اختصاصی شبکه اجتهاد: استاد حاج سید محمد ابن الرضا، از مدرسان خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم، در گفتگو با «اجتهاد»، به آسیب شناسی آنچه تحت عنوان «آسیبشناسی عزاداری» مطرح است پرداخت. وی معتقد است مطالبی که تحت عنوان آسیبشناسی عزاداری مطرح میشود، ناشی از ناآگاهی و عدم معرفت به مقام امام معصوم است.
اجتهاد: نظر حضرتعالی در رابطه با بحثهایی که تحت عنوان آسیبشناسی عزاداری مطرح است چیست؟
ابن الرضا: اخیراً یک حرکت و فکر جدیدی ایجادشده که ما باید مسائل عاشورا را آسیبشناسی کنیم. بسیار حرف مهمی است ما هم با آسیبشناسی موافق هستیم ولی چه کسی باید آسیبشناسی بکند؟ آنکسی که میخواهد آسیبشناسی بکند چه شرایطی باید داشته باشد؟ همینطور که نمیشود هرکسی بگوید من آسیبشناسی میکنم و عزاداری باید آسیبشناسی بشود. ما باید به چند مطلب توجه کنیم:
شرط اول آسیبشناسی: معرفت به مقام امام معصوم
در درجه اول آنکسی که آسیبشناسی میکند باید کاملاً در عقاید و اعتقاداتش آدم متسلمی باشد؛ یعنی عقاید محکم و راستین و استواری برای خودش درست کرده باشد، بعد وارد این مسئله بشود. برای ورود به این بحث اول باید امام را بشناسد. جایگاه خاندان عصمت و طهارت باید شناخته بشود. واقعاً معنای قاعده «لا یقاس بنا احد» را بفهمد. باید با ولایت تشریعی و تکوینی ائمه آشنا باشد، نهفقط به گوشش خورده باشد. باید بداند که امام صادق فرمود که خدای متعال «سخّر للامام کلّ شیءٍ». باید بداند که اینها یدالله هستند. باید بداند که اینها عینالله هستند. باید بدانند که اینها اذن لله هستند. باید بداند که اینها وجه الله هستند، ولی اینها ذات الله نیستند. باید بداند که فرمودند: «نزِّلونا عن الربوبیه و قولوا فینا ما شئتم». فقط برای اینها ربوبیت قائل نباشیم، هر چیزی که میخواهید بگویید، بگویید.
باید دانست که مقامات اهلالبیت نسبت به ما نامحدود است. کمالاتشان نامحدود است. نسبت به حضرت حق سبحانه تعالی محدود من الله است و همه این مقامات و هر چه که دارند را از خداوند سبحان گرفتهاند ولی نسبت به ما نامحدود هستند. باید بدانیم که اینها همهکاره عالم هستند، همهکاره وجود هستند. صاحبالامر هستند. کل امور الهی دست اینهاست. باید بدانیم که خودشان فرمودند که ما عالم در مشت ما مثل انگشتری است که در انگشتتان شماست. شما چطور انگشتر را در دستان خود میگردانید؟ متقلبش میکنید؟ عالم هم برای ما همین حکم را دارد. آنهم عالم وجود، نهفقط عالم بشر، عالم جن، عالم ملک، عالم افلاک. همه عوالم در اختیار اهلالبیت است.
داستانهای زیادی با مدرک و شواهد بسیار وجود دارد که همه این مطالب را اثبات میکند. از «اقترب الساعه و انشق القمر» که در خود قرآن آمده گرفته تا مسئله رد شمس که روایت صحیحه دارد و مسائل دیگری که در کتابها مطرحشده مثل صحبت کردن گنجشک با امام رضا، روی دست و پای امام افتادن حیوانات، مثلاینکه روی دست و پای امام هادی علیهالسلام افتادند. حضرت عیسی خلق میکرد کهیئه الطیر، امام رضا به نقش پرده اشاره میکند و این نقش به شیر تبدیل میشود. با یک اشارهی حضرت، مرد، زن میشود و زن دوباره مرد میشود. ایجاد چشمه میکند. اشاره میکنند ساختمان خراب میشود. کتابهای در این زمینه بسیار است. انواع و اقسام مسائل در آن هست.
