روش‌شناسی اندیشه‌ورزی آقا ضیاء عراقی در علم اصول/ احمد مبلغی

روش‌شناسی اندیشه‌ورزی آقا ضیاء عراقی در علم اصول/ احمد مبلغی

شبکه اجتهاد: در سپهر دانش اصول، محقق عراقی را از افلاک سه‌گانه این علم به شمار می‌آورند. بسیاری از پژوهندگان بر این باورند که وی صاحب مکتبی اصولی است با روش‌ورزیِ ویژه که شناسایی آن، از ضروریات دستِ نخست این دانشِ بنیادین به شمار می‌رود.

سخن آنجاست که متأسفانه، مکتب‌شناسیِ اصولی به معنای حقیقیِ کلمه، و طبعاً بازشناسیِ مکتبِ آن اصولیِ فرزانه، آن‌گونه که شایسته‌ی قامت رفیع دانش اصول و ژرفای اجتهاد است، شکل نپذیرفته است.

آنچه در این سطور ارائه می‌گردد، اشاره‌ای است گذرا به پارهای از زنجیره‌های روشی آن مکتب گرانسنگ.

 گرچه این نگره بر محور مکتب عراقی می‌چرخد، اما چارچوب مفهومی آن قابلیت تسری به شناخت هر مکتب اصولیِ دیگری را داراست و می‌تواند الگویی برای واکاوی روش‌شناختی جریان‌های فکریِ این علم باشد.

بدیهی است که پویش این عرصه، طلبِ ژرف‌اندیشی افزون‌تر، پی‌گیری مستمر، و گفتمان‌سازی علمیِ گسترده‌تری دارد.

با این حال، آنچه پیش‌روی اهل نظر نهاده می‌شود، چهارچوبی برای نگرش و شالوده‌ای برای آغازِ این راهِ معرفتی است.

روش آقا ضیاء در اندیشه‌ورزی اصولی را می‌توان دست کم در چهار محور اصلی جای داد:

۱- تحلیل مفهومی و فلسفیِ معنا

در مرکز دستگاه فکری آقا ضیاء، تحلیل مفاهیم اصولی با دقت‌های فلسفی-مفهومی قرار دارد. عناصر کلیدی این محور عبارت‌اند از:

الف. تحلیل مفهومی دقیق

وی مفاهیم را به اجزای بنیادین‌شان می‌کاود و با کنار زدن کاربردهای پراکنده، به ساختار معنایی آن‌ها می‌رسد. مثلاً در تبیین ماده «أمر»، با تفکیک میان معانی جامد و مشتق، بنیان‌های زبانی و مفهومی آن را روشن می‌سازد.

ب. تمایز بین مفهوم، مصداق و منشأ انتزاع

آقا ضیاء با دقت بسیار، بین ماهیت مفهومی یک واژه، مصادیق خارجی آن، و منشأ انتزاع مفهوم (یعنی واقعیتی که مفهوم از آن گرفته شده) فرق می‌گذارد. این تفکیک، سنگ بنای تفکر فلسفی-اصولی اوست و مانع از خلط‌های بسیاری در فهم الفاظ می‌شود.

ج. تمایز بین مقام ثبوت و مقام اثبات

تمایز بین مقام ثبوت و اثبات در واقع:، یک ابزار فلسفی – تحلیلی برای تبیین مفاهیم است؛ و  یکی از زیرمجموعه‌ی تحلیل مفهومی – فلسفی یا روش‌های کشف معنا به حساب می‌آید.

تمایز ثبوت و اثبات، نوعی تمایز معرفتی-هستی‌شناختی  است و اغلب در تحلیل‌های فلسفی مفاهیم کاربرد دارد؛ مرحوم آقا ضیا مثل بسیاری از اصولیان از این عنصر روشی بهره جسته است هرچند که بین اصولیان بهره گیرنده از این روش در چگونگی بهره‌گیری از آن تفاوت به چشم می‌آید.

او در موارد متعدد، به تمایز میان آنچه در واقعیت هست (مقام ثبوت) و آنچه در گفتار و دلالت‌ها ظهور دارد (مقام اثبات) توجه دارد. این تمایز، به او امکان می‌دهد که مثلاً در مبحث طلب، تفاوت میان «طلب واقعی» و «ظهور در طلب» را تحلیل کند و نشان دهد که استعمال لفظ، لزوماً متوقف بر تحقق خارجی معنا نیست.

د. منشأ انتزاع به‌مثابه ابزار تحلیل

او در بررسی مفاهیمی چون «أمر» نشان می‌دهد که معنای «طلب» منشأ انتزاع مفهوم است، نه خودِ مفهوم.

هـ. تقسیم‌سازی مفهومی

او برای فهم بهتر مفاهیم، آن‌ها را به اقسام دقیق تقسیم می‌کند، مثلا در مبحث امر، از این روش بهره‌گیری می‌نماید (مثل «أمر» به معنای جامد و مشتق)، و از این طریق، شبکه‌ای مفهومی می‌سازد که در آن هر اصطلاح جای خود را دارد و از دیگران تمایز می‌یابد.

۲- قواعد تحلیل‌های زبان‌شناختی و استعمالی

آقا ضیاء در تحلیل‌های خود به قواعد دقیق زبانی نیز وفادار است؛ اما نه با اتکا به ظواهر، بلکه با تعمقی عقلی در کارکرد زبان:

الف. تفکیک وضع، استعمال و تحقق

او تصریح می‌کند که وضع (قرار دادن لفظ برای معنا)، استعمال (استفاده از لفظ در معنایی خاص) و تحقق خارجی معنا (وجود واقعی آن معنا) سه حوزه‌ی جدا از هم‌اند. این تفکیک، اساس فهم درست از استعمالات اصولی است.

