در مرجعیت همیشه یک نوع گریز از نشستن در این منصب وجود داشته اما حالا گاهی وقتها احساس میشود که یک نوع رقابت برای احراز این مصدر به چشم میخورد.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام والمسلمین مسعود ادیب عضو هیأت علمی دانشگاه مفید در گفتگویی به تبیین «جایگاه مرجعیت و سنت های فراموش شده» پرداخته و اظهار میکند: درباره مرجعیت یک شکل و صورت و یک لُب حقیقت داریم. در لب حقیقت، مرجعیت عبارت است از رجوع عامه مردم یا به تعبیری مردم فاقد شرایط علمی استاندارد به عالمان واجد شرایط علمی استاندارد یا به تعبیر رایج رجوع جاهل به عالم است. این رجوع اختصاصی به روزگار ما ندارد و حتی در عصر حضور ائمه (ع) هم اتفاق افتاده است، یعنی در مواردی خود ائمه اطهار (ع) مردم را به عالمان و فقیهانی از شاگردان و اصحاب خودشان ارجاع میدادند و این یک سنت بسیار جاافتاده اسلامی و شیعی است که یک ریشه عقلانی هم دارد یعنی اختصاصی به مسلمانها ندارد بلکه در همه جای دنیا عاقلان و اندیشمندان مردم را در مسایل تخصصی به متخصصین ارجاع میدهند.
او با بیان اینکه شکل مرجعیت در طول تاریخ تغییر پیدا کرده است گفت: بنابراین روح و لباب مرجعیت یک امر گسترده، تاریخی و زمینه داری است، اما شکل آن در طول تاریخ طبیعتاً تغییر پیدا کرده است و به فراخور زمان، شرایط و اوضاع و احوال دگرگون شده است. کم و بیش میتوان گفت که شکل کلی موجود با تغییراتی که در آن اتفاق افتاده است از اواخر دوره صفویه تقریباً از دوره وحید بهبهانی (ره) شکل گرفته است. البته باز در همین دوره تقریباً دویست سیصد ساله هم به تدریج تغییراتی صورت گرفته و گاهی به فراخور ضعیف تر بودن دستگاههای ارتباطی، مرجعیت بیشتر منطقه ای و محلی بوده است. عالمان منطقه مورد مراجعه مردمان بودند، گاهی با بیشتر شدن ارتباطات یا حساسیتهایی که پیش میآمده است توجهات به یک عالم متمدن در یک مرکز عمده حوزوی مثل مرحوم شیخ انصاری یا میرزای شیرازی در نجف یا سامرا یا مرحوم آیتالله بروجردی در قم بیشتر اتفاق میافتاده است. به نظر میآید که باز در درون این شکل خاص تغییراتی صورت میگیرد.
عضو هیأت علمی دانشگاه مفید تصریح کرد: سوال شما بیش از این که راجع به اصل و اساس مرجعیت، یعنی اصل و اساس وجوه متخصص که در زمان ائمه (ع) هم مطرح باشد و بیش از این که ناظر به اشکال گوناگونی که به فراخور زمان و در طور تاریخ ظهور پیدا کرده و باز هم ممکن است در آینده با عوض شدن شرایط اجتماعی و ابزارهای ارتباطی اشکال جدیدی را شاهد باشیم، در واقع به ارزشهای حاکم بر این نهاد بازمی گردد. من در این فرصت کوتاه و به اجمال چند ویژگی را مطرح کنم. یکی این که از ناحیه عالمان معمولاً به این راحتی پذیرش مسؤولیت مرجعیت صورت نمی گرفته است، از امام صادق (ع) روایتی نقل شده است که به یکی از اصحابشان فرمودند «پرهیز کن از این که به مردم فتوا دهی، گردنت را طوری برای مردم قرار نده که روی گردن تو سوار شوند و در واقع مسؤولیت تحملشان به گردن تو بیفتد. با این که امام صادق (ع) به برخی اصحابشان تاکید میکردند که من دلم میخواهد که ببینم تو در مسجد نشستی و مردم مراجعه میکنند و به آنها پاسخ میدهی اما در عین حال این نکته را هم تذکر میدادند که این کار مسؤولیت بسیار سنگینی را بر دوش یک مرجع تقلید بوجود میآورد.
