اختصاصی شبکه اجتهاد: با حمله اسرائیل به ایران و ایجاد بحرانهای امنیتی، نظامی و حتی اقتصادی، این پرسش مطرح است که نظام فقهی برآمده از آیات و روایات برای مقابله با بحرانها چیست؟
در نظام مدیریت بحرانها، ما دو مرحله در بخورد با بحران داریم. پیش از بحران و بعد از بحران. پیش از بحران، اصل عدم ایجاد بحران است. پیش از ایجاد بحران، اصل حرمت بحران آفرینی است؛ در هنگامه ایجاد بحران: دفاع، تیببن و ایجاد امنیت و رفع بحران واجب است.
۱. اصول پیش از بحران در جامعه اسلامی
دو اصل مهم، حرمت بحران آفرینی و از سویی، تقویت به منظور عدم ایجاد بحران است.
الف) اصل حرمت بحران آفرینی
شیعه هیچ زمان بحران آفرین نبوده است. اصل اولی در فقه شیعه حرمت اخلال در نظامات اجتماعی است؛ حتی اخلال در نظامات اجتماعی غیر حکومت اسلامی.
قاعده وجوب حفظ نظام از ادله پرکاربرد در ابواب مختلف فقهی است. این قاعده لزوماً به معنای حفظ حکومت اسلامی نیست؛ بلکه حفظ نظامات زندگی بشری در جامعه اسلامی مورد نظر بوده است. البته به اولویت، حفظ حکومت اسلامی را میتواند اثبات کند.
این قاعده با تعبیرهای مختلف در روایات[۱] و مباحث فقهی آمده است؛ همچون تعبیر «حفظ نظام»؛[۲] نیز تعبیر «حفظ نظام مادی و معنوی» که در وجوب کفایی قضا[۳] استفاده شده است. این قاعده را عقل درک میکند و قاعدهای عقلایی است.[۴] البته علاوه بر آن، در آیات و روایات به آن توجه شده است.[۵] هدف این قاعده مهم، عدم ایجاد بحران آفرینی است؛ همچون تعزیر قاتلی که با گذشت اولیای دم قصاص نشده است؛ تعزیر افرادی که چک بیمحل کشیدهاند؛ وجوب تبعیت از قوانینی که برای ایجاد نظم یا امنیت وضع میشوند؛ مانند قوانین راهنمایی و رانندگی و قرار دادن تعزیر بر متخلفان از آنها؛[۶] وجوب قضاوت در عصر غیبت بر فقهای جامع شرائط.[۷] در منابع بیان شده، از «حرمت اختلال نظام» نیز استفاده شده است که جنبه سلبی آن قاعده است.
البته اگر مقاصد مهمتری باشد، با تشخیص امام معصوم یا ولی فقیه و حاکم شرعی، با هدف رسیدن به مقاصدی مهمتر، ایجاد بحرانهایی موقت اشکالی ندارد. مانند انقلاب اسلامی که هرچند اعتراض و اختلالی در جامعه در کوتاه مدت ایجاد کرد، اما راهی برای رهایی اسلام و مسلمین از ذلت به جز انقلاب و اعتراض نبود. البته انقلاب اسلامی ایران از سوی رهبر کبیر انقلاب، با حداقل بحران پیش رفت. مانند اینکه امام (ره) انقلاب را نظامی نکردند ولو طاغوت از فشار نظامی برای سرکوب انقلاب استفاده کرد. به هر جهت در آن شرایط، آن اعتراضها نیاز بود تا اسلام به مقاصد عالی آزادی و استقلال برسد.
