فتوای مشهور فقها همان فتوایی است که امام راحل اختیار کرده است؛ امام قائل شدند که نیازی به قتل و جرح در مجازات قتل نیست، همینکه «شهر سلاح» برای اخافه الناس کرد حاکم شرعی حق دارد حکم قتل او را بدهد، کما اینکه سایر مجازاتهای محارب هم برای او میتواند جاری شود و انتخاب نوع مجازات بنا به مصحلتی است که حاکم تشخیص میدهد. کسانی که مدعی راه امام هستند و وابسته به بیت امام میدانند چگونه کسانی را عَلَم میکنند که در مقابل این حکمی که قوه قضائیه صادر و اجرا کرده است موضع مخالف بگیرند، البته بعضی از این موارد قتل انجام دادهاند، در صورتی که فتوای امام در غیر موارد قتل و جرح هم حکم محارب را دارد و مجازات قتل یا موارد دیگر مجازات محارب را دارد.
به گزارش شبکه اجتهاد، استاد علیاکبر سیفی مازندرانی، طی گفتگویی چیستی ماهیت محاربه، صدق عنوان محارب و مجوز مجازات اعدام از نظر شرع و قانون را تشریح کرد که متن آن در ادامه میخوانید:
بعد از وقایع اخیر و اعدام برخی از اغتشاشگران، رسانهها شبهاتی را در این باره مطرح کردند که از آنها توقعی نمیرفت، اما تعدادی از حوزویان هم به این شبهات دامن زدهاند و در قالب بیانیه و سخنرانی، مسائلی را مطرح کردهاند که مورد توجه رسانهها قرار گرفته و شبهاتی را درباره اصل این مجازاتهای اعدام پدید آورده است:
ماهیت محاربه چیست و صدق عنوان محارب مجوز مجازات اعدام است یا حتما لازم است مرتکب قتل هم بشود؟
سیفی مازندرانی: عنوان محارب، از آیه شریفه «إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا ۖ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ»(مائده، ۳۳) و در روایات هم محارب تفسیر شده است. آن چیزی که ملاک فتوای برای یک فقیه میتواند باشد تفسیری است که در روایات معتبر راجع به عنوان محارب-که در این آیه شریفه آمده است- میباشد و لاغیر، زیرا در تفسیر قرآن مجید فقط روایات صحیح السند ائمه معصومین حجت است.
در صحیحه محمد بن مسلم: «محمد بن یعقوب، عن محمد بن یحیی، عن أحمد بن محمد، عن ابن محبوب عن أبی أیوب، عن محمد بن مسلم، عن أبی جعفر علیه السلام قال: من شهر السلاح فی مصر من الأمصار … فهو محارب، فجزاؤه جزاء المحارب وأمره إلی الإمام إن شاء قتله وصلبه، وإن شاء قطع یده ورجله، قال: وان ضرب وقتل وأخذ المال فعلی الامام أن یقطع یده الیمنی بالسرقه ثم یدفعه إلی أولیاء المقتول فیتبعونه بالمال ثم یقتلونه، قال: فقال له أبو عبیده: أرأیت إن عفا عنه أولیاء المقتول؟ قال: فقال أبو جعفر علیه السلام: إن عفوا عنه کان علی الامام أن یقتله لأنه قد حارب وقتل وسرق، قال: فقال أبو عبیده: أرأیت إن أراد أولیاء المقتول أن یأخذوا منه الدیه ویدعونه، ألهم ذلک؟ قال: لا، علیه القتل. (وسایل الشیعه ج۱۸، ص۵۳۳)
هر کسی شهر سلاح کند (شمشیر بکشد) محارب است و جزای محارب دارد و امر او به دست امام (کسی که صاحب منصب ولایت شرعی بر حکومت اسلامی) است، پس فرقی بین امام معصوم و غیر معصوم نیست، کما اینکه طبق ولایت فقیهی که امام راحل مثل سایر فقهای دیگر ما، معتقد هستند فقیه همان منصبی را ولایت دارد که همان منصب شئون حکومت را امام و نبی ص دارا میباشند، از روایات همین استفاده میشود و قائلین به ولایت فقیه که نسبت به حکومت، توسعه میدهند ولایت بر تمام شئون حکومت است که از جانب امام معصوم (ع) برای فقیه ثابت شده است، مثل منصب قضا و افتاء و همینطور منصب ولایت بر حکومت که توقیع شریف «وَ أَمَّا اَلْحَوَادِثُ اَلْوَاقِعَهُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاهِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّهُ اَللَّهِ» بر آن دلالت دارد، پس «امره الی الامام» اعم است از امام معصوم ع و ولی شرعی بر حکومت اسلامی.
