اکنونکه افزایش معنادار خشونتگرایی در میان اهل سنت در دهه اخیر و بهویژه دو سال گذشته و بهتبع آن، افزایش اسلامهراسی در غرب، نیاز به همگرایی اسلامی را از نگاه برخی فعالان فکری و سیاسی مضاعف کرده است.
شبکه اجتهاد: قرنها از طرح آرمان «وحدت اسلامی» میگذرد. از انگیزههای مصلحتاندیشانه حسن صباح برای طرح تفاهم با اهل سنت در قرن ششم هجری [۱] که منجر به فروپاشی آنان به دست مغولان شد، تا اهداف مسالمتجویانه اهل تصوف و عرفان در قرون هفتم و هشتم [۲] که به شیعهشدن ایرانیان کمک فراوانی کرد، از فشار نادرشاه به علمای شیعه و سنی برای اتحاد [۳] که منجر به تشکیل نشست اجباری علمای اسلام در نجف و اعلام اتحاد صوریشان شد تا دغدغههای جریان نواندیشی دینی از سید جمال اسدآبادی تا طالقانی و بازرگان و شریعتی، همگی نشان از ریشهدار بودن این دغدغه در بین ایرانیان میدهد. شاید کمتر کشور اسلامی به اندازه ایران و ایرانی برای «وحدت اسلامی» تلاش کرده باشد.
کنفرانسهای متعدد وحدت اسلامی در چهار دهه اخیر و اعلام هفتهای بهعنوان وحدت، از مهمترین تلاشهای دوره جمهوری اسلامی در این زمینه است. البته این مسأله همواره موافقان و مخالفانی بین اندیشمندان و علمای ایرانی داشته است. از علامه امینی که گفته میشود معتقد به «ممکن نبودن تقریب میان شیعه و سنی» بوده [۴] تا آیتالله بروجردی که گام عملی مهمی در راستای تقریب برداشت.
در این میان، کسانی هم بودند که میکوشیدند نگاه واقعبینانهتری به «وحدت و تقریب» داشت باشند. علی شریعتی از فعالان جریان نوگرای دینی بود که هرچند حضرت علی(ع) را «بنیانگذار وحدت» میدانست، ولی میگفت: «وحدت میان تشیع و تسنن ممکن نیست؛ میان شیعه و سنی واجب است در برابر دشمن.» [۵]
اکنون که افزایش معنادار خشونتگرایی در میان اهل سنت در دهه اخیر و بهویژه دو سال گذشته و به تبع آن، افزایش اسلامهراسی در غرب، نیاز به همگرایی اسلامی را از نگاه برخی فعالان فکری و سیاسی مضاعف کرده است، بهنظر میرسد بررسی مبانی درونحوزوی امر تقریب، از اولویت برخوردار باشد. بهجز اقداماتی همچون برقراری ارتباط با الازهر از طرف آیتالله بروجردی، اعلام هفته وحدت از سوی امام خمینی و آیتالله منتظری و برگزاری کنفرانس ضد تکفیر از سوی حضرات آیات مکارم شیرازی و سبحانی، شاید این هم مهم باشد که در مکتوبات فقها نیز بهدنبال رد پاهایی از تقریبگرایی و مبانی آن بگردیم.
