حرامی باشد، این شادی نیز حرام میباشد، مانند: شادی کردن در ایّام مصائب اهلبیت (علیهم السلام). شادی در چنین ایّامی با «یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزنا» منافات دارد، و لذا صحیح نمیباشد. یا اینکه شادی به همراه آلات حرام موسیقی، که حرام میباشد.
پرسش: آیا عناوینی مانند لهو،لعب و لغو، به عنوان اولی مذموم هستند؟
حجتالاسلام قائنی: لهو قطعاً مذموم است؛ بلکه حتّی مستفاد از ادلّه نیز حرمت آن است. منتها باید توجّه داشت که لهو، عبارت از هر سرگرمی نیست. بسیاری از سرگرمیها از آنجا که غرض عقلائی بر انجام آنها مترتّب نمیشود، لغو هستند. انجام لغو اگرچه با عقلانیّت ناسازگار است و از انسان عاقل سر نمیزند؛ لکن حرام نیست. امّا مراد از لهو، غیر از اینهاست. لهو در شریعت، حتّی به عنوان دلیل بر حرمت غنا ذکر شده است. در آیه قرآن هم آمده است که: «ما خلقنا السماوات و الأرض و ما بینهما لاعبین، لو أردنا أن نتّخذ لهواً». خلاصه اینکه، حساب لهو از لغو جداست.
امّا لعب، به معنای بازی است. بازی نیز به عنوان اوّلی منعی ندارد؛ البتّه بازیای که مصداق امور ممنوعه مانند بازی با آلات قمار نباشد. هم چنین برخی بازیها، فی نفسه – و لو اینکه عنوان قمار بر آنها صادق نباشد – حرام هستند که شطرنج از آن قسم است. بنابراین لعب، فی نفسه محرّم و مذموم نیست. البتّه فی نفسه، ممدوح هم نیست، مگر اینکه عنوان دیگری بر آن بار شود؛ مثلا به عنوان استراحت برای انجام کار مفیدی انجام شود، که در این صورت، مطلوب خواهد بود.
مطلبی که باید به آن توجّه کرد این است که شادی، نه لهو است، نه لغو و نه لعب. لعب، به معنای بازی است، در حالیکه شادی، معنایش بازی نیست. شادی، سروری است که شخص به واسطهی مقدّماتی برای آن حاصل میشود. آن مقدّمات، لعب نیست. مثلا اگر گفتن برخی از حکایات، منشأ سرور و شادی کسی بشود، این لعب نیست؛ چون بازیای انجام نشده است. از طرفی، لغو هم نیست؛ چون عمل بیهودهای صورت نگرفته است. ملازمهای با لهو نیز ندارد؛ چون باعث روی گرداندن فرد از امور حقّه و عقلائیاش هم نشده است؛ زیرا ملاک در لهو، این است که انسان را از انجام وظایفش بازدارد. در روایت نیز آمده است که: «ما اَلها عن ذکر الله فهو میسر». بنابراین لهو، به معنای مطلق سرگرمی نیست؛ بلکه سرگرمیای است که انسان را از یاد خدا غافل کند. مراد از یاد خدا نیز آن چیزی است که نبودش، منشأ وقوع در گناه میشود. بنابراین به نظر میرسد که بین سرور و خوشحالی و هیچ یک از این سه عنوانی که ذکر شد، تلازمی وجود ندارد.
حجتالاسلام قائنی: مراد از صید لهوی که در روایات آمده است، صید برای غیر هدف عقلائی است؛ یعنی صیدی که فقط برای سرگرمی انجام شود. صید گاهی برای غرضی مانند خوردن یا کسب درآمد برای گذران زندگی انجام میشود، که در این حالت، لهو نیست. امّا گاهی برای صرف سرگرمی، حیوانات را به قتل میرسانند که مصداق لهو قرار میگیرد. این نوع از صید، در بسیاری از مواقع، ملازم با عناوین حرامی نظیر اسراف، تبذیر، اتلاف مال و افساد در طبیعت است و به خاطر ملازمه با این عناوین حرام میباشد. امّا اگر فرض کنیم که کسی صرفا برای سرگرمی، اقدام به صید کند و صید را نیز کباب کند و بخورد تا اسراف و تبذیری هم صورت نگیرد، در این صورت، دلیلی بر ممنوعیّت چنین صیدی وجود ندارد؛ زیرا صرف اینکه چنین صیدی موجب تمام شدن نماز صیّاد شود، دلیل بر حرمت عمل وی نمیشود؛ چرا که در برخی سفرهای مشروع نیز نماز تمام میشود. در نتیجه، صید لهوی، به خودی خود حرام نیست و مصداق لهو محرّم قرار نمیگیرد.
