شبکه اجتهاد: آیتالله شیخ حسن جواهری استاد برجسته درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه نجف اشرف اظهار میدارد: رای من آن است که فقیه ولایت عامه بر امت دارد یعنی ما میگوییم ولایت مطلقه برای فقیه هست مثل آقای خمینی و نظر ما این است. نظر صاحب جواهر هم همین ولایت مطلقه است ولی این ولایت مطلقه فقیه را خدا داده به فقیه برای صنع انسان کامل، ایجاد انسان کامل، ایجاد انسان عادل. یعنی هدف چنان چیزی است نه حکومت کردن و فقه. رئیس حکومت شدن، نه هدف این نیست.
او در بخشی از گفتگوی خود با شفقنا میگوید: در عراق مرجعیت در امور حساس که میبینند کشور دارد هدر میرود عندالضروره دخالت میکنند. ویژگی علمای نجف، افکار اصیل و ناب، مسلط به قرآن و سنت و عقل عملی و عقل نظری است.
وِیژگی حوزه علمیه نجف اشرف چیست؟
جواهری: حوزه نجف یک خصوصیتی دارد و آن اینکه در علوم متنوعی تخصص دارد، به عنوان مثال در فقه، اصول، تفسیر، فلسفه و عرفان تخصص دارد، لذا علمای نجف یک ویژگی خاصی دارند، این ویژگی خاص اصیل این است که افکار اصیل و ناب، مسلط به قرآن و سنت و عقل عملی و عقل نظری دارند؛ شاید این خصوصیت در جای دیگر این گونه یافت نشود؛ میبینید که در فقه، اصول، تفسیر یا عرفان ضعف دارند، اما در حوزه نجف وقتی کسی میگوید فقیه هستم یعنی فقیه تمام عیار، یعنی مدارکش غیر از قرآن و سنت و عقلی عملی و عقل نظری نیست و هرچه هست از ادله و قواعد و غیر قواعد، سیره متشّرعه و سیره عقلا یا مثلا مذاق شرع یا مذاق فقه، مذاق اصول، مذاق عقلاست؛ همه اینها بر میگردد به قران و سنت و عقل عملی و عقل نظری. مجتهد در حوزه نجف یعنی در تمام دورهها مبانی اصولی، رجالی و لغوی دارد و در فقه بر همین اصول تفریع میکند؛ کسی که مکاسب را خوب میفهمد، در نجف مجتهد به حساب نمیآید چون مبانی اصولی ندارد، وقتی مبانی اصولی ندارد، مجتهد نیست بلکه مقلّد است و بر آراء تفریع میکند.
علمای نجف اشرف اعظم مراحل درس را در نجف میخوانند و نه در دانشگاههای دیگر، لذا آقای صاحب جواهر، سیدمحمدباقر صدر و خویی غیر از نجف در جای دیگر نبوده و اعظم مراحل درس و شکل گیری مکتب اجتهادی خود را در نجف گذرانده است. در نجف عالم یک مبانی اصولی دارد و خودش دیگر تابع شیخ طوسی و شیخ انصاری نیست بلکه خود عالم تلاش میکند، یک شیخ انصاری و شیخ طوسی باشد.
یعنی شما معتقدید که حوزه نجف اشرف علی رغم مضایق دوران صدام و همه فشارها و تنگناها از نظر علمی اساسش محفوظ مانده است؟
جواهری: بله! هنوز هست.
حتی برجسته تر از قبل؟
جواهری: کاهش پیدا کرده است؛ کسانی که برجسته هستند، همین چند ده نفر هستند این در حالی است که در زمان آقای حکیم و خویی چند صد نفر مجتهد ناب در تمام علوم دینی بودند.
اقلیت عالم ناب امروز، مبانی اصولی دارند و حرف نمیزنند مگر بر تفریع از همان اصولی که به آن معتقدند و غیر از این نمیگویند؛ این مساله به این شکل در بعضی حوزههای دیگر رعایت نمیشود و التقاطی است.