دو فقیه برجسته معاصر قم، مرحوم آیتالله سید احمد زنجانی و فرزندش آیتالله سید موسی شبیری زنجانی در آثار خود نگاه ویژهای را نسبت به مسأله تقریب طرح کردهاند. زنجانی پدر در کتاب «الکلام یجرّ الکلام» که در اواخر سلطنت رضاشاه نوشته شده است، ذیل عنوان «اتحاد اسلام» به نقد برخی تلاشهای تقریبگرایانه و البته هویتزدای نواندیشان دینی پرداخته و با بهرهگیری از چند استعاره نوشته است:
«حالا با این تشتت، جمعی بهنام اتحاد اسلام از افراد شیعه و سنی با هم صلح و مصالحه نموده، از فروع مذهب خود به همدیگر میبخشند و گمان میکنند اتحاد اسلام با این صلح و مصالحه صورت میگیرد. اینها تقریباً چاک جامه را گذاشته، وصله را بهجای سالم آن میزنند. احزاب سیاسی ممکن است اینطور با هم سازش نمایند. یکی از احزاب از چند ماده از مرام خود صرف نظر نماید، دیگری نیز از چند ماده؛ چون مرام آنها واقع محفوظی ندارد؛ بلکه امری است جعلی؛ میتوانند جعل بکنند و میتوانند حل بکنند. بستن و باز کردنش دست خودشان است؛ اما فروع مذهب، واقع محفوظی دارد؛ نظیر دفینه که در جای معینی مدفون است. پس اگر کسی را اعتقاد شد که جای دفینه که در جانب شرقی فلان شهر یا قصبه است، لهذا به کندن آنجا مشغول شد و دیگری را عقیده شد که جای آن در جانب غربی است، آن هم به کندن آنجا قیام نمود؛ آیا ممکن است این دو نفر با هم صلح نمایند که هر دو از عقیده خود صرفنظر نمایند و بیایند جایی را در وسط انتخاب نموده، به حفر آن قیام نمایند؟! نه! چون زمام امر دفینه در دست اینها نیست که هرجا را که اینها پسندیدند، از آنجا پیدا بشود. احکام شرعیه هم همینطور. پس با مصالحه و قرارداد آقایان مصلحین که اسم شریف خودشان را هم منورالفکر گذاشتهاند، حلال شرعی، حرام و حرام شرعی، حلال نمیشود. پس زحمت کشیده بیخود به یکدیگر نبخشند؛ مانند حافظ که سمرقند و بخارا را میبخشد و حکیم هیدجی، اردبیل و خلخال را. سمرقند و بخارا صاحب دارد؛ اردبیل و خلخال هم زمامدار دارد. در دست اینها نیست که ببخشند. این اصلاح و اتحاد که اینها عنوان کردهاند، عین اختلاف و فتنه خوابیده را بیدار کردن است. تقریبا القای کینه و تجدید عداوت دیرینه است؛ چون هر فرع که او به رفیقش میبخشد – البته در محل خود دارای دلیل مثبتی بوده است – پس بهمحض بخشیدن آن، دیگران تیرهای همان ادله را به چله کمان گذاشته، به سینههای آنها پرتاب خواهند نمود. از اینجا فتنه خوابیده بیدار و نزاع جدید آغاز خواهد شد. پس اتحاد اسلام به این معنی که اینها میگویند جز اینکه چاک جامه را گشاد نموده، وصله را بهجای سالم آن بزنند حاصلی نخواهد داشت». [۶]
مرحوم آیتالله سید احمد زنجانی در اینجا از سه استعاره «جامه چاکدار»، «دفینه» و «احزاب سیاسی» بهره برده تا نشان دهد که تلاشهای هویتزدا نهتنها راه به تقریب و وحدت نمیبرد، بلکه شکافها را بیشتر خواهد کرد.