ب) تقویت قوه مقابله با بحرانها
از وظایف پیگیرانه اسلامی، تقویت و از بین بردن نقاط ضعف جامعه اسلامی است تا بحرانها اصلا شکل نگیرند. زیست در جامعه اسلامی باید همراه با عزت و دوری از بحرانها باشد. قرآن میفرماید: «وَ لِلّهِ اَلْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ».[۸] برپایه این آیه، عزت به خدا، رسول و مؤمنان اختصاص دارد و نباید از دست برود. «کَلِمَهُ اَللّهِ هِیَ اَلْعُلْیا»[۹]یعنی خداوند و پیروان او، پیوسته در مرتبه بلند قرار دارند و نباید این جایگاه آنها خدشهدار شود. نیز در حدیث نبوی آمده است: «الْإِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَى عَلَیْهِ».[۱۰]
از این روست که باید نقاط ضعف جامعه اسلامی را از بین برد تا به بحران ختم نشود: (۸) الأنفال : ۶۰ وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ
۲. اصول مهم در هنگام بحران
حال به هر دلیلی، اگر بحرانی در جامعه اسلامی به وجود آمد چه باید کرد؟
در فقه شیعه اصولی در هنگامه بحران وجود دارد:
الف) دفاع از اسلام و مسلمین: اصل حمایت از جامعه اسلامی و اسلام در هنگام بحران و حمله دشمن
وجوب دفاع از اسلام، دین و جامعه اسلامی، یک حکم کلی و مورد اتفاق فقها است. این مسئله و میتوان گفت این قاعده، با عناوین مختلف در فقه آمده است؛ مانند «صیانه الدین» که برخی از آن به هدف شریعت نام بردهاند.[۱۱] برخی فقها از آن به منزله دلیل و اصلی مفروض استفاده فقهی کردهاند.[۱۲]
بسیاری از علما با همان عنوان «دفاع عن الدین» از آن بحث کردهاند[۱۳] و آن را واجب دانستهاند.[۱۴] برخی در تفسیم دفاع، تصریح کردهاند که قسمی از دفاع، دفاع از دین است و به صورت مستقیمتر بدان پرداختهاند.[۱۵] فقهای در اثبات دین به همان ادله جهاد و حتی قتال استناد کردهاند. آن را در کنار دفاع از وطن، نفس، مال و عرض بیان کردهاند.[۱۶] حتی برخی تصریح کردهاند به «الدفاع عن الدین بالید و اللسان»[۱۷] که میتوان گفت همان دفاع تبیینی و جهاد تبیین است.
در هنگامه ایجاد بحران بر اثر حمله دشمن، جهاد یدی و نظامی و اگر لازم باشد زبانی و تبیینی واجب است: امیرالمؤمنین در آن وصیّت معروف خودشان به حَسنین (علیهما السّلام) که خطاب به آنها است، منتها میفرمایند «وَ مَن بَلَغَهُ کِتَابِی»؛ یعنی بنده و شما هم مخاطب این وصیّت هستیم. از جملهی چیزهایی که میفرمایند: «وَ اللَهَ اللَهَ فِی الجِهَادِ بِاَموَالِکُم وَ اَنفُسِکُم وَ اَلسِنَتِکُم فِی سَبِیلِ اللَه»[۱۸].
در روایات، علت یا حکمت امر به جهاد بیان شده است. ازجمله: جلوگیری از نابودی دین و نمادهای دینی در جامعه؛[۱۹] برطرف کردن فتنه در جامعه «حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَهٌ»[۲۰] و عزت اسلام «عِزّاً لِلْإِسْلَامِ»[۲۱].
بنابراین، این جهاد و دفاع باید تا آنجا باشد که فتنه و بحران از اسلام و جامعه اسلامی برداشته شود. باید کاری کرد که بحران به طور کامل از جامعه اسلامی خارج شود و فتنه پایان یابد و عزت اسلامی برگردد.
ب) تبیین و روشنگری
در هر بحرانی، لازم است مردم برای تقابل با آن بحران چیزهایی را بدانند. درنتیجه تبیین و روشنگری لازم است.
سیره پیامبران و ائمه علیهم السلام، مشحون از تبیین و جهاد تبیین است. قرآن، تبیین را از محورهای حرکت هدایتی پیامبران بیان میکند: «یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِّمَّا کُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ قَدْ جَاءکُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُّبِینٌ».[۲۲] این تبیین پیوسته در مقابل راهبرد کتمان سپاه شرک و کفر بوده است. ازآنجاکه این تبیین در مقابل راهبر دشمن و برنامه اوست، «جهاد تبیین» است.
سیره پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) نیز مشحون از جهاد تبیین بوده است. نخستین حرکت تبیین ایشان، تبیین اسلامی برای سران کشورهای دیگر بود. ایشان پیوسته بهوسیله خطابه و در مواردی، نامه، به تبیین صحیح اسلام و تقابل با جنگ شناختی دشمن میپرداختند.