آیا در مسائل روز در نجف نگاه اجتهادی وجود دارد؟
جواهری: بله! البته کسی که در جای خود نشسته و اطلاع ندارد در عالم چه میگذرد، فتاوای او فرق دارد نسبت به کسی که احاطه علمی به مسائل روز و رأی دارد حتی در خود علمای نجف در این نکته اختلافی هست؛ مثلا از یکی از بزرگان گذشته، سوال میکنند که کافر حربی کیست؟ میفرماید: کافر حربی کسی است که اسلام را قبول ندارد، جزیه هم نمیدهد؛ حال اینکه مسلمان نیست و جزیه نمیدهد، یعنی چه؟ یعنی تمام کشورهای غیر اسلامی؛ ما میگوییم این طور نیست چون در حال حاضر کشورهایی عضو سازمان ملل و شورای امنیت هستند و پیمان نامههایی در این سازمانها هست که بر طبق آنها این کشورها، کافر حربی نیستند چون نمیخواهند همه را بکشند یا اسلام ما را از بین ببرند آنها با ما درحالت صلح هستند و ما به کشورهای آنها که میرویم به سفارت ما میآیند؛ کافر حربی تنها اسرائیل است که میخواهد اسلام و مسلمین را از بین ببرد؛ دیگر کافر حربی احزابی در برخی از کشورها مانند هلند و بلژیک هستند چرا که آنها بر علیه اسلام کار میکنند، اما تمام جهان در حال حاضر اهل صلح و پیمان نامهها هستند.
در واقع تعریف کافر حربی تغییر پیدا کرده است؟
جواهری: احسنت! چون آن عالم بزرگ، بیرون نرفته نمیداند چه خبر است لذا میگوید کسی که مسلمان نیست و جزیه نمیدهد کافر حربی است. الان مثلا سوئد همشان حربی هستند؟ میخواهند اسلام را از بین ببرند؟ نه اینطور نیست ما با سوئد رابطه داریم. آنها ویزا میدهند ما ویزا میدهیم آنها سفارت دارند ما هم سفارت داریم آنها نمیخواهند ما رااز بین ببرند اسلام ما را از بین ببرند.
دیدگاه نجف اشرف راجع به سیاست چیست؟ نظر و رأی شما در موضوع سیاست چیست؟
جواهری: رای من آن است که فقیه ولایت عامه بر امت دارد یعنی ما میگوییم ولایت مطلقه برای فقیه هست مثل آقای خمینی و نظر ما این است.
نظر صاحب جواهر هم همین است؟
جواهری: بله! نظر صاحب جواهر هم همین ولایت مطلقه است ولی این ولایت مطلقه فقیه را خدا داده به فقیه برای صنع انسان کامل، ایجاد انسان کامل، ایجاد انسان عادل. یعنی هدف چنان چیزی است نه حکومت کردن و فقه. رئیس حکومت شدن، نه هدف این نیست. هدف رسالات و هدف اسلام، درست کردن انسان عادل و معصوم است؛ فضایل دارد و رذائل ندارد، این هدف رسالات است. حکومت راهی است برای رسیدن به آن هدف، یعنی درست کردن انسان عادل. نه میگویم اسلام آمد برای حکومت بر مردم، نه میگویم اسلام حکومت ندارد.
یعنی حکومت هدف نیست، طریقیت دارد؟
جواهری: طریقت دارد بله. یعنی هدف نیست حکومت فقیه بر مردم. این راهی است برای آن هدف یعنی صنع انسان کامل و لذا همین اخلاقیات در تشریع همه اش برای ایجاد انسان کامل است.
رأی غالب در نجف چیست؟
جواهری: رای غالب میگوید ” الفقیه لا بُدَّ أن یُقیم النظام”.
این چگونه خواهد بود؟ ” إمّا بالنفس مُباشِرّهً امّا بمساعده الاخرین”،
منظور از آخرین همان حکومتی هست که در آن ” یأمُرُها بکذا ” و “یَنهی عَن کَذا”. رای این میشود.