صحیحه جمیل بن دراج قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله عز وجل: ” إنما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الأرض فسادا أن یقتلوا أو یصلبوا أو تقطع أیدیهم ” إلی آخر الآیهای شئ علیه من هذه الحدود التی سمی الله عز وجل؟ قال: ذلک إلی الامام إن شاء قطع وإن شاء نفی، وإن شاء صلب، وإن شاء قتل، قلت: النفی إلی أین؟ قال: من مصر إلی مصر آخر وقال: إن علیا علیه السلام نفی رجلین من الکوفه إلی البصره. ورواه الصدوق فی (المقنع) مرسلا. أقول: یأتی وجهه.
در صحیحه برید بن معاویه: «و عن علی بن إبراهیم، عن محمد بن عیسی، عن یونس، عن یحیی الحلبی، عن برید بن معاویه قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله عزوجل: “إنما جزاء الذین یحاربون الله ورسوله” قال: ذلک إلی الامام یفعل ما شاء…»(وسائل الشیعه، ج: ۱۸ ص: ۵۳۳)
روایت ضریس: «محمد بن الحسن باسناده عن محمد بن یحیی، عن العباس بن معروف عن الحسن بن محبوب، عن علی بن رئاب، عن ضریس، عن أبی جعفر علیه السلام قال من حمل السلاح باللیل فهو محارب إلا أن یکون رجلا لیس من أهل الریبه.» (وسائل الشیعه، ج: ۱۸ ص: ۵۳۷)
موثقه سوره بن کلیب قال: قلت لأبی عبد الله علیه السلام: رجل یخرج من منزله یرید المسجد أو یرید الحاجه فیلقاه رجل و یستعقبه فیضربه و یأخذ ثوبه، قال:ای شئ یقول فیه من قبلکم؟ قلت: یقولون: هذه دغاره معلنه وإنما المحارب فی قری مشرکه، فقال: أیهما أعظم؟ حرمه دار الاسلام؟ أو دار الشرک؟ قال: فقلت: دار الاسلام، فقال: هؤلاء من أهل هذه الآیه ” إنما جزاء الذین یحاربون الله ورسوله ” إلی آخر الآیه. (وسائل الشیعه، ج: ۱۸ ص: ۵۳۸) و روایات مستفیضه در این بحث محارب وجود دارد که محارب را اینگونه تعریف میکند: «من شهر السلاح للجرح او لاخافه الناس» و این تعریف مورد اتفاق همه فقهاست؛ و در اینجا بحث از قصد اخافه میشود که کسی که قصد اخافه دارد متیقن از محارب است اما اگر چنانچه به گونهای «شهر سلاح» کند که ذات آن اخافه ایجاد میکند و علم به اخافه دارد بدون تردید داخل در من شهر سلاحه لاخافه الناس میشود، زیرا از زمانی که سلاح (چه سلاح سرد و چه سلاح گرم) و میداند که دیگران میترسند و فرار میکنند (همانطور که در فیلم این اغتشاشات آشکار شد) و اخافه ایجاد میکند و از این لحظه به بعد داخل در «من شهر السلاح لاخافه الناس» میشود هر چند که در لحظه شهر سلاح این قصد را نداشته باشد باز هم داخل در این عنوان میشود.