امیر مؤمنان در جنگها و پس از آن، به تعلیم و تبیین میان مردم میپرداخت: «یُرْوَى عَنْ سَیِّدِنَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) أَنَّهُ لَمَّا کَانَ یَفْرُغُ مِنَ الْجِهَادِ یَتَفَرَّغُ لِتَعْلِیمِ النَّاسِ وَ الْقَضَاءِ بَیْنَهُمْ …».[۲۳] نیز همچون خطبهها و نامههای امیر مؤمنان که سید رضی بخشی مهم از آنها را در نهجالبلاغه آورده است.
امام حسین (ع) نیز هدف قیام خویش را اصلاح بیان میکردند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ إِلَى أَخِیهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِیَّه … وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّهِ جَدِّی(ص)»[۲۴] بعدی از این اصلاح، اصلاح شناختی است. ایشان در هرجا به تبیین اوضاع جامعه اسلامی و مقابله شناختی با بنیامیه میپرداختند.
سیره امام سجاد (ع) و جهاد تبیین ایشان در تبیین واقعیت جریان بنیامیه و واقعه کربلا.[۲۵]
ج) حفاظت از خانوادها
علاوه بر جامعه اسلامی، از مهمتری جوامع، خانواده است. از دستورهای ویژه قرآنی و فقهی، حفاظت از خانواده در هر بحرانی است. به ویژه اینکه بسیاری از بحرانها مقدمه گمراهی اهل و خانواده را رقم میزند. مانند بحرانهای فکری و شناختی و حتی امنیتی و اقتصادی. زیرا بسیای از این بحرانها، بنیانهای اعتقادی خانواده را ضربه میزند. دستور کلی این است که: (۶۶) التحریم: ۶ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً
د) ایجاد آرامش در خانواده و جامعه
آنچه مسلم است، هر بحرانی، اضطرابی ایجاد میکند و آرامش را از بین میبرد. تنها راه ایجاد آرامش پایدار، ذکر خداست: (۱۳) الرعد: ۲۸ الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب.
از این روست که مجامعه روایی شیعه مشحون از دعا و ارتباط آرامش بخش با خداست. مانند صحیفه سجادیه که در هر بحرانی، انسان را با خداوند ارتباط میدهد. از بحرانهای امنیتی (مانند دعای مرزبانان) تا بحرانهای فردی و اقتصادی (مانند دعای هنگام مشکلات اقتصادی) تا دعای هنگام خشکسالی و …
در برخی روایات مانند حدیث کسا، به رفع غم و بحرانها در خواندن آنها اشاره مستقیم شده است.
نتیجه گیری برای شرایط این روزها
با توجه به حمله اسرائیل و از سویی، بحث از آتش بس، باید توجه شود که:
۱. ایران هیچ زمان بحران آفرین در دنیا نبوده اما به هر بحران آفرینی پاسخ میدهد و باید بدهد.
۲. باید برای جنگها و مقابلههای دیگر آماده شد و نقاط ضعف را جبران کرد.
۳. ترس از جنگ با اسرائیل و شکست ناپذیری آن از بین رفته و این مهمترین دست آورد دفاع مقدس ایران است.
۴. هرچه زودتر باید جبهه مقاومت حماس، حزب الله لبنان بازاصلاح و تقویت شود وگرنه جنگ بعدی نیز دوباره در تهران است. هر هزینهای برای تقویت آنها نشود، چندین برابر در تهران خواهد شد! این باید برای مردم تبیین شود.
۵. تشکیل صندوق اسلامی حمایت از جبهه تقابل با اسرائیل با هدف دریافت کمک از مسلمانان و آزادگان جهاد کمک به جبهه مقاومت و کشورهایی که در دفاع از اسرائیل قرار میگیرند.
۶. هر خانواده، متکفل حفاظت فکری و شناختی و امنیتی از اهل و خانواده خود است. باید با فرزندان و خانواده گفت و گو داشته باشیم و آنها را بصیرت دهیم.
۷. دعا و آرامش بخشی با دعاد باید تقویت شود.