رای نجف در حال حاضر همین است؛ واجب نیست متصدی شویم ولی کسی که متصدی میشود به امر “ما یأتمر و به نهی ما یَنتهی”
مرحوم میرزای تبریزی میفرماید: اگر خودش میتواند متصدی شود باید تصدی بگیرد و ایجاد حکومت اسلامی کند و کسی که میگوید فقیه ولایت حالت نسبیه دارد همین است چرا که ولایت نسبیه جزء نظام است یعنی نظام عبارت است از ایجاد ارتش، زندان و تعزیر، قصاص، حکومت بین مردم، فتوا بین مردم، هدایت مردم بعد از راه مستقیم.
کسی که میگوید فقیه ولایت ندارد نه اینکه نباید نظام درست شود باید نظام درست شود، این از امور نسبیه است؛ علما میگویند “لاُبَّد مِن أن یُقام النظام” یعنی آن نظام و درست کردن حکومت. اما آن ولایت که پیغمبر هم نفی میکند، این است که نمیتواند منزل ما را بگیرد نمیتواند زن ما را تصرف کنند، نمیتواند بر پدر ما [بدون اجازه ما] نماز بخواند؛ اگر فوت کرد این ولایت را ندارد، ولی همواره میگوید” الولی به حق فی الإقامه” فقیه هم میداند شرع چیست و هم عادل است. برخی نه فقه میدانند و نه عادلند، یا عادل هستند و فقه نمیدانند، یا فقیه است و عادل نیست؛ این نمیشود، فقیه باید عادل باشد. این ولایت فقیه که برخی مردم میگویند نمیخواهیم، اینها اطلاع دقیقی از مفهوم آن ندارند. ولایت فقیه بهترین نظام برای مردم است؛ یعنی رئیس مسلمین کسی است که شرع میداند و مجتهد و عادل است؛ یعنی چه کسی بهتر از این است؟ کسی که شرع نمیداند و عادل نیست، نه فقه میداند، نه شریعت میفهمد و نه عادل است جه حسنی دارد؟! یا کسی که فقیه است و عادل نیست و یا اینکه فقط عادل است و فقاهت نداردف این هم ایراد است. ولایت فقیه بهترین نظام برای ارشاد مردم به فرائض و ترک رذائل است و تربیت انسان عادل و ایجاد عدالت است؛ این ولایت فقیه است.
به فرض مثال ۱۰ شخص هستند که هم فقیه و هم عادل هستند، حق مردم برای انتخاب ولی فقیه چیست، آیا مردم از بین این اشخاص حق انتخاب دارند؟
جواهری: کسی که میتواند انتخاب کند مجتهد غیر مقلد است؛ در واقع این مجتهد است که تشخیص میدهد کدام یک از این ۱۰ نفر بهتر هستند.
اما امام خمینی که نظریه ولایت فقیه را مطرح کردند، میفرمایند حق انتخاب با مردم است و آنها میتوانند با رأی و نظرشان، فقیه خود را انتخاب کنند.
جواهری: مردم اعضای مجلس خبرگان را انتخاب میکنند چون مردم میفهمند که کدام عالم، عادل است چرا که این فرد با خودشان زندگی کرده لذا متوجه میشود که اهل هوی نیست و تقوا و علمش چقدر است؛ ولی رئیس را همه این هفتاد نفر تعیین میکند چون آنها میدانند که این فقیه، فقهش چگونه است و چه خصوصیاتی دارد؟!
امروز در حوزه برخی جوانان اعلام مرجعیت میکنند درحالی که اساتید بزرگتر هستند. وضعیت نجف چگونه است شما نگرانی از بابت جایگاه مرجعیت ندارید؟
جواهری: در حوزههای دیگر هم همین طور است، آنها آمدند با وجود این بزرگان وارد میدان شدند که بیشتر از صلاحیت ایشان هست، کسی میگوید اول ماه تعیین میکنم که شایستگی و صلاحیت آن را ندارد، تعیین اول ماه را باید ولی امر و مرجع انجام دهد، ظهور و وجود این مسایل درست نیست و در نجف اشرف هم چند نفری این چنین هستند.