اما اینکه صدق عنوان محارب، برای اعدام کافی است یا سایر مجازات چگونه است؟
سیفی مازندرانی: البته بین فقها اختلاف است همانطور که امام راحل بیان کرده اند، اما فتوای مشهور فقها همان فتوایی است که امام راحل اختیار کرده است به اینکه برای حاکم اسلامی، شارع این اختیار را قرار داده است که بین مجازاتهای که در آیه – أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ -آمده است حق انتخاب دارد بین اینکه به قتل برساند یا نفی بلد کند یا قطع دست و پا به خلاف کند یا به صلیب بکشاند.
متن کلام راحل قدس سره: «المحارب: هو کلّ من جرّد سلاحه أو جهّزه لإخافه الناس و إراده الإفساد فی الأرض؛ فی برّ کان أو فی بحر، فی مصر أو غیره، لیلًا أو نهاراً. ولا یشترط کونه من أهل الریبه مع تحقّق ما ذکر، ویستوی فیه الذکر والانثی، وفی ثبوته للمجرّد سلاحه بالقصد المزبور مع کونه ضعیفاً لا یتحقّق من إخافته خوف لأحد، إشکال بل منع. نعم، لو کان ضعیفاً لکن لا بحدّ لا یتحقّق الخوف من إخافته، بل یتحقّق فی بعض الأحیان و الأشخاص، فالظاهر کونه داخلًا فیه.» (تحریر الوسیله، ج۲، ص ۵۲۶)
ایشان بعد از تعریف محارب -شهر سلاح برای اخافه الناس، مطلقاً- میفرماید:
«(مسأله ۵): الأقوی فی الحدّ تخییر الحاکم بین القتل و الصلب و القطع مخالفاً و النفی، ولا یبعد أن یکون الأولی له أن یلاحظ الجنایه ویختار ما یناسبها، فلو قتل اختار القتل أو الصلب، ولو أخذ المال اختار القطع، ولو شهر السیف وأخاف فقط اختار النفی. و قد اضطربت کلمات الفقهاء و الروایات، والأولی ما ذکرنا.» (تحریر الوسیله، ج۲، ص ۵۲۷)
ایشان در حد محارب فتوا میدهد که حاکم بین قتل و صلیب و قطع بخلاف و نفی بلد مخیر است، پس حد قتل برای حاکم محفوظ است و بنا به تشخیص مصلحت میتواند هر یک از این مجازاتها را إعمال کند، البته بعد از بیان فتوا، احتیاط استحبابی -الاولی- میکند که این مجازات متناسب با جرمی باشد که شخص محارب مرتکب شده است.
البته ما این بحث را مفصل بحث کردهایم، کلمات سایر فقها:
صاحب مسالک (شهید ثانی): «و قد اختلف الأصحاب فی هذه العقوبات هل هی علی وجه التخییر أو التفصیل و الترتیب؟ فذهب المفید و سلّار و ابن إدریس و المصنف و العلامه فی أحد قولیه إلی الأول، أما لإفاده «أو» هنا التخییر و إن کانت محتمله لغیره، لما روی صحیحا من أن «أو» فی القرآن للتخییر حیث وقع.(مسالک الأفهام، الشهید الثانی، ج ۱۵، ص۹).
قول اول، تخییر است که بسیاری از فقهاء انتخاب کرده اند.
صاحب ریاض: «(وللأصحاب اختلاف) فی أنها هل علی التخییر، أو الترتیب.
