شبکه اجتهاد: حوزههای تشیع از مدینه تا کوفه تا خراسان و قم و نجف در مقابل دیگریای تشکیل شده که: مذهب عامه (از حیث علمی) و سلاطین جور (از حیث عملی) بوده است.
حفاظت از اصول و فروع مذهب حقه به لحاظ علمی و گسترش شعائر آن به لحاظ تبلیغی، اصلیترین و مستمرترین وظیفه حوزههای شیعی در تاریخ بوده است؛ که در جای خود کاملا بجا و منطقی هم هست.
اما با برآمدن استعمار و فروپاشی عثمانی و هدف گرفته شدن کل امت اسلام برای جهانی کردن تمدن غرب، دیگریِ سابق (عامه/ سلاطین جور) نزد عالمان بصیر جای خود را به استعمار و غرب داد.
در این دوره با تفرقه افکنیهای بیرونی و سازمان یافته به قصد تجزیه و سیطره و تسلط مواجهایم. لذا از کاشف الغطاء و میرزای قمی تا علماء مشروطه و اوج آن انقلاب اسلامی، صف بندی علمی، تبلیغی و کنشی تغییر محسوسی میکند.
البته این مواجهه با غرب استعماری هرگز به معنای نگاه پلورالیستی به مذهب حق و نایستادن بر سر هویت تشیع در اصول و فروع نیست.
دگر اندیشیهای روشنفکرانه چه آن که با تشیع زدایی در خدمت استعمار در آمد و چه آنکه به قصد مبارزه با غرب از اهمیت تشیع کاست، در اینباره مردود و خود دیگریای برای آن نگاه اصیل است. لکن “جبهه بندیِ” جدید مقابل غرب (نه عامه) مختصات جدیدی در علوم و فنون حوزه اقتضاء دارد.
مختصات جدید، ترکیب و صورت بندی برتر خود را شکل میدهد. و البته چون که صد آمد نود هم پیش ماست، شبهات علیه عقاید تشیع هم کنار شبهات کانت و هگل جواب میگیرد و…
بیانیه آیتالله خامنهای -حتی در مقایسه با بیانات ارزشمند مراجع- این مختصات معاصر را جدی تر و پررنگ تر بیان کرد:
۱. از اول بیانیه، با نگاه تاریخی و موقعیت یاب این دورهی حوزه را شناساند. حوزه قمِ معاصر را “پدیدهای بینظیر در میانه حوادثی سهمگین” تصویر و آن حوادث سهمگین را هم “اقدامات دولتهای استعماری در منطقه غرب آسیا” نشان دادند.
۲. از عناصر تشکیل دهنده حوزه، عنصر سوم را دقیقا متوجه همین واقعیت جدید نشانه گرفتند و حوزه را “خط مقدم جبهه تقابل با تهدیدهای [آن] دشمن در عرصههای گوناگون” خواندند. (عنصر اول و دوم علم و تهذیب بود که غایات، آنها را جهت ویژه میدهند و این غایت جدید اقتضائات خاص خود را برآنها مینهد)
۳. نگرانی امام خمینی از تحجر و جدایی دین از سیاست را ذیل همین بخش بیان میکنند و جملاتی از منشور روحانیت امام را تکرار میکنند.
کانه ارتجاع به موقعیت گذشته را تحجر دانسته و غایه القصوای حوزه را “صرفا” تقابل علمی و تبلیغی با عامه گرفتن را فروکاست از موقعیت جدید و رسالت عظیم حوزه میدانند!
گرچه ناگفته پیداست تاکیدشان بر “سرمایه تشیع” در بیانیه مشعر به اصالتها و حفاظت از هویت تشیع در اصول و فروع است، و با نگاههای پلورالیستی یا اصالت مبارزه با غرب به هر روش، هرگز قابل جمع نیست!
لکن تمام البحث در غایت است همان که “اول الفکر و آخر العمل” است، “علت فاعلی” را تعین و “ماده و صورتِ تولید علمی و تبلیغ “را سامان تازهای میدهد.
۴. دو عنصر دیگر تشکیل دهنده حوزه را دقیقا متناسب با این غایت جدید و بدون تقلیل و فروکاست به سابق مینگارد: اول، تولید و تبیین نظامات اجتماعی و دوم: نوآوریهای تمدنی در چارچوب پیام جهانی اسلام.
به نظر میرسد نگاه به “ترکیب” بیانیه بعلاوه “پیوست تاریخی” آن، رمز اصلی فهم دقیق آن است و بدون این دو، تجزیه و تقلیل قطعی است.
تنزیل اجزاء این منشور به “سامانه سابق حوزهها” در بهترین و مترقیترین حالت، چیزی بیش از فقه و معارف مقارن و معاصر نمیآورد!
البته فاش پیداست بیان صریح تغییر غایت و تاثیرش بر مواد و صور حوزه (در علم و تبلیغ) فریادهای اهل ارتجاع و تحجر را در خواهد آورد؛ چنانچه در طول سالهای مبارزه در آورده و منشور روحانیت امام بی پرده بدان پرداخته است!