مرحوم حاج شیخ عباسعلی اسلامی یک روحانی در دوره شاه که هیچ امکانات دولتی نداشت، شیخ عباسعلی اسلامی بعد از شهریور ۲۰ که مجال این گونه خدمات نبود، قبل از شهریور ۲۰ ایشان برمه بوده و لکهنو و رامپور و شهرهای مختلف هند و بعد که ایران و تهران میآید اواخر عمرش بیش از ۱۶۰ دبستان، راهنمایی، دبیرستان در نقاط مختلف ایران تأسیس میکند. آن وقت ۳۰۰۰۰ دانش آموز دختر و پسر در این مؤسسه از آموزشها بهرهمند میشوند. این یک قلم از خدمات یک نفر است مثل شیخ عباسعلی اسلامی در دوره طاغوت و حکومت جائر است.
اختصاصی شبکه اجتهاد: ۵ مهرماه، سالروز درگذشت مرحوم ملاعلی کنی است، شخصی که علاوه بر مراتب تفقه و زهد، به عنوان عالمی تأثیرگذار در زمانه خود مورد توجه و نظر بوده است. به همین مناسبت، موضوع کارکردهای علمای بلاد در ساختار مدرن حکومت را مورد بررسی قرار دادیم. ساختار مدرن حکومت که تأکید بر وحدت رویه و تمرکز نهاد تصمیم ساز دارد، عملا علمای بلاد را به حاشیه رانده و کارکردهای پیشین آنها را محدود کرده است. از سوی دیگر، اعطاء اختیارات فراوان به ایشان، ممکن است حکومتهای محلی و ملوک الطوایفی را یادآور شود. حجتالاسلام والمسلمین رضا مختاری از کسانی است که علاوه بر ذهن منسجم و فقهی، دستی در تاریخ شیعه و علمای آن نیز دارد. با وی از کارکردهای علمای بلاد در زمان کنونی و اختیاراتی که شایسته است بدانها داده شود گفتگو کردیم. مشروح این گفتگو از نگاه شما میگذرد:
اجتهاد: کارکردهای علمای بلاد در گذشته و حال، نظیر ملا علی کنی چه بوده است؟
مختاری: من آثار گذشته را میگویم. الآن و در زمان ما آن برکات و حضور که علما در شهرها داشتهاند مقداری کم شده است. از قدیم و گذشته میگوییم به امید اینکه بتوانیم از گذشته درس بگیریم و همان کارکردها متناسب با زمان خودمان اتفاق بیفتد. نمونههایی که عرض میکنم اولا مبین این نکته است که به همه نیازهای جامعه میپراختند و ثانیا علمای بزرگ و طراز اول ابایی نداشتند در غیر از مرکز علم مانند نجف و قم باشند.
در تهران مرحوم سید احمد خوانساری از مراجع بزرگ و طراز اول بودند، مرحوم ابوالحسن شعرانی استاد آیه الله جوادی و آیتالله حسن زاده؛ مرحوم آمیرزا احمد آشتیانی، آقا میرزا باقر آشتیانی، دوره قبلتر آشیخ مهدی آشتیانی، مرحوم تنکابنی پدر مرحوم فلسفی. مرحوم میرزا محمد تقی آملی که ایشان هم از مراجع و فقهای طراز اوّل بودندو شرح عروهشان معروف است و همه استفاده میکنند، در یک دورهای همه اینها درتهران مجتمع بودند. الان کسی در این حد و قواره در تهران دیده نمیشود.
در گذشته شخصیتهای طراز اوّل شیعی فقط در مراکز اصلی مثل قم و نجف مستقر نمیشدند، در شهرهای مختلف میرفتند. مثل مرحوم آیتالله سید عبدالحسین لاری که از طرف میرزای شیرازی اعزام شد به لارستان و لار و جهرم و لامرد
شخصیتهای دیگر هم هستند که هر کدام به یک شکلی طراز اول بودند یا در آن کاری که انجام میدادند طراز اول بودند. اینها مصرّ نبودند که در مرکز علمی باشند. یک سیره در گذشته بوده که علمای طراز اول به شهرهای مختلف میرفتند و خودشان را منحصر به حوزه قم یا مشهد یا نجف نمیکردند.