پرسش: شاخصهای شادی اسلامی امور سلبی هستند یا ایجابی؟ برای احراز اسلامی بودن یک نوع شادی و تفریح میبایست گزارههای ایجابی در آنها وجود داشته باشد، یا اینکه صرفاً منطبق یا مستلزم برخی امور سلبی نباشد؟
پرسش: آیا موارد حرمت قمار، اختصاص به موارد منصوصه دارد یا هر بازی که در آن شرطبندی صورت بگیرد، مشمول این حرمت قرار میگیرد؟
حجتالاسلام قائنی: حرمت قمار، اختصاص به موارد خاص ندارد. قمار عبارت از لعب به شیئی از آلات است، چه این شیء، از گذشته به عنوان آلت قمار مطرح بوده و چه اینکه به تازگی به این عنوان به کار رفته باشد. همین که با این آلات بازی شود و چیزی را به عنوان عوض و جایزه فرد برنده قرار بدهند، قمار محقّق میشود. بنابراین قمار به معنای بازی همراه با برد و باخت است و اختصاصی به موارد منصوص ندارد.
پرسش: حکم شطرنج و مانند آن نیز همین گونه است؟
حجتالاسلام قائنی: بله، این ها از مصادیق روشن قمار هستند. برد و باخت با آلاتی که در گذشته به عنوان آلت قمار مطرح بوده اند مسلّما حرام است؛ امّا عرض بنده این بود که این حرمت، اختصاص به آنها نداشته و شامل آلاتی که در زمان حال به عنوان آلت قمار به کار میرود نیز میگردد.
پرسش: چرا قمار را این گونه تعریف میکنید؟
حجتالاسلام قائنی: این تعریف، تعریف شخصی من نیست؛ بلکه قمار به حسب لغت نیز به همین معنا است؛ یعنی بازی با هر وسیلهای که مبتنی بر قرار برد و باخت باشد.
پرسش: آیا میتوان وجه عقلایی حرمت قمار را از بین بردن زندگی و معاش افراد دانست، و از این رو حرمت را مختصّ به مصادیقی دانست که مبلغ قمار بالا باشد، یا آنکه دلیل آن را تشویق نشدن جامعه به سمت تولید دانست، و لذا آن را منحصر در مواردی کرد که فردی قمار را به عنوان شغل انتخاب کرده باشد، امّا در موارد قمار تفریحی، حکم به جواز آن بکنیم؟
حجتالاسلام قائنی: نه، تفاوتی نمیکند. در حرمت قمار، بین دواعی مکلّف، تفصیلی وجود ندارد و فرقی نمیکند که داعی او، گذران زندگی باشد یا اینکه صرفا به عنوان سرگرمیبه آن نگاه کند. همان طور که خرید و فروش مثل مشروبات نیز مطلقا ممنوع است، چه اینکه وسیله گذران زندگی شخص باشد و چه اینکه به عنوان تفریح، به این شغل رو آورده باشد. قضیّهی کسب بر اساس قمار هم در شریعت، به حسب اطلاقات ادلّه ممنوع است، به هر نحوی که بخواهد این کسب شکل بگیرد، چه به عنوان اتّفاقی، چه تفریحیو چه به عنوان وسیله گذران زندگی.
پرسش: یعنی وجه انجام آن، اصلا مهم نیست؟
حجتالاسلام قائنی: نه، مهم نیست؛ چون ادلّه مطلق است و در آن، وجه خاصّی از قمار ممنوع نشده است.