——————————————————————————-
[۱]. از جمله: «مُحَمَّدُبن یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّبن إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ عَلِیِّبن مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِیِّ جَمِیعاً عَنِ (الْقَاسِمِبن یَحْیَى) عَنْ سُلَیْمَانَبن دَاوُدَ عَنْ حَفْصِبن غِیَاثٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ لَهُ رَجُلٌ إِذَا رَأَیْتُ شَیْئاً فِی یَدَیْ رَجُلٍ- یَجُوزُ لِی أَنْ أَشْهَدَ أَنَّهُ لَهُ قَالَ نَعَمْ- قَالَ الرَّجُلُ أَشْهَدُ أَنَّهُ فِی یَدِهِ وَ لَا أَشْهَدُ أَنَّهُ لَهُ- فَلَعَلَّهُ لِغَیْرِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع- أَ فَیَحِلُّ الشِّرَاءُ مِنْهُ قَالَ نَعَمْ- فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَعَلَّهُ لِغَیْرِهِ- فَمِنْ أَیْنَ جَازَ لَکَ أَنْ تَشْتَرِیَهُ وَ یَصِیرَ مِلْکاً لَکَ- ثُمَّ تَقُولَ بَعْدَ الْمِلْکِ هُوَ لِی وَ تَحْلِفَ عَلَیْهِ- وَ لَا یَجُوزُ أَنْ تَنْسُبَهُ إِلَى مَنْ صَارَ مِلْکُهُ مِنْ قِبَلِهِ إِلَیْکَ- ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَوْ لَمْ یَجُزْ هَذَا- لَمْ یَقُمْ لِلْمُسْلِمِینَ سُوقٌ؛ حفص بن غیاث از امام صادق علیه السلام روایت کرده است. او گوید: «مردى به امام صادق علیه السلام گفت: اگر ببینم چیزى در دست مردى است، آیا مىتوانم شهادت دهم که مال اوست؟ حضرت فرمود: آرى. آن مرد گفت: من شهادت مىدهم که در دست اوست ولى شهادت نمىدهم که براى اوست؛ چرا که شاید براى دیگرى باشد. امام صادق علیه السلام به او فرمود: آیا درست است که از او بخرى؟ گفت: آرى. حضرت فرمود: شاید براى دیگرى باشد. از کجا برایت جایز شد که آن را بخرى و ملک تو گردد و بعد از آن که ملک تو شد، بگویى آن مال من است و براى آن سوگند بخورى در حالى که جایز نباشد که آن را به کسى که ملک از سوى او به تو منتقل شده است نسبت دهى و آن را ملک او بدانى؟ سپس امام صادق علیه السلام فرمود: اگر این روا نباشد، بازارى براى مسلمانان برپا نمىماند!» (شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۹۲-۲۹۳).
«عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ رَجُلًا مِنْ مَوَالِیکَ بَلَغَهُ أَنَّ رَجُلًا یُعْطِی السَّیْفَ وَ الْفَرَسَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَأَتَاهُ فَأَخَذَهُمَا مِنْهُ وَ هُوَ جَاهِلٌ بِوَجْهِ السَّبِیلِ ثُمَّ لَقِیَهُ أَصْحَابُهُ فَأَخْبَرُوهُ أَنَّ السَّبِیلَ مَعَ هَؤُلَاءِ لَا یَجُوزُ وَ أَمَرُوهُ بِرَدِّهِمَا فَقَالَ فَلْیَفْعَلْ قَالَ قَدْ طَلَبَ الرَّجُلَ فَلَمْ یَجِدْهُ وَ قِیلَ لَهُ قَدْ شَخَصَ الرَّجُلُ قَالَ فَلْیُرَابِطْ وَ لَا یُقَاتِلْ قَالَ فَفِی مِثْلِ قَزْوِینَ وَ الدَّیْلَمِ وَ عَسْقَلَانَ وَ مَا أَشْبَهَ هَذِهِ الثُّغُورَ فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ لَهُ یُجَاهِدُ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ یَخَافَ عَلَى ذَرَارِیِّ الْمُسْلِمِینَ [فَقَالَ] أَ رَأَیْتَکَ لَوْ أَنَّ الرُّومَ دَخَلُوا عَلَى الْمُسْلِمِینَ لَمْ یَنْبَغِ لَهُمْ أَنْ یَمْنَعُوهُمْ قَالَ یُرَابِطُ وَ لَا