شبکه اجتهاد: به مناسبت درگذشت دکتر حسن حنفی، متفکر مسلمان مصری و یکی از برجستهترین نظریهپردازان جنبش چپ اسلامی و دانش غربشناسی، روزنامه «العالم الجدید» با انتشار یادداشتی به روابط فکری او را با دوست متفکر عراقیاش، عبدالجبار رفاعی، پرداخته است. در این یادداشت که به قلم خود حسن حنفی است، وی خاطرات مشترک خود با عبدالجبار رفاعی را در طی سه دهه فهرست میکند.
حسن حنفی در این یادداشت از سفر خود به قم و آشنایی با رفاعی میگوید و با دیدن نزدیکی بسیار دیدگاههای خود با اندیشه دوست شیعی خود، از این میگوید که چقدر دیوارهای کشیده شده میان اهل سنت و شیعه موهوم است و فاصله قم تا قاهره چقدر نزدیک است. حسن حنفی از چپ اسلامی و سرنوشت آن میگوید و از مجله ارزشمند «قضایا إسلامیه معاصره» رفاعی به نیکی تجلیل میکند، مجلهای که خود او نیز در آن حضوری پررنگ داشت، به ویژه با موضوع «علم الکلام الجدید» که در سالهای نخست، مجله شش شماره را بدان اختصاص داد.به مناسبت درگذشت این متفکر مسلمان، ترجمه این مطلب را در ادامه میخوانیم.
در سفری که پس از انقلاب به قم داشتم، به طور اتفاقی در حوزه علمیه قم با جوانی عراقی آشنا شدم که در شهر اجتهاد و اندیشه، اجتهاد میکرد و میاندیشید. او به شیوه دانشمندان قدیم، خانه خود را به کتابخانه و زیراندازهای اتاقهایش را به انجمنی فکری و کلاسهایی برای پژوهش و سالنهایی برای پذیرایی [از اندیشمندان] تبدیل کرده بود. او و خانوادهاش پذیرای طلاب بودند و هیچ تفاوتی بین خانه و دانشگاه، بین غذای بدن و غذای روح وجود نداشت.
او فقیه و عالمی تراثی است و مانند بسیاری از علمای قم که به نشر تراث میپردازند، نسبت به مسائل روز نگاهی باز دارد، همچنان که «موسسه آل البیت لإحیاء التراث» چنین است، موسسهای که اندیشمند جواد شهرستانی آن را بنیان نهاد و در آن هزینه کرد و طلاب جوان در آن فعالیت میکنند. دین و علم مانند صاحبان کتابخانههای تراث در خیابانهای قم، دو شریک هستند. قم همچنین دارای مراکز تحقیقاتی فراوانی برای تحصیل و اقامت طلاب جوان دارد، چنانکه در میراث کهن ما چنین بوده و حتی رواقهای الازهر تا همین دوره اخیر اینچنین بوده است. علم نیازی به دولتی ندارد که حامی آن باشد یا نهادی که از آن حمایت کند، بلکه کافی است یک دانشمند به طور داوطلبانه همه اینها را با پیروی از سنت پیشینیان رسیدگی کند یا بخش خصوصی یا مؤسسات فرهنگی آن را برعهده بگیرند. علم همان دولت است و دولت عمارتی است که توسط دانشمندان ساخته میشود.
با انتشار شمارههای نخست مجله «قضایا إسلامیه معاصره» محتوا و جهت آن راه سومی را نشان میداد که از سلفیها و سکولارها فراتر میرفت. صفحات آن برای بسیاری از نواندیشانی که این گرایش را نمایندگی میکردند، گشوده بود تا در قالب گفتگو با آنها یا مقالههایی از آنها، واضح و قابل فهم خوانندگان را به آنچه میخواهند بخوانند. راهاندازی فصلنامه «چپ اسلامی» که من در اندیشه آن بودم، اکنون بدون توجه بهعنوان در قم منتشر میشد. اندیشهها بیتوجه به جغرافیا، قم یا قاهره، با یکدیگر برابری میکردند که این نشان میدهد چه میزان نیاز ما به آنها واقعی است. زمان آن رسیده که اندیشه اصلاح پیشرفت کند و از گفتمان اخلاقی موعظهای به گفتمان علمی تحلیلی منتقل شویم.
