آیتالله سیستانی با اطلاعات وسیع تاریخی که دارد و تجربهای که از تاریخ گذشته عراق در اختیار ایشان هست و همچنین احاطهای که به جریانات و مذاهب زمان خودشان دارند، فتاوا و احکام ایشان مبتنی بر شناخت درست جامعه بوده است.
شبکه اجتهاد: گاهی فصل الخطاب موضوعی پیچیده، حکم یا فتوای صادره از سوی مرجعیت میشود و دیوار بن بستها را فرو میریزد و مسیر را برای آنچه که بر صلاح امور امت است، میگشاید، اما گاهی هم این فتاوی و احکام تأثیر چندانی ندارند و نقش اهرمی خود را ایفا نمیکنند؛ فتاوا و احکام باید چه ویژگی داشته باشند که سرنوشت ساز باشند؟ انتظاری که از جایگاه مرجعیت و صدور فتاوی در تشیع وجود دارد و نقشی که فتاوی در اصلاح امور امت میتوانند داشته باشند همیشه مطابق انتظار بوده است؟ محدوده ورود مرجعیت به مسایل و صدور فتوا کجاست؟
حجتالاسلام والمسلمین سید جواد ورعی، مدرس و محقق دینی میگوید: فتاوا و احکامی که از نهاد مرجعیت صادر میشود در صورتی که با توجه به جمیع جوانب و با شناخت درست نسبت به جامعه و شرایط زمان و مکان صادر شده باشد، در طول تاریخ نشان داده که توانسته تاثیر بسزایی به جا بگذارد و خطر مهمی را از کیان اسلام و مسلمین دور کند، اما گاهی به ندرت به موضوعاتی که در شأن فقها و مراجع نبوده، ورود پیدا شده، شأن به این معنا که در حوزه تخصصی آنها نبوده و وارد شده اند و بعد از مدتی معلوم شده که فتوا بر اساس شناخت نادرست بوده و چنین پیامدهایی را به دنبال داشته است؛ به نظرم در دوره و زمان فعلی یکی از نکات مهمی که باید رعایت شود، این است که فقها و مراجع ما هم باید مشاوران مورد اعتمادی داشته باشند به گونهای که مسائل و اطلاعات به درستی به آنان منتقل شود، و دیگر آنکه عجلهای در اظهارنظر و پاسخ دادن و ورود به هر مسالهای وجود نداشته باشد.
گاهی، به خصوص در رقابتهای سیاسی و جناحی که در جامعه وجود دارد افرادی به مراجع مراجعه میکنند و توقعاتی از آنان دارند؛ مراجع هم چه بسا از مسایل پشت پرده این توقعات بی اطلاع باشند، و همین مساله باعث شود که برای برآورده کردن این توقعات، با عجله به موضوع ورود پیدا کنند بدون اینکه به مساله از جنبههای مختلف اشراف داشته باشند؛ وقتی وارد شدند، قطعا بازتاب منفی در جامعه دارد و قشر وسیعی از جامعه برخورد مثبتی با این فتوا و اظهار نظر دینی ندارد و همین امر موجب میشود که شأن مرجعیت و فتوا رعایت نشود و مورد وهن قرار گیرد.