ف (قال المفید) [۲] والدیلمی [۳] والحلی [۴] والصدوق فی صریح الهدایه [۵] وظاهر المقنع [۶] کما حکی: (بالتخییر) وعلیه أکثر المتأخرین ومنهم الماتن فی الشرائع [۷] وهنا، لقوله: (وهو الوجه) لظاهر الآیه، بناء علی أن الأصل فی «أو» التخییر، مع التصریح فی الصحاح بأنها له فی…» (ریاض المسائل نویسنده: الطباطبائی، السید علی جلد: ۱۳ صفحه: ۶۱۷)
نظر ما در اینجا، قول وسط -تفصیل – است که جمع میکنیم بین نصوص: در روایت تفصیل خاصی داده شده است:
«صحیحه محمد بن مسلم عن أبی جعفر علیه السلام قال: من شهر السلاح فی مصر من الأمصار فعقر اقتص منه ونفی من تلک البلد، ومن شهر السلاح فی مصر من الأمصار وضرب وعقر وأخذ المال ولم یقتل فهو محارب، فجزاؤه جزاء المحارب وأمره إلی الإمام إن شاء قتله وصلبه، وإن شاء قطع یده ورجله، قال: وان ضرب وقتل وأخذ المال فعلی الامام أن یقطع یده الیمنی بالسرقه ثم یدفعه إلی أولیاء المقتول فیتبعونه بالمال ثم یقتلونه، قال: فقال له أبو عبیده: أرأیت إن عفا عنه أولیاء المقتول؟ قال: فقال أبو جعفر علیه السلام: إن عفوا عنه کان علی الامام أن یقتله لأنه قد حارب وقتل وسرق، قال: فقال أبو عبیده: أرأیت إن أراد أولیاء المقتول أن یأخذوا منه الدیه ویدعونه، ألهم ذلک؟ قال: لا، علیه القتل. (وسایل الشیعه، ج۱۸، ص۵۳۲)
۱- کسی که شهر سلاح کند و مردم را مجروح کرده؛ اولا این فرد جراحتهایی را که وارد کرده را باید قصاص شود و بعدش باید نفی بلد شود.
۲- هرکسی که شهر سلاح کند و مردم را ضرب و شتم کرده و مال آنها را هم گرفته است و کسی را نکشته است، این شخص محارب است و جزای محارب دارد و امرش به دست امام است اگر امام خواست او را میکشد.
از همین جا مشخص میشود که اگر کسی شهر سلاح کرد و مال دیگران را گرفت و جراحت وارد کرد اما کسی را هم نکشت باز هم ممکن است مجازات او قتل باشد البته به اختیار امام است زیرا او همه عقوبات یک محارب را دارد،
۳- هر کسی که شهر سلاح کند و جراحت وارد کند و مال بگیرد و قتل هم انجام بدهد: اول باید دست راست او به خاطر سرقت قطع شود، سپس به اولیاء مقتول تحویل داده میشود و مالی را که این شخص سرقت کرده را از او پس میگیرند، سپس او را به قتل میرسانند.
راوی سوال کرده اگر آنها نخواستند به قتل برسانند و عفو کنند چطور میشود؟ امام باقر (ع) فرمود: اگر حتی اولیاء مقتول، عفو کنند باز هم امام (ع) میتواند او را به قتل برساند زیرا او محاربه کرده است.
راوی دوباره سئوال پرسید که اگر دیه بگیرند و عفو کنند چطور میشود؟
حضرت فرمود: اولیاء آن شخص چنین حقی ندارند زیرا مجازات او قتل است.
مقتضی تحقیق: تفصیل بین سه فرض که حضرت در فرضی که حتی قتل هم انجام نداده مجازات او را قتل بیان کرده است و در جایی هم که قتل انجام داده حتما مجازات او قتل است.
در اینجا البته اختلاف بین نظرات فقها زیاد است و البته روایات هم اختلاف دارند، لکن جمع بین همه روایات است این دو روایت است که صحیحه محمد بن مسلم و صحیحه حسان است که همین تفصیلی که بیان شد را افاده میکنند.
اما امام راحل عظیم الشأن قائل شدند که نیازی به قتل و جرح در مجازات قتل نیست، همینکه «شهر سلاح» برای اخافه الناس کرد حاکم شرعی حق دارد حکم قتل او را بدهد، کما اینکه سایر مجازاتهای محارب هم برای او میتواند جاری شود و انتخاب نوع مجازات بنا به مصحلتی است که حاکم تشخیص میدهد.
کسانی که مدعی راه امام هستند و وابسته به بیت امام میدانند چگونه کسانی را عَلَم میکنند که در مقابل این حکمی که قوه قضائیه صادر و اجرا کرده است موضع مخالف بگیرند، البته بعضی از این موارد قتل انجام دادهاند، در صورتی که فتوای امام در غیر موارد قتل و جرح هم حکم محارب را دارد و مجازات قتل یا موارد دیگر مجازات محارب را دارد.
اخیرا برخی از فیلمها منتشر شده که بعضی از افراد محکوم به اعدام، اظهاراتی دال بر پشیمانی و توبه داشته اند، آیا حکم محارب با توبه تغییر میکند یا خیر؟
سیفی مازندرانی: برحسب قاعده فقهی که از آیه شریفه قرآن گرفته شده است: «إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ ۖ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (سوره مائده، آیه۳۴)؛ اگر قبل از دستگیری، خودشان توبه کنند و مأمورین آنها را ندیدند و دستگیر نشده اند و خودشان با اختیار خودشان، اعتراف میکنند و اعلام توبه میکنند، با توجه به آیه شریفه، توبه شان قبول است و حاکم حق دارد عفو کند، اما بعد از دستگیری و در حال فرار -مثلا سر مرز- او را دستگیر کنند چنین توبهای نزد شرع و قانون فایده ندارد و حاکم حق عفو ندارد، همانطور که در روایت صحیحه آمد که اولیاء مقتول هم ببخشند حاکم باید حکم قتل یا مجازات محارب را اجرا کند و حق عفو ندارد حتی در جایی که برادری برادر مومن خود را به قتل برساند باز همینگونه است و امیرالمومنین(ع) فرمود که در صدر اسلام، مجاهدان برادران و پدران و فرزندان خود را بخاطر اسلام میکشتند و لو در نزد خدای متعال این توبه قبول باشد، مثل مرتد فطری که اگر توبه کند خدای متعال او را میبخشد «… إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» (سوره زمر، آیه ۵۳) و «إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ» (سوره نساء، آیه ۴۸)، حتی بعضی گفتهاند که شرک را هم خدا میبخشد و اگر کسی قبل از حال احتضار توبه کند خدا از او میپذیرد، اما قانونی الهی و حکم الهی باید اجرا شود و منافاتی بین پذیرش توبه و اجرای حکم الهی نیست، کما اینکه آیات و روایات و فتواهای فقها، دال بر قتل و اعدام مرتد (صورت عدم استتابه) دارد ولو در خلوت توبه کند و خدا توبه او را بپذیرد، اگر فقیه در اینجا حکم خدا را اجرا نکند و عفو کند روز قیامت معاقبه و مجازات میشود همانطور که امام معصوم (ع) در صحیحه مسلم بیان نمود.
آیا قصد در بحث اخافه الناس هم دخیل است؟
سیفی مازندرانی: در قسمتهای قبلی بحث قصد بیان شد، البته از نظر بنده، همه اغتشاشگران قصد اخافه و آشوب و براندازی داشتند، حالا ممکن است بعضی از افرادی که فریب خوردند هم باشند اما در میان اینها گرداندگانی بودند که قصد براندازی و اخافه داشتند. اگر فرض شود کسی در بین آنها باشد که قصد اخافه نداشته است اما وقتی قمه را کشید و دید دیگران فرار میکنند این شخص علم پیدا میکند که مردم ترسیدند پس این اخافه وجدانا محقق شد و صادق است و این شخص علم وجدانی به اخافه پیدا کرد از این لحظه به بعد حکم محارب دارد.
این اغتشاشگران هرچند سلاح کشیدند اما در مواجهه با حکومت است و برای اخافه الناس نیست؟
سیفی مازندرانی: مسئله «الناس» یک امر وجدانی است و اخافه هم امر وجدانی است، همانطور که در شاهچراغ دیدید که مردم چگونه فرار میکنند که از روی ترس بود و این امر وجدانی قابل انکار نیست، مردم مومن که معتقد به ولایت هستند که مردم هستند دیگه! اگر مردمی در عالم باشند فقط همین معتقدان و مومنان هستند!
