حجتالاسلام سرخهای گفت: برخی از پژوهشگران در شناخت مسلک فهرستی به این اشتباه افتادهاند که منبع انحصاری در این روش، فهارس برجایمانده است. به همین خاطر و برخی ملاحظات دیگر پیشنهاد بنده جایگزینی اعتبارسنجی کتابمحور بهجای مسلک فهرستی است؛ زیرا در این شیوه از اعتبارسنجی در شمار بررسی مجموعۀ شواهد و قرائن، کتاب نقش محوری دارد.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، گروه حدیث پژوهی پژوهشکده معارف اهل بیت علیهمالسلام، با همکاری پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و موسسه تخصصی فقه امام کاظم علیهالسلام، ششمین نشست از سلسله نشستهای شناسه شیعه را با عنوان «تقریری از مسلک فهرستی» در مدرسه علمیه امام کاظم علیهالسلام برگزار نمود.
در این نشست، که در قالب کرسی علمی ترویجی و با حمایت علمی هیأت حمایت از کرسیهای نظریه پردازی شورای عالی انقلاب فرهنگی اجرا گردید، ارائه نظریه با حجتالاسلام والمسلمین دکتر احسان سرخهای عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه بود و ناقدان نظریه استاد محمدباقر ملکیان و دکتر محمدعلی موحدی بودند و دبیری علمی آن را حجت الاسلام والمسلمین احسانالله درویشی برعهده داشت.
🎧دریافت صوت نشست
بعد از توضیحات ابتدایی دبیر علمی نشست، حجتالاسلام سرخهای، به تبیین تقریر خویش از مسلک فهرستی از بیانات استاد سید احمد مددی پرداخت و در ابتدای سخنان خود گفت: دو تصور نادرست در میان برخی پژوهشگران دیده میشود: نخست آنکه برخی تصور کردهاند که در «مسلک فهرستی»، تنها به فهارس اصحاب رجوع میشود و مرجع اصلی کاربست این روش برای کشف اعتبار، منابع فهرستی برجایمانده است؛ در حالی که تعداد این فهرستها بیش از چند منبع محدود نیست. دوم آنکه پنداشتهاند که صاحبان این فهارس مانند مرحوم شیخ طوسی و نجاشی، با هدف گزارش اعتبار منابع و آثار حدیثی به تالیف این آثار اقدام کردهاند.
این درحالی است این دو پیشفرض از اساس اشتباه است؛ زیرا مراجعۀ به این فهارس خلاف این مطلب را نشان میدهد. ظاهرا وجه مشترک اشکالات بیشترِ ناقدان از عنوان یعنی «مسلک فهرستی» سرچشمه میگیرد.
آشنایی با انگیزه نویسندگان فهارس
نجاشی در مقدمه کتاب فهرستش، هدف از تألیف این کتاب را شرح میدهد و میگوید: برخی مخالفان ما بر این باور هستند که شیعیان آثار و مصنفاتی ندارند، یعنی پیشینه فرهنگی نمیتوان برای آنان قائل شد. او در آورده است افرادی که چنین ادعایی را مطرح میکنند آشنایی درستی با شیعه و فرهنگ و تراث آن ندارند.
نجاشی میافزاید: ما با کسانی که مطلع نیستند حرفی نداریم؛ زیرا پیشینه فرهنگی ما روشن است؛ اما من ناچارم برای کسانی که علاقه دارند تا پیشینه فرهنگی امامیه را بدانند، فهرستی تهیه کنم و در آن نام تمام پدیدآورندگان آثار امامیمذهب را گرد بیاورم و آثار ایشان را هم معرفی کنم. البته او مدعی نیست که استقرای تام و تمام دارد؛ بلکه همه تلاش خود را در این عرصه به کار میگیرد، چون بسیاری از آثار تا زمان حیات نجاشی از بین رفته یا به دست وی نرسیده است.
نجاشی در تلاش بود تا فهرست مصنفان را ارائه دهد و در ذیل هر کدام توصیفی از مصنف هم بیاورد، از جمله اینکه در چه دورهای میزیسته و با کدام امام (ع) معاصر دوره بوده است، موطن و مسکن او کجا و از کدام قبیله بوده است و …؛ پس هدف اصلی وی معرفی مؤلفان بوده و سپس بعد سراغ آثار آنان رفته است.
در مقدمه فهرست شیخ طوسی هم آمده است که بزرگان ما آثار خود را در کتابخانه شخصیشان فهرست کردهاند، و من با دسترسی با این فهارس متوجه شدهام که هیچیک از آنان مجموعهای دربردارندۀ همه آنها را گرد نیاورده است؛ بنابراین من برای تجمیع این فهارس دست به این کار زدم. او تأکید می کند که ابن غضائری پیش از من فهرست مصنفات و اصول را در دو کتاب آورده بود؛ اما من این دو مجموعه را در یکجا میآورم؛ زیرا برخی مشایخ در هر دود حضور دارند و این سبب تکرار نام ایشان خواهد شد.