رفاعی پس از صدور حکم اعدام در بغداد، در ایام استبداد گذشته و تعقیب علما و بزرگان کشور، از مهاجران عراقی به حوزه علمیه قم است. هجرت به پاریس و لندن نبود تا از راه دور مبارزه را ادامه دهد، بلکه به قم، شهر علم و انقلاب بود که نزدیک بغداد است. مبارزه فرهنگی بهعنوان مبنایی برای مبارزه سیاسی در روزهای نخست انقلاب ادامه یافت، انقلابی که سرچشمه امید همه مسلمانان بود، به ویژه برای فلسطین که پس از انقلاب سفارت اسرائیل زمان شاه به سفارت فلسطین تبدیل شده بود.
اولین شمارههای مجله «قضایا إسلامیه معاصره» که منتشر شد، گویی خود را میخواندم، هیچ فرقی بین شیعه و سنی نبود. همان دغدغهها را بازتاب میداد، همان مسائل مربوط به «تراث و تجدید»، فراتر از آنچه در جهان اسلام، کویت یا مالزی منتشر میشد. این مجله دغدغههایی فرهنگی داشت، اگرچه به صراحت به عراق، ایران یا انقلاب اسلامی اشاره نمیکرد. این امر در مصاحبه با عبدالجبار رفاعی با عنوان «قم سؤال میکند و قاهره جواب میدهد» مشهود بود که برخی از علمای قم را اندوهگین کرد که گویا قم سرگردان است و قاهره نزدش اخباری یقینی است؛ که البته اصلا درست نیست؛ عنوان میتوانست برعکس باشد: «قاهره میپرسد و قم پاسخ میدهد». سوال گاهی مهمتر از پاسخ است.
در قاهره، اولین شماره «چپ اسلامی» در سال ۱۹۸۰ با توجه به نگرانیهای امت در عراق، فلسطین، کشمیر و حجاز منتشر شد. چرا کانونهای فرهنگی برای اسلام روشنگرانه، با ورودهای گوناگونی که به این موضوع هست، در قم و قاهره و در هر شهر فرهنگی اسلامی تاسیس نمیشود؟ تحقیقات پیرامون اسلام روشنگرانه در اندونزی، مالزی و آفریقای جنوبی در حال انجام است و به رهایی و نهضت ملتها کمک میکند و نسل جدیدی را ایجاد میکند که راه خود را بین سلفیها و سکولارها، بین قدما و معاصرین و بین سنتگرایان و مدرنیستها باز میکند، مانند «نهضت العلماء» در اندونزی.
انتقال مجله «قضایا إسلامیه معاصره» از قم به بغداد و بازگشت بنیانگذار آن به سرزمین اصلی خود، شجاعت بزرگی در فضای عراق پس از پایان استبداد است، جایی که هنوز اشغال به هر طریقی در کمین است و خطرات تجزیه عراق را تهدید میکند. آزادی واقعی تنها از طریق مقاومت نظامی در برابر اشغالگری یا مقاومت در برابر تجزیه فرقهای و قومی بین شمال کردی، مرکز سنی و جنوب شیعی به دست نمیآید، بلکه از طریق کار فرهنگی طولانیمدت و بازتفسیر توحید به گونهای که وحدت عراق را بدست آورد، بازتفسیری از عدالت به نحوی که به عدالت اجتماعی برسد، بازتفسیری از نبوت و معاد بهعنوان ابعادی از تاریخ بین گذشته و آینده و ایمان و عمل که برای اکنون ما است و بر آن تأثیر میگذارد. فقط بازخوانی عقاید، احکام شرعی و اولویت دادن به معاملات بر عبادات کافی نیست. «قضایا إسلامیه معاصره» میتواند بهعنوان بستری برای گفتگوی ملی بین روشنفکران و علمای عراق و نه تنها بین سیاستمداران این کشور باشد. فرهنگ سیاسی بر کنش سیاسی ارجحیت دارد.
