شبکه اجتهاد: شناخت مکاتب فقهی-اصولی به درک بهتر کلام فقها کمک شایانی مینماید. اما در عین حال، درباره این موضوع کمتر به صورت منسجم در کلام فقها بحثی به میان آمده است. آنچه در پی میآید بخشهایی از درس خارج حجتالاسلام سید محمدجواد شبیری زنجانی در تاریخ چهارشنبه، ۲۵مهرماه۸۶ است که اشارهای به این موضوع دارد.
این استاد حوزه علمیه قم با اشاره به تفکیک دو مکتب عمده فکری سامرا و نجف، مکتب قم را متأثر از هر دو مکتب میدانند. او همچنین در ادامه اشارهای هم به سبک مرحوم آیتالله بروجردی نموده و برخی از مشخصات سبک ایشان را بر میشمارند.
دو مکتب اصلی در اصول فقه
باید در نظر داشته باشیم که در ابتدا دو سبک اصولی یا میتوان گفت دو سبک فقهی مطرح بوده است که در مراحل بعدی به دو سبک دیگر ادامه پیدا کرده است. تا زمان مرحوم شیخ انصاری(ره) عمده دروس خارج بر اساس فرمایشات مرحوم شیخ بوده است. پس از ایشان مرحوم میرزای شیرازی(ره) به مرجعیت رسیده و نجف محور اصلی تدریس و تدرّس میشود. ده سال پس از ارتحال شیخ انصاری یعنی در سال ۱۲۹۱هـ.ق میرزای شیرازی به سامرا نقل مکان میکند. تقریبا همه شاگردان اصلی شیخ از جمله آخوند خراسانی به سامرا نقل مکان میکنند، ولی مرحوم آخوند پس از یک سال به دستور مرحوم میرزا به نجف بر میگردد و تدریس نجف را بر عهده میگیرد. از آن زمان تا به امروز دو مکتب اصلی مطرح بوده است:
سبک اول: معروف به سبک اصحاب النجف است که مرحوم آخوند خراسانی محور بزرگان آن است.
سبک دوم: معروف به سبک اصحاب السامرا است که از دوره میرزای شیرازی و در سامرا آغاز شده است. آنطور که شنیدهام مهمترین شاگردی که میرزا توجه ویژهای به ایشان داشت میرزا محمد تقی شیرازی بود. غیر از ایشان بزرگان دیگری همچون سید اسماعیل صدر، سید محمد فشارکی و حاج آقا رضا همدانی هم در درس میرزا شرکت میکردند. تعداد اصحاب درس ایشان سی یا چهل نفر بیشتر نبوده ولی درس مفصلی بوده است. شنیدهام که یک دورهای راهها بسته شده بوده و ارتباطات قطع شده بوده و اصحاب میرزا کاری جز درس خواندن نداشتند و از همین رو درس، شش هفت ساعت طول میکشیده است. یعنی از طلوع آفتاب که آغاز درس بوده است تا نزدیک ظهر ادامه داشته است. در واقع شکل بحث به صورت یک مباحثه جمعی برگزار میشده است و شاید هم تمام شاگردان، مجتهدینی بودند که مینشستند و با همدیگر بحث میکردند و میرزا بر این گروه نظارت داشته است.
اصحاب سامرا مانند خود میرزا حالت تشکیکی داشتهاند که این مسأله درست برخلاف اصحاب النجف بوده است. اصحاب النجف بر خلاف اصحاب السامرا حالتی جزمگرایانه داشتهاند و اگر به عبارات کفایه مراجعه کنید میبینید که زبانی که آخوند در کفایه به کار برده است، زبان «این است و جز این نیست» و قطعیت جزمی است. بعضی میگفتند ممثل نجفیها «انما» است و ممثل سامرائیها «لیت و لعلّ» و امثال اینها است.