او با بیان اینکه عالمان دین همواره از اینکه در مقام مرجعیت قرار بگیرند پرهیز میکردند گفت: عالمان دینی هرگز از آن استقبال نمیکردند، مگر وقتی که یک وجوب و استقبال عمومی شکل میگرفت یا در شرایطی نیاز اضطراری اسلام و جامعهی اسلامی اقتضاء میکرد و طبیعتاً در آنجا بود که مرجعیت را به عنوان یک وظیفهای که بر دوش آنهاست برعهده میگرفتند اما تلاش برای احراز و تمهید مقدمات، برای نیل به این مقام چیزی است که هرگز واقعاً در اخلاق عالمان برجسته شاهد آن نبودیم. ولو اینکه خیلی وقتها از عالمان بعد از اینکه محل مراجعه مردم قرار میگرفتند تازه به تنظیم کتابهای فتوا و کتابهایی که محل حاجت و رجوع مردم هست اقدام میکردند نه اینکه از پیش تر خودشان را آماده کنند و همه ی کتابها برای اولین فرصتی که پیش میآید برای تبلیغ خودشان آماده باشد.
ادیب گفت: مسأله دوم قناعت آمیز بودن و کوچک بودن دستگاه مرجعیت است، در مورد غالب عالمان بزرگ، دستگاه مرجعیت یک دستگاه خیلی کوچک و کم هزینه است که با کمترین هزینه بیشترین خدمات را به جامعه شیعی و اسلامی ارایه میکرد یعنی عالمان بزرگ سعی میکردند اموالی را که اموال شرعی و به تعبیری مال مقام امامت، خدا و پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) است را با دقت تقسیم کنند، به نحو حداقلی در مصارف شخصی به کار بگیرند، از هزینه کردن های غیرمحتاطانه پرهیز کنند و تا میتوانند این اموال را در مواردی به کار ببرند که باعث غنای فرهنگ اسلامی، شیعی و اعتلای جامعه اسلامی و شیعی باشد. این دقت نظر معمولاً بوده و لذا یک زندگی بسیار محدود، فقیر و زهدآمیزی را در زندگیهای شخصی مراجع عظام شاهد هستیم.
ادیب تعامل مراجع با جوامع دیگر را از نکات مثبت مرجعیت دانست و اظهار کرد: نکتهی دیگر تعامل مثبت مراجع با جامعه است حتی با جامعه علمی شیعی و دیگر اقشار اجتماع اسلامی و شیعی و مراجع دیگر حوزههای علمیه که همواره نوعی احترام متقابل و قدردانی حاکم بوده و به همین دلیل یک ارتباط مثبتی بین مراجع اعظام و این اقشار و نهادها برقرار است و این مسایل جزو ارزشهایی بوده که مورد توجه قرار میگرفت و هرکه در این ارزشها موفق بود بیشتر مورد تایید دیگر شخصیتهای علمی شیعه و جامعه قرار داشت.
او بیان کرد: نکته دیگر عدم سلسله سازی و جانشین پردازی است. البته ما در طول تاریخ مواردی هم داشتیم که مرجعی در اواخر عمرش ارجاع به دیگری داده است مثل خود آیتالله وحید بهبهانی که شاید سر سلسله ی این حلقه است که در دوران کهولت و پیری از تدریس و از نشستن بر منصب فتوا کناره گیری کرد و این مسؤولیت را بر دوش سید علی طباطبایی معروف به صاحب ریاض که داماد ایشان بود، میگذارد ولی نه به اعتبار این که داماد ایشان است، بلکه واقعاً جزو بزرگترین و ممتازترین شخصیتهای روزگار خود و مورد توجه عالمان دین بود. به هر حال این نوع اقدامات وجود داشت اما غالباً این اجماع علما، عقل جمع حوزههای علمیه، شاگردان و مقلدان آن مرجع و فضای عمومی فرهنگ شیعی بود که نشان میداد جانشین یک مرجع چه کسی خواهد بود.
