شبکه اجتهاد: اینکه میگویند دولتهای بحران زده تلاش میکنند افکار عمومی را از توجه به مساله بحران منصرف به چیز دیگری کنند، اجمالاً حرف درستی است. چون دولت مردان میدانند که اگر توجه افکار عمومی به بحران معطوف شود، کار برای آنها سخت ر شده باید پاسخگو باشند. پس، چنین دولتهایی میکوشند به شیوههای مختلف افکار عمومی را منحرف سازند تا بر آنها فشار زیادی وارد نشود. حال، آیا یکی از این شیوهها میتواند الزام حکومت به حجاب یا ترویج فرهنگ بیحجابی و برهنگی باشد؟
مسلما هر دو امر (حجاب و بی حجابی) نمیتوانند عامل انصراف افکار عمومی باشند. چون این دو متضاد هماند. اگر یکی از آن دو منحرف کننده باشند، دیگری چنین نقش عاملیت انحراف را ندارد. بلکه خنثی کننده اثر عاملیت ضد خودش بر افکار عمومی است. اگر الزام حجاب در انصراف افکار عمومی نقش دارد؛ بیحجابی که ضد حجاب است، اثر خنثی کننده دارد و افکار عمومی را از انحراف دور میکند. پس، باید معلوم کرد که کدامیک از این دو میتوانند در انحراف افکار عمومی موثر باشند و بالتبع دولتهای بحران زده به آن رو میآورند.
اگر شاخص انحراف دهنده افکار عمومی را در سیاست زدایی بدانیم؛ آنگاه بهتر میتوان معلوم کنیم که کدامیک ظرفیت انصراف کنندگی را دارند. هر چقدر از جامعه سیاست زدایی شود، آن جامعه کمتر دولت بحران زده را به زیر ذره بین و آماج انتقاد خود میکشاند. بر این اساس، آیا فرهنگ حجاب جامعه را سیاست زدایی میکند یا فرهنگ برهنگی؟
به نظر میرسد که فرهنگ بیحجابی نقش بسزایی در سیاست زدایی از جامعه دارد. چون فرد بی حجاب و برهنه توجه دیگران را به خود جلب میکند و خود را سوژه انظار و چشمان دیگران میکند. بدین ترتیب، دیگرانی که مجذوب سیمای زن بی حجاب و غیر عفیفه میشوند، توجهشان از امر دیگر دور میشود. حال اگر این امر عمومیت پیدا کند، به گونهای بیحجابی و عریانگری در جامعه اولویت اصلی باشد، طبعاً افکار عمومی تحت تاثیر قرار میگیرد و حوزه سیاست که عرصه عمل دولت است، از اولویت و اهمیت میافتد.
به همین خاطر است که دولتهای مدرن غربی و غیرغربی سعی بلیغی در ترویج فرهنگ برهنگی دارند. چنانکه پیش از انقلاب، پهلویها پیگیر آن بودند. وقتی یک هنرپیشه زن که در فضای مجازی میلیونها دنبال کننده دارد، بیحجاب و نیمه عریان ظاهر میشود، بزرگترین خدمت را به دولتهای بحران زده میکند. چون او توجه مردم را از بحران دولت به سوی خود جلب کرده فشار سیاسی را از روی دولت کم میکند. آنقدری که افکار عمومی اخبار مربوط به یک سلبریتی را دنبال میکند، اخبار بحرانهای سیاسی و اقتصادی را تعقیب نمی کند.
البته فرهنگ بیحجابی فقط در یک حالت افکار عمومی را به سوی سیاست جلب میکند و آن هم در زمان مبارزات انتخاباتی است. نامزدهای انتخاباتی برای کسب رأی بیشتر سعی میکنند بیشترین بهره را از زنان مکشفه ببرند.
اما حجاب و عفاف چنین خاصیتی را ندارد بلکه خاصیت آن ضد پیآمد سیاسی فرهنگ بیحجابی و برهنگی است. زن هر چقدر پوشیدهتر و عفیفتر در جامعه ظاهر شود، توجه دیگران را به خود دور میکند و در نتیجه مسائلی مهمتر از زیباییهای ظاهری اهمیت پیدا میکند. حال اگر این فرهنگ در جامعه عمومیت پیدا کند، آرامش روحی بر جامعه مستولی شده توجه افکار عمومی به امر سیاسی و بطور کلی به حوزه سیاست بیشتر میشود. چون یکی از اصلی ترین عوامل سیاست زدایی از جامعه؛ یعنی فرهنگ بیحجابی و عریان گری غایب است. لذا جامعه به میزانی که پایبند به فرهنگ حجاب و عفاف است، سیاسی است. چنین جامعهای نمی تواند حکومتش دموکراتیک و مردمی نباشد. بر این اساس، یکی از دلایل اینکه جامعه ایرانی سیاسی ترین جامعه جهان است، سیطره فرهنگ حجاب و عفاف بر آن است.
در این باره سخن بسیار است و به همین اندازه بسنده کرده چنین نتیجه گرفته میشود که الزام حکومت اسلامی بر حجاب، جدای از این که نشانه پیگیری اجرای یکی از احکام شرع است، اصرار بر حضور مردم در عرصه سیاست و سیاسی ماندن مردم است تا به این واسطه مردم در چارچوب قانون از دولتها مطالبه گری کنند. از این رو، این اتهام که حکومت اسلامی با الزام به حجاب سعی در انحراف افکار عمومی را دارد، افترایی بیش نیست. اگر جمهوری اسلامی در پی انحراف افکار عمومی است، بایستی مدافع ترویج فرهنگ بیحجابی و برهنگی باشد. هدف دشمن در ترویج فرهنگ بیحجابی و برهنگی سیاست زدایی از ملت است تا بدین واسطه مهم ترین عامل مانایی انقلاب و نظام اسلامی؛ یعنی حضور مردم در میدان را حذف کند.