یُقَاتِلُ وَ إِنْ خَافَ عَلَى بَیْضَهِ الْإِسْلَامِ وَ الْمُسْلِمِینَ قَاتَلَ فَیَکُونُ قِتَالُهُ لِنَفْسِهِ وَ لَیْسَ لِلسُّلْطَانِ قَالَ قُلْتُ فَإِنْ جَاءَ الْعَدُوُّ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِی هُوَ فِیهِ مُرَابِطٌ کَیْفَ یَصْنَعُ قَالَ یُقَاتِلُ عَنْ بَیْضَهِ الْإِسْلَامِ لَا عَنْ هَؤُلَاءِ لِأَنَّ فِی دُرُوسِ الْإِسْلَامِ دُرُوسَ دِینِ مُحَمَّدٍ؛ پدرم رحمه اللّه علیه،از سعد بن عبد اللّٰه،از محمّد بن عیسى،از یونس بن عبد الرحمن از حضرت ابى الحسن این حدیث را نقل کرده،وى مىگوید محضر مبارکش عرض کردم:فدایت شوم:خبر به یکى از دوستان شما رسیده که شخصى شمشیر و اسب خود را به کسى که به جهاد مىرود مىدهد لذا به سراغ او مىرود و این دو را از وى مىگیرد بعدا یاران و دوستان عطاکننده شمشیر و اسب با این شخص ملاقات مىکنند و مىگویند جهاد با این گروهى که تو با آنها مىخواهى نبرد و کارزار کنى جایز نیست لذا شمشیر و اسب را برگردان حال وظیفه وى چیست؟ حضرت فرمودند: اسب و شمشیر را باید برگرداند. سائل عرض مىکند:وى به سراغ آن مردى که این دو را از او گرفته بود رفت ولى وى را نیافت و وقتى خبر وى را از قومش گرفت گفتند:او از میان ما رفته و نیست. حال چه کند؟ حضرت فرمودند:وى به مرابطه و دیدهبانى خود را مشغول کند و جهاد را رها کند. سائل عرض کرد:در قزوین و دیلم و عسقلان و اشباه این بلاد و مرزها مىتواند دیدهبانى کند؟ حضرت فرمودند:آرى. سائل عرض کرد:جهاد بکند؟ حضرت فرمودند:خیر،مگر در موردى که بر ذرارى و ابناء مسلمین بیم و هراس داشته باشد. سائل عرض کرد:اگر روم داخل بر مسلمین شوند،مسلمین مىتوانند آنها را تعقیب کرده و با آنها به مقاتله بپردازند؟ حضرت فرمودند:مسلمانان فقط دیدهبانى کرده و مقاتله نکنند ولى اگر بر مسلمین خوف از ناحیه روم بود مىتوانند با ایشان نبرد و جهاد کنند چه آنکه این قتال به منظور دفاع از نفس خودشان هست نه براى کمک و نگهدارى سلطان جور. سائل مىگوید:محضرش عرضه داشتم:اگر دشمن به مرکزى که دیدهبان در آن جا است بیاید وظیفه وى چیست؟ حضرت فرمودند: وى موظّف است از مسلمین و اسلام حفاظت کند و با دشمن به مقاتله بپردازد نه این که دفاع از ظالمین و جائرین نماید. و دلیل بر وجوب دفاع از اسلام و مسلمین آن است که ضعیف شدن اسلام در واقع ضعف پیدا کردن ذکر محمّد صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم مىباشد» (محمد بن یعقوب کلینى ، الکافی، ج۵، ص۲۱).
«و فی أمالی المفید بسنده عن ابنعباس، قال: قال رسول اللّه «ص»:«اسمعوا و أطیعوا لمن ولّاه اللّه الأمر، فإنّه نظام الإسلام؛ ابن عباس گفت پیامبر اکرم فرمود گوش کنید و اطاعت نمائید از کسى که خدا او را به مقام ولى امرى قرار داده این کار موجب نظام دین است» (محمد بن محمد بن نعمان عکبری، الأمالی، ص ۱۴).
[۲]. «مع أنّ حفظ النظام من الواجبات الأکیده، و اختلال أُمور المسلمین من الأُمور المبغوضه، و لا یقام بذا، و لا یسدّ هذا إلّا بوال و حکومه» (سید روح اللّه موسوى خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص ۶۱۹).
[۳]. «القضاء واجب کفائیّ، و ذلک لتوقّف حفظ النظام المادی و المعنوی علیه» (سید ابو القاسم موسوى خویى، موسوعه الإمام الخوئی، ج۱، ص ۱۴).
