شبکه اجتهاد: بعد از انتقاد رهبری انقلاب از برداشت نادرست برخی خواص از حجاب اجباری، یکی از مخاطبان این سخنان که اتفاقاً روحانی است، طی یادداشتی تصریح کرد که با حفظ موضع، نسبت به سخنان رهبری التزام عملی دارم و بعد از این سکوت خواهم کرد. طبیعی است که این اقدام قابل تقدیر است.
اما یک حرف میماند که فراتر از این ماجراست و در موارد مشابه نیز به جهت تحلیلی به کارمان میآید. بنابراین این یادداشت را فراتر از یک مصداق خاص ببینید.
با سخنان رهبری مشخص شد که حجاب به جهت اجتماعی الزام دینی و حکومتی دارد. حالا التزام عملی چیست؟ طبیعی است که خود را مقید به حجاب بدانیم. خود یا خانوادهمان با حجاب باشیم ولو به جهت اعتقادی نپذیریم.همین.
تا اینجای ماجرا روشن است که التزام عملی به سخنان رهبری خیلی هم دور از دسترس نیست یا حداقل ناواضح نیست. خدا رحمت کند مرحوم ابراهیم یزدی را. یکبار که با ایشان گفت وگو میکردم، میگفت من ولایت فقیه را قبول ندارم اما التزام عملی به سخنان ایشان دارم.
التزام عملی از نامش مشخص است. التزام در حوزه عمل. پس نظر از این چارچوب خارج است. فرد میتواند نظری متفاوت از نظر رهبری داشته باشد. حتی در مقام بیان نیز اشکالی به طرح بحثهای اختلافی نیست. به تعبیردیگر اینکه فردی بگوید به خاطر رهبری سکوت میکنم و دیگر نظرم را بیان نمیکنم، شاید نشانه برخورد اخلاقی باشد؛ اما التزام عملی نیست. فراتر از التزام عملی هم نیست.
کسی که نظری خلاف نظر رهبری دارد میتواند بیان و بحث کند. فرض کنید روحانی مذکور بعد از سخنان صریح رهبری بخواهد مجدد نظرش را اعلام کند. خلاف ولایت پذیری عمل نکرده است. چه آنکه مگر پیش از این موضع رهبری در موضوع حجاب اجتماعی روشن نبود؟ نقدها نیز بیان میشد؛ بیان جدید رهبری که چیزی را عوض نمیکند. پس اعلام نظر، خلاف ولایت پذیری نیست.
اما بدانیم که التزام عملی یک امر حداقلی در ولایت پذیری است. سکوت کردن نشانه اخلاق است اما خیری ندارد و مصداقی از ولایت پذیری نیست. چه بسا فردی نظرش با نظر رهبری یکی نباشد اما در ولایت پذیری جلوتر باشد. چطور؟ توضیح میدهم.
وظیفه ما نصرت ولی است. برای یاری رساندن به رهبری باید نظام اعتقادیمان را همراه کنیم. به چه نحو؟ دستوری؟ تعبدی؟ خیر. همراهی تعبدی و تقلیدی قیمت و ارزشی ندارد. باید به جهت علمی و گفتمانی همراه شد.
به چه روش؟ به یک روش کاملاً عقلانی. رهبری را فارغ از رهبر بودنش به عنوان یک کارشناس خبره و مطلع و فقیه عالم و موضوع شناس بپذیریم. با این نگاه، سخنان کارشناسی رهبری را با ضریبی که گفته شد، مجدد مرور کنیم و با یافتههای خودمان تطبیق دهیم.
بعد از این اگر نظرمان اصلاح شد که کمک کنیم تا گفتمان او پیش رود ولی اگر نظرمان اصلاح نشد، اشکالی ندارد همچنان برنظر خود بمانیم و حتی آنرا بیان کنیم.
اگر اهل ولایت پذیری حداقلی ولایت هستیم همان التزام عملی کافی است؛ اما اگر باشناختی که از دین پیدا کردیم وظیفه مؤمن را نصرت ولی میدانیم، آنگاه اگر به نظری متفاوت از نظر رهبری رسیدیم، دو ملاحظه را باید توجه کنیم.
ملاحظه اول این است که یکبار مرور کنیم و ببینیم که موارد اختلافیمان با رهبری تا کجاست. اختلافها اگر زیاد شد، باید فراتر از مصداق رفت و به نظام نگرشی و بینشیمان رجوع کنیم. تعدد اختلافات یعنی نظام فکریمان با رهبری تباین دارد.
شرط دوم این است که در بیان نظر متفاوت توجه کنیم که بازی گفتمانی رهبری نباید بهم بریزد. بیان نظر علمی باید در محفل علمی باشد نه صحنه اجتماعی. به تعبیر روشنتر، بیان نظر متفاوت با رهبری بلااشکال است و سکوت کردن هم لازم نیست؛ اما باید توجه کرد که این اعلام نظر نباید منجر به شکستن مسیری شود که رهبری و نظام اسلامی بدنبال ساخت آن هستند.
با این توضیح روشن شد که التزام عملی یک ولایت پذیری حداقلی است. ولایت پذیری حداکثری نیز تعطیلی عقل نیست و نباید تعبدی و تقلیدی ولایت پذیر بود. بلکه باید تلاش کرد نظام فکریمان منطبق با نظام فکری رهبری شود تا نقشه راهی را که ایشان ترسیم میکند،کمک کنیم تا پیش رود؛ این میشود نصرت ولی که حقیقت ولایت پذیری است.