با روشن شدن انگیزه این بزرگان از تألیف فهارس باارزش معلوم میشود که مراجعه به آنها با هدف کسب اطلاع از وجود یک پدیدآورنده و اطلاعات فردی و آثار آنها است.
فائده دیگری که از این فهارس استفاده میشود آن است که مرحوم نجاشی و شیخ طوسی در بسیاری از موارد طریقشان به این آثار را هم گزارش کردهاند. به نظر میرسد که اولاً بالذات این طرق برای اثبات انتساب آثار به پدیدآورندگان گزارش شدهاند؛ بنابراین این تصور نادرست است که فکر کنیم ارائه طریق برای اثبات اتقان کتاب یا اعتبار آن بوده است. بهترین اثر ارائه طریق در این فهارس کسب اطمینان مخاطب به این نکته است که فلان مؤلف فلان اثر را داشته است.
البته در ضمن این کار اطلاعات بسیار باارزشی هم برای خواننده بهدست میآید. از جمله اینکه چه کسانی در طریق روایت آن اثر نقش آفریدهاند. همچنین شهرت کتاب در عصر مؤلف یا در اعصار بعد روشن میشود. گاه در توصیف شیخ طوسی یا نجاشی ارزیابی ایشان از اثر یا مؤلف نیز فهمیده میشود. در برخی موارد در بارۀ اینکه شخص مؤلف، وثاقت و دیدگاههای او ارزیابی میشود.
با استفاده از اطلاعات مندرج در فهارس چهبسا بتوان نام پدیدآورنده را در میان سلسله اسناد کشف کرد. ما وقتی با سلسله اسناد مواجه میشویم، با یکسری اسامی روبرو هستیم؛ اما فهارس کمک میکنند تا با پدیدآورندگان حاضر در سلسله اسناد آشنا شویم.
مبنای استاد مددی در نگارش فهرست
استاد سید احمد مددی مبنایی را برای فهرست خود گذاشت به جهت اینکه رویکرد مرحوم نجاشی در اعتبار برخی احادیث بر پایه منابع علمی باشد یعنی وقتی با سلسله اسناد مواجه میشویم طبیعتاً با یک سری مولفین مواجه هستیم که اطلاعات این مولفین را میتوانیم با کمک گرفتن از فهارس به دست آوریم، لذا فهارس نوشته شده به ما کمک میکنند با پدیدآورندگانی که در سلسله اسناد حضور دارند بیشتر آشنا شویم،به همین علت واژه فهرستی را به تعبیر خودشان با مسلک فهرستی به کار میبرند. استاد مددی به طور کامل و شامل به این دو فهرست تکیه نداشتند بلکه مجموعهای از اطلاعات مرتبط به احادیث را درنظر داشتند اما چون دسترسی به این منابع و اطلاعات بسیار باارزش است و نقش محوری دارد این تعبیر را به کار بردهاند.
ضمن تفاوت تاریخی میان رجال شیعه و اهل سنت و عدم تداول فهرست نگاری کتب در میان عامه، بر این نکته تاکید دارم که طبق تقریرم از تحلیل فهرستی در کلام استاد مددی، آنچه در اعتبارسنجی احادیث امامیه باید مد نظر گیرد تمام قرائن است و نباید به یک قرینه بسنده کرد و یکی از آن قرائن بحث توجه به منبع و اعتبارسنجی منبع حدیث است و این بدان معنا نیست که دیگر قرائن از جمله سند و مباحث رجالی کنار نهاده شود. از این رو تحلیل فهرستی از نگاه ایشان وابستگی بیشینهای به دو فهرست موجود ندارد.
وثوق به صدور در مسلک فهرستی
البته در اعتبارسنجی احادیث تکیه کامل به فهرست نیست؛ بلکه باید به مجموع اطلاعات مرتبط با حدیث و تمامی شواهد افزاینده یا کاهنده اعتبار خبر توجه کرد؛ البته در این میان اطلاعات مرتبط با آثار حدیثی پیشینیان بسیار مؤثر است.
برخی از پژوهشگران در شناخت مسلک فهرستی به این اشتباه افتادهاند که منبع انحصاری در این روش، فهارس برجایمانده است. به همین خاطر و برخی ملاحظات دیگر پیشنهاد بنده جایگزینی اعتبارسنجی کتابمحور بهجای مسلک فهرستی است؛ زیرا در این شیوه از اعتبارسنجی در شمار بررسی مجموعۀ شواهد و قرائن، کتاب نقش محوری دارد.