از سال تألیف کتاب مرحوم آیتالله زنجانی (حدود ۱۳۱۷ شمسی) میشود حدس زد که این موضعگیری در واکنش به فعالیتهای گسترده شریعت سنگلجی و پیروان او بوده که از طرف رضاشاه و دیگر حاکمان وقت نیز مورد حمایت جدی قرار داشتند و صرفنظر کردن از اصل شیعی امامت و معتقداتی چون غیبت، رجعت، عصمت، زیارت و شفاعت از جمله ایدههای تقریبگرایانه آنها بود که بعدها نیز در آثار مؤلفین پیرو سنگلجی از جمله قلمداران و برقعی تئوریزه شد و حتی حیدرعلی قلمداران کتابی با نام «شاهراه اتحاد» نوشت و چشمپوشی از اصل امامت را شاهراه برقراری وحدت میان سنی و شیعه دانست. حتی احسان طبری – مغز متفکر مارکسیستهای تودهای – نیز «اتحاد اسلام» را به تبع شریعت سنگلجی «بازگرداندن هفتاد و دو ملت به یک امت واحد محمدی با آداب و رسوم واحد مذهبی» تفسیر میکرد. [۷]
مرحوم آیتالله زنجانی البته به تخطئه روش تقریبگرایان این گروه از نواندیشان دینی اکتفا نکرده و راهکار خود را نیز ارائه کرده است:
«و اما اتحاد اسلام به این معنی که مسلمین با اختلاف مذاهبشان باید دستگیری از یکدیگر نموده، در حفظ اساس دیانت که مشترک بین همه فرق اسلام است معاضد و کمک یکدیگر باشند البته لازم است. نگارنده یکی از لبیکگویان این دعوتم که نه با پا، بلکه با سر به جانب این دعوت رهسپار میگردم؛ اما حضرات مصلحین صاحبان فکر نورانی، کاسه اجابت اینها خیلی گرمتر از آش دعوت آنهاست. گمانشان این است که اتحاد آنها با این صورت میگیرد که با یکدیگر مبادله فروع نمایند؛ نظیر اتحاد احزاب سیاسی … ولی آنها اشتباه بزرگی کردهاند. افرادی که به جامعه مذهب و دیانت امتیاز گرفتهاند، غیر از افرادی است که به جامعه سیاست امتیاز گرفتهاند». [۸]
این ایده مرحوم آیتالله زنجانی به تازگی از سوی یکی از استادان برجسته علوم سیاسی دانشگاه تهران در کنار ایده سید موسی صدر – رهبر مفقود شیعیان لبنان – مطرح شد. حجتالاسلام والمسلمین داود فیرحی در دو سخنرانی اخیرش ایده «همزیستی شیعه و سنی» را بدیل پیشنهادی مرحوم زنجانی و سید موسی صدر دانسته و گفته است: «در این میان امام موسی صدر ایده خیلی مهمی را مطرح کرد و آن این است که میگوید بهجای اینکه مذاهب از اعتقادات خود کوتاه بیایند و دست بردارند یا بهجای اینکه به عرصه رد و قبول اعتقادات یکدیگر بیافتند، بهتر است وارد یک مسابقه مثبت شوند و آن این است که ببینیم کدام مذهب چقدر به انسان، آزادی، رفاه، رفع بیماری و کاهش آلام و دردهایش پاسخ میدهد و کمک میکند. در اندیشه امام موسی صدر اگر بهجای سنی یا شیعه فقیر، سنی یا شیعه ثروتمند، سالم، بانشاط و قوی ایجاد شود، دیگر به خشونت نیز متوسل نخواهد شد و این نوعی فرقهگرایی مثبت است… بنابراین بزرگان ما مانند آیتالله [سید احمد] شبیری و امام موسی صدر معتقد هستند که بهجای وحدت باید به سمت همزیستی و پذیرش آگاهانه اختلاف برویم و معیار را خدمت قرار دهیم». [۹]
اما مرحوم آیتالله سید صدرالدین صدر – پدر سید موسی صدر که زعیم حوزه قم در اواخر سلطنت رضاشاه و اوایل سلطنت محمدرضا شاه بود – در کنار مرحوم آیتالله فتحالله شریعت نمازی اصفهانی (زعیم حوزه نجف پس از میرزای شیرازی دوم) ایدههای دیگری در ذهن داشتهاند که بهنوعی راهکارهایی درونفقهی بودند. آیتالله سید موسی شبیری زنجانی با اشاره به اینکه غالب فتاوای شیعه که مغایر با فتاوای اهل سنت است بر اساس احتیاط بودهاند، به طرح نظریات حضرات آیات سید صدرالدین صدر و شریعت اصفهانی (شیخالشریعه) پرداخته است:
