شبکه اجتهاد: پس از انتشار نتیجه گزارشهای استهلال ماه مبارک رمضان ۱۴۳۸ قمری، پرسشهایی مطرح شد که سه پرسش مهمّتر را همراه با پاسخش در ذیل میآوریم.
پرسش یکم: مگر در گزارشهای استهلال ماه مبارک رمضان ۱۴۳۸ قمری نیامده که هلال ماه در برخی مناطق ایران با چشم غیر مسلّح دیده شدهاست؛ پس چرا حضرت آیتالله سیستانی دستکم برای نیمه پایینی ایران، اوّل ماه اعلام نکردند؟
پاسخ: ابتدا نظر حضرت آقای سیستانی را در رساله جامع بخوانید:
«سوّم: دو مرد عادل بگویند که در شب ماه را با چشم غیر مسلّح دیدهایم؛ ولی اگر ویژگی ماه را برخلاف یکدیگر بگویند، اوّل ماه ثابت نمیشود و همچنین است اگر انسان یقین یا اطمینان به اشتباه آنها داشته باشد یا شهادت دارای معارض یا چیزی در حکم معارض باشد مثلاً اگر گروه زیادی از مردم شهر به دنبال دیدن ماه باشند (استهلال نمایند) ولی بیش از دو نفر عادل، کسی دیگر ادّعای دیدن ماه را نکند، یا آنکه گروهی به دنبال دیدن ماه باشند (استهلال نمایند) و دو نفر عادل از میان آنان ادّعای دیدن ماه کنند و دیگران نبینند، درحالیکه دو نفر عادل دیگر در میان آنها باشد که در دانستن جای هلال و در تیز بینی، مانند آن دو عادلِ اوّل باشند و آسمان صاف باشد و مانع احتمالی از دیدن آن دو نباشد، در این چنین مواردی، اوّل ماه به شهادت دو عادل ثابت نمیشود».
با توجّه به نظر ایشان، درباره گزارشهای رصدی که میرسد، دو مشکل وجود دارد:
یکم: عدالت افراد رصدگر که در رصدگاهها به استهلال میپردازند و سپس شهادت به رؤیت میدهند؛ افرادی که گاهی اسمشان را هم نمیدانیم یا اگر بدانیم، عدالتشان را احراز نکردهایم. البتّه در اینجا شاید بتوان وثاقت را کافی دانست و اطمینان یافت که این افراد خبرهاند و حتّی اگر اهل معاصی باشند، در إخبار از رؤیت، ثقهاند و داعی بر کذب و جعل ندارند.
دوم: مشکل «ابتلاء به معارض یا در حکم معارض» است؛ زیرا چنانکه عادتاً خبر میدهند، گروههای رصدی بیش از چهار یا پنج نفرند و همگی مثلاً با چشم مسلّح میبینند؛ ولی بعد خبر میدهند که مثلاً دو یا سه نفر با چشم غیر مسلّح دیدند! این گزارشها ظاهراً مفهوم دارد که دیگران نتوانستند با چشم غیر مسلّح ببینند (حتّی در برخی گزارشها تصریح میشود که دیگران نتوانستند با چشم عادیی ببینند) و همینجا معارضه در میگیرد؛ چنانکه در بالا خواندید، در این حالت، اوّل ماه اثبات نمیشود؛ زیرا حدّت و تیزبینی یا تجربه رصدی یکی دو نفر، ملاک نیست و هلال باید به گونهای باشد که اگر چند نفر دیدند، بقیّه مردم هم اگر آنجا بودند، میتوانستند ببینند؛ نه اینکه از پنج نفری که آنجا بودند، دو نفر دیدند و سه نفر نتوانستند ببینند!
درباره اتّحاد افق در مطلبِ نکاتی دربارۀ «رؤیت هلال» و «اتّحاد افق» مطالبی آوردهام؛ مردم و عرف (حتّی اکثر تحصیلکردگان دانشگاهی و حوزوی) فکر میکنند شهرهایی که در یک طول جغرافیایی (و روی یک خطّ نصفالنهار) هستند، همافقاند! در حالی که برای اذان صبح و طلوع آفتاب و اذان ظهر و … نیز، همواره چنین نیست که در دو شهری که طول جغرافیایی یکسان دارند، خورشید در یک لحظه طلوع یا زوال کند، بهویژه اگر آن دو شهر، در عرض جغرافیایی خیلی اختلاف داشتهباشند؛ یا مردم عرفاً گمان میکنند که محقّقشدن رؤیت در کشوری در شرق، همواره دلالت میکند بر تحقّق رؤیت در کشوری که در غرب آن است؛ در حالی که این گمان، همواره درست نیست و چنین ملازمهای وجود ندارد. بلکه همافقی در رؤیت هلال، در آغاز هر ماه قمری، متفاوت و تقریباً به معنای قرارداشتن در یک منطقهٔ همرنگ از نقشهٔ رؤیتپذیری است.
