شبکه اجتهاد: درباره تکفیر در میان فرق و مذاهب اسلامی حرف و سخن بسیار است. در اینکه در طول تاریخ عدهای از علماء و فقهاء و دانشمندان و یا مذاهب فکری و دینی وابسته به سنتهای اسلامی از سوی مخالفاشان تکفیر شدهاند البته جای تردید ندارد. در سایر ادیان هم انواعی از تکفیر همیشه وجود داشته است. در اسلام به دلیل اینکه نهادی رسمی که متولی دین باشد وجود ندارد و در واقع اعتقاد و یا عمل به اسلام و احکامش مستلزم اعتقاد به هیچ نهادی رسمی همانند کلیسا نیست طبعاً هیچ نهادی نمیتواند کسی را خارج از ایمان قلمداد کند.
تکفیر اگر به معنای خارج کردن کسی از جامعه مؤمنان است مستلزم وجود چنین نهادی رسمی است که تولیت دین را عهدهدار باشد. در اعتقاد اسلامی جز پیامبر (ص) (و امام معصوم (ع)؛ در اندیشه شیعی) هیچ شخص و یا نهادی حجیت مطلق ندارد و یا مفسر رسمی دین نیست. بدین ترتیب چنانکه گفتم تکفیر اگر خارج دانستن کسی از جامعه مؤمنین است در اسلام معنا ندارد. این البته بدین معنا نیست که تکفیر در تاریخ اسلام اتفاق نیفتاده است. با این وصف در بسیاری از تکفیرهای مشهور در تاریخ اسلام اگر به نیکی دقت شود وجود انگیزههای سیاسی قابل انکار نیست. در بسیاری موارد هم تکفیرها اساساً تکفیر نبودهاند و نوعی سوء برداشت صورت گرفته است.
در تاریخ اسلام بدین ترتیب تکفیر مسئله اصلی نبوده است. در حقیقت آنچه به بسیاری از خشونتهای مذهبی و دیگری ستیزیها و نفرت پراکنیها انجامیده اندیشه و ادبیات بدعت انگاری مخالفان مذهبی و فکری بوده: تبدیع و تضلیل. اینکه عقاید «دیگران» را به بدعت و مخالفت با «سنت» (سنت در این زمینه یعنی سنتی که محدثان و اصحاب حدیث سلف گرا آن را نمایندگی میکردند و مدعی اصالت آن بودهاند) متهم کنند و عدهای را از «اهل الأهواء» بخوانند. متأسفانه این اندیشه و نگاه و ادبیات در آثار اصحاب حدیث و سلفی گرایان در طول تاریخ حضور قوی داشته و دارد. ریشه بسیاری از خشونتهای مذهبی و از جمله آنچه از وهابیت در طول تاریخ دویست سالهاش شاهد بودهایم به همین میرسد.
در عمده کتابهایی که در طول تاریخ تمدن اسلامی درباره «سنت» و رد بر فرق و «اهل الأهواء والبدع» نوشته شده مخالفان و از جمله رافضیان تکفیر نشدهاند بلکه به بهانه مخالفت با «سنت» اهل بدعت خوانده شدهاند؛ یعنی خارج از «جماعت». از این نقطه نظر کسی داخل در «جماعت» مؤمنان است که پیروی سنت سلفیان اصحاب حدیث باشد. در ذیل مقوله «بدعت» طبعاً احکامی بر «اهل بدعت» و این خارجین از «جماعت» جاری میشد که گاه با «احکام کفر» شباهت داشت و یا نزدیک بود. این سبب میشد که گاه تبدیع و تضلیل را برخی تکفیر تفسیر کنند.
اندیشه تکفیر در اصل از خوارج اولیه آمد و در برخی فرق آنان جا خوش کرد منتهی این وهابیت بود که بعدها با تفسیری از برخی کلمات و عبارات ابن تیمیه اندیشه تکفیری و سخن از «ولاء و براء» (که در اصل از خوارج قدیم وام گرفته شده بود) را در ادبیات و اندیشه سلفیان این دو قرن اخیر ریشهدار کرد که آثار شومش را امروز در جریانهای تکفیری جهادی میبینیم.