«رابطه میان فقاهت و هنر در رشتههای مختلف هنری شکلی متفاوت دارد و نیاز به بررسی جداگانهای را میطلبد. سینما از جمله زمینههای هنری است که به نسبت سابر زمینههای هنری، نیاز به بررسی بیشتری از منظر فقهی و دینی دارد؛ چرا که این هنر کاملا غربی و ماهیت آن نیز(اگر نگوییم ضد دینی است) غیر دینی میباشد.
ما نیز به نوعی در حال رفوی مسائل و معضلات مربوط به هنر سینما میباشیم. در ساده ترین اشکال این هنر، در شرایطی میبایست یک زن شوهردار در مقابل یک مرد متاهل قرار گیرد و نقش بازی کنند. این دو فرد در جریان بازی نیز میباید کلمات عاشقانهای را میان بکدبگر رد و بدل کنند، در چشم هم خیره شوند، نزدیک هم بنشینند و… که همه این موارد از ابتدا شکلی غیر دینی و غیر شرعی دارد.
درست است که ما با قراردادهایی این موضوع را برای خودمان حل کردهایم اما دنیا این قراردادها را نمیپذیرد. برای مثال اینکه یک زن در منزل خود با روسری یا مقنعه بخوابد برای عرف قابل قبول نیست که ما این کار را در فیلمهای خود انجام میدهیم. تئاتر نیز کم و بیش با این قبیل موضوعات سر و کار دارد که باید در مورد آن نیز فکری شود.
تصور من این است که رهبر معظم انقلاب نیز در زمینه هنرهای تجسمی انتظار ورود بیشتری از سوی فقها دارند. برای نمونه با در هنر تجسمی مانند مجسمه سازی نیز باید عمق فقهی بیشتری داشته باشیم. اگرچه که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در زمینه مجسمه سازی از سوی فقه ما نظرات جدیدی ارائه شده است، اما احادیث بسیار محکمی در منع این کار وجود دارد که میبایست فکری به حال آن شود.
موسیقی از دیگر زمینههای هنری است که باید به لحاظ فقهی و دینی مورد بازنگری جدی قرار گیرد. ضمن آنکه در این زمینه از قدیم الایام میان فقها اختلافهایی بوده است؛ گروهی این هنر را به صورت مطلق حرام اعلام میداشتند و گروهی دیگر نیز با در نظر گرفتن قیودی حکم به اباحه آن میدادند.
اما در بعضی زمینههای هنری مانند ادبیات با مشکلات بسیار کمتری مواجه میباشیم؛ این زمینه هنری علاوه بر اینکه کاری فردی به شمار میآید (بر خلاف سینما که یک هنر جمعی است)، در میان مسلمانان سابقه نیز دارد. اتفاقا این زمینه هنری از جمله بهترین زمینهها برای بانوان مقید و بسیاری از افرادی که تقید دینی دارند محسوب میشود و با رعایت بسیاری از موازین فکری میتوانند به کار و تولید هنری خود ادامه دهند.
در ادبیات تنها معضلی که باقی میماند به محتوای آن بازمی گردد که این موضوع حتی در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در ایران و سایر کشورهای مسلمان به نوعی حل شده است و داستانهای قرآنی مستخرج از منابع دینی دیده میشوند. منتهی در محاجه با جریانهای ضد دینی نیاز به تعریفی درست از داستان دینی داریم تا بتوانیم از بایدها و نبایدهای این عرصه(از منظر دینی) محکم سخن بگوییم که این کار نیز الزاما کار فقها نیست و باید فقیهی به کار مبادرت بورزد که با داستان و اصول داستان نویسی آشنا باشد.
برای پیشروی درست در فقه هنری چه باید کرد؟
با درنظر گرفتن این تنوع در زمینههای هنری، این سوال مطرح میشود که برای تبیین درست فقه هنری چه باید کرد تا مسیری درست طی شود و از یک سو جوانب دینی موضوع و از سوی دیگر اقتضائات زمینههای هنری به صورت دقیق مد نظر قرار گیرد.
در ابتدا باید در نظر داشت که فقها و علمای اسلامی از گذشته با برخی زمینههای هنری مانند موسیقی آشنایی علمی داشته اند. این دسته از فقها با مسائلی چون نت، دستگاههای موسیقی، نغمهها و… آشنا بودند و از طریق همین آشنایی علمی کار مردم را راه میانداختند. اما متاسفانه خیلی وقت است که این دروس در حوزههای علمیه دنبال نمیشود. مسلما این بدان معنا نیست که فقیه اهل نواختن ساز خاصی باشد اما آشنایی علمی با آن لازم است.
در شرایط فعلی نیز برای رسیدن به فقهی مطلوب در رشتههای مختلف هنری میتوان به دو شکل عمل کرد: یکی آنکه اهالی هنر در کنار فقها بنشینند تا با یک هم فکری مسائل و معضلا فقهی حل و فصل شود و دوم هم آنکه فقها خودشان به لحاظ علمی با رشتههای هنری آشنا شوند تا نظر اجتهادی خود را ارائه دهند. در حالت نخست امکان عدم مفاهمه صحیح وجود دارد. برای مثال زمانی که در کنار برخی از حوزویان برای داوری آثار ادبی نشسته ام، بعضا ناچار شدم که یک دوره اصول داستان را برای آنها شرح دهم تا مفاهمه اولیه به وجود آید و با درکی درست از داستان آن را داوری کنند.
به نظر من راه حل دوم مطلوبتر به نظر میرسد؛ چرا که در این حالت فقها با وسعت دید بهتری اظهار نظر میکنند و میتوانند مسائل هنری را به خوبی تجزبه و تحلیل کنند».