این شیوۀ اعتبارسنجی در نهایت به وثوق به صدور بازمیگردد. از این رو آن را باید از یک منظر بازگشت به شیوۀ قدما و از منظری دیگر کاربست روش عقلا در سنجش اعتبار احادیث در نظر آورد. اگرچه در شرایط جاری و با توجه به مجموعه کارهای انجام شده، بهنظر میرسد، این شیوه از اعتبارسنجی یعنی اعتبارسنجی فهرستی یا کتابمحور در ابتدای راه است و تا رسیدن به مرحله بلوغ، مسیر طولانی در پیش دارد.
پیشفرض کاربست روش کتابمحور، پذیرش غلبۀ نقل و انتقال احادیث با استفاده از آثار حدیثی است. با بدانیم که اصحاب ائمه(ع) همه شنیدههای خودشان را در قالب نوشتهها به نسلهای بعد منتقل کردهاند؛ برای این موضوع شواهد زیادی در اختیار داریم که پذیرش و توجه به آنها میتواند در اعتبارسنجی روایات به ما کمک کند.
نحوه انتقال احادیث امامیه
برخلاف تصور ما که معتقدیم احادیث امامیه از طریق شنیداری به ما منتقل شده است با مراجعه به تاریخ احادیث امامیه متوجه میشویم این مطلب مطابق واقعیتهای تاریخی نیست. سوال این است، آیا کسی این مبنا را قبول دارد و منکر طرح شفاهی است؟ ما میپذیریم بخشی از احادیث امامیه به صورت شفاهی به ما رسیده است اما نسبت مقداری که به صورت شفاهی منتقل شده به احادیثی که به صورت کتبی به ما رسیده است نادر و کمیاب است که ما میتوانیم در مقوله اعتبارسنجی حدیث از آن صرف نظر کنیم.
تمامی کسانی که مسند فهرستی را قبول دارند باید پذیرفته باشند که نقل و انتقال میراث حدیثی امامیه از طریق منابع مکتوب انجام شده، یعنی اصحاب ائمه اطهار علیهمالسلام در مجلس حضور امام یا با فاصله اندکی یا یک نسل بعد تمامی شنیدههای خودشان را در قالب نوشتهها به نسلهای بعد انتقال دادهاند و وقتی به تاریخ احادیث ائمه مراجعه میکنیم درمییابیم که اصحاب امامین صادقین علیهمالسلام به سرعت به نوشتن روایات و احادیث دست به قلم شدند.
بعد از عصر امام کاظم علیهالسلام نیز نگارشهای جوامع حدیثی آغاز شد و به این ترتیب در مواجهه با نسلهای بعد آثار جدیدی از محدثان تولید شده و همچنین از آثار پیشینیان نیز استفاده شده است و این آثار به نسلهای بعد و تا زمان غیبت منتقل شده است. حال اگر اصل نقل و انتقال حدیث در قالب کتابها را بپذیریم باید توضیح دهیم که این آثار چگونه از کتابی به کتاب دیگر منتقل شده و یا چگونه نسخههای کتاب به دست مشایخ دیگر رسیده است.
سخنان اساتید ناقد
استاد محمدباقر ملکیان در ادامه نشست، ضمن تایید بخش عمده مباحث حجتالاسلام سرخهای به برخی از تفاوتها میان تقریر ایشان با تقریر جناب آقای سرخهای اشاره نمود، از جمله محوری بودن مطالب مطرح در فهرستهای نگاشته شده و توجه دادن به وجود نگاشتههایی که به نوعی میتوان آنها را در عداد فهرست نگاری به حساب آورد از جمله رساله ابوغالب زراری و در نقد جزئی به مطالب ارائه دهنده به تفاوت میان مشیخه من لایحضره الفقیه با مشیخه تهذیب اشاره کرد.
دکتر محمدعلی موحدی به عنوان ناقد دوم مهمترین اشکال تقریر ارائه دهنده از مسلک فهرستی را عدم تفاوت آن با منش بزرگانی همچون وحید بهبهانی دانست و آن را همان مسلک تجمیع قرائن خواند و از حجتالاسلام سرخهای این سوال را مطرح کرد که اگر این تلقی درست است چرا عنوان این روش را کتاب محور مینامند و چرا محوریت با کتاب باشد؟ ناقد در ادامه به مثالهایی پرداخت که از نظر ایشان تسرع در اعمال نگاه مسلک فهرستی توسط استاد سید احمد مددی سبب اشتباهات روشن و رمی به ضعف نمودن برخی از میراث امامیه شده است.
حجتالاسلام سرخهای در جمع بندی نهایی، ضمن پذیرش آنکه مسلک فهرستی از نگاه وی همان مسلک قرینه محور است، نوآوری خاصی در این مسلک را منکر گشت که با مخالفت استاد ملکیان مواجه گشت و او فرمایشات استاد مددی را دارای نوآوری دانست.