پرسش: آیا میتوان از استثناء اسبدوانی، تیراندازی و شنا را حرمت قمار، وجه حرمت آن را مفید نبودن آن دانست؛ و لذا انجام قمار در ورزشهای مفید قبح دیگری نظیر دو و میدانی، مسابقات فکری را نیز جایز دانست؟ همچنین آیا میتوان به علت مرسوم بودن اسب به عنوان مرکب در آن زمان، این استثناء را در زمان حاضر به وسایلی مانند موتورسیکلت، ماشین، دوچرخه هم تعمیم داد؟
حجتالاسلام قائنی: در زمان قدیم، ورزش های مفید دیگری مانند دو و میدانی هم وجود داشته است که مسلّما فوایدی هم بر آن مترتّب بوده است، لکن شارع مقدّس، قمار در آنها را استثناء نکرده است. بنابراین دلیل عدم حرمت این سه مسابقه، صرف مفید بودن آنها نیست؛ بلکه حکمت دیگری دارد که ما از آن بی خبر هستیم. لذا چون دلیل استثناء این سه را نمیدانیم، میبایست تنها به موارد منصوص اکتفا کنیم.
امّا نسبت به برخی از موارد جدید که همان آثار مطلوب در آن موارد استثناء قدیمی، بر آنها مترتّب است، مثل تانک و تیراندازی با وسائل جدید و امثال اینها، میگوئیم: برخی از آنها، مشمول همان استثنائات قدیمیهستند. مثلا تیراندازی در روایات به صورت مطلق آمده و تفاوتی نمیکند که با وسائل قدیمیباشد یا وسائل جدید؛ لذا تیراندازی با تفنگ و حتّی تانک نیز داخل در همان استثناء است. البتّه مسابقاتی مثل رالی با ماشین و موتور قطعا داخل در آن استثناء نیستند؛ زیرا ارتباطی به جنگ ندارند. در رابطه با برخی مسابقات مثل اسب دوانی نیز شاید بتوان الغاء خصوصیّت کرد و آن را به امثال مرکب های جنگی جدید تعمیم داد. امّا در غیر این موارد که مشمول اطلاق آن استثنائات نمیشوند، الغاء خصوصیّت نمیتوان کرد و لذا دلیلی بر مشروعیّت آنها وجود ندارد. بنابراین شامل عموم ممنوعیّت در روایاتی مانند: «لاسَبَق إلّا فی خفٍّ أو حافر أو نصل» میگردند. با توجّه به این مطلب، شرطبندی در مسابقاتی مانند فوتبال، والیبال، بسکتبال و مانند آن، مشمول عموم ممنوعیّت قمار شده و حرام میباشند.
پرسش: برخی از فقها تعهّد جایزه از سوی فرد ثالث برای برندهی مسابقه را نیز مصداق قمار میدانند. با این وصف، چگونه میتوان افراد را تشویق به پیشرفت کنیم؟
حجتالاسلام قائنی: اوّلاً: یکی از مقوّمات قمار، لعب است. بنابراین به هر برد و باختی، قمار نمیگویند. و لذا مسابقات علمی، ولو آن که مبتنی بر برد و باخت باشد، حرام نیستند؛ بلکه اگر کسی ادّعای حرمت آن را نیز بکند، این ممنوعیّت، به جهت انطباق عنوان قمار بر آن نیست.