این مطالب، قدرت تصرفی چهارده معصوم را نشان میدهد، در روایت هم آمده که منشأ همهی این تصرفات، وسعت علمی اهلالبیت بوده است. آصف بن برخیا که برای حضرت سلیمان تخت بلقیس را با یکچشم به هم زدن حاضر کرد «علم من الکتاب» داشته است اما اهلالبیت «علم الکتاب» دارند. کل کتاب در نزد آنهاست. در مقیاس علم آصف بن برخیا با علم ائمه اینگونه فرمودند که نسبت علم آصف نسبت به علم ما، مثل این است که یک سوزنی را در اقیانوسی فروببرید. مختصری، تر میشود، علم او این مقدار است و علم ما اهلبیت بهاندازه آن اقیانوس است. این را میگویند نامحدود. علم ما محدود است و علم حضرات معصومین علیهمالسلام نامحدود است.
اول اینها را بشناسیم. حالا وجود مقدس اباعبدالله الحسین علیهالسلام با این شرایط که امیر بر کل عالم هستی است ولی درعینحال از طرف دیگر، مأمور بهظاهر است. به خاطر اینکه اختیار بشر از بین نرود. به خاطر اینکه بشر باید با اختیار به هدایت برسد نه با اجبار. خودش هدایت را انتخاب کند. پیغمبر با آن عظمت مستکبر بر مردم نیست، جبار بر مردم نیست، «لست علیهم بجبار، لست علیهم بمسیطر» بعد از همه این مطالب به این نتیجه میرسیم که بنابراین اهلالبیت نمیخواهند و نمیتوانند از آن قدرتی که دارند برخلاف مقدرات الهی کاری انجام بدهند. چون در مقام تسلیم محض نسبت بهحق متعال هستند. این مسئله بسیار اهمیت دارد که توجه داشته باشیم که «لایسبقونه بالقول و هم بامره یعملون.»
در حقیقت کسانی که میخواهند بحث آسیبشناسی را مطرح کنند باید این مراحل را طی کرده باشند.
بله باید این مراحل را طی کرده باشند. امام را کاملاً به امامت بشناسند، به ولایت تکوینی داشتن بشناسند و اینکه امام بااینکه میتواند همه عالم را در یکلحظه به هم بپیچد اما درعینحال تحمل میکند؛ بیستوپنج سال خانهنشین میشود. برایش کاری ندارد ولی به خاطر هدایت ما چنین میکند. به خاطر اینکه ما با پای خودمان، بااراده و عقل خودمان به کمال برسیم، این مطلب مهمی است، راه را بفهمیم و انتخاب کنیم؛ و لذا در قرآن فرمود: «لا اکراه فی الدین».
شرط دوم آسیبشناسی: توجه به عمق مصیبت وارده بر اباعبدالله الحسین علیهالسلام
حال این سؤال مطرح است که در رابطه باوجود مقدس امام حسین علیه الصلاه والسلام که اینهمه به او ظلم شده باید چهکار بکنیم؟ به قول آیتاللهالعظمی آقای بهجت فرموده بودند که این مطالبی که روضهخوانها و مداحها میخوانند، قسمتی از مصائب است که به سر امام حسین و اهلبیت آوردند، مصائب خیلی بالاتر از این حرفها بوده است؛ یعنی سند نمیخواهد. فقط بخشهایی از این مصیبت برای ما نقلشده است و بقیهاش را نتوانستند بازگو کنند. آقای بهجت میفرمودند اینکه ما راجع به مصیبتها و روضهها و امثالذلک میخواهیم بحث بکنیم که ببینیم کدامش درست است و کدامش درست نیست، این وقتی است که ظلم محدودی نسبت به اهلبیت شده باشد؛ اما متأسفانه اینقدر به معصومین علیهم الصلاه والسلام ظلم کردند که مصیبتهایی که خوانده میشود گوشهای از عمق مصیبت است، یک قسمتش در کتابها آمده، یک قسمتش را مداحها میخوانند، عمدهاش به زبان حال است. درحالیکه اینها همهاش واقعیت دارد و مصیبتها خیلی بیشتر از این بوده که ذکر نشده است.