این اشخاص با ترساندن، هدف بزرگتری دارند که به وسیله این ترساندن، حکومت را ساقط کنند و این قصد براندازی حکومت، منافاتی با اخافه الناس ندارد و مقدمه براندازی، اخافه الناس است تا به اربابانشان در آمریکا و … بگویند که اینجا امنیت نیست و بیایید امنیت ایجاد کنید تا به حال استعمار همینگونه عمل کرده است که در کشورها تفرقه و خون ریزی راه میانداختند تا اینکه خودشان بیایند مداخله کنند وامور را به دست بگیرند، شعار استعمار پیر این بود که تفرقه بینداز و حکومت کن.
علاوه بر اینکه اگر اخافه الناس کنند و قصد براندازی هم داشته باشند عنوان باغی نیز بر آنها صدق میکند، از نظر بنده سران اغتشاشگران که در میدان هم حضور داشتند دو عنوان باغی و محارب را با هم دارند و سیاق نصوص مختلف دلالت دارند که بغی بر امام، فقط مخصوص امام معصوم ع نیست و مراد از امام به عنوان والی بر حکومت و ولی امر مسلمین و اولی الامر است، یعنی ولی بر امر حکومت مومنین و باغی بر ولی بغی میکند والا اگر امام در کنج حجره در زمان بنی امیه و بنی عباس نشسته است چرا که «لارأی لمن لایطاع» و امام صادق ع به سدیر سیرفی فرمود اگر من به تعداد این بزغالهها -۱۷ عدد- یار داشتم قیام میکردم، بغی بر کسی است که حکومت دارد نه اینکه امام ع که در کنج خانه باشد؛ لذا مطلق ولی امری که حکومت در دست دارد را شامل میشود و اختصاصی به زمان غیبت یا حضور امام ع ندارد.
لذا سران اغتشاشگران باغی هستند و اگر فقیهی که بویی از فقاهت برده باشد این معنا را درک میکند بغی بر امام، مراد هر امام عادلی که زمام حکومت را بدست دارد.
حکم فرد باغی، بعد از موعظه و نصیحت ابتدایی، قتل است و صدا و سیمای جمهوری اسلامی و افرادی که به عنوان عالم و نماینده حکومت دائما در حال نصیحت این افراد است، به منزله نصیحت ولی امر است، علاوه بر اینکه به عنوان محارب، هم مستحق مجازات هستند.
اغتشاشگران ادعا دارند که شهر سلاح به موجب از حمایت ازمردم بوده است نه اخافهالناس! و قصد اخافه بسیجیان و نیروهای حاکمیت را داشتهاند!
سیفی مازندرانی: این ادعاها هم از آن حرفهای کذبی است که اظهر من الشمس است، چطوری حمایت از مردم، با کشیدن سلاح و مجروح کردن و قتل مردم جمع میشود؟! در نص و فتوا فرقی بین این مردم و آن مردم گذاشته نشده است، اگر مردمی را به حق بخواهیم مصداق انسان و الناس در این پهنه گیتی بدانیم همین بسیجیها و طرفداران ولایت هستند و لاغیر. و این بسیجیها، خودشان مدافع و حمایتگر مردم هستند.
بحث حجاب و امر به معروف و نهی از منکر در جامعه کمرنگ شده است، امر به معروف و نهی از منکر از اصول قانون اساسی است و نسبت به واجبات دیگر در اولویت است و امر به معروف و نهی از منکر در درجههای بالاتر به عهده مسئولین حکومت اسلامی است و گاهی مسئولین در مقابل کشف حجاب هم واکنشی نشان نمیدهند!
