نص گرایی و تمایل به متن و خطاب قرار دادن وجدان و درون مسلمانان در شکلدهی اندیشهی علامه فضلالله بیشتر از اندیشه شمسالدین مؤثر بود. آنچانکه هنگامیکه عقل را مورد خطاب و استفاده قرار میداد، آن را با زبان و گفتمان وجدانی و درونی بیان مینمود؛ اما شیخ شمسالدین گرایش پیوستهای به انتظامات و لایههای فکر و اندیشه در تاریخ و دلالتها و فقه داشت و در ارزیابی آنها از بسیاری از پژوهشها و مطالعات جدید و معاصر کمک میگرفت.
اختصاصی شبکه اجتهاد: مرحوم محمدمهدی شمسالدین، فقیه و اندیشمندی بود که مانند بسیاری از فقهای دیگر همانند شهید صدر، از حوزه علمی نجف سر بر آورد و رویید و بالید. وی همراه جمعی حرکت فکری ـ فرهنگی را در قالب مجله الاضواء به همراه انداخت. با بازگشت به لبنان، فعالیتهای سیاسی و اداری را هم به پروندهاش افزود، بااینحال به نظر میرسد که وی هنوز نامکشوف مانده است. به مناسبت سالروز درگذشت مرحوم شمسالدین، گفتگویی با حجتالاسلام والمسلمین شیخ شفیق جرادی، مدیر مرکز مطالعات حکمت و اندیشه لبنان انجام دادیم. او در این گفتگو، از ویژگیهای کمتر شناخته شده شمس الدین گفت.
اجتهاد: ویژگیهای افکار محمدمهدی شمسالدین چه بود؟
جرادی: اندیشههای شیخ محمد شمسالدین از نخستین روزهای حیات علمی و سیاسی تا آخرین لحظات وجود ایشان، شاهد تحولات چشمگیری بوده است. بااینحال، عامل مشترک میان همه این اندیشهها، مطالعات و پژوهشها، برخورداری آنها از ثبات، استحکام علمی و روشمندی است که ناشی از دریافتی آگاهانه و بینش دقیق و ژرفاندیشی ایشان نسبت به مسائل بود. ویژگی قابلتحسین دیگر مرحوم شمسالدین که هر آشنای با افکار وی بدان اذعان دارد، تلاش پیوسته ایشان در نواندیشی، نوآوری و خلق ایدهها و اندیشههای بدیع بود. سومین ویژگی، تکیه وی بر نوعی عقلانیت اصولی که شامل رویکرد فلسفی است در نگاه به امور و ارزیابیها بود، بهطوریکه در بررسی هر معنا و مفهومی، همواره ذهن اصولی و حوزوی خویش را به کار میگیرد و از عقل فلسفی نقاد خود بهره میبرد. میتوان ویژگی دیگری را برای او شمرد و آن «بهروز بودن» است. او هنگام بررسی یک مسئلهی اجتماعی یا هر اندیشهی دیگر، همواره تلاش میکند اندیشهی اسلامی و هویت اسلامی را در قالب و پوشش بهروز ارائه کند که برآمده از عقلانیت پویا و مطابق با نیاز روز و معاصر مسلمان است.
ویژگی دیگر اینکه او همواره درصدد بررسی تاریخ اندیشهها و مسائل بود. بهعنوانمثال در پرداختن و بررسی حرکت امام حسین (ع)، به آن بهعنوان یک رویداد تاریخی نمینگرد، بلکه برخورد او با این موضوع بهعنوان مسئلهای است که میتواند مجرای تاریخپژوهی روشمند باشد. این رویکرد به تحقیقات تاریخی، یکی از اصول شمسالدین است. آنچه در مرحلهی نخست زندگی شیخ محمدمهدی شمسالدین، ذهن او را به خود اختصاص داد مسائل اجتماعی مردم و مسلمانان بود. البته این دغدغه در تمام همنسلان او مثل شهید سید محمدباقر صدر یا علامه سید محمدحسین فضلالله و اندیشمندان دیگر وجود داشت. چیزی که میتوان در میان اندیشمندان بزرگ اهل سنت نیز یافت. شاید نقطهی محوری این دغدغهها، ضرورت حضور اسلام در زندگی مردم و اندیشهی «امت» باشد. ابعاد اعتقادی و اندیشهی سیاسی امت، اداره، حکمرانی، انقلاب، بحرانهای سیاسی و اجتماعی از این موارد است.
او در مراحل پایانی عمر بهعنوان مسئول و ناظر بر بسیاری از جنبشهای سیاسی وارد نبرد سیاسی شد. در اینجا میبینیم توجه به ملیت، جایگاه ویژهای در اندیشهی او یافت. میبینیم آن خط فکری که ممکن است در باطن و درون تمام جنبشهای مردمی باشد با خط فکری فقه و قانون در هم آمیخته شد. شاید بتوان اینچنین گفت که در بررسی مسائل اجتماعی و سیاسی یا مسائل شخصی یا مسئلهی ولایت امت بر خود، بعد مردمی و ملی بر طرز تفکر او سایه انداخت. همچنین این تفکر در ارائه مفهوم دولت مدنی دیده میشود؛ اگرچه اجل مهلت نداد تا جزییات این نظریه را ارائه داده و تکمیل نماید؛ بنابراین ما شاهد تغییر و تحولی هستیم که به ایجاد فاصلهی زیادی با نظریهی ولایتفقیه از یکسو و با نظریهی وحدت امت بر اساس عقاید انجامید.