در دوره حاضر حضرت آیتالله سیستانی با «عقلانیتی که بر رفتار ایشان» حاکم هست و با «شناخت درستی که زمان و سیاستهای حاکم بر عصر خودشان» دارند، و با «اتخاذ روش صحیح» که مورد حمایت مراجع دیگر و هم مورد حمایت جامعه اهل سنت و همچنین مورد حمایت سیاسیون در عراق بوده، توانسته نقش بسیار مهمی را در پیشبرد اهداف کشور عراق ایفا کند و تصمیمات درستی بگیرد. متن گفتوگوی شفقنا با حجتالاسلام والمسلمین ورعی را میخوانید:
تاریخ نشان داده که یک فتوا و حکم میتواند آثار سیاسى، اجتماعى و حتى فرهنگى بسیارى داشته باشد و مانع رخ دادن اتفاقی دور از ذهن شود و ارزش و جایگاه مقامی را صد چندان کند، تحقق و تأثیرگذاری این امر قطعاً به صادر کننده فتوا و حکم وابسته است؛ دقت نظر و سلوک حضرت آیتالله سیستانی تا به امروز چه اندازه در حفظ منزلت مرجعیت و فتوا موثر بوده است؟
ورعی: مقدمتا باید نکتهای را نسبت به «جایگاه مرجعیت در طول تاریخ در کشور عراق» بگویم و آن اینکه همیشه مرجعیت شیعه در موقعیتهای حساس و خطرناک توانسته خطرات مهمی را از جهان اسلام و تشیع دور کند، کسانی که با تاریخ یکصد و پنجاه ساله اخیر عراق آشنا هستند، از زمان مرحوم میرزای شیرازی که فتوای تحریم تنباکو را صادر کرد و در واقع یک خطر جدی را از جامعه شیعه ایران آن زمان، در برابر استبداد ناصری و استعمار انگلیس دور کرد، اگرچه کانون مرجعیت به عنوان کانون قدرت در دنیا شناخته شد، اما پیوسته در ادوار مختلف مراجع شیعه که کانون آن عمدتا مرجعیت در کشور عراق بود، توانستند در برابر استعمار و استبداد بایستند.
در دوره حاضر هم حضرت آیتالله سیستانی با «عقلانیتی که بر رفتار ایشان» حاکم هست و با «شناخت درستی که زمان و سیاستهای حاکم بر عصر خودشان» دارند، و با «اتخاذ روش صحیح» که مورد حمایت مراجع دیگر و هم مورد حمایت جامعه اهل سنت و همچنین مورد حمایت سیاسیون در عراق بوده، توانسته نقش بسیار مهمی را در پیشبرد اهداف کشور عراق ایفا کند و تصمیمات درستی بگیرد؛ سیره ایشان نشان میدهد که عراق توانسته از خطرات مهمی نجات پیدا کند و مردم بر سرنوشت خودشان حاکم شوند.
در سالهای گذشته که خدمت حضرت آیتالله سیستانی رسیده بودیم، ایشان فرمودند که ما با تاکید بر دموکراسی و انتخابات که هر عراقی یک رأی دارد، توانستیم نشان دهیم که مردم عراق بر سرنوشت خود حاکم هستند و در ذیل آن توانستیم نشان دهیم که اکثریت مردم عراق، شیعه هستند، لذا از این طریق هم حقوق شیعیان استیفاء شد و هم دیگر کسی نمیتواند بر این سیاست ایراد بگیرد چرا که یک رهبر مذهبی و یک مرجع تقلید به درستی تاکید کرده که در انتخابات، هر عراقی یک رأی داشته باشد و بتواند در تعیین سرنوشت خود تاثیر بگذارد. دموکراسی به این معنا که هر نفر در کشور دارای یک رأی است، چیزی نیست که در دنیای امروز کسی بتواند با آن مخالفت کند.
مراجع در بهره گیری از اهرم فتوا در اصلاح امور امت اسلامی و گره گشایی از بن بستها چگونه میتوانند نقش آفرینی کنند؟ در تاریخ نمونهای از فتاوی راهگشا و تاریخ ساز که تا به امروز قابل استناد و توجه است، وجود دارد؟
ورعی: فتاوا و احکامی که از نهاد مرجعیت صادر میشود در صورتی که با توجه به جمیع جوانب و با شناخت درست نسبت به جامعه و شرایط زمان و مکان صادر شده باشد، در طول تاریخ نشان داده که توانسته تاثیر بسزایی به جا بگذارد و خطر مهمی را از کیان اسلام و مسلمین دور کند، مثلا یکی از احکامی که مرجعیت عراق صادر کرد، فتوای تحریم تنباکو در زمان میرزای شیرازی بود، در ادوار بعدی مراجع وقت مانند میرزا محمد تقی شیرازی، سیدمحمدکاظم یزدی، سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ محمد حسین نائینی (رحمه الله علیهم) فتاوا و احکامی برای مقابله با نفوذ بیگانگان، چه نفوذ سیاسی و چه اقتصادی و فرهنگی صادر کردند؛ و کسی که کمترین آشنایی با تاریخ داشته باشد، تصیق میکند که این احکام و فتاوی چه تاثیر بسزایی در نجات ملت و کشور عراق از نفوذ بیگانگان داشته است.