شرط سوم آسیبشناسی: توجه بهقاعده عدم الوجدان لایدل علی عدم الوجود است
توجه به قاعده عدم الوجدان لایدل علی عدم الوجود را امری ضروری است. اگر مطلبی را در کتاب تاریخی پیدا نکردیم، دلیل نمیشود که آن را انکار کنیم. چون عدم الوجدان لا یدل علی عدم الوجود. خدا رحمت کند مرحوم علامه شعرانی که اساتید ما حضرت آیتالله جوادی آملی و حضرت آیتالله حسنزاده آملی شاگردهای آقای شعرانی هستند خیلی هم نسبت به ایشان ارادت دارند. این بزرگوار کتاب نفس المهموم مرحوم محدث قمی را ترجمه کرده و در بعضی موارد حاشیههایی نیز از خودش اضافه کرده است. مثلاً مرحوم شیخ عباس در این کتاب میگوید قضیه عروسی حضرت قاسم در کربلا درست نیست و چنین چیزی برای ما نقل نشده است یا امثال اینها. علامه شعرانی میگوید از این کلام مرحوم محدث قمی تعجب میکنم. حاج شیخ عباس میگوید چون من پیدا نکردم و در کتابها چنین مطلبی را ننوشتهاند پس وجود نداشته است ولی این قاعده فلسفی را ایشان فراموش کرده که عدم الوجدان لا یدل علی عدم الوجود. شما نیافتید، از کجا معلوم نبوده است. چون شدت مصیبت خیلی زیاد بوده است ولی شدت تقیه موجب شده که همهاش ذکر نشود، یک مقدارش ذکر بشود و بقیهاش بماند. از کجا معلوم است که چنین اتفاقی نیفتاده است. خود همینکه اینها نقلشده و سینهبهسینه به ما رسیده، دال بر این است که اصلش وجود داشته. بله ممکن است شاخ و برگهایش به این صورت که ذکر میشود نباشد، ولی اصل مطلب درست است. این هم یک مطلب مهمی است.
اینکه ما بیاییم چشمهایمان را ببندیم و بدون اینکه اول خودمان ازنظر معارفی در حد لازم، اطلاعات پیدا کنیم و بدون اینکه عمق مصیبت را در نظر بگیریم و بدون مراجعه به کتب، همینطوری بنشینیم و شروع کنیم به آسیبشناسی، بسیار کار اشتباه و خطرناکی است. آنهم با توجه به اینکه این کتابها همهاش به دست ما نرسیده و کتابهایی زیادی را سوزاندند و از بین بردند و لذا احتمال میدهیم در بینشان کتابهایی باشد که این مطالب باشد. کما اینکه بعضی از این کتابها پیداشده است. بدون اینکه ما این مسائل آتشسوزی کتب و مفقود شدن کتابهای دیگر و این حرفها را در نظر بگیریم، همینطوری بنشینیم و بگوییم چون مثلاً در کتاب ابومخنف نبوده، بنابراین، فلان مطلب غلط است، دروغ است. بعد هماسمش را آسیبشناسی بگذاریم. اگر بخواهیم اینگونه عمل کنیم همان مطلب میشود که آقایی گفته بود که اگر ما بخواهیم به اخبار و مطالبی که در کتابهای معتبر نوشته اکتفا کنیم فقط این مقدار باید بگوییم که امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا کشته شد، بیشتر از این دیگر نمیتوانیم بگوییم. هیچ مطلب دیگری راجع به هیچچیز دیگر نمیتوانیم بگوییم. چه کسی کشت و چطوری کشتند و به چه صورت بود نمیتوانیم نقل کنیم. چون باید برای همه این مطالب سند پیدا بکنیم و سند صحیح پیدا نمیکنیم.
بنابراین ما آسیبشناسی را آسیبشناسی کردیم و گفتیم مطلب اول اینکه ما باید امام را بشناسیم. مطلب دوم اینکه مصیبت خیلی عمیق است. مطلب سوم عدم الوجدان لا یدل علی عدم الوجود است.