برای نمونه، درباره همین ماه مبارک رمضان از من پرسیدهشد که تعداد زیادی از شاهدان ساکن ماداگاسکار، هلال را به وضوح و با چشم عادی دیدهاند و طول جغرافیایی ماداگاسکار هم با عراق برابر است؛ پس چرا در عراق، اوّل ماه اعلام نشد؟! پاسخ این است که طول جغرافیایی یکسان، به معنای همافقی نیست و در این ماه قمری، این دو کشور همافق نبودند و ماداگاسکار در منطقهای بود که هلال به وضوح با چشم عادی دیده میشد؛ ولی برای عراق و ایران، چنین نبود و به این ترتیب، برای حضرت آقای سیستانی که قائل به اشتراط اتّحاد افق نجومی هستند، رؤیت هلال با چشم غیر مسلّح اثبات نشد و شنبه ۶ خردادماه را روز آخر ماه شعبان اعلام کردند.
پرسش دوم: آیا به محاسبات نجومی میتوان استناد کرد یا خیر؟ با اینکه نظرات مراجع در این زمینه متفاوت است، آیا بر اساس محاسبات میتوان به یقین رسید و عمل کرد؟
پاسخ: آنچه ما به آن استناد میکنیم، محاسبات نجومی همراه با لحاظکردن مبانی فقهی مراجع عظام تقلید است که بهویژه در اعلام نتیجهٔ گزارشهای استهلال به آنها اشاره میشود.
امّا درباره اصل استناد به محاسبات نجومی، گفتنی است که نقشهها و محاسبات رؤیتپذیری، بهطور کلّی بر سه قسم است:
الف) گاهی گفته میشود که در فلان مناطق، هلال اصلاً (حتّی با چشم مسلّح) دیده نخواهدشد؛ زیرا ماه پیش از غروب آفتاب، غروب میکند یا اینکه مقارنه پس از غروب آفتاب رخ میدهد؛ یا اینکه مقارنه پیش از غروب آفتاب رخ میدهد و ماه نیز پس از غروب آفتاب، غروب میکند؛ ولی روشنایی هلال به اندازهای نیست که حتّی با چشم مسلّح دیده شود! در این قول در این مناطق، همهٔ کارشناسان نجوم همنظرند و اختلافی میان آنان نیست.
این بند «الف» قابل عمل است و حتّی میتواند ما را از استهلال بینیاز کند و با استناد به آن، میتوان شهادت به رؤیتِ هزاران عادل را کنار گذاشت؛ زیرا اطمینان داریم که خطا کردهاند.
ب) گاهی گفته میشود که در فلان مناطق، هلال حتماً و بهسادگی دیده خواهدشد (که خودش بر دو قسم است: حتماً با چشم مسلّح، یا حتماً با چشم غیر مسلّح). در این قول در این مناطق، همهٔ کارشناسان نجوم همنظرند و اختلافی میان آنان نیست.
این بند «ب» هم قابل عمل است و میتواند ما را از استهلال بینیاز کند؛ زیرا آنچه موضوعیّت دارد، «قابلیّت رؤیت هلال در افق (با همان اختلافِ کفایت چشم مسلّح، یا لزوم چشم غیر مسلّح)» است و خودِ رؤیت، طریقیّت دارد.
ج) گاهی گفته میشود که در فلان مناطق، هلال محتمل و ممکن است با چشم مسلّح یا غیر مسلّح دیده شود. در این قول در این مناطق، میان کارشناسان نجوم، اختلاف است.
این بند «ج» به تنهایی قابل عمل نیست و ما را از استهلال بینیاز نمیکند و با استناد به آن، نمیتوان شهادت عادل را کنار گذاشت؛ پس باید به استهلال پرداخت تا رؤیت محقّق شود.
در همین بند «ج» و شرایط مرزی و اختلافی است که خودِ کارشناسان نجوم هم، استهلال را لازم میدانند و با جدّیّت به استهلال میپردازند و گزارش و تصویر ثبت میکنند تا «رکورد بشکنند» و حدّ ملاکها را بهبود بخشند و بتوانند فرمولهای محاسباتی موجود را اصلاح کنند یا خودشان فرمول جدیدی ارائهدهند؛ چنانکه تا کنون، این اصلاحها انجام شدهاست؛ و اصولاً این متد و روشِ هر علم تجربی است که قوانینِ اثباتشدهٔ آن در عین اینکه ابطالپذیرند، تا زمان ابطال، حجّتاند و تلاش برای ابطال یا ارتقای آنها نیز رها نمیشود.
در همان بندهای «الف» و «ب» نیز، قطع و یقین حاصل نمیشود؛ بلکه «ظنّ قوی» و «اطمینان علمی ناشی از محاسبات» حاصل میشود که حجّت است و به آن عمل میکنیم (وگرنه قسم «ج» صِرف ظنّ است)؛ امّا توضیح اینکه از این محاسبات علمی، قطع و یقین حاصل نمیشود:
فارغ از بحث هلال و رؤیت آن، محاسبات علمی با دقّت بالا به ما میگوید که خورشید یا ماه در فلان زمان، دقیقاً در فلان نقطه از آسمان است.