سیفی مازندرانی: امر به معروف و نهی از منکر از ضروریات دین خداست زیرا در قرآن آمده است و فریقان -شیعه و سنی- بر آن اتفاق دارند، «وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ ۚ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (سوره آل عمران، آیه ۱۰۴) و «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» (سوره آل عمران، ۱۱۰) و … در روایات: «إن الامر بالمعروف والنهی عن المنکر فریضه عظیمه بها تقام الفرائض.«(وسایل الشیعه، ج۱۶، ص۱۱۹)؛ امام ع امر به معروف را به عمود خیمه اسلام تشبیه کرده است و در روایت دیگر «لتأمرن بالمعروف، ولتنهن عن المنکر، أو لیعمنکم عذاب الله، ثمّ: قال: من رأی منکم منکرا فلینکر بیده إن استطاع، فإن لم یستطع فبلسانه، فإن لم یستطع فبِقَلبه فحسبه أن یعلم الله من قلبه أنه لذلک کاره» (وسایل الشیعه، ج۱۶، ص۱۳۵)؛ اگر امر به معروف و نهی از منکر نکنید عذاب همه شما را فراخواهد گرفت و خشک و تر هم فرقی نمیکند. اما روایات مستفیضه عذاب را به گونههای مختلفی بیان کرده است، عذاب سماوی، زلزله، انواع مریضیها، در بعضی روایات آمده است که عذاب یعنی حکومت عادله از شما بازپس گرفته شود و به حکومت فساق و مستکبران دچار خواهید شد، کما اینکه در زمان سید الشهداء ع، ایشان را یاری نکردند و خدا سید الشهدا را از مردم گرفت و بنی امیه و بنی عباس را قرنها بر اینها حاکم کرد.
ملت قهرمان ایران نباید به ترویج بی حجابی و عدم امر به معروف و نهی از منکر مسئولین، به هیچ قمیتی راضی باشند و مسئولین در درجه اول این امر مهم هستند، شاید هم این مسئول انقلابی خطا کرده و فرض اضطرار بوده است و جای حمل بر صحت داشته باشد باید حمل کرد، اما به نظر بنده اینجا حمل بر صحت ندارد.
در موثقه سکونی، امام صادق ع از امیرالمومنین نقل میکند: «قال أمیر المؤمنین (صلوات الله علیه): أمرنا رسول الله صلیاللهعلیهوآله أن نلقی أهل المعاصی بوجوه مکفهره.» (وسایل الشیعه، ج۱۶، ص۱۴۳)؛ حضرت فرمود که رسول خدا امر کرد هر وقت با اهل معاصی -نه هر معصیت کاری، بلکه کسی که پرده حیا را دریده است – روبرو شدی با ترشرویی برخورد کن.
مثل دختر مکشفه که اعلان جنگ با خدا کرده است زیرا حجاب را خدا در قرآن واجب کرده است، این چنین شخصی اهل منطق و گفتگو نیست، او اهل ابتذال و فساد و فحشا است. در محیط دانشگاه دختر مکشفه و با انواع آرایش است این دانشجوی پس که نمیتواند درس بخواند بلکه محل فسق و فجور میشود، دانشگاه محل تعلیم است و با فساد و فحشا قابل جمع نیست، اقایان مسئولین دانشگاهها شما که معتقدید که ایران باید پیشرفت علمی کند و قله علم را بشکافد و این با فضای فساد و فحشا سازگاری ندارد،ای مسئول تو در مقابل خدا ایستادی و اگر مسلمان نیست حق ندارد مبارزه علنی با قرآن بکنی و این در شرایط اهل ذمه نیست، «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَیٰ أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ» (سوره روم، آیه ۱۰)، کسانی که تکرار معاصی دارند و بی حجابی و فساد میکنند سرانجام به تکذیب و استهزاء آیات الله میانجامد، این همه شبهه در مبانی نظام و بدیهیات اسلام و قرآن میکنند و با استدلالهای سخیف اعلام ستیزه میکنند و حرف حق را نخواهند پذیرفت. چرا با اینها شرط نمیکنید؟ چرا اینها را به دانشگاه راه میدهید؟ دانشگاه جمهوری اسلامی اگر بخواهد در خط امام راحل باشد و به خون شهدا خیانت نکند و وفادار به ارمانها باشد باید ورود بیحجابها و مکشفهها را ممنوع کند ولو مسیحی یا یهودی باشد باید اینها احکام ضروری دین اسلام را در ملا عام رعایت کند.