یک نمونه آیتالله سید ابوالقاسم ریاضی خوانساری که از بزرگان علماست و استاد ریاضیات علامه طباطبایی است. خود علامه طباطبایی در زندگینامه خودشان از ایشان نوشته و تجلیل میکند که استاد ریاضیات من بود. سید ابوالقاسم ریاضی را آیتالله آسید ابوالحسن اصفهانی به یک شهری در پاکستان فرستاد. آن زمان جزء هند بود بعد از هند جدا شد. تا آخر عمر در پاکستان ماند و منشاء برکات شد، قبرش هم آنجا مزار مردم و محترم است. وی یک نابغه ریاضی است. نوآوریها، وابتکاراتی دارد که اینها را ما خیلی سر در نمیآوریم، ولی اهل فن میگویند ابتکاراتی و نبوغی در ریاضیات داشته و آثاری در ریاضیات نوشته است. یک شخصیتی مثل ایشان پاکستان میرود. یکی از شهرهای پاکستان که شهرش یادم نیست. ولی در مجله کتاب شیعه شماره ۱۴ نامههای آیتالله سید ابوالحسن اصفهان خطاب به ایشان یا راجع به ایشان خطاب به علمای آن منطقه را چاپ کردیم.
یا نمونههای دیگرکه نام میبرم، خیلی زیاد هستند. پدر مرحوم راشد، آخوند ملا عباس تربتی که فضیلتهایی که فراموش شده است شرح حال اوست. در آن منطقه خراسان و تربت آثار و برکات فراوان داشته است. مرحوم شیخ غلامرضا یزدی در یزد و مناطق یزد که استاد آیتالله محقق داماد بوده و ایشان آیتالله محقق داماد را قم فرستاد و منشاء آثار و برکات بسیار زیاد شد.
آقا نجفی قوچانی در قوچان و اطراف قوچان. مرحوم گزی اصفهانی یک قصهاش را از روی منبع و کتاب بخوانم ببینید چه خدماتی داشته است. وی در خود اصفهان که نوعی مرکز علمی و حوزه علمیه است، اما کارش منحصر نبوده به کارهای حوزوی. یا مرحوم شیخ ابراهیم ریاضی در نجف آباد که مرحوم شهید بهشتی یک قصهای از ایشان نقل میکنند و تدبیر و کارهایی و خدماتی که انجام میداد. مرحوم حاج شیخ عباسعلی اسلامی یک روحانی در دوره شاه که هیچ امکانات دولتی نداشت، شیخ عباسعلی اسلامی بعد از شهریور ۲۰ که مجال این گونه خدمات نبود، قبل از شهریور ۲۰ ایشان برمه بوده و لکهنو و رامپور و شهرهای مختلف هند و بعد که ایران و تهران میآید اواخر عمرش بیش از ۱۶۰ دبستان، راهنمایی، دبیرستان در نقاط مختلف ایران تأسیس میکند. آن وقت ۳۰۰۰۰ دانش آموز دختر و پسر در این مؤسسه از آموزشها بهرهمند میشوند. این یک قلم از خدمات یک نفر است مثل شیخ عباسعلی اسلامی در دوره طاغوت و حکومت جائر است.