بزرگان و علما تعیین اول ماه نمیکنند و بر عهده آقای سیستانی گذاشتند، اما چند نفری هستند که هنوز علم و تقوا لازم را ندارند و ادعای تعیین اول ماه میکنند؛ کسی که تعیین اول ماه میکند، مسئول اعمال مردم است بنابراین کسی که تقوا ندارد، چه کاره است که اعمال مردم به گردن او باشد؟
با وجود چنین اتفاقاتی، شما نگران آینده مرجعیت هستید؟
جواهری: آنها که خرابکاری میکنند، از این حالت ساقط میشوند. در حال حاضر تمام انتقادات متوجه این چند نفر است، کسی که به این مسایل میپردازد و خود را برتر از عالم مورد تأیید همگان میداند و به مخالفت بر میخیزد، طالب دنیا و شهرت است و از طلبگی و اعلمیت ساقط شرعی است.
شما دوره حضرت آیتالله خویی را درک کردید.
جواهری: بله! من در اصول عامه و درس فقه تا مرحله صوم و نکاح و اعتکاف و … در کلاسهای درس ایشان بودم.
شما سیره اساتید متخصص پیشین را مطالعه کردید.
جواهری: بله!
شما زمانی در ایران بودید و اکنون در نجف حضور دارید و اساتید هر دو حوزه را درک کردید، در مقام قیاس بین دوره قدیم و جدید و معاصر از حیث قلههای مرجعیت و بار علمی به چه صورتی هستند؟
جواهری: دوره پیشین البته من کوچک بودم اما دوره پیشین از نظر فقاهت و مرجعیت بسیار عالی بوده است، در حال حاضر شاگردان مراجع بزرگ میدان را به دست گرفتند، سایرین اگر میگویند مرجع، مرجع مجازی یا مرجع سیاسی هستند وگرنه در حال حاضر در دنیا افراد عموما مقلد امثال آقای سیستانی هستند یا مقلد آقای وحید یا ….
در گذشته رسم بر این بود که اگر مرجعی از دنیا میرفت، مُهر او را میشکستند و مثلا اموال او به مرجع اعلم بعدی منتقل میشد، اما دیده شده برخی دفاتر بعد از رحلت آن مرجع هم چنان باز است و ممکن است حالت طائفهای شود. شما نگران این مطلب نیستید و وضعیت را چطور ارزیابی میکنید؟
جواهری: دین خدا صاحب دارد؛ سابقا وقتی مرجع میمُرد از مرجع دیگر اجازه میگرفتند که این پول را چه کار کنند؟ میگفتند مثلا شهریه بدهید، شهریه پرداخت میشد تا پول تمام شود البته مراجع سابقا پول نداشتند، آقای حکیم وقتی فوت شدند چند ماه پولشان را شهریه دادند و تمام شد؛ همین طور این سنت وجود داشت تا میرزا جواد تبریزی فوت کردند و… این معتبر است. در حال حاضر بعضیها این کار نمیکنند، مثلا آقای خمینی وقتی فوت کرد، مرحوم حاج سید احمد آقا فورا مکاتب را بست و پولها را هم به جامعه مدرسین داد تا تمام شد.
نسبت به چندین سال پیش در نجف، ساختمانها و موسسات جدید ساخته شده و روال زندگی تغییراتی کرده است، این مساله به نظر شما اثری در روحیات طلبگی بر جای نمیگذارد؟
جواهری: این رفاه اجتماعی بر تمام مردم تاثیر میگذارد. مردم ماشینهای لوکس دارند. خانههای مجلل دارند، حوزه نیز بعضا مدارس لوکس دارد، اکنون برای طلبه غذا هست، اما قبلا این چنین نبود. امکانات قدری بهتر شده است و حتی در بعضی مدارس حالا در سال، یازده ماه درس دارند و یک ماه تعطیل هستند.
