گرچه روزهایی بر پیامبر سخت بوده و عزیزان پیامبر به طرز فجیعی کشته شده بودند و جسم آنان سخت آسیب دیده بود که امام حسین در این جهت با آنان مشترک بود، اما آنان قبل از مرگ متهم به خروج از دین نشده بودند و آنان را قربه الی الله نمیکشتند. مظلومیت امام حسین آن بود که هم خود ایشان و قبل از ایشان پدر بزرگوارشان خارجی معرفی میشدند.
شبکه اجتهاد: یکی از تعبیراتی که در این ایام زیاد میشنویم این است: لَا یوْمَ کَیوْمِکَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ویا لَا یوْمَ کَیوْمِ الْحُسَینِ اما این جملات را چه کسی و به چه دلیلی گفته است؟ در متون روایی این دو جمله در امالی شیخ صدوق نقل شده است.
اولی از زبان امام مجتبی (ع) و در خطاب به برادر و دومی از زبان امام سجاد(ع) و در مواجهه با عُبَیدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسِ بْنِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ. جمله دوم را در نامه ای عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ به یزِیدَ بْنِ مُعَاوِیهَ نیز نوشته است. البته پایگاه بیان این جمله متفاوت است؛ جمله اول قبل از وقوع حادثه کربلا و بر اساس علم امامت است و جمله دوم میتواند بر اساس علم امامت و یا بر اساس تحلیل و گزارش واقعه پس از تحقق آن باشد و جمله عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ قطعا بر اساس تحلیل واقعه است؛ چون علم امامت به افراد عادی چون عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ داده نشده است.
نکته اساسی آن است که جمله اول و دوم مشابهت زیادی دارد و دلیل آن هم در ضمن بیان مفصل روایت آمده است. نخست متن دو روایت و نقل فرزند عمر را با ترجمه میآوریم:
۱- شیخ صدوق: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُهارُونَ الْفَامِی قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ جَامِعٍ الْحِمْیرِی قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّ الْحُسَینَ بْنَ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع دَخَلَ یوْماً إِلَى الْحَسَنِ ع فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیهِ بَکَى فَقَالَ لَهُ مَا یبْکِیکَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَالَ أَبْکِی لِمَا یصْنَعُ بِکَ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ ع إِنَّ الَّذِی یؤْتَى إِلَی سَمٌّ یدَسُّ إِلَی فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یوْمَ کَیوْمِکَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یزْدَلِفُ إِلَیکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ ص وَ ینْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْی ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثَقَلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یبْکِی عَلَیکَ کُلُّ شَیءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانُ فِی الْبِحَارِ.
ترجمه: شیخ صدوق در کتاب امالى، از مفضّل بن عمر نقل کرده امام صادق علیهالسّلام از پدرانش روایت نموده که روزى حسین علیهالسّلام به حضور برادرش امام حسن علیهالسّلام آمد (طبق روایات هنگام مسموم شدن امام حسن علیهالسّلام بود) هنگامى که چشم حسین علیهالسّلام به چهره برادر افتاد گریست، امام حسن علیهالسّلام پرسید: چرا گریه مىکنى؟
حسین علیهالسّلام فرمود: «گریه ام به خاطر آن مصائبى است که بر تو وارد مىشود.» امام حسن علیهالسّلام فرمود: آنچه بر من وارد شود زهرى است که آن را به من مىخورانند، و به وسیله آن کشته مىشوم. ولى هیچ روزى به سختى روز (شهادت) تو اى ابا عبد اللَّه نیست، که سى هزار نفر تو را محاصره کنند، در حالى که ادّعا مىکنند از امّت جدّ ما محمّد صلى اللَّه علیه و آله و سلم هستند، خود را به اسلام نسبت مىدهند، و همه آنها خود را براى کشتن و ریختن خون تو، و بىاحترامى به حریم تو، و به اسارت گرفتن اهل بیت تو و غارت خیام تو آماده کردهاند، در این هنگام است که خداوند لعنتش را شامل حال بنى امیه کند، و آسمان خون و خاکستر بر سر مردم بباراند، و هر چیزى حتى حیوانات وحشى و ماهیان دریاها براى مصیبت تو مىگریند.