حضور علما در بلاد این گونه آثار و برکات باید داشته باشد. ۲، ۳ نمونه را عرض میکنم، ببینید که علما چه کار میکردند و الآن ما چه کار باید بکنیم. یکی از اینها مرحوم آشیخ عبدالکریم گزی که در عربی جزی میگویند، فارسی هم گاهی گزی و گاهی جزی میگویند، از منطقه گز و برخوار اصفهان بوده است. شیخ عبدالکریم گزی از اساتید حوزه بوده و مرحوم استاد جلال الدین همایی در مورد ایشان میگوید: «وی به راستی شیخ بهایی عصر خود بود و مرجعیت تامه قضا و فتوا داشت. من خدمت ایشان شرایع و مکاسب شیخ انصاری را خواندم. در عین اینکه ۳۰، ۴۰ سال تمام امور قضایی اصفهان و توابعش، یعنی نه فقط شهر اصفهان و آن اطراف تماماً امور قضا در اختیار ایشان بود، شبی که درگذشت خانواده او نفت چراغ و نان شب نداشتند. مرحوم آیتالله فشارکی از محل وجوهات حواله داد تا برای خانواده او شام شب و لوازم معیشت تهیه کردند. من خود یکی از حاضران آن واقعه و مباشر آن خدمت بودهام. اول آفتاب و پیش از ظهرها و اوایل شب و بعد از نماز مغرب و عشا حوزه درس فقه و اصول داشت.»
صفحه ۱۸۷ کتاب گزیده دانشوران و رجال اصفهان مرحوم آقای مبارکهای، مینویسند: «از غرایب حالات ایشان بود که در معابر و غیر معابر غیر از اوقات درس تماماً به اصلاح و انجام امور میپرداخت و در هر روزی از کارهای کوچک و بزرگ که هر یک از آنها اگر در عدلیه امروز وارد شود، (منظور قبل از انقلاب در دوره شاه است) ده سال عاقبت خاتمه نمیکند. آن مرحوم لا اقل صد امر از امور مختلفٌ فیه را اصلاح میفرمود و چنان تأثیر نفس داشت که هر گونه اصلاحی میداد طرفین محاکمه هر دو خشنود بودند و این از آن جهت بود که هر دو طرف او را بیغرض میدانستند و الا در محاکمه معنا ندارد که هر دو طرف پشت او بروند. در کارهای مهم اعیان درجه اول از هر گونه مرافعهجات که گاهی بیست میلیون ریال (آن زمان، ۶۰، ۷۰ سال پیش) اصل اختلاف بود. به طوری رفع اختلاف و خاتمه نزاع میداد که گویا نفس مسیحایی جسم بیجانی را روح میدمید. در علم قیافه و فراست چندان مهارت داشت که به محض اینکه متداعیین، یعنی دو طرف دعوا لب به تکلم میگشودند، از قیافه و فراست به فوریت میفهمید که حق با کدام است و در این جهت شاید نظیر او در متقدمین و متأخرین وجود نداشت. آیا چگونه میشود ابنای آینده تصور کنند که یک نفر آخوندی در دنیا وجود داشته که در هر شب و روزی دویست ورقه از مطالب مختلف به مهر او برسد. از سند خرید و فروش گرفته تا نزاع و بیشترش قضایی. بلکه لااقل در سالی ۶۰۰۰۰ ورقه کاغذ به مهر او برسد و در ظرف ۴۰ سال یک جا مهر او اشتباه و یا آنکه یک کلمه اشتباه و ناسخ و منسوخ و تناقض در مکتوبات او پیدا نشود و با آن همه دشمن که لازمه چنین اشخاص است، نتوانند یک حکم سهوی یا یک کلمه اشتباه در افعال و کردار او به دست بیاورند. در صورتی که در تمام فنون مختلف از زراعت و تجارت و حرفههای مختلفه اختلافات به سوی او رجوع میشود و این یک مرحله نیز به واسطه اطلاع کاملی بود که آن بزرگوار در تمام فنون داشت. در زراعت و خصوصیات آب و املاک به قدری با اطلاع بود که مصدقین ماهر وقت در نظرش جاهل صرف بودند. مکرر اتفاق افتاد که در خصوص حفر قنوات بین مالکین اختلاف سخت به ظهور میرسید این شخص خود به نفسه از شهر حرکت میکرد و در آن ده یا مزرعه رفته و لباسهای خود را بیرون کرده و داخل قنات میشد و خصوصیات را تشخیص داده رفع اختلاف با بیان حکم واقع و حقیقت میفرمود. در بسیاری از اوقات که در مساحت اختلاف واقع میگردید، آلت پیمایش را دست گرفته املاک و اراضی را مساحت مینمود و حقیقت را به دست میآورد و همچنین در خصوص فنون معماری در تصدیقاتی که معمارهای وقت عاجز بودند به قانون هندسی و حساب ریاضی حقیقت را به دست میآورد. در هر فنی از فنون حتی در کسبهای مختلف که وارد میشد گویا استاد آن فن بود. در جزئیات صنایع مستظرفه و پیشههای بازاری بیش از صاحبان آنها مستحضر بود این بود که چون در هر امری از روی بصیرت حکم میکرد به خطا نمیرفت و شگفتآور اینکه این مرد بزرگ با آنکه اینگونه مسلمیت عامه در اجرای امور جزئیه و کلیه داشت تمامی این کارها را بدون اعانت و بدون منشی و نویسنده و دفتر و یادداشت انجام میداد. و پس از وفات او معلوم شد که از مالیه دنیا به کلی بیبهره بوده، در مرض فوت او این بنده (مرحوم مبارکهای) به واسطه خصوصیتی که فیمابین بود به عیادت رفتم، او را بر یک بالش کرباسی و در زیر یک چادرشب کرباسی دهاتی و مابقی اتاق را فرش پلاس کهنه و حصیری دیدم. در قلب من خطور کرد که این شخص چطور یک منزل معمولی برای خود در مدت عمر ترتیب نداده است. بعد از وفات آن نادره اسلام مکشوف گردید که این شخص در زندگانی خود به قدر رفع احتیاج مختصری به مثل یک نفر فقیر مسکین بیشتر تصرف در اموال و ذخایر دنیاوی نفرموده و در یک شب قبل از بروز مرض فوت صد ریال از یک نفر آشپز مقابل کوچه خود قرض گرفته و در شبی که از دنیا رفت از آن پول چیزی باقی نبود و به مصارف دوا و غذا رسیده بود و اولاد و اهل بیت و بچههای کوچک او تماماً بدون شام و غذا بودند و آنچه تحقیق شد بیش از آن اثاثیه که در آن اتاق بود که تماماً به قیمت ۲۵۰ ریال بیشتر قیمت نشد به هیچ وجه مالیهای از او باقی نماند».
اجتهاد: خدمات مرحوم ملا علی کنی چطور بود؟
مختاری: ایشان که در مرکز و تهران خدماتش کالشمس فی رابعه النهار یا کالنار علی المنار معلوم است. در موردش کتابهای مختلف هم نوشتند. من مواردی که مورد توجه نیست یا کسی التفات کافی ندارد نمونه عرض کردم و مثال زدم.
مرحوم حاج شیخ ابراهیم ریاضی را یک وقتی سخنرانی شهید بهشتی را رادیو پخش میکرد شنیدم. یک مدرسهای که ساخته با هماهنگی مردم و خودش کار میکرد. در سیمای فرزانگان هم نقل کردم، در بخش یازدهم که بخش خدمتگزاری است. شیخ ابراهیم ریاضی نجف آبادی. شهید بهشتی میفرماید: «حاج شیخ همیشه در خدمت به مردم آماده است. گاهی اتفاق میافتاد که زن و شوهری شب دعوایشان میشد، آنها که در منزل بودند حریف نمیشدند که آنها را آشتی دهند سرانجام شخصی در ساعت حدود ۲ بعد از نیمه شب میآمد در منزل حاج شیخ را میزد، ایشان بیدار میشدند و میآمدند دم در، آن شخص میگفتند مثلاً خانه کربلایی علی بین زن و شوهر دعوا شده برویم اینها را آشتی بدهیم. ایشان نمیگفت: فردا صبح میآیم بلکه همان ساعت ۲ بعد از نصف شب لباسش را میپوشید میآمد با رویی گشاده و خندان میگفت فعلاً چای را درست کنید ببینید. مینشست پای سماور یک چای خودش میخورد یک چای به آنها میداد زن و شوهر را با هم آشتی میداد دعوا را تمام میکرد و میرفت».
عالم بلاد یعنی باید مشکلگشا از همه کارهای مردم باشد. حالا ممکن است شما بگویید که الآن قوه قضاییه داریم، عدلیه داریم، این منافی نیست. همین الآن هم مردم اگر همین مشکلات قضاییشان را کسی باشد که در شهر به آن مراجعه کنند، این همه بار قوه قضاییه سنگین نمیشود. چندین میلیون پرونده در قوه قضاییه نمیرود. عالم شهر، امام جمعه شهر باید ملجاء و مأوای مردم در همه امور باشد و آنقدر تدبیر داشته باشد تا بتواند بخش عمدهای از این منازعات را خاتمه بدهد. چرا الآن اینقدر مراجعه به دادگستری داریم؟ چون ما نقش خودمان را دقت نکردیم، همهاش لازم نیست قضاء یعنی حکم قضایی باشد. بیشتر اینها را مرحوم گزی با مصالحه طرفین، با مصالحه اشخاص قضیه را خاتمه میداد. احتیاج به این ندارد طرف قاضی رسمی باشد یا بگوییم دخالت در کار دادگستری کرده است، یا این همه اختلافات خانوادگی، دعواهای زن و شوهر. اینها را اگر در هر شهری یک آدم موجه مثل قدیم بود، میتوانست حل و فصل کند، متأسفانه الآن شهرها خالی شده است.
در اصفهان چقدر مراجع بزرگ بودند، در تهران چقدر بودند. یک وقت آیتالله وحید میفرمودند که آن هم در مشهد در کوچهای که منزل یکی از آقایان بود یک جا را اسم میبردند حدود ۱۰ نفر مجتهد مسلم بودند. اگر در شهرهای مختلف علما اینجور باشند به همه کارهای دینی مردم میتوانند برسند و رسیدگی کنند.
الآن یک نقشی که ائمه جمعه باید ایفا کنند همین است که کمتر ایفا میشود. کار وی صرفا اداری و جلسات با استانداری و فرمانداری نیست. به همه مشکلات مردم روحانی مقیم باید رسیدگی کند، مثل همین نمونههایی که عرض کردم. پیشنهادم این است که کسی میخواهد امام جمعه بشود، یا میخواهد مبلغ در یک شهری بشود اوّل این کتابها را که میگویم بخواند، یکی زندگینامه پدر آقای راشد، فضیلتهای فراموش شده؛ زندگینامه آشیخ غلامرضا یزدی که سالهای سال در یزد بودند؛ آقا نجفی قوچانی. گزی اصفهانی که عرض شد؛ آشیخ عباسعلی اصفهانی؛ امام موسی صدر در لبنان که گاهی میرفت در یک روستا تا به یک خانواده شیعه سر بزند. نمیگفت دون شأن من است، من یک شخصیت جهانی هستم حالا اینجا بیایم. ما اگر بنا باشد این وظایف اصلی خودمان را زمین بگذاریم همین میشود که الآن شاهدش هستیم.
پیشنهاد من این است هر کسی میخواهد امام جمعه بشود یا مقیم یک شهری بشود به عنوان عالم یک بلد، اول حداقل شرح حال و روش و منش و شیوه بزرگانی را گفتم را بخوانند. بیشتر از اینها هستند ولی همان تعداد محدود را مطالعه کند.