ظاهراً آقای سیستانی اجازه ندادند طلبهها در امور اداری و اجرایی وارد شوند.
جواهری: بله، درست است.
با نگاهی که شما به دخالت فقیه در سیاست و مدیریت جامعه دارید، این مساله را چطور توجیه میکنید؟
جواهری: من میگویم فقیه نظر سیاسی دارد و هدف او ساختن انسان عادل معصوم است؛ همین نظر برای اسلام هم هست البته برای جامعه و مردم این نظرات برای طلبه یا عالم یا مرجع سیاسی است ولی هدف آن حکومت و منصب نیست، هدف ساختن انسان عادل و عالم است.
در حال حاضر در عراق روحانیت در امور دخالت میکند یا خیر؟
جواهری: دخالت کند عند الضروره، چون آنها که مسلط هستند مورادی زیادی هست که به توصیههای علما و مراجع عمل نمیکنند، دخالت باید در کارهای ضروری باشد. مرجعیت در امورحساس که میبینند کشور دارد هدر میرود عندالضروره دخالت میکنند. الان خود آقای سیستانی میفرمایند به چه مناسبتی دخالت کنیم؟ قانون اساسی داریم، عمل کنیم شما باید عمل کنید، وقتی میبیند که داعش میآید و کشور در معرض خطر است، فتوا میدهد به اندازه کفایت. من گفتم به ایشان چرا کنار هستید ایشان فرمودند که من وقتی میبینم به توصیهها گوش نمیکنند کنار میروم تا فساد آنها دامن گیر مرجعیت نشود ولی در امور ضروری دخالت میکنیم این بهترین کار است چون آنها در قانون اساسی ولایت فقیه ندارند.
نوشتن قانون اساسی ظاهرا آقای سیستانی نظری نداشتند به اینکه ولایت فقیه در قانون اساسی وارد شود.
جواهری: ایشان میدیدند که در عراق زمینه برای این کار نیست.
از باب عقل میگفتند یا از باب فقه؟
جواهری: عقل ایشان میگوید که اکنون این مساله را مطرح نکنید. افرادی مانند سنیها به ولایت فقیه قائل نیستند، بعضی از شیعهها هم به ولایت فقیه قائل نیستند، با این شرایط ایشان چطور این مطلب را در قانون اساسی پیشنهاد دهند؟ فقط یک نکته را گفتند که هر قانونی که قصد مقابله با اسلام را داشته باشد، باید ساقط شود. این نکته فقط در قانون اساسی وجود دارد نباید قانونی وضع شود که به اسلام صدمه بزند. در حال حاضر قانون احوال شخصیه برای شیعیان است که نه اسلامی است و نه شیعی بلکه سکولار است، ولی اکنون در مجلس، شیعیان هستند، همانها قبول نمیکنند که قانون احوال شخصیه جعفری را تصویب کنند. این حق مردم است، فرض کنید شیعهها ۲۰% هستند آیا نباید به قانون خودشان عمل کنند؟ ولی متاسفانه قبول نمیکنند که تصویب شود، خود نمایندگان شیعه مجلس اعتقادی به ولایت فقیه ندارند لذا حزب الدعوه مشکلشان این است که ولایت فقیه را قبول ندارند.
در حال حاضر حرف آقای سیستانی پیش مردم مقبول است، گرچه نزد برخی مسئولین تنها در مواقعی که به نفع خودشان هست، مقبول است.
چرا فقط از آقای سیستانی و آقای وحید نام بردید؟
جواهری: من اعلم تر از این دو کسی را نمیشناسم چون کتابی که به واسطه خواندنشان بفهمیم که اعلم از دیگران باشند، ندارند و من نزد آنها درس نخواندم و لذا نمیگویم که آنها مرجع نیستند، میگویم من اطلاع ندارم و بعضی افرادی که مرجع شدند، مرجع سیاسی هستند، نه به خاطر اینکه اعلم از همه هستند؛ بعضی در سطح اجتهاد هستند ولی در سطح مرجع نیستند ولی به آنها مرجع گفتند.