فرض این است که اگر حاکم اسلامی به کارگزاری نفوذ بدهد که عملکرد بخش معظمی از زندگی مردم یا بخشی از زندگی آنها تباه شود و این بخش مردم به حسب سختیها و زخمی که خوردهاند وارد میدان شوند و اعتراض کنند و با ابزاری که عرفا سلاح محسوب نشود مثل آتش زدند سطل اشغال و … و نیروهایی مثل بسیج و سپاه وارد عمل شوند و درگیری ایجاد شود و ضرب و جرح ایجاد شود و عدهای از مردم هم از آنها حمایت میکنند، آیا عنوان محارب بر اینها صادق است یا عنوان دیگری بر آنها صادق است؟
سیفی مازندرانی: در این فرض، اگر سلاح سرد هم نداشته باشند عنوان محارب صادق نیست، لکن به عنوان مقابله و معارضه با ولی امر و بغات علی الامام یا یحادون علی رسوله (أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِیهَا ۚ ذَٰلِکَ الْخِزْیُ الْعَظِیمُ) (سوره توبه، آیه ۶۳)، کسانی که عرصه نظام اسلامی و ولی امر را تنگ میکنند و با آتش زدن سلب امنیت میکنند، اینها بدون تردید مجرم هستند و مامورین مواظب هستند که با بلندگو نصیحت کنند و اگر ادامه بدهند باید با هر وسیله ممکن (البته با رعایت ترتیب ایسر فالایسر) جلوی اینها را بگیرند و تردیدی نیست که اینها مجرم هستند و جرمی بالاتر از براندازی و تضعیف است و به قول امام راحل «تضعیف نظام از اکبر کبائر است»، تضعیف گاهی به لسان است و گاهی به غیر لسان که این آتش زدنها و … از بالاترین مصادیق تضعیف نظام است و مجازاتشان در این حد تعزیر است به اندازهای که حاکم صلاح میداند و مجازات قتل ندارند.
سوال اینجاست که این خساراتی که به این مردم وارد شده است با نظر حاکمیت بوده است؟
سیفی مازندرانی: نه اینگونه نیست، الان مسئولین سه قوه از فدائیان نظام هستند و افراد عادل هستند و تلاش میکنند و همینطور مدیران و نمایندگان و وزراء در سطح عالی هم اینگونه هستند، البته ممکن است مدیرانی میانی و سطح پایین تر، در مسئولیتهای مختلفی، ممکن است افرادی باشند که پستها را اشغال کردهاند و به مردم خدمت نمیکنند و منشأ عقده مردم شده اند، اما راهش این است که سلب امنیت از جامعه کنند و سطح آشغال آتش بزنند و …؛ باید مردم بیایند عریضه بنویسند و به قوه قضائیه نامه بنویسند و از طرق قانونی پیگیری کنند، نداریم اینکه مسئولی خطا کند و جرمش ثابت شود و مسئولین قوه قضائیه نسبت به آن بی اعتنا باشند اینگونه نیست.
به نظر میرسد بعد از حکم اعدام برای فرد محارب، بعضی از حوزوی نماها برای شبهه افکنی مطلبی را بیان کردهاند و گفتهاند که این افراد برای اخافه مأمورین امنیتی بوده است، آیا اینها حکم بغی را ندارند؟
اگر چنانچه جماعتی باشند و با سلاح بکشند حکم بغی دارند، البته بعضی از مشاهیر گفتهاند که اگر این شخص کسی را نکشته باشد حکمش فقط نفی بلد است، اما این حرف غلط است و از روی بیسوادی است و هنوز تحریر الوسیله امام راحل را نیز نفهمیده اند، اینکه بگویند که این اعترافها تحت فشار است و بی اعتبار است، این حرفها هم دروغ است و کسی که این حرفها را بزند از عدالت ساقط است و اینکه گفته شود که کسی را فقط بخاطر بستن راه مردم اعدام کردن این هم افترا است و باید دادگاه ویژه ورود کند و با این موضع گیریها مقابله کند.