شبکه اجتهاد: در این گفتار مختصر بر یک نقطه و مطلب متمرکز میشویم و آن: پیامدهای شیوه اجتهادی آیتالله خویی بر محافل علمی کنونی حوزه علمیه قم است. دیگر موضوعات مرتبط را به مجالی دیگر وا مینهیم.
تردیدی نیست آیتالله خویی پیش از این که بر حوزه علمیه قم تأثیر نهاد، در حوزه علمیه نجف اشرف تغییر و دگرگونی به عمل آورد. شیوه و تجربیات ایشان چندین ویژگی دارد:
۱- شهامت علمى متوازن:
نتایج و دستاوردهای اجتهادی ایشان بیانگر این امر بوده، از نظریات مشهور فقهی تحت تأثیر قرار نمیگرفت. بررسی بحثهای فقهی ایشان ما را به چنین برداشتی میرساند. این شیوهای است که آیتالله خویی شالودهی علم اصول را بر آن پایهریزی کرده، منهجی علمی و استوار است. وی به شدت اجماع منقول را رد کرده، معتقد به مدرکی بودن بیشتر یا تمامی اجماعات محصّل است یا حداقل احتمال مدرکی بودن آن را میدهد. به معنای این که فقهای اجماع کننده، به اجماع مدرکی که در دسترس ماست، استناد میکنند، در نتیجه اجماعشان را نامعتبر و بیحجت میکند.
نیز آیتالله خویی نظیه شهرت فتوایی را (که معتقد است اشتهار فتوا بین فقها دلیل بر درستی آن است) نمیپذیرد.
آیتالله خویی با ردّ دو نظریه اجماع و شهرت توانست به ژرف اندیشی و تحلیل اجتهادی فقهی بپردازد، بیآن که بار سنگین تاریخی آن مباحث را بر دوش کشد، در نتیجه از میراث فقهی انبوهی گذر کرد. آیتالله خویی با گامی که پیش نهاد، توانست دهها آرای فقهی مشهور را در مباحث اجتهادی خویش نقد کند. بحث اجتهادی ایشان تا آن جا پیش رفت که در نزدیک به سی مسئله برخلاف مشهور فتوا داد، گرچه اغلب مخالفتهای وی با مشهور و در رساله عملیه ایشان به صورت «احتیاط وجوبی» خود را نشان داد.
۲- توجه به علم رجال و اهتمام به سند:
این رویکرد متفاوت با وضع کلی و حاکم برحوزه علمیه آن زمان بود. به گونه قهری رویکرد ایشان را درمییابیم، بدان سان که نظریات اصولی وی در رویکرد رجالی ایشان تأثیر گذارده است که خاستگاه آن اعتقاد وی به حجیّت خبر ثقه(و نه موثوق) است. ایشان معیار در حدیث و رجال سند را وثاقت آنان میداند. وی بر این اعتقاد است که اگر مشهور از خبر صحیح اعراض کنند، موجب وهن و ضعف آن نمیشود، چنان که عمل مشهور، ضعف حدیث را جبران نمیکند. چنین اعتقادی موجب میشود خارج از ملاک و معیارهای سندی و رجالی نتوانیم روایات را صحیح یا ضعیف بشماریم.
نظریههای پنجگانه برشمرده (نظریه وهن، نظریه جبر، نظریه اجماع منقول، نظریه اجماع محصل و نظریه شهرت فتوایی) به نظر علما ابزار اصلی برای گذر از معضلات و مشکلات سندی است، چنان که به نظر اینان برای توثیق نصوص و برخورد با آنها، نیز برای رسیدن به نتایج فقهی و اجتهادی ابزار دیگری خبر «سند» مانند شهرت فتوایی وجود دارد و نمیتوان فقط بر رجال و سند پای فشرد.
آیتالله خویی با طرح«علم رجال» به نظریات برشمرده بسنده نکرده، رویکرد انتقادی خود را گستردهتر نمود. وی از آن رو که بسیاری از نظریههای رجالی(که راویان را موثق میشمرد) برنمی تابید، در پذیرش و قبول روایات سختگیری میکرد. ایشان نظریه اصحاب اجماع را نپذیرفت. این نظریه میگوید: در سندی که مربوط به یکی از اصحاب اجماع واقع بین مثلاً زراره و امام میشود، بحث در سند لازم نیست اما آیتالله خویی خود را ملزم به بحث در سند این موارد میداند.
همچنین آیتالله خویی نظریه «مراسیل ثلاثه» (ابن ابیعمیر، احمدبن محمد بن ابی نصر بزنطی و صفوان) را نمیپذیرد. این نظریه معتقد است: هر حدیث مرسلی که این سه تن در آن باشند، صحیح شمرده میشود، بیآن که نیازی به بررسی سند داشته باشیم که آیا بین آنان و امام چنین سخنی ردّ وبدل شده است یا نه.
نیز آیتالله خویی نظریه «اعتبار توثیق یا تضعیف علمای متأخر» مانند ابن داوود و علامه حلی را نمیپذیرد و بدین سان کار را بر خود مشکل میکند و عرصه را بر خویش تنگ مینماید!
همچنین نظریه «توثیق تمامی اصحاب امام صادق» را به سبب اعتماد بر نصّ شیخ مفید و دیگران نمیپذیرد. نیز قبول ندارد «هر که وکیل امام بوده، موثق است».
از نظریات مهمی که ردّ کرده، نظریه «وثاقت شیوخ اجازه» است. این امر روایات را به چالش و تنگنا میکشاند، چنان که نظریات دیگر را نقد میکند، مانند: تألیف کتاب، تأسیس اصل، کثرت روایت و ذکر طریق به شخصی در کتب مشیخه طوسی و صدوق(که همگی به اعتقاد عالمان اعتبار آفرین است)!