شرط چهارم آسیبشناسی: ابزار شناسی
مطلب چهارم اینکه ما باید ابزار شناس باشیم. در این مسئله ابزار ما فقط کتاب نیست. آنهم فقط کتاب مخالفین، ما به تاریخ عاشورا هم که مراجعه کنیم میگوییم باید ببینیم غیر شیعه چه گفته است. تاریخ عاشورا را باید از شیعه بگیریم یا از غیر شیعه؟ بله آنها هم در کتابهایشان دارند، اما نه بکا دارند، نه ابکا دارند، نه تباکی دارند، مطالب مخالفین را بگیریم و مال خودمان را رها کنیم. اینها در کتابهای خودمان پر است؛ و اینیکی از سنتها و روشها و سیرههای فقهای ما بوده است. سیره متشرعه را هم که باید قبول داشته باشیم. فقها همه متشرع بودند، سیره متشرعه اقتضا میکند که آنچه را که آنها انجام میدادند واقعیت داشته است و داعی بر جعل و کذب نداشتند. آنهم انسانهای مهذب و متدین و مقدسی که اینقدر بزرگ بودند، عظمت داشتند؛ بنابراین نمیتوانیم ما ابزارمان را فقط کتب قدما قرار بدهیم، آنهم قدمایی که در اهل سنت هستند. یکی دیگر از ابزار این کار، علوم سینهبهسینه است. یکی دیگر از این ابزار این مسئله است که درست است در تاریخ ذکر نشده اما زبان حال است. درست است که اهلالبیت شخصیتهای بسیار معنوی و بالایی بودند، اما بالأخره انسان بودند یا نبودند؟ یک دختر کوچک چطوری با بابایش حرف میزند، با بابایش که هیچ، با سر بابایش چگونه حرف میزند. وقتی ثابتشده که این سر را آوردند دختر هم بود، حالا اسمش حضرت رقیه بود یا اسم دیگر داشت، بالأخره دختر بود دیگر. این دختر سهساله با سر بابایش چطور صحبت کرده؟ قهراً «من الذی ایتمنی» را گفته است. زبان حال را گفته است. زبان حال تا وقتی توهین نباشد، دروغ نباشد اشکالی ندارد. مشکل شرعی که ندارد. تازه موجب تباکی هم میشود. از مصادیق ابکا و تباکی هم میشود.
بنابراین با توجه به این مطالب، میتوانیم نتیجه بگیریم که خیلی از این مسائل که بهعنوان آسیبشناسی مطرح میشود همهاش منتفی و باطل است.
میماند اصل عزاداری. بعضی از شیوههای عزاداری را میتوانیم توجیه کنیم و توجیه ما باعث تضعیف نمیشود. یک مثال برایتان بزنم در مسائل سیاسی بعضی از موضوعات هست که ممکن است پیرایههایی داشته باشد. اگر بخواهم همان پیرایههایش را برای مردم بگوییم اصلش تضعیف میشود. میگویند حرف نزنید تا اصل تضعیف نشود. این را قبول میکنید، در مورد عزاداری قبول نمیکنید؟
نقلی از مرحوم محدث قمی و مرحوم علامه شعرانی
باز بالاتر از این برای شما بگویم، مثل مرحوم شعرانی در کتابشان آوردند. مرحوم حاج شیخ عباس ۴۰ روایت اول نفس المهموم، در ثواب گریستن و عزاداری آورده که مرحوم شعرانی هم ترجمه میکند و سند خودش را هم به ائمه علیهم الصلاه والسلام اول کتاب ذکر میکند و آنوقت به اینجا میرسد که اگر کسی بگوید عزاداری چه حکمی دارد، میگوید عزاداری از شئون امامت است، چون از شئون امامت است داخل در اصول دین میشود، نه حتی در فروع. در مسئله اعتقادات وارد میشود؛ یعنی همانطوری که بر ما واجب است که اعتقاد به توحید، امامت و نبوت داشته باشیم، برای اعتقاد پیدا کردن بیشتر به امامت، لازم است عزاداری کنیم تا نشان بدهیم معتقد به امامشناسی هستیم. یکی از شئون معرفت به امام معصوم، عزاداری است. یکی هم زیارت است. اگر جایی ما حرام بیّنی دیدیم باید جلویش را بگیریم؛ اما اگر جایی حرام بیّن ندیدیم، شبهاتی بود، بخواهیم جلوگیری کنیم باید ببینیم آیا اصل عزاداری تضعیف میشود یا نمیشود؟ اگر تضعیف میشود نباید صحبت کرد، اما اگر تضعیف نمیشود آنوقت بله احتیاطاً بگوییم انجام ندهند. ولی این مطلب هم معلوم باشد که مردم برای پدر من عزاداری نمیکنند، اینها برای کس دیگری آمدند تا یار که را خواهد و میلش به چه باشد.