حضرت آیتالله سیستانی احکام مختلفی در دوره معاصر صادر کردند همین که قاطبه مراجع شیعه در عراق و بیرون از عراق، از حکم ایشان در مقاطع مختلف حمایت کردند، نشان میدهد که حکم ایشان مبتنی بر شناخت درست زمان و جامعه صادر شده و تاثیر خود را بر جای گذاشته است. من فکر میکنم که نهاد مرجعیت سرمایهای است که امت اسلامی باید قدر این سرمایه را بداند، مرجعیت نه تنها سرمایهای برای شیعیان، بلکه سرمایهای برای کل جهان اسلام است. نفوذی که فتوا و حکم یک مرجع تقلید در اقشار مختلف مردم دارد و با یک فتوا و حکم میشود یک ملتی را برای دفاع از مملکتی بسیج کرد، سرمایهای است که باید قدر آن را دانست. امروز حتی غیرمسلمانان عراق که در معرض تعرض گروههای تکفیری داعش قرار داشتند و صدمات زیادی از ناحیه آنان دیدند، به ارزش و اهمیت نهاد مرجعیت که توانست این خطر را از عراق دور کند، واقفند.
صرف نظر از شخص و شخصیت حضرت آیتالله سیستانی، به طور کلی آیا انتظاری که از جایگاه مرجعیت و صدور فتاوی در تشیع وجود دارد و نقشی که فتاوی در اصلاح امور امت میتوانند داشته باشند همیشه مطابق انتظار بوده است؟
ورعی: جریان کلی فتاوی و احکامی که از نهاد مرجعیت صادر شده به هر حال تاثیرگذار بوده و نمیتوان تاثیر آن را منکر شد، اما در یک جریان تاریخی که افراد مختلفی در این نهاد میگنجند و جزو مصادیق مرجعیت بودند، مواردی هم هست که احیانا فتوا یا حکم چون مبتنی بر شناخت درست جامعه و شرایط زمان نبوده، تاثیر لازم را نگذاشته بلکه گاهی برعکس آثار منفی و عکس العمل منفی را هم در پی داشته است، ولی من جریان کلی مرجعیت را مثبت ارزیابی میکنم و وجود نهاد مرجعیت را برای امت اسلامی یک سرمایه میدانم. عرض کردم حکم و فتوای حضرت آیتالله سیستانی علیه داعش موجب شد، مردم برای دفاع از کشور بسیج شوند، این مساله بیشتر از اینکه به نفع جامعه شیعه باشد به نفع جامعه اهل سنت عرا ق، بوده است. داعش خود را منتسب به اهل سنت میدانسته و یک لکه ننگی بر دامان اهل سنت بوده، لذا خدمتی که حضرت آیتالله سیستانی برای پاک کردن این لکه ننگ از دامن اهل سنت کردند، بسیار ارزشمند است، به همین دلیل فکر میکنم جامعه اهل سنت عراق هم قدردان این سرمایه بزرگ هستند. چنانکه پیروان ادیان دیگر قدر این نعمت را میدانند.
در بررسی ابعادی مختلفی که میتوانند فتوا یا حکمی را سرنوشت ساز کنند علاوه بر نفوذ مرجعیت در میان مردم و شناخت درست زمان توسط مرجعیت که به آن اشاره کردید، لازم است بُعد دیگری در تفکر مرجع پیش از صدور حکم وجود داشته باشد، باید فرا مذهبی بودن حکم مورد توجه قرار گیرد؟
ورعی: این امر مبتنی بر شناخت درستی است که یک مرجع تقلید نسبت به جامعه پیرامونی خود دارد، کشور عراق با ایران متفاوت است، در عراق اقوام و ملیتها و پیروان مذاهب مختلفی حضور دارند، جمعیت اهل سنت در عراق چشمگیر است، و تاریخ گذشته عراق نشان میدهد که حکومتها پیوسته در اختیار اهل سنت بوده است، اگرچه برخی از حکومتها به نام اهل سنت حکومت کردند، اما اصول مذهب اهل سنت را رعایت نمیکردند؛ درعین حال کسی اگر شناخت صحیح و درستی از جامعه عراق با این تنوع و سابقه تاریخی که قدرت در اختیار غیر شیعیان بوده، نداشته باشد، قهرا در موضع گیریها و فتواها و احکامی که صادر میکند، نخواهد توانست نفوذ کافی از این فتوا و حکم را به جا بگذارد.
من تصورم این است که حضرت آیتالله سیستانی با اطلاعات وسیع تاریخی که دارد و تجربهای که از تاریخ گذشته عراق در اختیار ایشان هست و همچنین احاطهای که به جریانات و مذاهب زمان خودشان دارند، فتاوا و احکام ایشان مبتنی بر شناخت درست جامعه بوده است، مثلا ویژگی بخشی نگری در ایشان نیست که صرفا بخواهند مدافع حقوق شیعیان باشند بلکه ایشان نگاه فراگیری نسبت به مسایل عراق و جوامع پیرامون این کشور دارند؛ تصور میکنم با اینکه تنوع شدید سیاسی در عراق وجود دارد، اما حتی فعالان سیاسی هم لازم است قدر این نهاد مرجعیت و مشخصا”حضرت آیتالله سیستانی” را بدانند و باید از این سرمایه محافظت کنند.
محدوده ورود مرجعیت به مسایل و صدور فتوا کجاست؟ مرجعیت برای صدور فتوا بیشتر باید چه مسایلی را مورد توجه قرار دهند تا فتوای آنان بتواند تأثیرگذاری بیشتری در افکار عمومی داشته باشد؟
ورعی: فتوا نسبت به مسایل و موضوعات کلی صادر میشود. مجتهد و مرجع تقلید حکم خدا را در موضوعات مختلف با مراجعه به منابع معتبر استنباط میکند. اطاعت از فتوا، تنها بر مقلدین مرجع تقلید واجب است و مقلدین مراجع دیگر، الزامی ندارند به این فتوا عمل کنند، اما وقتی مرجع تقلیدی در موضوعی خاص و جزئی حکمی صادر میکند مانند حکم جهاد برای مبارزه با داعش که از سوی حضرت آیتالله سیستانی صادر شد؛ اطاعت از حکم ایشان بر همه جواب است به این ترتیب که هر کسی که توانایی جهاد دارد باید به مقابله با این گروه منحرف برود، به طور کلی این مورد وفاق است که وقتی فقیه و مرجعی حکمی در یک امر جزئی و موضوعی خاص صادر میکند، تبعیت و اطاعت از آن بر همه لازم است؛ منتها نکتهای وجود دارد و آن این است که آنچه که مربوط به شناخت «موضوع» است، شأن فقیه به عنوان تخصص فقاهتش نیست، بلکه موضوع اگر عام باشد، باید به عرف عام مراجعه کرد و اگر خاص باشد، باید به عرف متخصص مراجعه کرد، بعد از اینکه این موضوع با مراجعه به متخصصین شناخته شد، آن زمان مجتهد با شناختی که از این موضوع و احاطهای که به جوانب گوناگون آن پیدا میکند، حکم را بیان میکند؛ که معمولا مراجع این مساله را رعایت میکنند.
معروف است که دخالت در موضوعات شأن فقیه در مقام فتوا نیست، بلکه وظیفه مکلف است؛ فقیه البته برای بیان حکم یک موضوع باید آن را بشناسد، قهراً اگر بخواهد موضوع را شناسایی کند به خصوص موضوعات اجتماعی، سیاسی و موضوعات چند وجهی و پیچیده، باید به متخصصین مراجعه شود حتی گاهی شناسایی برخی از موضوعات، نیازمند رجوع به متخصصان رشتههای مختلف است.
در حال حاضر پارهای از موضوعات جدیدی که به خصوص در دوره ما مطرح است، مثل مساله شبیه سازی، مرگ مغزی و بسیاری از موضوعاتی که در دانش پزشکی مطرح شده، یا در رشتههای دیگر علوم تجربی یا انسانی، قهرا اگر مجتهدی بخواهد حکم آنها را بیان کند بدون شناخت کافی و صحیح از آن موضوع نمیتواند حکم خدا را به درستی بیان کند.
اگر مجتهد نسبت به موضوعات مربوط به علم و فناوری، اینترنت و ابزارهای جدیدی که امروز در دنیا مورد استفاده قرار میگیرد، شناخت دقیقی نداشته باشد فتوایی که صادر میکند قطعا فتوای درستی نخواهد بود و این شناخت هم فقط با مراجعه به متخصصین مربوطه در هر فنی امکان پذیر است.
گاهی عدهای بیان میکنند که برخی از مردم دیگر به حرف مراجع گوش نمیدهند، به فرض اگر عده قلیلی اینگونه باشند، به نظر شما اشکال در کجاست، در صدور فتوا و حکم از متخصصین و مشاوران به درستی استفاده نمیشود یا شناخت جامعه به درستی صورت نگرفته است؟
ورعی: گاهی به ندرت به موضوعاتی که در شأن فقها و مراجع نبوده، ورود پیدا شده، شأن به این معنا که در حوزه تخصصی آنها نبوده و وارد شده اند و بعد از مدتی معلوم شده که فتوا بر اساس شناخت نادرست بوده و چنین پیامدهایی را به دنبال داشته است؛ به نظرم در دوره و زمان فعلی یکی از نکات مهمی که باید رعایت شود، این است که فقها و مراجع ما هم باید مشاوران مورد اعتمادی داشته باشند به گونهای که مسائل و اطلاعات به درستی به آنان منتقل شود، و دیگر آنکه عجلهای در اظهارنظر و پاسخ دادن و ورود به هر مسالهای وجود نداشته باشد.
گاهی، به خصوص در رقابتهای سیاسی و جناحی که در جامعه وجود دارد افرادی به مراجع مراجعه میکنند و توقعاتی از آنان دارند؛ مراجع هم چه بسا از مسایل پشت پرده این توقعات بی اطلاع باشند، و همین مساله باعث شود که برای برآورده کردن این توقعات، با عجله به موضوع ورود پیدا کنند بدون اینکه به مساله از جنبههای مختلف اشراف داشته باشند؛ وقتی وارد شدند، قطعا بازتاب منفی در جامعه دارد و قشر وسیعی از جامعه برخورد مثبتی با این فتوا و اظهار نظر دینی ندارد و همین امر موجب میشود که شأن مرجعیت و فتوا رعایت نشود و مورد وهن قرار گیرد. به هر حال در یک جامعهای که رقابتها و جریانات مختلف سیاسی وجود دارد گاهی این جریانها میخواهند از موقعیت مراجع به نفع خودشان استفاده کنند، در این موقعیتها هوشیاری بیشتری از سوی مراجع لازم است، مراجع و اطرافیان آنان باید موقعیت و جایگاه رفیع نهاد مرجعیت را رعایت کنند تا موجب نشود فتوا یا توصیههای دینی که از پایگاه مرجعیت صادر میشود، مورد بی اعتنایی قرار گیرد و عالمی از اینکه مردم دیگر به حرف مراجع گوش نمیدهند، گلایه کند.