در بین شاگردان میرزا خصوصا سید محمد فشارکی بیشتر بر تدریس تمرکز داشت. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی در واقع شاگرد اصلی ایشان بوده است. حاج شیخ به قم میآید و توسط ایشان سبک یا مکتب قم تأسیس میشود. این حوزه بعد از زمان حاج شیخ، مقداری تحت تأثیر تفکرات سامرائی سید محمد فشارکی و بعد از ایشان تحت تأثیر مرحوم آقای بروجردی است. مرحوم آقای بروجردی سبک نویی را وارد میکنند که بیش از هر چیزی «تتبع» در آن نقش داشته است. این دو نفر را باید تأثیر گذارترین افراد بر مکتب فکری قم تا این دوره قلمداد کرد. در قم گروهی تحت تأثیر مرحوم آقای حاج شیخ بودهاند و گروهی دیگر تحت تأثیر مرحوم آقای بروجردی بودهاند. مباحث علمای بعدی قم بیشتر تحت تأثیر این دو شاخص مطرح میشود.
تأثیرات آیتالله بروجردی بر مکتب قم
در مورد مکتب فکری مرحوم آقای بروجردی باید این نکته را در نظر داشت که ایشان اصلا در سامرا نبودند، بلکه از شاگردان مطرح مرحوم آخوند خراسانی محسوب میشوند. ولی نکته مهمی که باید در مورد ایشان در نظر داشت استقلال فکری ایشان است. سبک فکری آقای بروجردی اساسا کاملا مستقل است. تأثیرات آقای بروجردی بر مکتب قم بیش از آنکه در اصول فقه نمایان باشد، در فقه آشکار شده است. اگر شما نگاهی به تعلیقات عروه مرحوم امام خمینی و مرحوم آقای گلپایگانی بیاندازید، میبینید که اکثریت قاطع این تعلیقهها از آقای بروجردی گرفته شده است و حتی بسیاری از حرفها عین نظریات مرحوم آقای بروجردی است که آقایان پذیرفتهاند و شاید بتوان گفت نزدیک به هفتاد درصد مطالب آقای بروجردی را پذیرفتهاند. همین مسأله به خوبی نشان دهنده تأثیر جدی آقای بروجردی بر فقه مکتب قم است.
البته حواشی آقای بروجردی بر حواشی آقای خوئی هم تأثیر گذار بوده است ولی نه به پر رنگی تأثیراتی که در تعلیقات امام و آقای گلپایگانی دیده میشود و از این جهت کاملا محسوس است که آقای خوئی هم هنگام نگارش حاشیه عروه به حاشیه آقای بروجردی هم مراجعه میکردهاند. شنیدهام که مرحوم آقای خوئی گفته بودند که وقتی میخواستم حاشیه عروه را بنویسم، حتما چند حاشیه را مد نظر داشتم و حتما مراجعه میکردم. این حاشیهها عبارت بودند از: حاشیه مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی، حاشیه مرحوم نائینی، حاشیه مرحوم آل یاسین و حاشیه حاج شیخ علی جواهری. ایشان میگوید که فکر نمیکردم که کسی دیگر هم باشد که حرفی داشته باشد اما در اواسط مباحث صلات بود که حاشیه آقای بروجردی به دستم رسید و دیدم حرف دارد. بعد از آن بود که حاشیه را با ملاحظه حاشیه آقای بروجردی تنظیم کردم و بعد هم به قمستهای قبلی برگشتم و بخشهایی که بدون عنایت به حاشیه ایشان تنظیم شده بود را به حاشیه ایشان هم مراجعه کردم. از این جهت تأثیرات آقای بروجردی بر آقای خوئی کاملا محسوس است.
در هر حال آقای بروجردی در مراجعه به اقوال قدما و توجه به اقوال مشهور، مراجعه به روایات، تتبع در روایات و منابع اولیه سبک خاص و تأثیر گذاری ایجاد نمودند. همانطور که اشاره کردم تأثیر عمده مرحوم آقای بروجردی بر مکتب قم به تأثیرات ایشان بر فقه این مکتب متمرکز بوده است و اصول فقه ایشان تا این اندازه مؤثر نبوده است. مثلا در تهذیب الاصول، مرحوم امام خمینی آن اندازه که تأثیرات مباحث مرحوم حاج شیخ مشخص است، تأثیر چشمگیری از اصول فقه مرحوم آقای بروجردی نمیبینید. مرکز فقهی امام محمدباقر(علیهالسلام)