اجتهاد: در زندگانی مرحوم ملا علی کنی شاهد هستیم زندگی خوب و فاخری داشتند این سیره مخالف با سیره بقیه علمای بلاد نبوده است؟
مختاری: زهد و تقوا به داشتن و نداشتن نیست، به دلبستگی نداشتن به دنیاست. مرحوم شفتی هم در اصفهان همینجور بودند ولی خدماتش به همه محرومین و فقرا سرازیر میشد. راجع به مرحوم سید مرتضی هم همین را میگویند. کسی که تمکن مالی داشته باشد مذموم نیست. اینکه بگوییم کسی نباید مال داشته باشد، اینکه فکر کمونیستی است. مهم این است که از این تمکن در چه راهی استفاده میکند. آیا به نفع شخصی خودش استفاده میکند یا برای رفع فقر و محرومیت و رفع گرفتاری گرفتارها، و مرحوم شفتی هم همینجور بوده، زهد و تقوایش هم از همه چی معروفتر و مشهور است. ایشان هم تمکن مالی خیلی زیادی داشته، حجه الاسلام شفتی در اصفهان، یا سید مرتضی علم الهدی. امثال اینها بودند. این نقص نیست، بلکه یک هنر است بتوانند عالمی عده زیادی از فقرا را تأمین کند. مهم این است که خودش زندگیاش زاهدانه باشد و متقی باشد و به دنیا روی نیاورد. صرف مال داشتن مثل مقام داشتن است، مثل اینکه بگوییم فلانی چون این مقام را دارد رییس است یا مرجع این مذموم است. در مقام هم یک توفیقی است به شرط اینکه بشود خوب از آن استفاده کرد. حدیث داریم: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ الْغِنَى».
اجتهاد: با توجه به وجود مراکز مختلف اداری و سازمانی در کشور و حوزهها، به نظر میرسد فقدان کارکرد خاص برای علمای بلاد، آنها را ناچار از اعلام مرجعیت در قم یا گوشه نشینی در بلد خود نموده است. نظر شما در این رابطه چیست؟
مختاری: سؤال دوم شما ضمناً جواب داده شد. کار روحانی منحصر به ثبت اسناد و قضا و به معنای حکم نیست. نصف این دعواها را یک روحانی موجه شهری میتواند با درایت و تدبیر و آشتی دادن طرفین غائله را خاتمه بدهد، شبیه نمونههایی که عرض کردم.
موارد محدودی است مثل حدود و قصاص و جرمهایی مثل جاسوسی که مربوط به قوه قضاییه میشود و الا دعواهای خانوادگی را خود روحانیون باید حل و فصل کنند. اختلافات طرفینی مالی اشخاص را خیلی وقتها خود روحانیون میتوانند حل و فصل کنند . زمان طاغوت همین کار را میکردند، کمتر مردم به قضا و دادگستری آن دورهها مراجعه میکردند.
اجتهاد: دلیل کاهش کارکرد و جایگاه علمای بلاد در دهههای اخیر را چه میدانید؟
مختاری: علل را باید بررسی نمود. شاید یکی از علل این باشد که برخی میپندارند چون نظام اسلامی است پس ما وظیفه ای نداریم. اما چنین نیست برعکس هست وظیفه سنگین تر شده است باید در کناز هدایت مردم نیازها و خدمات اجتماعی در خور زمان ارائه شود زمانی نیاز به حمام و مدرسه و پل بود الان نیز ممکن است همان نیازها و نیازهای جدید دیگری باشد.
متأسفانه الآن این حقیقت تلخ را باید بگوییم که در بعضی از جاها خیلی از جاها ائمه جمعه ما آن آموزش لازم را ندیدند، آن تدبیر و درایت لازم را در حل مشکلات و گرفتاریها ندارند، بلکه بعضیها خودشان یک گرفتاری درست میکنند در مقابل علمای شهر، خودشان منشاء اختلاف هستند. به جای اینکه دعوا را ختم کنند، خودشان منشاء اختلاف و دعوا هستند. متأسفانه این باید تدبیر بشود. شما بروید ببینید اگر امام جمعهای در شهری که نماز جماعت دارد، شهری که مثلاً ۴۰۰۰۰، ۵۰۰۰۰ نفر دارد، این نباید ۱۰ تا مأموم داشته باشد. مسجدش حداقل نماز صبح، نماز ظهر، نماز جماعتهایش شلوغ باشد. اگر یک امام جمعهای فقط ده نفر به او اقتدا میکنند در نماز ظهر و عصر و یا مغرب و عشا این به درد امام جمعه ای نمیخورد، پیداست که کسی به او اعتماد نکرده است و مردم قبولش ندارند. کسی که میخواهد در شهری امام جمعه باشد غیر از نماز جمعه نماز جماعتهای دیگرش هم باید شلوغ باشد، نه ۵، ۱۰ نفر پیرمرد و پیرزن بیایند. همچنین عالم مقیم یک شهر باید اینقدر نفوذ داشته باشد، اینقدر جاذبه داشته باشد، اینقدر درایت داشته باشد تا مردم را جذب کند و دعواها را حل و فصل کند. نه اینکه خودش منشاء یک دعوایی بشود.