استاد دانشگاه مفید تصریح کرد: مردمی بودن مراجع یکی دیگر از ویژگیهای مرجعیت است البته این مردمی بودن روحانیت و مراجع طبیعتاً مشکلات، محدودیتها و آفاتی هم به دنبال داشت که امثال مرحوم شهید مطهری پیش تر به این مسأله مرجعیت و روحانیت اشاره کردند اما مزایایی داشته و در مجموع یک نوع ارتباط عمومی با مردم و واسطه بین مردم و اصحاب قدرت بودن را رقم میزد که هم به مرجعیت اعتبار میداد و هم آن را به عنوان یک ابزار مفید و کارآمد برای جامعه ارایه میکرد. تنزه از قدرت و تابع قدرت و ملوک السلاطین شدن از دیگر ویژگی مراجع عظام بود اما در مواردی جامعه و کشور نیاز داشت که مراجع از سلاطین به نحوی حمایت کنند مانند اتفاقی که در جریان جنگهای بین ایران و روسیه افتاد و مراجع وقت از فتحعلی شاه و مخصوصاً از سپهسالار ایران عباس میرزا حمایت کردند اما در عین حال همیشه یک فاصله و حاشیه گذاری بین نهاد و مقام مرجعیت وجود داشته که یک نوع نزاهتی را به آن میبخشید اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بعد از اینکه یکی از همین مراجع عظام در راس هرم قدرت سیاسی قرار گرفت تغییراتی بر این امور بوجود آمد ولی تاکید بر جدا نگه داشتن نهادی شأن حکومت و قدرت و شأن مرجعیت کم و بیش هنوز در دوران جمهوری اسلامی هم مورد تاکید بسیاری از مراجع است.
این استاد دانشگاه، ارتباط مراجع با جهان اسلام را از دیگر ویژگیهای ممتاز مراجع دانست و بیان کرد: طبیعتا یکی دیگر از ویژگیهای مراجع عظام و آنچه ارزش حساب میشود تعامل با خارج از قلمرو جهان اسلام است. ما شاهد این هستیم که نوعاً مراجع با مسلمانان غیرشیعی خارج از قلمرو اسلامی شیعی مخصوصا با غیرمسلمانان ارتباط داشته و سعی میکنند یک نوع تعامل سازنده و مثبتی را برقرار کنند. البته در برخی از موارد این تعامل به ایستادگی و مقاومت و گرفتن حقوق شیعه و مسلمانان تبدیل میشود اما در دیگر موارد به یک نوع همکاری متفاوت و داد و ستد فکری و علمی و حتی اجتماعی ختم میشود.
ادیب در خصوص سنتهای فراموش شده مرجعیت گفت: من فکر میکنم وقتی از سنتهای فراموش شده صحبت میکنیم به یک معنا باید از آسیب شناسی های متاخر سخن بگوییم. مثلاً این مسأله که در مرجعیت همیشه یک نوع گریز از نشستن در این منصب وجود داشته اما حالا گاهی وقتها احساس میشود که یک نوع رقابت برای احراز این مصدر به چشم میخورد که به نظر من یک آسیب یا در واقع فراموش کردن این ارزش است که به هر حال امیدواریم که باز احیاء شود یعنی تلاش برای احراز مقام مرجعیت با آن روح و جایگاه معنوی این نهاد سازگار نیست. مورد بعد آماده سازی پیشاپیش است. ما در فضای حوزه علمیه با توجه به کهولت و بالا بودن سن پارهای از مراجع و اساتید جا افتادهی حوزه احساس میکنیم که افرادی حاشیههایشان را نوشتند، رسالههایشان را آماده کردند و منتظر هستند که در خلائی که بعد از این بزرگان پیش میآید خودشان را عرضه و در عرصه حضور پیدا کنند.
او ادامه داد: البته ما وظیفه داریم که حمل بر صحت کنیم یا نیتهای خیر را پشت این افراد ببینیم، اما در مجموع این سنت خیلی مطلوب نیست و اگر افراد منتظر بمانند تا موج اقبال اجتماعی، این مسؤولیت را بر دوش آنها بگذارد خیلی زیباتر و دلپسندتر است یا تبدیل کردن بساط مرجعیت به یک بساط خانوادگی یا سازمان مستمر هم مساله دیگر است، البته تبدیل شدن به سازمانهایی برای حفظ میراث مرجعیت کار ارزشمندی است، یعنی به معنای میراث معنوی و مادی باشد، مثلاً مراجعی که اقبال گسترده اجتماعی دارند طبیعتاً در دوره آنها یک حوزه خیلی قوی از نهاد اجتماعی مرجعیت شکل میگیرد، پول، امکانات و دسترسیهای گسترده بوجود میآید، خب دلیل ندارد همه اینها بعد از مرجعیت از هم بپاشد. آنها تدریس، سخنرانیها و مطالبی دارند که خیلی وقتها همه این مطالب در طول حیات آنها به صورت مکتوب و در اختیار عمومی قرار نمیگیرد، بنابراین حفظ و ادامه نشر آثار آنها ارزشمند است ضمن اینکه حفظ آن نهادهای اجتماعی که بوجود آوردند کار ارزشمندی است اما این که مثلاً در انحصار فرزندان یا خانوادههای آنها قرار بگیرد و به نوعی سلسلههای خانوادگی را پدید بیاورد به نظر کار جالبی نیست یعنی ای کاش به نحوی راجع به حفظ این میراث فکر شود که خدایی نکرده تداعی بخش یا تداعی کننده این شبهه در ذهن نباشد که قرار است یک نهاد خانوادگی استقرار پیدا کند.
ادیب گفت: دفتر یک مرجعِ خوب، معنای خاصی دارد. دفتر یک مرجع از یک سو کانونی است برای برگزاری مراسم و مناسبتهای مذهبی از سوی دیگر کانونی است برای پاسخگویی به مسایل شرعی و رفع نیازهای دینی جامعه و همچنین مرکزی است برای اخذ وجوهات و ارتباط بیت آن مرجع با دفاتر مختلف مثلا نجف و قم و دیگر شهرستانها و طبیعتاً بحشهایی از آن بیت میتواند بعد از حیات آن مرجع ادامه پیدا کند، اگر در ملک شخصی خود مرجع یا اگر به عنوان اموال در اختیارش است اشکالی ندارد به عنوان یک مرکز فعالیت فرهنگی پاسخگوی نیازهای مردم باشد، در زمان حیات آن مرجع یک نوع آتوریته خاصی وجود دارد، دریافت وجوه شخصی صورت میگیرد، پاسخگویی فتوا به نحو استقلالی صورت میگیرد علی القاعده آن آتوریته باید بعد از آن مرجع تقلیل پیدا کند. در این دفاتر میتوان یک سری فعالیتهای فرهنگی را ادامه دهند که آن هم البته موازی کاری در آن است یا تداخل یا تعارضی با دیگر فعالیتهای فرهنگی نباید باشد و باید حتماً فکری به حالش شود اما این که آن آتوریته مرجع را در قالب دفتر و موسسه تنظیم و نشر و آثار و بدون هیچ تغییر نظری حفظ کنیم به گونهای تداعی کننده این هست که در واقع ما میخواهیم از این آتوریته بهره برداریهای شخصی یا گروهی کنیم که کار ارزشمندی نیست.
بنابرگزارش شفقنا او تصریح کرد: بنابراین بستن دفتر یا تبدیل دفاتر به نهادهای فرهنگی و عدم استمرار رفتارهای خاصی مثل پاسخگویی مستقیم به مسایل شرعی یا اخذ وجوهات نباید باشد، منظورم از پاسخگویی مستقیم این است که ممکن است در دفتر یک مرجع کسی بنشیند و به مقلد هر مرجعی بر اساس فتوای مرجع خودش پاسخ دهد که ارزشمندی است و هر روحانی به عنوان امام جماعت مسجد هم این کار را میکند اما آن آتوریته اگر بخواهد حفظ شود ما در آینده با یک نوع تداخل و هدر رفن مواجه هستیم، لذا بستن دفتر یا اعمال نمادین شکستن مهر که اخیراً در درگذشت یکی از مراجع اتفاق افتاده است، به نظر من کمک میکند به اینکه جنبه های شخصی و گرووهی تقلیل پیدا کند و جنبه های اجتماعی و در واقع نهادی مرجعیت شیعه بیشتر پررنگ شود.
ادیب در پایان خاطرنشان کرد: باید از اینکه مثلاً حکومت یا قوه قهریه در این امر مداخله کند یا گروهی در حوزه تشکیل شود و بگویند دفتر مراجع را ببندند پرهیز کنیم؛ چراکه جنبه نهاد اجتماعی و مدنی بودن ارتباط مراجع را کمرنگ میکند. به نظر من باید در جامعه نوع نگاه، تقاضا و تلقی مردم به گونه ای ترغیب شود که خود به خود وقتی مرجعی از دنیا میرود فرزندان، جانشینان و میراث داران او احساس کنند جامعه منتظر این گونه اقدامات است، اگر این اقدامات فرهنگ سازی شود طبیعتاً به دلیل ارتباط گستردهای که نهاد روحانیت و مرجعیت با جامعه و متدینین دارند و تلقی آنها برایشان مهم است خود به خود توقعی ایجاد میکند که بعد از هر مرجعی دستگاه، جمع، مختصر و محدود شود و آتوریته مرجع را بعد از درگذشت او ادامه ندهند و به جای ادامه دادن آن ببینند مرجع یا شخصیت مطرح بعدی چه کسی است و به او معتقد شوند.