فرق فیزیکدانِ کافر با فیزیکدان مؤمن به خدا در اینجا آشکار میشود که از نظر کارشناس کافر، وجود ماه در فلان نقطهٔ آسمان (ناشی از محاسبات علمی دقیق) «قطعی و یقینی» است و خلاف آن در نظرش متصوّر نیست، مگر اینکه منجرّ به اختلال حرکاتِ کلّ منظومهٔ شمسی شود؛ در حالی که از نظر کارشناس مؤمن، وجود ماه در فلان نقطهٔ آسمان (ناشی از محاسبات علمی دقیق) «قطعی و یقینی» نیست؛ بلکه «مظنون قوی و اطمینانی» است و خلاف آن کاملاً ممکن است، بدون اینکه منجرّ به اختلال حرکات کلّ منظومهٔ شمسی شود! خداوند قادر است حرکت ماه را متوقّف کند و چیزی نیز، به هم نریزد؛ چنانکه میتواند شقّالقمر کند و این امور از مُحالات عقلی نیستند؛ پس ما هرگز قطع و یقین نداریم که در فلان زمان، ماه قطعاً در همان نقطهای قرار دارد که محاسبات علمی به ما میگویند؛ زیرا هم نقص در فرمولهای تجربی ما راه دارد و هم «هو القاهر فوق عباده»؛ اگر چه اطمینان علمی داریم و به آن عمل میکنیم.
اگر کسی بگوید که معجزهای چون شقّالقمر، استثناء است و طبق «أبی الله أن یجری الأمور إلا بأسبابها» سنّتهای تکوینی و قوانین خداوند، تخلّفناپذیر است و آیات الهی مانند گردش زمین و ماه و خورشید و سیّارگان در فلک خود، حتمی و بدون ذرّهای تخطّی از قوانین فیزیکی انجام میشود؛ پس محاسبات علمی یقینآورند؛
در پاسخ میگوییم: آنچه ما تا کنون با علم تجربی، از قوانین الهی و سنّتهای تکوینی خداوند شناختهایم، همهٔ سنّتهای الهی نیست و چه سنّتهای تکوینی که حاکم بر اینها هستند و ما نمیشناسیم؛ معجزه به مُحالات تعلّق نمیگیرد و معجزهٔ شقّالقمر هم بدون به هم ریختگی حرکات تکوینی سیّارات، قطعاً طبق «سنّت تکوینی» و «بأسبابها» رخ دادهاست؛ البتّه برای ما ناشناخته بوده؛ پس آنچه دربارهٔ اطمینان علمی گفتیم، درست است.
پرسش سوم: چرا مبنایی برگزیده نمیشود که اوّل ماه قمری در یک کشور مانند ایران، اختلافبردار نشود؟
پاسخ: گردش وضعی زمین به دور خودش بهگونهای است که خورشید در شهرهای مختلف، در زمانهای مختلفی طلوع و غروب میکند و این تفاوت اذان در شهرهای مختلف، امری کاملاً جاافتاده و پذیرفتهشدهٔ عموم مردم است؛ به همین قیاس (البتّه با کمی پیچیدگی بیشتر و تفاوت در هر ماه قمری)، طلوع و غروب ماه در شهرهای مختلف، متفاوت است و امکان رؤیت آن را نیز متفاوت میسازد و انتظار همزمانیِ آن در شهرهایی که نزدیک هم نیستند، نابجاست.
پس با توجّه به مشخّصات کروی و مداری خورشید و زمین و ماه، انتظار گزینش مبنایی که اختلافات در آغاز ماه قمری در یک کشور را از میان ببرد (فارغ از کشورهای مختلف، و فارغ از اینکه فقها به آن ملتزم شوند یا نه!)، مانند این است که انتظار داشتهباشیم اذان ظهر و نماز ظهر یا مثلاً نماز جمعه در سراسر کشور ایران، در یک زمان گفته و خوانده شود!
مرزبندیهای جغرافیایی و سیاسی کشورها (که مثلاً سر مرز ایران و افغانستان، تا چند متر آن طرفتر، افغانستان است و چند متر این طرفتر، ایران است!) و گزینش ساعت محلّی (مثلاً برای کلّ ایران +۳٫۵ از گرینویچ، در حالی که شهرهای مختلف ایران روی نصفالنهارهای متفاوتی هستند!) اموری است اعتباری و قراردادی، و انتظار ما برای تبعیّتِ حرکات تکوینی خورشید و زمین و ماه از این اعتبارات، انتظاری است گزاف!
از طرفی انتظار اینکه همه فقها با اختلاف اجتهادی که دارند، یک مبنا را بپذیرند، نزدیک به مُحال است؛ با این همه، مبنایی که بیشترین «همخوانی با ادلّه فقهی» و کمترین «مثال نقض» را دارد، مبنای حضرت آیتالله سیستانی است که میتوانید در مطلبِ نکاتی دربارۀ «رؤیت هلال» و «اتّحاد افق» از آن آگاه شوید. آسمان ۲۵