ب. تحلیل صرفی و نحوی

در بحث «أمر»، تفاوت میان حالت جامد (مفرد جمع‌پذیر: «أمور») و مشتق (اسم یا فعل: «أوامر») را بر پایه‌ی صرف عربی بیان می‌کند و از این طریق، معنای دقیق‌تری به‌دست می‌دهد.

وی در عین حال، گاه به شکستن اصطلاحات رایج: فهم سطحی یا قرض‌گرفته‌شده از اصطلاحات دانش‌های هم افق روی می‌آورد مثلاً در تعریف مطلق که در آن دو واژه جنس و شیاع به کار برده شده است، این دو واژه «جنس» و «شیاع» را به چالش می‌کشد و مخاطب را به جای تکیه بر تعاریف ظاهری منطق یا نحو، به تعمق در مبانی مفهومی وامیدارد.

بدین وسیله او به صورت برجسته در موارد متعدد از تعاریف مرسوم رشته‌های دیگر (منطق، نحو) فراتر رفته و مفهومی ویژه را برای حل مسائل حوزه اصول، پدید می‌آورد.

ج. بهره‌گیری از قواعد لغت

در تحلیل معانی متعدد الفاظ، همانند بسیاری از اصولیان به قواعد اشتقاق، اشتراک، و وحدت و کثرت معنا توجه دارد. مثلاً در بحث «اشتراک لفظی»، نشان می‌دهد که یک لفظ ممکن است با وضع متعدد، دارای معانی مختلف باشد و این امر با قواعد وضع منافات ندارد.

۳- روش‌های کشف و داوری مفاهیم

آقا ضیاء برای رسیدن به معنا، صرفاً به قواعد زبانی بسنده نمی‌کند، بلکه از روش‌های معرفتی و عقلانی استفاده می‌کند:

الف. رجوع به وجدان زبانی (تجربه‌ی عرفی)

در اثبات اشتراک لفظی، به‌جای استدلال خشک، به «وجدان زبانی» مراجعه می‌کند و می‌گوید: ما این را در زبان خود با وجدان می‌بینیم.

ب. استقراء مفهومی

در مواردی مانند شناسایی مصادیق معانی لفظی، از استقراء بهره می‌گیرد تا نشان دهد که فلان معنا، در زبان، منحصر به یک استعمال نیست.

ج. دفع توهمات و تنقیح مفاهیم

او به‌جای ورود سریع به نتیجه، ابتدا اشکالات و توهمات رایج را فهرست و تحلیل می‌کند (مثلاً توهمِ منافات اشتراک با حقیقت وضع یا ارجاع همه معانی به یک جامع). این رویکرد، مدل تفکر انتقادی و تحلیلی را آشکار می‌سازد.

د. تحلیل عقلی – منطقی

در مواردی که اشتباهات ناشی از خلط یا افراط در تعمیم پیش می‌آید، با تحلیل‌های عقلانی و منطقی، آن‌ها را رد می‌کند؛ مثلاً تمایز میان طلب واقعی و طلب ظاهری را با تحلیل دقیق حل می‌نماید.

۴- اصول کلان اندیشه‌ورزی

در نهایت، فراتر از روش‌های خاص، آقا ضیاء بر پایه‌ی اصولی بنیادین می‌اندیشد:

الف. خودبسندگی مفهومی

مفاهیم را درون‌زا و در چهارچوب زبان اصولی تحلیل می‌کند؛ نه با ارجاع به نظام‌های فکری بیرونی یا فلسفه‌های وارداتی.

رویکرد او در نگاه عمومی به‌عنوان حرکتی به سمت ظریف‌نگری بیشتر، عمق علمی، ارتباط مسئله‌محور و نمایش روشن تأثیر تمایزات نظری بر فهم عملی نمود می‌یابد. این روش، گفتمان را از صرف طبقه‌بندی اصطلاحی فراتر برده و به تحلیلی پویا از معنا و پیامدهای آن در فهم زبان و تکلیف تبدیل می‌کند.

ب. دقت تحلیلی و مرزگذاری مفاهیم

او همواره به تفکیک مفاهیم نزدیک به هم می‌پردازد و از خلط بین آن‌ها به‌شدت پرهیز دارد.

ج. پالایش مفاهیم از خلط‌ها و شوائب

از توجیهات تکلف‌آمیز فاصله می‌گیرد و تلاش دارد تا مفاهیم اصولی را در نهایت وضوح و خلوص به‌دست دهد.

د. حرکت از ظاهر الفاظ به ماهیت مفاهیم

از واژه‌شناسی عبور می‌کند و با نفوذ به لایه‌ی معنایی – هستی‌شناختی مفاهیم، به چیستی آن‌ها می‌پردازد.

جمع‌بندی

روش آقا ضیاء عراقی در علم اصول، ترکیبی است از دقت فلسفی، تحلیل مفهومی، شناخت زبان‌شناختی و تعقل منطقی. او با تلفیق این عناصر، دستگاهی روشى  برای فهم اندیشیدن در دانش اصول فقه بنا می‌نهد.

او می‌اندیشد؛ نه با استناد سریع به ظاهر واژه، نه با تکیه‌ی صرف بر قواعد لفظی، بلکه با نفوذ در لایه‌های پنهان معنا، با پالایش عقلانی و تحلیل‌های انتزاعی، و با پاسداشت زبان، به مثابه آینه‌ی تفکر اصولی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics