درآمدی بر قاعده کرامت در فقه

معرفی کتاب؛
درآمدی بر قاعده کرامت در فقه

کتاب حاضر به این بحث می‌پردازد که اگر به‌کارگیری «قاعدۀ کرامت» در فقه در قامت یک «اصل حاکم»، دچار مشکلاتی باشد، کاربرد آن در مراتب دیگر، موجب کارآمدی و روزآمدی فقه می‌گردد.

به گزارش شبکه اجتهاد، این بحث میان اندیشمندان مسلمان مطرح است که کرامت مد نظر اسلام، اختصاص به مؤمنان دارد، یا از ویژگی «نوع انسانی» به شمار می‌رود. اگر چه اکثریت عالمان دینی آن را در حد «کرامت اکتسابی» و «ارزشی» مورد پذیرش قرار داده‌اند، اما برخی دیگر از صاحب‌نظران با توجه به مبانی موجود در دین و با استناد به آیه ۷۰ سوره اسراء و دیگر ادله دینی، کرامت را از آنِ «بنی‌آدم» دانسته، برای «نوع انسان» کرامت ذاتی قایلند.

در این نگاه، کرامت ذاتی که در خلقت انسان نهاده شده، کرامت «انسان بما هو انسان» و غیر قابل سلب می‌باشد؛ بدین معنا که هیچ عنصر دیگری در کرامت وی دخالت ندارد، و همان گونه که رنگ و ملّیت انسان در کرامت او تأثیری ندارد، عقیده و ایمان هم در کرامت بشر دخالتی ندارد، لذا انسانِ منهای ایمان، در سطح انسانی، از همان کرامتی برخوردار است که انسان با ایمان، از آن بهره می‌برد. این گروه از صاحب‌نظران، کیفیت خلقت انسان، روح الهی او، خلیفه خدا بودن وی، داشتن عقل، اراده و اختیار، بهره‌مندی از عواطف و احساسات و نیز قابلیت هدایت پذیری او را از جمله مبانی کرامت ذاتی انسان بر می‌شمارند

کرامت ذاتی انسان پس از اثبات، ابعاد متنوعی دارد و در حوزه‌های مختلف پیامدهایی را به بار می‌آورد که یکی از ابعاد مهم آن، پیامدهای حقوقی آن می‌باشد. این پیامد پس از نوزایش علمی و فرهنگی در مغرب زمین مورد توجه جدی قرار گرفته است؛ به گونه‌ای که امروزه بسیاری از قوانین و پیمان‌ها در حوزه حقوق انسانی از جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر مبتنی بر کرامت انسان می‌باشد

از این رو، این پرسش اساسی در حوزه استنباط فقهی و حقوقی که در صدد استخراج قانون الهی برای ساحت‌های مختلف انسان است، مطرح می‌شود که کرامت ذاتی انسان، چه جایگاهی در استنباط احکام شرعی دارد و آیا می‌توان از آن به عنوان مبنایی در فهم ادله شرعی و تحت عنوان «یک قاعده فقهی فراگیر» استفاده کرد یا خیر؟ در واکاوی ابعاد این موضوع، پرسش اساسی این پژوهش آن است که «آیا می‌توان کرامت انسان را به عنوان یک قاعده در استنباط فقهی مورد پذیرش قرار داد یا خیر؟»، و در ذیل آن به این پرسش‌ها نیز پرداخته می‌شود که: کرامت ذاتی به چه معنا است و مبانی دینی آن کدام است؟ جایگاه انسان در عالم هستی کجاست و چه تأثیری برقاعده کرامت دارد؟ بازتاب سلبی و ایجابی مقوله کرامت در فقه تاکنون به چه شکل بوده و چگونه در تأسیس قاعده به کار می‌آید؟. «قاعده کرامت» در چه سطحی در فقه قابل پذیرش است و ادله آن کدام است؟

موضوع «کرامت انسان»، از امور مورد اتفاق میان اقوام و ملل بشری و مورد توجه ادیان و مذاهب گوناگون می‌باشد و نیز نشانه‌های روشن آن در قرآن و دیگر منابع اسلامی به وفور یافت می‌شود. ی که خداوند متعال افزون بر تصریح به کرامت انسانی در قرآن، در آیات مختلف، بر روح الهی انسان، خلیفه خود در زمین، تعلیم اسماء الهی به انسان و لزوم سجده ملائک بر او، تصریح کرده، جایگاه انسانی را ستوده است و مفسران آیات قرآن نیز نکات ارزنده‌ای در تبیین و تشریح این آیات بیان کرده‌اند؛ چنان‌که روایات چندی از پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه معصومان (ع) در این باره وارد شده و با الهام از این آیات و روایات، مباحث فراوانی در علوم مختلف اسلامی از جمله فقه، از سوی صاحب‌نظران، مطرح شده و میراث ماندگاری به جای مانده است، اما همچنان «کرامت» در میان مسلمانان از مفاهیم مبهم و رازآلود به شمار می‌رود و جایگاه آن در هندسه آموزه‌های دینی نامشخص و همواره مورد بحث و گفت‌وگو است. از جمله، این بحث میان اندیشمندان مسلمان مطرح است که کرامت مد نظر اسلام، اختصاص به مؤمنان دارد، یا از ویژگی «نوع انسانی» به شمار می‌رود. اگر چه اکثریت عالمان دینی آن را در حد «کرامت اکتسابی» و «ارزشی» مورد پذیرش قرار داده‌اند، اما برخی دیگر از صاحب‌نظران با توجه به مبانی موجود در دین و با استناد به آیه ۷۰ سوره اسراء و دیگر ادله دینی، کرامت را از آنِ «بنی‌آدم» دانسته، برای «نوع انسان» کرامت ذاتی قایلند. در این نگاه، کرامت ذاتی که در خلقت انسان نهاده شده، کرامت «انسان بما هو انسان» و غیر قابل سلب می‌باشد؛ بدین معنا که هیچ عنصر دیگری در کرامت وی دخالت ندارد، و همان گونه که رنگ و ملّیت انسان در کرامت او تأثیری ندارد، عقیده و ایمان هم در کرامت بشر دخالتی ندارد، لذا انسانِ منهای ایمان، در سطح انسانی، از همان کرامتی برخوردار است که انسان با ایمان، از آن بهره می‌برد. این گروه از صاحب‌نظران، کیفیت خلقت انسان، روح الهی او، خلیفه خدا بودن وی، داشتن عقل، اراده و اختیار، بهره‌مندی از عواطف و احساسات و نیز قابلیت هدایت پذیری او را از جمله مبانی کرامت ذاتی انسان بر می‌شمارند.

کرامت ذاتی انسان پس از اثبات، ابعاد متنوعی دارد و در حوزه‌های مختلف پیامدهایی را به بار می‌آورد که یکی از ابعاد مهم آن، پیامدهای حقوقی آن می‌باشد. این پیامد پس از نوزایش علمی و فرهنگی در مغرب زمین مورد توجه جدی قرار گرفته است؛ به گونه‌ای که امروزه بسیاری از قوانین و پیمان‌ها در حوزه حقوق انسانی از جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر مبتنی بر کرامت انسان می‌باشد. این موضوع در دهه‌های اخیر، در میان بسیاری از اندیشمندان اسلامی نیز به یک «مسأله» تبدیل شده است؛ بدین صورت که اگر کرامت از ویژگی وجودی انسان است، پس هر قانون و مقرراتی که برای این انسان مقرر می‌گردد، به ویژه اگر منشأ الهی و فطری داشته باشد، باید به مقتضای وجود این ویژگی در انسان باشد و نباید این ویژگی «ذاتی» و «وجودی» بشر را نادیده انگاشت. از این رو، این پرسش اساسی در حوزه استنباط فقهی و حقوقی که در صدد استخراج قانون الهی برای ساحت‌های مختلف انسان است، مطرح می‌شود که کرامت ذاتی انسان، چه جایگاهی در استنباط احکام شرعی دارد و آیا می‌توان از آن به عنوان مبنایی در فهم ادله شرعی و تحت عنوان «یک قاعده فقهی فراگیر» استفاده کرد یا خیر؟.

«قاعده کرامت» با این توصیف، اگر به اثبات برسد، به چند صورت قابل تصویر است، از جمله آن که به عنوان یک «اصل حاکم» پذیرفته شود، بدین معنا که بر همه احکام حکومت کرده، به عنوان یک اصل محدود کننده تمامی احکام مغایر با کرامت انسانی را منتفی اعلام کند و دیگر آن که حداقل به عنوان یک «قاعده اولیه» مورد پذیرش قرار گیرد، بدان صورت که تا ادله متقن شرعی اهم، بر خلاف آن یافت نشده، بر مبنای اصل کرامت حکم شود و با پیدا شدن دلیل اهم در نفی کرامت، تنها به مفاد همان دلیل عمل گردد. در این صورت، «قاعده کرامت» اگر چه به مثابه «اصل اولیه»، به کار گرفته می‌شود اما در ردیف اصول عملیه که تنها از روی بی‌دلیلی و در صورت شک و تحیر در حکم کاربرد دارد و تنها وظیفه عملی مکلف را معین می‌کند، نیست، زیرا چنان‌که گفته شد، این قاعده متکی بر ادله شرعی و واقع نما است و جزء امارات به شمار می‌رود، لذا – اگر چه به صورت ظنی – حاکی از اراده واقعی شارع می‌باشد و تنها در صورت تعارض با امر شرعی اهم، کنار گذاشته می‌شود. همچنین با توجه به اماره بودن قاعده کرامت، موارد خلاف قاعده، استثناء از قاعده محسوب شده و نیاز به اثبات دارد.

در واکاوی ابعاد این موضوع، پرسش اساسی این پژوهش آن است که «آیا می‌توان کرامت انسان را به عنوان یک قاعده در استنباط فقهی مورد پذیرش قرار داد یا خیر؟»، و در ذیل آن به این پرسش‌ها نیز پرداخته می‌شود که: کرامت ذاتی به چه معنا است و مبانی دینی آن کدام است؟ جایگاه انسان در عالم هستی کجاست و چه تأثیری برقاعده کرامت دارد؟ بازتاب سلبی و ایجابی مقوله کرامت در فقه تاکنون به چه شکل بوده و چگونه در تأسیس قاعده به کار می‌آید؟. «قاعده کرامت» در چه سطحی در فقه قابل پذیرش است و ادله آن کدام است؟

بر اساس پرسش‌های فوق،­ فصول کتاب به این شرح سامان یافته است: فصل اول: مفاهیم و کلیات. فصل دوم: مبانی و ادله دینی کرامت انسان. فصل سوم: بازتاب کرامت انسان در فقه. فصل چهارم: قاعده سازی

گفتنی است، کتاب «درآمدی بر قاعده کرامت در فقه» به قلم حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی پورحسین از سوی نشر لوکس در ۳۰۱ صفحه به زیور طبع آراسته شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics