اختصاصی شبکه اجتهاد: حجتالاسلام والمسلمین ابوالقاسم علیدوست، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه و استاد مشهور خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم است. او در سخنرانی که در سال ۱۳۸۹، در مدرسه خاتمالاوصیا قم ایراد کرد، به بیان بایستههای فلسفههای مضاف پرداخت. گزیدهای از سخنان وی، از نظر شما میگذرد.
در این مجال، سه نکته را به بحث میگذاریم: چیستی فلسفههای مضاف، اقسام فلسفههای مضاف و فرق فلسفههای مضاف با فلسفهی مطلق.
بحث نخست: تفاوت فلسفه مضاف با فلسفه مطلق
در توضیح این سؤال من از آخر شروع میکنم. ما یک فلسفهی اولی داریم که از قدیم میگفتند؛ فلسفهای که ما اسم آن را فلسفه مطلق میگذاریم و خود فلاسفه به آن میگفتند: فلسفه اولی. مرحوم ملاصدرا در اسفار، این فلسفه را فلسفهی اولی نامیده است. گاهی هم به آن میگویند فلسفه اعلی که همان فلسفهی معروف است که مخالفان جدی و موافقان جدی دارد.
فلسفهی مطلق دانشی است که از موجود بماهو موجود بحث میکند. ملاصدرا در تعریفش میگوید: «باحثه عن اصول الموجود بماهو موجود و اقسامه الاولیه» این فلسفه است. در متون فلسفی -مثل اسفار و شرح منظومهی ملا هادی و بدایه الحکمه و نهایه الحکمه جناب علامه طباطبایی (ره) – از چه چیزی بحث میشود؟ از اول تا آخر، بحث وجود و ماهیت و اصاله الوجود مطرح میشود: وجود مشکک است یا متواطی، وجود واجب و ممکن و ممتنع، وجود خارجی و وجود ذهنی و … . بعد در بخش الاهیات هم که از ذات مقدس الهی صحبت شده بهعنوان وجود مطلق و وجود بی تعین بحث شده است. بنابراین اگر دقت کنید تمام این بحثها، حول وجود است، منتها نه وجود متعین و خاصی مثل وجود انسان بلکه از وجود مطلق (محض الوجود) که همان وجود بیماهیت است بحث میکند. البته از اقسام اولیهی وجود (به قول صدرا اقسام اولیه) هم بحث میکند، اقسامی مانند ممکن واجب ممتنع؛ و الا میدانید که وجود اقسام زیادی دارد: موجود یا انسان است یا حیوان است یا شمس است یا فلک است… به قول صدرا، فلسفه از وجود موجود بماهو موجود و اقسامی که به وجود بدون تعین مربوط است بحث میکند؛ چون اگر وجود همراه با تعین باشد دیگر میرود و در سایر علوم –مثل ریاضی، طبیعیات، زیستفیزیک، شیمی و… – بحث میشود. بهعبارتدیگر اگر تعین پیدا کند میشود مخصوص علوم، ریاضی از چه چیزی بحث میکند از یک موجود متعین «کمّ» «عدد» زیستشناسی از حیات موجود حی.
در مقابل فلسفهی مطلق، فلسفههای مضاف راداریم، مانند فلسفهی فقه، فلسفهی حقوق، فلسفهی اخلاق، فلسفهی زبان، فلسفهی ذهن، فلسفهی سیاسی، فلسفهی دین.
بحث دوم: چیستی فلسفههای مضاف
فلسفههای مضاف هم مثل فلسفهی مطلق یک دانش هستند؛ یک شیء خارجی مثل سنگ و… نیستند، بلکه مثل خود فلسفهی مطلق مثل اصول فقه، نحو یک دانش هستند.
فلسفهی مضاف دانشی است که پیرامون مضافالیه خودش، هم بحث روشمند میکند، هم تحلیل میکند، هم توصیف میکند، هم تعریف میکند و …؛ مثلاً در فلسفهی حقوق، فیلسوف حقوق، حقوق را با روش عقلی تحلیل میکند یعنی اولاً حقوق را تعریف میکند ثانیاً منابعش را پیدا میکند ثالثاً گسترهاش را بررسی میکند و رابعاً مسائل آن را گونهشناسی و دستهبندی میکند. بنابراین فیلسوف حقوق بیرون از حقوق میایستد و وارد خود حقوق نمیشود حتی گاهی وقتها هیچ دفاعی از حقوق نمیکند ولی حقوق را تحلیل میکند.
فلسفهی مضاف را اینگونه تعریف میکنیم: دانشی است که با روش عقلانی یا تاریخی بهصورت فرانگرانه به تحلیل یا توصیف مضافالیه خود میپردازد.
مثلاً امروزه در دنیاگرایشی داریم به نام فلسفهی دین که یکی از فلسفههای مضاف است. فلسفهی دین یکرشته است. این دانش، دین را دنبال میکند یعنی اولاً با روش عقلی یا تاریخی بحث میکند که این دین چه آثاری داشته و چه آثاری میتواند داشته باشد. عموماً فیلسوف یک علم، وقتیکه عقلی بحث میکند تحلیل میکند و وقتیکه تاریخی بحث میکند توصیف میکند. در تاریخ از هستهها گفته میشود ولی وقتی عقلانی بررسی میکند تحلیل میکند. فیلسوف دین از بیرون دین، دین را تحلیل میکند لذا نگاه او میشود یک نگاه فرانگرانه. جالب است که بدانید حتی ممکن است فیلسوف دین، یک ملحد محض یا یک ماتریالیست باشد.
البته بعضی میگویند که فلسفههای مضاف نباید توصیه داشته باشند باید تحلیل داشته باشند بعضیها هم میگویند میتواند توصیه داشته باشد میتواند راهکار داشته باشد هم تحلیل و هم توصیف هم توصیه.
فلسفهی مضاف از موجود خاص ـ یعنی همان مضافالیه بحث میکند، یعنی برخلاف فلسفهی مطلق از یک موجود تعین یافته بحث میکند.
بحث سوم: اقسام فلسفهی مضاف
فلسفههای مضاف به تعداد مضافالیهها میتوانند تکثر بیابند و حتی تا ۲۰۰ عدد هم برسند، مثل فلسفهی زبان، فلسفهی ذهن، فلسفهی دین، فلسفهی اخلاق، فلسفهی فقه، فلسفهی اصول و… ولی نمیتوان گفت که فلسفهی مضاف ۲۰۰ قسم است بلکه باید گفت فلسفهی مضاف دو قسم است:
فلسفهی مضاف به دانش: یک قسم فلسفهی مضاف به دانش داریم؛ یعنی مضافالیهِ ما خودش یک دانش است آنهم یک دانش نظاممند با سیستم بهاصطلاح نظام وار که فلسفه به آن اضافه میشود.
فلسفهی مضاف به غیر دانش: فلسفهی مضاف به غیر علم؛ غیر علم هر چیزی که میخواهد باشد مثلاً در «فلسفهی دین»، دین یک دانش است یا یک پدیده است؟ بنابراین فلسفهی دین میشود یک فلسفهی مضاف به غیر علم، فلسفهی زبان فلسفهی یک دانش نیست، اما فلسفهی حقوق فلسفهی اصول فقه، اینها فلسفههای مضاف به دانش هستند.
فلسفههایی که مضاف به دانش هستند دانش درجهدو محسوب میشوند چون ابتدا یک دانش فرض کردیم و فلسفهی آن دانش یک دانش دومی است که ناظر به آن است و درباره آن بحث میکند؛ مثلاً فقه را یک دانش فرض کنید که فلسفهی فقه -که خودش هم دانش است- دانشی که ناظر به این دانش است، پس دانش درجهدو است؛ اما دانشی که ناظر به دانش دیگری نباشد یک دانش درجهی یک شمرده میشود. بنابراین فلسفههایی که مضاف به «غیر دانش» هستند خودشان دانش درجهی یک حساب میشوند.
پس چیستی فلسفهی مضاف معلوم شد: دانشی است عقلانی، تاریخی، تحلیلی، توصیفی، فرانگرانه که یا مضاف به یک پدیده است یا مضاف به یک دانش است.