پرسش: منظور شما از اینکه ترتّب غرض عقلائی، موجب صحّت است چیست؟
حجتالاسلام قائنی: مسابقات علمی و مانند آنها اصلاً قمار نیستند؛ چون قوام قمار، به لعب است. لعب مبتنی بر برد و باخت است؛ امّا مثل مسابقهی دومینو لعب نیست؛ چون اساسا بازی به شمار نمیآید. لعب این است که دو نفر با یکدیگر مثل توپ بازی یا امثال آن، بازی کنند؛ امّا در دومینو که قطعاتی گذاشته میشود و با تخریب یک یک آنها، مسیر طولانی به هم میریزد، این اصلاً لعب نیست. این خودش یک کار هدفدار است. هدف علمیهم دارد. بنابراین، چون هدفی علمیبر آن مترتّب شده و دانش محسوب میشود، مشروع خواهد بود. قرار دادن عوض در این موارد هم در حقیقت، قرار دادن عوض بر یک امر مباح و مطلوب است. در نتیجه، این، اصلاً مصداق قمار نیست. بله، ممکن است در برخی از موارد، بدون لعب هم یک امر غیر مشروعی شکل بگیرد، مثل برگههای بخت آزمائی که الآن وجود ندارد، امّا مشابهاتی دارد. برگههای بختآزمائی، اگرچه قمار نیست، امّا در عین حال، مشروع هم نمیباشد و اکل مال به باطل است. در چنین مواردی، قرار دادن جایزه نه فقط از جانب شخص ثالث، بلکه حتّی از طرفین هم مسلّما ممنوعیّتی ندارد.
پرسش: آیا در موضوعاتی نظیر قمار که احتمال تعبّدی بودن آن بسیار ناچیز است، میتوان عرف را ملاک در حرمت و حلّیّت قرار داد؟ و بدین سان، احکام را عقلائیتر و قابل پذیرشتر توسّط مردم کرد؟
حجتالاسلام قائنی: قمار، امر تعبّدی نیست. قمار، عبارت از برد و باخت است. دلیل ممنوعیّتش هم لازم نیست امری تعبّدی و غیر قابل فهم باشد. بلکه شاید دلیل آن، این است که برنده شدن یک مبلغ به صرف انجام یک بازی، اکل مال به باطل است؛ آن هم، نه فقط باطل شرعی، بلکه در حقیقت، جزء اسباب باطل عقلایی محسوب میشود. شاهد آن هم این است که در تمام دنیا، برخورد افراد با مقوله قمار، متفاوت با برخورد آنها با سایر راه های کسب درآمد مانند خرید و فروش و اجاره و مضاربه و مانند آنهاست. مثلا برای قمارخانه ها و مراکز فروش مشروبات الکلی، مجوّزهای خاصّی را در نظر میگیرند. از طرفی، افراد معقول و متین در سراسر دنیا، خود را در معرض این گونه مراکز قرار نمیدهند و وارد آنها نمیشوند. این ها معلوم میکند که کسب مال از راه قمار، حتّی نزد عقلاء نیز صحیح نیست.
پرسش: حال اگر عرف بگوید که مثلا بازی پاسور، قمار نیست و اتّفاقا کاری عقلائی است. یا مثلا در رابطه با شرط بندی در مسابقاتی مثل فوتبال، اگر عرف بگوید که غیر عقلائی و مذموم نیست، آیا میتوان از حرمت آن دست برداشت؟
حجتالاسلام قائنی: نه، چون به هر حال، قمار است. به نظر شارع، هر بازی که برد و باخت داشته باشد و غرض عقلائی بر آن مترتّب نشود قمار است و انواع آن، به لحاظ حکم شرعی تفاوتی را ایجاد نمیکند؛ البتّه مگر در موارد خاصّی مانند تیراندازی و اسب دوانی که در شرع، استثناء شده اند. حال ممکن است برخی بازی هائی که موجب تقویت در رزم میشود را نیز استثناء کنیم، لکن غیر از آنها، مشمول اطلاق ممنوعیّت قمار میشوند.
پرسش: حکم استفاده از کالاهائی مثل تخم مرغ شانسی که شیء داخل آن مشخّص نیست، چگونه است؟ ایا این ها نیز از مصادیق قمار محرّم است؟
حجتالاسلام قائنی: این، همان بختآزمایی است که عرض کردم. این کار، قمار نیست؛ امّا بختآزمایی است. البتّه بختآزمایی هم نوعی اکل مال به باطل است؛ و لذا از برخی از نصوص دیگر هم– غیر از نصوص حرمت اکل مال به باطل – ظاهراً ممنوعیّتش استفاده میشود. بنابراین اگرچه حرام است، لکن مصداق قمار نیست.