عبدالجبار رفاعی در انجمن فلسفی مصر و در کنفرانس آن در دانشگاه کانال سوئز در اسماعیلیه شرکت کرد و یکی از اعضای برجسته آن بود. این نشاندهنده یک روند روشنگرانه در عراق و ایران است. «چپ اسلامی» نیز نماینده این جریان در مصر است. این جریان بهعنوان یک موضوع پژوهش در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری رایج شده است.
جریانی که «مسائل معاصر اسلامی» و «چپ اسلامی» آن را نمایندگی میکنند، هنوز با مشکلاتی مواجه است. چگونه میتوان تفاسیر فردی در بغداد و قاهره را به یک جریان فکری تبدیل کرد که متفکران، دانشجویان، حامیان و تأثیرات خود را دارد؟ دوقطبی شدن دو جریان اصلی اسلامی و سکولار همچنان شدید است و تا حد رقابت و تضاد و حتی دشمنی و خصومت میرسد. اسلامگرایان به غیرنظامیان فحش میدهند و غیرنظامیان به اسلامگرایان خیانت میکنند تا جایی که کشور را به دو طرف متخاصم درگیر تقسیم میکنند. هر دوی آنها دشمنی اصلی با استبداد در داخل، تجاوزگری در خارج، تبعیت از آمریکا و شهرکسازی اسرائیل را فراموش کردند. هر گروهی همچنان برای کسب قدرت رقابت میکند و فکر میکند که اگر آن را به دست آورد، میتواند به برنامه دینی یا مدنی خود برسد: «إن الله یزع بالسلطان ما لا یزع بالقرآن؛ خداوند محارمی را که با قرآن ترک نمیشوند، به مدد سلطنت باز میدارد».
رفاعی هیچ نهاد، حزب یا هیچ نظام سیاسی را تایید نمیکند. منطق غالب [میان مسلمانان] تحت تاثیر حدیث «فرقه ناجیه» که حق را تنها نزد یک گروه میشمرد، همواره منطق مبتنی بر تضاد «یا این یا آن» بوده است و نه منطق «با همدیگر» یا «برابر با یکدیگر». در عوض، رویکرد اصلاحگرانه به دنبال بازاندیشی و خروج از بنبست قطببندی بارها شکست خورده است، چرا که به دلیل آزار و شکنجه و زندانی شدن اسلامگرایان، بنابراین بیشتر آنها به سلفیگری محافظهکار روی آوردند.
همه ندای راه حل سوم و ضرورت غلبه بر قطبی شدن را سر میدهند، اما واقعیت این است که هیچ کس او را نمیخواهد و او را درک نمیکند، زیرا آن طور که دو طرف معارض بر سر قدرت میجنگند، او قدرت را نمیطلبد. او روی تغییرات فرهنگی طولانیمدت و گذار به مرحله تاریخی جدید کار میکند. سکولارها او را به اسلامگرایی پنهان و اسلامگرایان او را به سکولاریسم پنهان متهم میکنند. او بستری برای صحبت کردن ندارد. هنوز یک جریان فکری است که توسط برخی از روشنفکران نمایندگی میشود. از اعتدالی که جریانهای محافظهکار اسلامی دنبال میکنند دور است، زیرا گاهی مستلزم انقلاب و افراطگرایی در گرفتن حقوق فقرا از اموال ثروتمندان و حقوق ضعیفان از غارت مستکبران است. با نظامهای سیاسی سر و کار ندارد تا استقلال خود را از دست ندهد و به یک جریان فکری میماند که روشنفکران را مخاطب قرار میدهد تا فرهنگ عامه را بازسازی کند. این با مجله «قضایا إسلامیه معاصره» تحت نظارت و راهنمایی عبدالجبار رفاعی نشان داده شده است.
این مجله نیاز به معرفی بیشتر و انتشار در خارج از عراق دارد و همچنان به افزودن به نویسندگانش نیاز دارد تا آنها به یک دسته محدود نشوند. همه چیز از کوچک شروع میشود و بزرگ به پایان میرسد. مسائل اسلامی معاصر به لطف مالک، بنیانگذار، حامی و محافظ آن در برابر ظالمان زمان، عبدالجبار رفاعی، بزرگ شروع شد و همچنان در حال رشد است. / دولت دین