پشت صحنه مباحث مرتبط با آسیب شناسی، نقشه شومی از جانب منافقین است
بله ما یک آسیبهایی داریم. مگر در نمازخواندنمان آسیب نداریم؟ مگر در روزه گرفتنمان آسیب نداریم؟ مگر در خمس دادنمان آسیب نداریم؟ مگر در زکات دادنمان آسیب نداریم؟ مگر در آخوندی کردنمان آسیب نداریم؟ مگر درحرکتهای سیاسی ما آسیب نداریم؟
پس چرا در سایر مسائل بحث آسیبشناسی را مطرح نمیکنیم معلوم میشود که دشمن شیعه بیشترین ضربه را از همین عزاداریها میخورد. چون عزاداری موجب میشود که این آقا امام شناس بشود، وقتی امام شناس شد دیگر زیر بار هیچکس نمیرود. فقط زیر بار حضرت بقیهالله میرود والسلام. دشمن نمیخواهد حضرت بقیهالله مطرح بشود. برای اینکه حضرت بقیهالله مطرح نشود بهعناوینمختلف این شاخ و برگهایش را میزند و ریشهاش را میزند. ریشه اعتقاد به حضرت بقیهالله عاشورا است، ریشهاش غدیر است. اینها را تا میتواند کمرنگش میکند که نباشد، وجود نداشته باشد. الحمد لله مردم آشنا باشند گوش به حرف دشمن نمیدهند، جالبش این است که هر چه اینها آسیبشناسی میکنند مردم بدتر میکنند؛ یعنی میفهمند که اینها آدمهای مغرضی هستند و هیچکس روی سلامت نفس این حرف را نمیزند. اگر مرحوم نائینی آسیبشناسی کند میپذیرند، اگر مرحوم حائری آسیبشناسی کنند میپذیرند چرا؟ چون آن اصل اول را رعایت کرده است. فقهایی مثل مرحوم نائینی و حائری، اول امامشناسیاش را درست کرده حالا دارد یک مشکل شرعی را هم بیان میکند. چطور شد این آسیبشناسیها از جانب آدمهای بیسواد مطرح میشود، آدمهای باسواد مطلع نبودند؟ چه کسی تابهحال آسیبشناسی کرده است؟ نائینی کرده؟ حائری کرده؟ بروجردی کرده؟ آسید ابوالحسن کرده؟ بزرگان فقهی ما باید این آسیبشناسی را انجام بدهند. بله یکوقت ممکن است که در یک مقطع زمانی یک مسئله شرعی ممکن است کسی صلاح بداند، آنهم یک فقیه مربوط به خودش میشود.
کلام مرحوم کاشف الغطاء
به نظر من در این مسائل باید مثل مرحوم کاشف الغطاء عمل کرد. مرحوم آشیخ محمد حسین کاشف الغطاء خیلی مرد عظیمی بود خیلی هم روشن بود. خیلی هم سیاسی بود. روشنفکر هم بود. شاید روشنفکرترین آخوند و فقیهی که اخیراً وجود داشت مرحوم آشیخ محمد حسین کاشف الغطاء بود. من یادم است که کتاب ولایتفقیه مرحوم امام که میخواست چاپ بشود، چون به اسم خودشان نمیشد چاپ بشود، نوشته بودند که الامام کاشف الغطاء، به اسم او چاپ کرده بودند. آدم روشنی هم بود، به او هم میخورد که چنین کتابی بنویسد؛ یعنی با مرحوم امام، همافق بودند. وقتی از این بزرگوار راجع به عزاداری سؤال کردند گفته بود عزاداری در حد فقه ما نیست که من بخواهم حرفی بزنم، این مسائل مافوق مسائل فقهی است.