او وحدت مسلمانان را بسان یکی از ارزشهای اخلاقی قلمداد کرد که چارهای جز تحقق آن نیست و به یک معنا میتواند به اصل امامت بازگردد؛ یعنی مسئلهای را مطرح کرد و آن اینکه میان دو گزینهی وحدت مسلمانان و اصل امامت کدام را بپذیریم؟ لذا او اندیشه وحدت مسلمانان را انتخاب کرد. وحدت امت بر اساس اعتقاد، ما را به اصل امامت میرساند اما وقتی او امت را با بُعد سیاسی آن در مناطق یا کشورهای مختلف موردبررسی قرار داد، به اصل وحدت مسلمانان رسید و در اواخر عمر اندیشههای خود را بر آن مبتنی نمود.
اجتهاد: منشأ تعارضات علمی وی با محمدحسین فضلالله چه بود؟
جرادی: به نظر بنده، مکتب و مشرب مرحوم علامه فضلالله و علامه شمسالدین در ابتدا یکی بوده است. آن دو درسخوانده نجف و زیست علمی و سازمان و بینش اندیشهای و سیاسی آن دو بر پایهی اندیشههای جنبشهای اسلامی آن دوران از اخوان المسلمین تا حزب التحریر و الدعوه و… شکل گرفته است. هر دو در پی علاج گرفتاریهای اجتماعی مسلمانان بودند و تسهیل امور و زندگی مسلمانان از دغدغههای این دو بزرگوار بود؛ اما تفاوتها در روش و شیوهی پرداختن به امور مردم بود. نص گرایی و تمایل به متن و خطاب قرار دادن وجدان و درون مسلمانان در شکلدهی اندیشهی علامه فضلالله بیشتر از اندیشه شمسالدین مؤثر بود. آنچانکه هنگامیکه عقل را مورد خطاب و استفاده قرار میداد، آن را با زبان و گفتمان وجدانی و درونی بیان مینمود؛ اما شیخ شمسالدین گرایش پیوستهای به انتظامات و لایههای فکر و اندیشه در تاریخ و دلالتها و فقه داشت و در ارزیابی آنها از بسیاری از پژوهشها و مطالعات جدید و معاصر کمک میگرفت.
همچنین اندیشهای آن دو در حوزهی سیاسی و اداره حکومت نیز متفاوت بود. درحالیکه علامه فضلالله باور به حاکمیت ولایتفقیه بر امت هرچند تعدد فقیه داشت، اما شیخ شمسالدین بر این باور بود حاکمیت بر امت از اندیشهی سیاسی دموکراتیک میگذرد که پایه و اساس فقهی آن ولایت مردم بر مردم است.
اجتهاد: چرا شمسالدین، علیرغم نواندیشی در فقه و دین، هیچگاه اقدامی برای نگارش متون درسی حوزه انجام نداد؟
جرادی: از شیخ شمسالدین برخی آثار فقهی که در زمان حضور وی در نجف اقدام به نگارش آنها کرده، برجایمانده است که برای نمونه میتوان به دو اثر ایشان اشاره کرد: اول: کتاب «نظام الحکم والإداره فی الإسلام»؛ که به نظر میرسد این کتاب اولین اثر ایشان باشد که آن را در دوران جوانی به رشته تحریر درآورده است، هرچند در واپسین سالهای حیات خویش، این اثر را مورد تجدیدنظر قرار داده است. دوم: کتاب «الاحتکار فی الإسلام» است که پژوهشی فقهی اقتصادی است. پس از این دوره، برخی رهیافتهای فکری دارای ابعاد فقهی در اندیشههای شیخ شمسالدین ملموس بود، هرچند به علت عدم استمرار حلقات درسی ایشان، بهصورت گسترده و تفصیلی به آن نپرداخته است. کتاب «الاجتهاد والتجدید» ماحصل برههی درس خارج ایشان است که به نظر میرسد که پسازآن تدریس را کنار گذاشته است و این خود دلیل روشن بر نپرداختن به نگارش متون درسی توسط ایشان است.
اجتهاد: فعالیتهای اجتماعی و سیاسی شمسالدین چه بود؟
جرادی: فعالیتهای اجتماعی و سیاسی شیخ شمسالدین را میتوان به دوران قبل و بعد از امام صدر تقسیم کرد؛ در گام اول و پس از بازگشت به لبنان، راهاندازی جمعیت فرهنگی به مرکزیت منطقهی «الشیّاح» در بیروت بود؛ که در آنجا به تدریس و اقامه نماز جماعت و دیگر امور فرهنگی مشغول بود. پسازآن و با معروفیت در بین مردم، ایشان عهدهدار امامت مسجد العاملیه در غرب بیروت و به دنبال حل مسائل عمومی و مشکلات مردم شد. شایان ذکر است فعالیت سیاسی ایشان بهویژه پس از ناپدید شدن امام موسی صدر، با ریاست مجلس اسلامی اعلای لبنان آغاز شد. بر این اساس ورود به عرصه سیاست و فعالیتها و دیدگاههای سیاسی ایشان را میتوان اینگونه برشمرد:
۱– رهبری معنوی جنبش «أمل»،
۲- برخی زمینههای مربوط به وحدت اسلامی یا گفتگوی اسلامی مسیحی چه در لبنان و چه در سطح منطقه
۳- برپایی و مشارکت در کنفرانسها و پروژههای بزرگ وحدت اسلامی یا گفتگوی اسلامی مسیحی در دیگر کشورها