شبکه اجتهاد: پدرش از بازاریان متدین و متعهدی بود که از یزد به مشهد مهاجرت کرده بود و مادرش از خاندان «مدرس یزدی» که از روحانیون بهنام یزد و مشهد بودند.
محمدرضا حکیمی از ۱۳۲۶ وارد حوزه علمیه مشهد شد و فقه و اصول را نزد استادان این رشتهها از جمله حضرات آیات: سید احمد مدرس یزدی (داییاش)، شیخ هاشم قزوینی، شیخ مجتبی قزوینی، شیخ علی نمازی و سید محمدهادی میلانی فرا گرفت. ادبیات عرب را پیش شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری و فلسفه و کلام را نزد شیخ غلامحسین محامی بادکوبهای و شیخ عبدالنبی کجوری خواند و بخشهایی از علوم غریبه را در محضر ابوالحسن حافظیان و حاجیخان مخیّری و مباحثی از نجوم را در درس شیخ اسماعیل نجومیان آموخت.
قدرت فراگیری و استعداد وی چنان بود که همواره مورد عنایت استادانش قرار داشت و در نوجوانی به عربی و فارسی شعرهایی نغز و روان میسرود. برخی از اشعار وی در کتابی با نام «ساحل خورشید» چاپ شده است.
سال ۱۳۴۵ با رضایت استادش شیخ مجتبی قزوینی و به تعبیر خود برای «هجرت الی التکلیف» لباس روحانیت را کنار گذاشت و به تهران رفت و تا ۱۳۵۷ در چند مؤسسه انتشاراتی و فرهنگی تهران به کار پرداخت و در این مدت، علاوه بر کتابهایی که از آنها یاد خواهد شد، آثار علمی زیر را از خود بهیادگار نهاد:
– پینوشتهای روشنگر بر کتاب «اسلام در ایران» اثر پطروشفسکی، ترجمه کریم کشاورز که در پایان کتاب چاپ شده است.
– پانوشت بر «تاریخ فلسفه در جهان اسلامی» اثر حنّا الفاخوری و خلیل الجرّ، ترجمه دکتر عبدالمحمد آیتی
– پانوشت بر «سیری در اندیشه سیاسی غرب» نوشته دکتر حمید عنایت
آموختههای دینی وی در مشهد و تربیتی که در محضر استادان بزرگ این حوزه دیده، به علاوه تجربه کاری که در تهران به هم زده بود، از وی شخصیتی چندوجهی ساخت و این گونه بود که توانست اندیشههای دینی و مذهبی را در محافل فرهنگی و مراکز انتشاراتی روز کشور راه دهد و پلی برای ارتباط میان کانونهای روشنفکری و دانشگاهی و حوزوی باشد.
قدرت نویسندگی و عشق و علاقه محمدرضا حکیمی به کتاب و قلم، به کمک وی آمد و در سالهای خفقان پهلوی، چندین اثر برجسته دینی حاکی از دیدگاههای آزادیخواهانه و عدالتجویانه به قلم جادویی وی نوشته شد؛ کتابهای «سرود جهشها» و «فریاد روزها» از جمله آثاری است که حکیمی در آن سالها نوشت و با انتشار آنها توانست هم اندیشه اسلام اجتماعی را تبلیغ کند و هم افکار انقلابی را در میان بسیاری از خوانندگان آثار هنرمندانهاش گسترش دهد. این آثار و دیگر فعالیتهای وی در زمینه دفاع از محرومان و بینوایان، سبب شد که بارها در شهرهای مختلف بازداشت شود.
افزون بر فعالیتهای بالا، وی در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، به معرفی سیمای عالمان بزرگ شیعی همچون شیخ آقابزرگ تهرانی، میرحامد حسین هندی، شرفالدین و دیگران در مجموعههای ارزشمندی تحت عنوان «بیدارگران اقالیم قبله» و «مرزبانان حماسه جاوید» پرداخت و با فراهم آوردن مجموعهای به نام «حماسه غدیر» به یاد مرحوم علامه امینی، شامل مقالاتی از بزرگان دینی و ادبی کشور، پیشگام تولید یادنامههایی از این دست برای بزرگان مکتب تشیع شد.
حکیمی با انتشار چندین کتاب، به فرازهایی سرنوشتساز از تاریخ اسلام؛ همچون بعثت، غدیر، عاشورا، ولایتعهدی امام رضا(ع) و ارائه مفهومی تازه از «انتظار» توجهی ویژه نشان داد و در نشر فاخر و قاعدهمند و یکشکل این کتابها، ایجاد تحولی در تولید کتابهای اسلامی را مد نظر داشت. وی با این کار همچنین کوشید تا حوزههای علمیه و بهخصوص طلاب جوان را با شیوههای درستنویسی متون فارسی آشنا سازد و اهمیت این امر را بدانان گوشزد کند.
محمدرضا حکیمی که در مکتب شیخ مجتبی قزوینی درس خوانده و با دیدگاههای میرزا مهدی غروی اصفهانی همسویی داشت، ترویج اندیشههای استادان خود برای جداسازی آموزههای دینی و مذهبی از افکار فلسفی و عرفانی را نیز در برنامه خود قرار داد و با انتخاب عنوان «مکتب تفکیک»، به تئوریزه کردن این دیدگاه و نگارش کتابهایی در این عرصه پرداخت. مکتب تفکیک، که برخاسته از تعلیمات خاص استادان شهر مشهد است، گاه با نام «مکتب معارفی خراسان» یا «مکتب معارفی مشهد» نیز خوانده میشود. همین تأکید بر آیات و روایات سبب شد که وی به کمک برادارانش آقایان شیخ محمد حکیمی و شیخ علی حکیمی، بهخصوص ابعاد اقتصادی و اجتماعی اسلام را به دور از اندیشههای شرق و غرب، در مجموعه قرآنی و روایی «الحیاه» در ۱۲ جلد گرد بیاورد؛ کتابی که امروزه به سان بزرگترین موسوعه هدفمند شیعی، منظومه فکری حکیمی را نشان میدهد. این کتاب به فارسی نیز ترجمه شده است.
در کنار همه اینها، حکیمی از دیرباز تلاش برجستهای در معرفی ویژه شخصیت امام خمینی داشت و اندکی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در کتابی با عنوان «تفسیر آفتاب» که تنها یک بار چاپ شد، به این موضوع اهتمام ورزید. این کتاب به«شناخت نهادها»، «انقلاب کبیر ایران و مبادی اسلامی آن»، و «ماهیت ایدئولوژیکی انقلاب» پرداخته است.
حکیمی همسری اختیار نکرده و همواره زندگی زاهدانهای را در پیش گرفته است. شخصیت برجسته محمدرضا حکیمی و آشنایی گسترده وی با مبانی دینی و مذهبی در کنار مقبولیت او در محافل دانشگاهی و فرهنگی کشور، سبب شد دکتر علی شریعتی که از سالهای دور با وی همشهری و همسن و همعقیده و آشنا بود و او را به آگاهی و آزادگی و عدالتخواهی میشناخت، در یادداشتی مکتوب، حکیمی را وصیّ خود قرار دهد و هر گونه تغییر در انبوه نوشتههای خود را به وی بسپارد. محمدرضا حکیمی در جایی گفته است که «من اشتباهی که شخصیتشکن باشد و عقاید دکتر شریعتی را زیر سؤال ببرد، در آثار دکتر ندیدم». با این حال، دریغ خود را از این که به دلیل اشتغال به نگارش مجموعه «الحیاه» نتوانسته به اجرای این وصیتنامه موفق شود، پنهان نکرده است.
منابع: راه خورشیدی (اندیشهنامه و راهنامه استاد محمدرضا حکیمی؛ نوشته محمد اسفندیاری/ مشهد پدیا