[۴]. حفظ النظام، و سدّ ثغور المسلمین، و حفظ شبّانهم من الانحراف عن الإسلام، و منع التبلیغ المضادّ للإسلام و نحوها، من أوضح الحسبیّات خمینى، سید روح اللّه موسوى، کتاب البیع (للإمام الخمینی)، ۵ جلد، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره، تهران – ایران، اول، ۱۴۲۱ ه ق ج۲، ص: ۶۶۵.
وجوب حفظ النظام الذی هو من الضروریات شیرازى، ناصر مکارم، أنوار الفقاهه – کتاب البیع (لمکارم)، در یک جلد، انتشارات مدرسه الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام، قم – ایران، اول، ۱۴۲۵ ه ق ص۴۱۷.
[۵]. برای نمونه: سوره بقره (۲)، آیه ۶۰ و ۲۰۵؛ سوره مائده (۵)، آیه ۳۳؛ سوره توبه (۹)، آیه ۴۶ ـ ۴۷؛ محمد بن حسین موسوی (سید رضی)، نهج البلاغه، خطبه ۴۰ و ۱۴۶؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۷، ص ۳۸۷؛ محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، علل الشرائع، ج۱، ص ۲۵۳.
[۶]. موسوی گلبایگانی، مجمع المسائل، ج۳، ص۲۱۳.
[۷]. موسوی گلبایگانی، کتاب القضاء، ج۱، ص۱۵.
[۸]. سوره منافقون (۶۳)، ۸.
[۹]. سوره توبه (۹)، ۴۰.
[۱۰]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴ ؛ ص۳۳۴. این روایت در بین فقها از شهرت فراوانی برخوردار است.
[۱۱]. جمعى از پژوهشگران زیر نظر شاهرودى، سید محمود هاشمى، موسوعه الفقه الإسلامی طبقا لمذهب أهل البیت علیهم السلام، ج۱، ص ۱۲.
[۱۲]. تبریزى، جعفر سبحانى، المواهب فی تحریر أحکام المکاسب، ص ۶۲۲. سید على حسینى سیستانى، منهاج الصالحین، ج۳، ص ۱۳۹.
[۱۳]. میانجى، على احمدى، الأسیر فی الإسلام، ص ۲۰۶.
[۱۴]. مسأله یجب على کلّ مسلم الدفاع عن الدین الإِسلامی اذا کان فی معرض الخطر. (خمینى، سید روح اللّٰه موسوى، توضیح المسائل (محشّٰى – امام خمینى)، ج۲، ص: ۷۸۷). خویى، سید ابو القاسم موسوى، صراط النجاه، ؛ ج۳، ص: ۱۴۱. تبریزى، جواد بن على، منهاج الصالحین، ج۱، ص ۴۰۰. خراسانى، حسین وحید، منهاج الصالحین، ج۲، ص: ۴۳۹.
[۱۵]. نجفى، کاشف الغطاء، هادى بن عباس بن على بن جعفر، هدى المتقین إلى شریعه سید المرسلین، ص: ۱۸۵
[۱۶]. «لغرض الدفاع عن الدین أو الوطن أو النفس و المال و العرض» (خویى، سید ابو القاسم موسوى، صراط النجاه، ج۱، ص: ۳۲۸)
[۱۷]. جزائرى، سید نعمه الله، کشف الأسرار فی شرح الاستبصار، ج۱، ص ۳۳۷.
[۱۸]. شریف الرضی، نهج البلاغه، ص ۴۲۲.
[۱۹]. «الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثیراً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیز» (سوره حج(۲۲)، ۴۰).
[۲۰]. «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَهٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمینَ» (سوره بقره(۲)، ۱۹۳).
«وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَهٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ بَصیر» (سوره أنفال(۸)، ۳۹)
[۲۱]. «رُوِیَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ زَیْنَبَ بِنْتِ عَلِیٍّ ع قَالَتْ قَالَتْ فَاطِمَهُ ع فِی خُطْبَتِهَا فِی مَعْنَى فَدَک… فَفَرَضَ اللَّه …. وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ» (شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۵۶۸).
[۲۲]. سوره مائده (۵)، ۱۵.
[۲۳]. حسن بن محمد دیلمى، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج۲، ص۲۱۹؛ احمدبن محمد ابن فهد حلی، عده الداعی و نجاح الساعی، ص۱۱۱؛ میرزا حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۲۵.
[۲۴]. محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۲۳۹.
[۲۵] ابن طاووس، اللهوف على قتلى الطفوف، ص۱۵۷.