پرسش: مرز تبعیت احکام از سیرهی عقلا چیست؟ فقها در برخی موارد به خاطر خوف فساد یا افساد مانند لزوم اجازهی پدر در عقد باکره (به فتوای برخی)، حکم به حرمت میکنند؛ لکن در موارد انتفاء عقلائی مفسده در برخی احکام منصوص، قائل به انتفاء حرمت آنها نمیشوند. آیا این نگاه تبعیض آمیز، به تدریج، باعث بیاعتمادی مردم به فتاوای فقهاء نمیگردد؟
حجتالاسلام قائنی: اجازهی ولیّ در نکاح بکر، مبتنی بر نص است؛ لذا کسی که قائل به حرمت آن میشود، نه صرفا به خاطر مصلحت و تخمین و مانند آن، این حکم را میکند؛ بلکه حکم وی، براساس نص است؛ منتها نصّ، قیدی دارد که اجازه پدر به مصلحت دختر باشد. ما براساس مصالح عقلائی، هیچ گاه نمیتوانیم حکمیرا به صورت قطعی استکشاف کنیم، مگر اینکه این مصلحت منجر به سیره شده و شارع آن را امضاء نماید، و الّا صرف مصلحت تشخیصی و تخمینی اشخاص، نمیتواند منشأ حکم شرعی قرار گیرد؛ لذا مردم نسبت به اجتهاد فقها در مسائل فقهی، هیچ گونه تردیدی نباید داشته باشند؛ چون اجتهاد آنها، مبتنی بر تخمین و ظن و گمان نیست، بلکه مبتنی بر حجّت قطعی است.
پرسش: اینکه در یک مورد بگوئید: چون غرض عقلایی دارد، پس حکم این چنین است و در جای دیگر بگوئید: چون غرض عقلائی بر آن مترتّب نیست، پس حکم منتفی است؛ آیا غیر از تبعیّت احکام شارع از مصالح عقلائی است؟
حجتالاسلام قائنی: نه، معیار صرفاً غرض عقلائی نیست؛ بلکه معیار، وجود یا عدم دلیل بر مشروعیّت شیء است. منتها در برخی موارد، چون در موضوع دلیل، وجود غرض عقلائی مفروض است– مثلا گفته شده است لهو یا لغو، چیزی است که در آن، غرض عقلائی وجود نداشته باشد – در چنین مواردی، طبیعی است که وجود و عدم حکم، دائر مدار وجود و عدم غرض عقلائی باشد. اختلاف ما با اشاعره نیز ارتباطی به این بحث ندارد. به نظر ما، احکام شرعی در موارد تزاحم با احکام قطعی عقل، قابل التزام نیستند، به خلاف اشاعره که حتّی در صورت تزاحم احکام شرع با حکم عقل نیز قائل به تقدّم احکام شرعی میباشند.
پرسش: همین مصالح و مفاسدی که فرمودید به معنای غرض عقلائی نیست؟
حجتالاسلام قائنی: نه.
پرسش: یعنی که اگر عرف یا عقلاء متوجّه شوند که کاری دارای مصلحت یا مفسده است، حکم به رجحان شرعی آن نمیشود؟
حجتالاسلام قائنی: مفسده و مصالح واقعی، اعمّ از این است که عرف آنها را تشخیص بدهد یا ندهد. البتّه در برخی موارد، ممکن است انسان بتواند مصلحت را تشخیص دهد؛ ولی این تشخیصها، معمولاً مبتنی بر تخمین است. به نظر ما، هیچگاه، تشخیص مصلحت و مفسده بدون نظر به نصّ، نمیتواند انسان را به یقین و قطع به حکم شریعت رهنمون سازد.