اندکی هم راجع به سلوک اجتماعی و زی طلبگی در نجف صحبت کنیم:آیا در نجف سلوک اجتماعی و زیّ طلبگی خصوصیات و ویژگیهایی دارد؟ یک طلبه وقتی که مرجع و مجتهد میشود، زندگی او با سایرین متمایز است؟
جواهری: طلبه نجف وقتی عمامه میپوشد و درس دینی میخواند، دیگر تغییر زیّ نمیکند، فردا روزی تغییر هئیت و ظاهر نمیدهد در غیر این صورت یک طالب و اهل علم و حوزوی به حساب نمیآید؛ اهل علم وقتی عمامه به سر میکند این نیست که یک روز عمامه بپوشد و یک روز نپوشد،
از نظر سادگی و تجمل چطور؟
جواهری: البته مردم نگاه میکنند به طرف اگر فعلش یا عملش با قولش متناسب است مردم او را قبول میکنند و به او احترام میگذارند اما اگر فعلش یک چیزی و قولش یک چیز دیگر باشد، ساقط میشود. اهل نجف افرادی که روحانی هستند را امتحان میکنند، بعضی روحانیون ساقط میشوند چون در تبلیغ موفق نبودند.
وقتی که میگوید من روحانی ام و تبلیغ دین میکنم تبلیغ رسالت خدا میکنم یعنی همین راه است و غیر از این راهی ندارد. اگر رفت برای کسب و غیر کسب فروش و خرید یا اگر تجملات زیاد داشت، برای او نقطه ضعف است.
سبک و سیاق رابطه استاد و شاگرد در نجف به چه صورت است، تفاوتی دارد با حوزههای دیگر دارد؟
جواهری: در نجف احترام شاگرد به استاد بسیار بیشتر از سایر حوزههاست.
در تدریس چطور؟ آیا تفاوتی هست؟
جواهری: عدالت و تقوای استاد مُحرز است چون مدرس مجتهد، متقی و عادل است، طلبه یا شاگرد به او بسیار احترام میگذارد، شاگرد به استاد توهین نمیکند.
نهایتا نظر شما درباره کار کردن طلبهها در صورت عدم کفایت شهریه چیست؟
جواهری: کار کنند ولی کاری که با درس آنها منافات ندارد مثلا تحقیق در یک موسسه تازه این کار، درس و سطح علمی آنها را هم بالا میبرد. در حال حاضر فرزندان ما در ایران در مؤسساتی هستند که تحقیقات میکنند، کلاس قرآن دارند و نماز و روزه استیجاری میگیرند؛ از اول طلبهها اینطور بودند، شیخ انصاری فقط نان داشت، در تابستان گرم مقابل ماست فروش صبر میکرد تا غروب وقتی ماستها میماند و خطر فاسد شدن آنها بود، میآمد و از ماست فروش، ماست میگرفت؛ به طور کلی طلبه باید به سختی بگذراند چون کار برای پول نمیکند و آن شهریهای که میدهند، ده دوازده روز بیشتر کفاف نمیدهد؛ بالاخره ده دوازده سال اینطوری میگذراند، سپس اوضاع بهتر میشود. بعضی طلبهها از آینده گله میکنند، به آنها میگویم باید ۱۴ سال به خدا خدمت کنید بعد از ۱۴ سال وقتی عالم، نماینده و مولف شوید اوست که به شما کمک میکند. طلبگی مانند دکتری میماند که وقتی فرزندش پزشکی میخواند برای او هزینه میکند و پس از اینکه پزشک شد، فرزند خرج پدر میکند.