از این رو در شیوه اجتهادی آیتالله خویی شاهد اهتمام بسیار به علم رجال هستیم که اوج آن تألیف و نگارش دائرهالمعارف ارزشمند رجالی ایشان(معجم رجال الحدیث) است. ایشان در پژوهشها و مباحث فقهی، اهمیت بسیاری به سند میدهد.
۳- اجتهاد فقهى در پرتو به کارگیرى زبان عرف:
اصولیان در مباحث حجیّت ظهور از «زبان عرف» بهره گرفته اما ویژگی آیتالله خویی آن بود که مصداقها و تطبیقات دلالتهای عرفی نصوص را به خوبی میشناخت. فرهنگ و دانش لغوی و عربی ایشان بسیار عالی بود، به گونهای که به اختصار و روشنی میتوانست بحثهای علمی را بیان و تبیین نماید و در حد امکان از خلط و آمیختگی بحثهای عقلی حقیقی با مباحث قانونی اعتباری دوری کند.
چه بسا به سبب چنین ویژگیهایی بتوانیم تأثیرات مکتب و و شیوه اجتهادی آیتالله خویی بر حوزه علمیه قم را رَصَد و گزارش کنیم. ویژگی آیتالله خویی آن بودکه توانست شاگردانی بپروراند که بتوانند زمام امور و کرسیهای تدریس در حوزه علمیه نجف و قم را در اختیار بگیرند. این امر بدیشان کمک کرد اندیشهها و شیوه اجتهادی خویش را بر اندیشههای چند دهه اخیر حوزه علمیه حاکم گرداند. نشانههای شیوه و مکتب فقهی اجتهادی آیتالله خویی در وجود عالمان و فقهای فرزانهای نمودار است که اکنون در حوزه علمیه قم هستند و به نقد و بررسی مباحث حدیثی اهتمام دارند. اینان در بین فقیهان متأخر از حیث ژرف اندیشی و تفقّه ممتاز بوده، نیز شیوههای تحقیقی جدیدی را پایهریزی کردهاند.
به باور ما اگر نقدهای حدیثی و فقهی آیتالله خویی و دستاوردها و پیشرفتهای آن نبود، حوزه علمیه قم ـ به رغم تحقیقات رجالی گسترده و انبوهی که آیتالله بروجردی; انجام داد ـ برای ارزشیابی و حجیّت حدیث همچنان گرفتار شیوههای کلی مانند «ضعف یا جبران خبر صحیح توسط عمل اصحاب» بود! نیز در نقدهای فقهی توسط محافل علمی دینی شاهد دگرگونی و تغییری ریشهای نبودیم، البته باید کوششهای ستودنی امام خمینی; را در این زمینه را استثنا کرد!
عقبگرد از مکتب نقدى آیتالله خویى!
به رغم تمامی دستاوردهای مثبتی که برای مکتب فقهی اجتهادی آیتالله خویی برشمردیم، به نظر میرسد برخی رخدادها و پیشامدها باعث شد در حوزه علمیه قم شاهد «عقبگردی نسبی از مکتب خویی» باشیم!
گرایش نقد گونه آیتالله خویی در زمینه فقه و حدیث مربوط به دهههای شصت و هفتاد سده بیست است، یعنی دورهای که نهضت اصلاحگرایانه شیعی در اوج و فراز خود بود. این خیزش به نقد میراث فقهی علمی در راستای مصالح و احیای امت میپرداخت و در پی آگاهی و بیداری دینی بود. نیز شیوهها و راهکارهای جدیدی در دینداری و فهم اسلام پایهگذاری میکرد. این نهضت پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دستاوردهای سترگی تقدیم نمود اما انگیزههای فکیر و عقیدتی پس از آن ـ به ویژه از دهه نود تاکنون ـ جنبشی نقّاد و جدیدی را به وجود آورد که هم حوزویان انقلابی را نگران کرد؛ هم حوزویان سنتگرا را.
جنبش نود و نقّاد به وجود آمده میکوشید از میراث فقهی حدیثی نقّادانه علمای پیشین ـ از جمله آیتالله خویی ـ به سود خویش بهره برد. در زمینه حدیث، طبق نظر آیتالله خویی، دهها هزار حدیث از درجه اعتبار ساقط میشد. چنین باوری به «نقّادان نو ظهور» بهانه و فرصت میداد به میراث حدیثی شیعه بتازند، چنان که مخالفت آیتالله خویی با نظریه مشهور، به نقّادان نوظهور اجازه میداد میراث فقهی را نقد کنند.
پس از این پیامد است که اکنون برخی محافل علمی در حوزه قم آرا و نظریات آیتالله خویی به ویژه در زمینه حدیث و رجال را نقد کرده، سعی و تلاش بسیار دارد اعتبار منابع حدیثی و روایات شیعه را بدان برگرداند. چنین اقدامی حتی توسط شاگردان آیتالله خویی و دست پروردگان ایشان نیز انجام میشود.
پس از تندرویهای طایفهای و مذهبی در منقطه خاورمیانه، به ویژه با اوجگیری جنبش سلفی سنیٰ در دوران اخیر، مقولات اجماع و شهرت و مسلّمات نیز ضروریات دین و مذهب مورد بازنگری و بازبینی قرار گرفته، به منظور حفظ میراث حدیثی شیعه، معیار و ملاکهایی که برای جرح و تعدیل سند مورد استفاده قرار میگرفت، اکنون بیاعتبار شمرده میشود، و این معنای «عقبگرد نسبی از آرا و نظریات آیتالله خویی» است.