پرسش: مراد از عرف در تشخیص، آلیّت برای قمار چیست؟ عرف عقلایی دنیا، عرف شهر، شهرستان، عرف کشور، یا عرف متشرّعه؟
حجتالاسلام قائنی: معیار همان عرف عام است، عرف هرکجای از دنیا. یعنی با هر وسیلهای در هر جای دنیا، اگر به عنوان برد و باخت بازی بشود، آن بازی، به عنوان آلت قمار محسوب میشود. وقتی چیزی حتّی در یک نقطه از دنیا، به عنوان آلت قمار محسوب شود، بازی با آن در تمام نقاط دنیا محسوب شده و حرام میگردد. البتّه آلیّت برای قمار میبایست به نحوی باشد که قابل اعتناء باشد. مثلا اگر در یک نقطه از دنیا، یک نفر یک بازی را به صورت قمار انجام دهد، با صرف انجام فعل توسّط این شخص، این شیء به عنوان آلت قمار محسوب نمیشود.
پرسش: پس، عرف متشرّعه قطعا ملاک نیست.
حجتالاسلام قائنی: نه، معیار، عرف متشرّعه نیست؛ بلکه عرف عام است.
پرسش: اینکه به فتوای برخی از فقهاء مانند حضرت امام (قدس سره)، شطرنج اگر در جائی بدون برد و باخت بازی شود دیگر از آلت قمار بودن خارج میشود، به خاطر این است که ایشان، ملاک را عرف متشرّعه در نظر گرفته اند؟
حجتالاسلام قائنی: نه، این طور که میگوئید نیست. فتوائی که از مرحوم امام (قدس سره) نقل شده، این است که اگر در کلّ دنیا، این وسیله، از حالت بازی به عنوان برد و باخت خارج شده و به عنوان وسیله و بازی فکری محسوب شود منعی ندارد. منظور ایشان، این بوده، نه اینکه اگر در یک نقطهی خاصّ از آلیّت برای قمار خارج شد، برای کلّ دنیا مباح میشود.
پرسش: البتّه الان در عرف، شطرنج را به عنوان برد و باخت بازی نمیکنند؛ بلکه به عنوان بازی فکری، انجام میدهند.
حجتالاسلام قائنی: اشکال ندارد؛ زیرا صرف اینکه این بازی در جاهای دیگر به عنوان برد و باخت بازی شود کافی است تا برای ما هم مشروع نباشد. فتوای ایشان، این است که اگر این وسیله در کلّ دنیا، به عنوان وسیلهی برد و باخت محسوب نشود، بلکه به عنوان یک بازی فکری تلقّی شود، در این صورت، بازی با آن اشکالی ندارد.
دلیل این تفسیر از فتوای ایشان، این است که حتّی اگر در یک نقطه از دنیا نیز به عنوان وسیله قمار استفاده شود، صدق میکند که آلت قمار است؛ لذا بازی با آن در تمام دنیا حرام میگردد.
پرسش: آیا تشویق اسلام به معنویّت و به ذکر که مستلزم نوعی جدّیّت و توجّه هست، با مقولهی شادی و تفریح که بنائش بر هزل و عدم جدّیّت است، قابل جمع است؟ به عبارت دیگر، بر فرض تجویز برخی انواع شادی توسّط اسلام، آیا میتوان این دین را مروّج و مشوّق شادی دانست؟
پرسش: اگر مطلبی باقی مانده است بفرمائید.
حجتالاسلام قائنی: شادی، امری است که اغراض عقلائی هم بر آن مترتّب است. انسان حتّی برای انجام امور مهمّه خود نیز گاهی به نوعی استراحت و رفع خستگی نیاز دارد. به این معنا، شادی حتّی ممکن است به عنوان مقدّمه اطاعت خدا نیز محسوب شود. البتّه در برخی موارد، مانند موالید ائمّه (علیهم السلام) و اعیاد اسلامی، شادی، خودش مصداق طاعت است؛ لکن در غیر این موارد نیز میتواند به عنوام مقدّمه اطاعت خداوند متعال به شمار آید؛ چون اگر شادی نباشد، انسان خسته شده و نمیتواند وظائف الزامیشرعی خود را نیز به جا آورد. امّا اگر شادی، به گونهای باشد که مانع از انجام امور مهمّه انسان شود، این کار مسلّما مطلوب نیست و مذموم میباشد.