۲- شیخ صدوق: حَدَّثَنَا أَبُو عَلِی أَحْمَدُ بْنُ زِیادٍ الْهَمَدَانِی رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِهاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى بْنِ عُبَیدٍ الْیقْطِینِی عَنْ یونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ ابْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِی بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ أَبِی صَفِیهَ قَالَ: نَظَرَ سَیدُ الْعَابِدِینَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ع إِلَى عُبَیدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسِ بْنِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَاسْتَعْبَرَ ثُمَّ قَالَ مَا مِنْ یوْمٍ أَشَدَّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مِنْ یوْمِ أُحُدٍ قُتِلَ فِیهِ عَمُّهُ حَمْزَهُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ بَعْدَهُ یوْمَ مُؤْتَهَ قُتِلَ فِیهِ ابْنُ عَمِّهِ جَعْفَرُ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ قَالَ ع وَ لَا یوْمَ کَیوْمِ الْحُسَینِ ع ازْدَلَفَ عَلَیهِ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یزْعُمُونَ أَنَّهُمْ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ کُلٌّ یتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِدَمِهِ وَ هُوَ بِاللَّهِ یذَکِّرُهُمْ فَلَا یتَّعِظُونَ حَتَّى قَتَلُوهُ بَغْیاً وَ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً ث.
ترجمه: شیخ صدوق از ثَابِتِ بْنِ أَبِی صَفِیهَ نقل میکند که امام سجاد به عُبَیدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسِ نگاه کرد و گریست. سپس فرمود: روزی سخت تر از روز احد بر پیامبر نبود که عمویش حمزه شیر خدا و رسول در آن روز کشته شد و پس از آن سخت تر روز روز موته بود که عمو زادهاش جعفر کشته شد، ولی هیچ روزی مانند روز حسین نیست گرد او سی هزار نفر جمع شدند که گمان داشتند از امت پیامبرند و هر کدام به جهت شرکت در خون حسین (ع) به خدا تقرب میجستند. در حالی که او آنان را به خدا متذکر میشد. پس متذکر نشدند و او را با ظلم و جفا تجاوز او را کشتند
۳- متن منتسب به فرزند عمر هم این است: مَا ذَکَرُهُ الْبَلاذُرِی فِی تَارِیخِهِ قَالَ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ کَتَبَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ إِلَى یزِید بْنِ مُعَاوِیهَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیهُ وَ جَلَّتِ الْمُصِیبَهُ وَ حَدَثَ فِی الْإِسْلَامِ حَدَثٌ عَظِیمٌ وَ لَا یوْمَ کَیوْمِ الْحُسَینِ.
ترجمه: بلاذری در تاریخش آورده است: زمانی که امام حسین به شهادت رسید عبدالله فرزند عمر (خلیفه دوم) به یزید بن معاویه نامه نوشت که: پس از حمد و ثنا مصیبت بزرگ و عظیمی رخ داد و در اسلام حادثه بزرگ و جان کاه پدید آمد و هیچ روزی بمانند روز حسین نیست.
نکته قابل توجه در دو نقل معصوم آن است که به مظلومیت شخصیتی اهلبیت اشاره میکند. گرچه روزهایی بر پیامبر سخت بوده و عزیزان پیامبر به طرز فجیعی کشته شده بودند و جسم آنان سخت آسیب دیده بود که امام حسین در این جهت با آنان مشترک بود، اما آنان قبل از مرگ متهم به خروج از دین نشده بودند و آنان را قربه الی الله نمیکشتند. مظلومیت امام حسین آن بود که هم خود ایشان و قبل از ایشان پدر بزرگوارشان خارجی معرفی میشدند. مردم ساده دل نیز گمان جهاد فی سبیل الله داشتند و عمر سعد نیز شعار دینی را در آغاز جنگ اعلام کرد که: یا خیل اللّه ارکبی، و بالجنه أبشری (ای لشکر خدا سوار بر مرکب شوید و به بهشت بشارت دهید)
مظلومیت فرهنگی اگر از ضربههای جسمی بیشتر نباشد کمتر نیست و در هر دو روایت نیز بر آن تاکید شده است.