مرد طلبه باید تمام وقتش صرف امور دینی شود، اگر قسمتی از وقتش را صرف در تجارت، صرف در معاملات یا مثلا مینشیند در مقابل تلویزیون و فوتبال میبیند، خارج از ویژگیهای طلبه نجفی است البته من نمیگویم از واجبات است ولی چیزهایی هست که طلبه نجفی باید به آن ملتزم شود و گرنه حرف او پیش مردم خریدار ندارد. از چیزهای دیگر اینکه درس او بر تمام امور مقدم است، لذا درس طلبه در رأس تمام امور قرار دارد نباید هیچ امری از امور مقدم بر درس شود. شیخ محمدتقی قیروانی استاد ما بود و میگفت: وقتی روضه رفتن شما با درس و تدریس تداخل داشته باشد، ممنوع است بروید؛ به تشییع و فاتحه خوانی و روضه و همه امور غیر درسی بگویید، درس دارید. این طلبه نجف است و باید سطح زندگی او کمتر از حد متوسط باشد، اگر حد متوسط میشود، خطرناک است یعنی نباید پول زیادی داشته باشد و زندگی او تجملاتی باشد.
منظور از تجمل چیست؟
جواهری: یعنی فرض کنید که خوراک او یک نوع است و دو نوع غذا نباید داشته باشد؛ لباس او باید مثلا سه رنگ در سال باشد نه ده رنگ؛ سفرش برای تفریح یا برای زیارت یک مرتبه در سال، نه سه چهار مرتبه در سال؛ در حال حاضر گفته میشود که بعضی افراد در سال ده مرتبه برای تفریح سفر میکنند؛ طلبه، تفریحی غیر از درسش ندارد. این شیوه زندگی طالب علم است، اگر بیشتر از حد متوسط دارد، باید به دیگران، آشنا و همسایه بدهد و برای خود جمع نکند؛ طلبه فقط به یک قبا و عبا و عمامه باید داشته باشد و اگر لباس او شسته میشود لباس دیگری نداشته باشد، یعنی تا این حد زندگی بدون تجملات داشته باشد البته ما هم به این چیزها ملتزم نیستیم ولی روش طلبه نجفی این است که از تجملات و تفریح دور میشود و تفریح او فقط کتاب و تدریس و تألیف است تا به درجه استادی برسد؛ آن زمان در بحث خارج اهتمامش به شاگرد بیشتر از اهتمامش به خودش است؛ آنها که محتاجند و ضعیفند بیشتر مورد توجه استاد هستند تا مورد توجه خانواده خود؛ حتی بعضی افراد پسرهایشان از پدر گله دارند که چرا به دیگران و همسایه بیشتر میرسد تا خانواده خودش؛ آن پسرها میگویند شما به دیگران بیشتر میرسید تا ما؛ و پدر میگوید: شما پسرهای ما هستید اگر اتفاقی بیفتد شما حرف نمیزنید ولی اگر به دیگران نرسیم نه تنها به ما خرده میگیرند بلکه به دین توهین میکنند.
این روش طالب علم است. زاهدانه عارفانه و یکتفی بقلیل (به کم بسنده میکند) چون هدف والایی دارد و هدف او رضای خدا و رضای مردم و دین و عقیده بین مردم است، اگر در حال حاضر مردم یک عالم را ببینند، تجملات ندارد قصری ندارد، زندگی مرفه ندارد، آنها به این اعتماد میکنند و حرف او را قبول میکنند، اما اگر یک مجتهد درس خارج میگوید و زندگی او ملوک است، به او اعتقاد ندارند، به او پول نمیدهند و میگویند این شخص پولها را صرف تجملات خودش میکند و پولها باید به فردی بدهیم که به فقرا برساند لذا یک الگوی طالب علم باید درسش مقدم بر تمام رفتاریش باشد و نباید مانند دیگران باشد چون الگوست و مردم به او اقتدا میکنند. تجملات او باید بسیار کمتر از حد متوسط باشد، لباسش پاک باشد، اما درجه یک لازم نیست، درجه دو لازم نیست بلکه تنها باید پاک باشد.