چنین کسی یقیناً امام شناس بوده است. بله اگر ما یقین داشته باشیم به اینکه فلان عمل خلاف شرع است باید جلوگیری کنیم. مثلاً فرض کنید العیاذ بالله اگر یکوقتی در عزاداری مشروب آوردند سِرو کردند، باید جلویش را بگیریم، چون یقین داریم خلاف شرع است؛ اما بعضی از چیزهایی که سلیقهای است مثلاینکه من نمیپسندم لخت بشوم، من نمیپسندم بالا و پایین بپرم، من نمیپسندم فلان زنجیر بزنم، من نمیپسندم، دلیل نمیشود که جلوگیری کنیم.
جریانی عجیب از یکی از اعاظم مشهد
داستانی را یکی از اعاظم مشهد که در جلسات عظیمالشأنی در مشهد به منبر میرفتند برای من تعریف کردند. خیلی جالب بود. آن بزرگ در مشهد میفرمود که یکجایی منبر رفته بودم و بعد از منبر هم چند مداح روضه خواندند. مداحها به صورت طبیعی میخواندند. در دلم گذشت، به کسی هم هیچچیزی نگفتم، گفتم اگر رعایت حال مردم میشد و کمتر میخواندند بهتر بود. من خسته شدم و به خانه رفتم و خوابیدم و در عالم خواب دیدم مجلسی هست و وجود حضرت زهرا تشریف دارند. خیلی خوشحال شدم وارد مجلس شدم، همینکه وارد شدم یکگوشهای نشستم منتظر بودم تا موردعنایت واقع بشوم، دیدم که صدا آمد که به شما چه مربوط که مجلس طول میکشد یا طول نمیکشد. برای تو که نمیخواندند، اینها برای ما میخواندند، ما خودمان حضور داشتیم. عزاداری مثل نماز است، هر کس میخواهد بیشتر انجام دهد، هر کس هم میخواهد کمتر انجام دهد. دخالتش با شما نیست. این بزرگ می گوید: بیدار شدم خیلی ناراحت شدم از این مطلب که چرا من دخالت کردم.
دعا کنید که ما جزء عزادارها باشیم
حواسمان باشد که ما یکوقتی چوب نخوریم. پدر من تعبیری داشتند، آیتالله حاج سید مهدی ابن الرضا میفرمودند که دعا کنید که ما جزء عزادارها باشیم، عزادارها که منزل ما میآمدند و در حسینیه ما که سابقه ۲۵۰ ساله دارد عزاداری میکردند، وقتیکه مردم به ایشان میگفتند خوش به حال شما چقدر شما موفق هستید، ایشان میگفتند که نه دعا کنید ما جزء شما باشیم. نکند ما خارج از شما باشیم، ما را بیرون کرده باشند. ما باید خیلی حواسمان را جمع کنیم. جد اعلای ما مرحوم آیتالله محمود ابن الرضا مجتهد مسلم بود، اول اصفهان تحصیلکرده بود بعد هم نجف، از شاگردان مرحوم سید آخوند و مرحوم شریعت اصفهانی بود. از محضر بزرگانی مثل حاج اسماعیل صدر، مرحوم ملا حسینقلی همدانی، ملا فتحعلی سلطانآبادی استفاده کرده بود. حضرت آیتالله حاج سید محمدعلی ابن الرضا آقازاده ایشان از قول پدرشان (سید محمود ابن الرضا) به من گفتند وظیفهی ما این است که فقط دم در بایستیم و نسبت به این عزادارها، هیچگونه دخالتی نکنیم، ما فقط وظیفهمان این است که دم در بایستیم و خوشآمد بگوییم. بله اگر حرام بیّنی دیدید جلوگیری کنید. آقابزرگ میفرمودند مثلاینکه فرض کنید دختر بزرگی را روی شتر نشانده باشند که مثلاً معلوم باشد، زن و مرد قاتى باشند، ولی غیر این هیچوجهی برای جلوگیری وجود ندارد. بزرگ دیگری میفرمود که اینها از قربات است و باید همه اینها را حفظ کرد.
خداوند متعال انشاءالله ما را هم از عزاداران آقا اباعبدالله قرار بدهد و ما را بپذیرد و با اعمالمان باعث نشویم که خداینکرده ما نمکی بر زخم سوزناک حضرت فاطمه زهرا و حضرت بقیهالله بپاشیم.
بسیار بسیار سخت است و یادمان باشد که با آل علی هر که در افتاد ور افتاد.