از سوی دیگر افراد فاسد و قدرت طلب نیز برای پیشبرد اهداف نا مشروع خود اول مخالفان خود را بی دین و خارجی و وطن فروش و خائن معرفی میکنند و خود را مبلغ راستین اسلام. تا بدین طریق تودهها را راضی و همراه کنند و به اهداف شوم خود برسند.
پیگیری کلمات منقول از عمر سعد، ابن زیاد و یزید نشانگر این روش است.
در مجلس ابن زیاد بین وی و حضرت زینب گفتگویی صورت گرفت که شاهدی بر این ادعاست:
ثُمَّ إِنَّ ابْنَ زِیادٍ جَلَسَ فِی الْقَصْرِ لِلنَّاسِ وَ أَذِنَ إِذْناً عَامّاً وَ جِیءَ بِرَأْسِ الْحُسَینِ ع فَوُضِعَ بَینَ یدَیهِ وَ أُدْخِلَ نِسَاءُ الْحُسَینِ ع وَ صِبْیانُهُ إِلَیهِ فَجَلَسَتْ زَینَبُ بِنْتُ عَلِی ع مُتَنَکِّرَهً فَسَأَلَ عَنْهَا فَقِیلَ زَینَبُ بِنْتُ عَلِی ع فَأَقْبَلَ إِلَیهَا
فَقَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الحمد للَّه الذى فضحکم و اکذب احدوثتکم.
فَقَالَتْ: إِنَّمَا یفْتَضِحُ الْفَاسِقُ وَ یکْذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَیرُنَا
فَقَالَ ابْنُ زِیادٍ کَیفَ رَأَیتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیتِکِ
فَقَالَتْ مَا رَأَیتُ إِلَّا جَمِیلًا،هَؤُلَاءِ قَوْمٌ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلى مَضاجِعِهِمْ وَ سَیجْمَعُ اللَّهُ بَینَکَ وَ بَینَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَمُ فَانْظُرْ لِمَنْ یکُونُ الْفَلْجُ یوْمَئِذٍ هَبَلَتْکَ أُمُّکَ یا ابْنَ مَرْجَانَهَ.
ترجمه: ابن زیاد براى ملاقات مردم در قصر دار الإماره جلوس کرد و بعموم مردم اجازه ورود داد. سر مبارک امام حسین را آورده و در مقابل ابن زیاد نهاده شد. بعدا زنان و کودکان امام حسین را نزد ابن زیاد آوردند. زینب دختر على علیه السلام بطور ناشناس نشست. ابن زیاد جویا شد: این زن کیست؟ گفته شد:
زینب دختر على است. ابن زیاد متوجه آن بانو شد و گفت:
یعنى سپاس مخصوص آن خدائى است که شما را افتضاح و سخنان شما را تکذیب کرد. زینب علیها السلام فرمود: جز این نیست که شخص فاسق افتضاح و شخص فاجر تکذیب مىشود و آن شخص غیر از ما است. ابن زیاد گفت: دیدى خدا با برادر و اهل بیت تو چه کار کرد!؟ آن بانوى معظمه فرمود: من غیر از نیکرفتارى
از خدا چیزى ندیدم. شهیدان ما گروهى هستند که خدا قتال را بر آنان واجب کرده است. آنان به خوابگاه خود رفتند. طولى نمیکشد که خدا تو و ایشان را در یک مکان جمع میکند و تو مورد محاجه و مخاصمه قرار خواهى گرفت. آن روز نظر کن و بنگر چه کسى فلج خواهد بود. اى پسر مرجانه! مادرت در عزایت گریان شود.