شاید هم یک علت اصلی جواب سؤالتان این باشد علمای بلاد میگویند شهر امام جمعه دارد ما چه کارهایم. در حالی که همه باید همکاری کنند، همه همراهی کنند و مشکلات را حل کنند که وظیفه اصلی روحانیت به همینجور امور است.
اجتهاد: آیا ممکن است یکی از علل کمرنگ شدن کارکرد علمای بلاد وجود منابع اطلاعاتی جایگزین مانند رسانهها و فضای مجازی باشد؟
مختاری: نه، متناسب با زمان خودمان باید کار کنیم. یک قصهای یادم آمد. در یکی از روستاهای استان یزد یکی از مسئولین میگفت، یک روحانی با همسرشان برای تبلیغ رفته بودند، آنجا چند سال مقیم بودند و اینقدر این روحانی نفوذ داشت و خودش و خانمش پسرها و دخترها را تعلیم و آموزش میداد که یک بار بچهها را اردو برده بودند. پسرها را خود این روحانی برده بود و مسئول دخترخانمها هم خانمش بود. یک جا اردو شنا برده بودند، در این شنا یکی دو تا از این بچهها غرق شده بودند و از دنیا رفتند. این روحانی و همسرش دیدند مناسب نیست انجا در آن روستا بماند با این حادثهای که اتفاق افتاده، مردم آن روستا همه جمع شدند و نگذاشتند که بروند گفتند ما راضی نیستیم شما بروید، هیچ کس دیگری را قبول نمیکنیم شما باید پیش ما باشید. یعنی اینقدر محبوبیت داشت که با این حادثه تلخ باز هم مردم جمع شدند جلویشان را گرفتند که ما نمیگذاریم شما از اینجا بروید ما شما را میخواهیم.
اجتهاد: آیا یکی از علل کمرنگ شدن جایگاه علمای بلاد اختلاف نظرهای سیاسی است؟
مختاری: یک مقدارش همین است که متأسفانه خود ما به آن دامن زدیم و از وظایف اصلیمان غافل شدیم. وقتی در هر شهری امام جمعه هست علمای بلاد اوّلاً باید با امام جمعه همراهی و همکاری کنند نگویند امام جمعه هست ما وظیفهای نداریم. امام جمعه هم باید علمای مختلف آن شهر را تحویل بگیرد نه اینکه رفته در یک شهر عالمی که ۴۰، ۵۰ سال اینجا خدمت کرده و فردی است محبوب، گوش به حرفش ندهد. یعنی همراهی و همدلی، همان روشی که امام موسی صدر در لبنان داشت. آن کتابهایی که راجع به ایشان نوشتند و خدماتش را بخوانند مثل دو جلد عزت شیعه و امثال اینها میفهمید که چطوری باید عمل کرد که کارها پیش برود، وظایف اصلی روحانیت زمین نماند و مشکلات کم بشود ولو در عصر ما که فضای مجازی هست و رادیو و تلویزیون و انواع و اقسام وسایل ارتباطی و اینترنت، در عین حال باز اینجور نیست که اینها مجال را بر روحانیت تنگ کرده باشند. روحانیت اگر به وظیفه خودش عمل کند مثل سابق همچنان گرهگشا خواهد بود و اقبال مردم به او خواهد بود.