«مرحوم آقای حاج سید صدرالدین صدر تألیف کتابی به نام لواء الحمد را شروع نموده بود و آن درباره توافقات عامه و خاصه بود که زمینه اختلافات در عمل از بین برود و تقریب مذاهب شود؛ مثلاً همه هنگام ذهاب حمره نماز بخوانند؛ سنیها که اشکال نمیکنند و مشهور امامیه نیز لازم میداند. همه بر طبق چیزهایی که همه جایز میدانند، عمل کنند و اختلافات را کنار بگذارند. ایشان میفرمود این به نفع شیعه است؛ بهخاطر اینکه غالباً فتاوای شیعه مطابق احتیاط است. همانطور که ایشان میفرمود نظر شیعه غالباً مطابق احتیاط است؛ اگر مطابق نظر شیعه عمل شد، اختصاص به مس بر خفین ندارد و غالباً اینطور است؛ به صرف ازاله عین نجاست را پاک میدانند و ما پاک نمیدانیم؛ آنها ماء قلیل را معتصم میدانند و مشهور امامیه معتصم نمیدانند. این پیداست که مس بر خفین یک مسأله اختصاصی است. از مرحوم آقا محمد شریعت پسر مرحوم شیخ الشریعه اصفهانی شنیدم که میگفت پدر ما مدعی شده بود که هیچ مسألهای نیست که اجماع شیعه بر خلاف اجماع عامه باشد و تقابل بین دو مشهور هست. هر طرفی اتفاقی بود، طرف دیگر اتفاقی نیست و حداقل موافقی با طرف مقابل دارد و پدرم میخواسته این را بنویسد؛ ولی بعضی مانع شدند». [۱۰]
با این حال بهنظر میرسد مسأله کنونی جهان اسلام، بیش از آنکه اختلافات فقهی و حتی کلامی باشد، ریشههای سیاسی و فرهنگی و حتی اقتصادی دارد. بسیاری از کسانی که به خشونتهای فرقهای و مذهبی روی میآورند، کوچکترین اطلاعی از این اختلافات فقهی و کلامی ندارند و رفتارهای توحشبار آنها تابعی از شرایط اقتصادی و فرهنگی حاکم بر محیط رشد آنها و نیز رقابتهای سیاسی قدرتهای بینالمللی و منطقهای است. اینجاست که شاید بپذیریم راهکار مرحوم آیتالله زنجانی با واقعیات جهان اسلام سازگاری بیشتری دارد؛ اینکه «کاسه اجابت» شیعه با «آش دعوت» اهل سنت منطبق باشد؛ این بیش از آنکه یک اختلاف کلامی و فقهی باشد، یک بدهبستان با بسترها و انگیزههای سیاسی و اقتصادی است. علی اشرف فتحی – مباحثات
————————————————————————————————-
۱. دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص۴۶۲.
۲. عنایت، حمید، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ص۷۴٫
۳٫ همان، ص۷۷.
۴. ماهنامه شاهد یاران، شماره ۲۲، شهریور ۸۶، ص۲۶.
۵. مجموعه آثار دکتر شریعتی، ج۲۶، صص۱۳۸ و ۱۴۹.
۶. زنجانی، سید احمد، الکلام یجر الکلام، ج۲، صص۲۱ – ۱۹٫
۷. طبری، احسان، فروپاشی نظام سنتی و زایش سرمایهداری در ایران، ص۱۳۵٫
۸. زنجانی، سید احمد، همانجا.
۹. سخنرانیهای دکتر داود فیرحی در نشست تخصصی «رابطه وحدت و خشونت: بررسی رادیکالیسم اسلامی نوین» در پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات و همایش «همگرایی و واگرایی در جهان اسلام» در دانشکده علوم اداری و اقتصادی دانشگاه فردوسی مشهد.
۱۰٫ درس خارج فقه آیتالله شبیری زنجانی، مسجد اعظم قم، مبحث صوم، ۲۰ اسفند ۱۳۸۷٫