رسانه نشان و ابزار حاکمیت است و ما نمیتوانیم و جایز نیست که رسانهای داشتهباشیم که حاکمیت آن در اختیار دشمن باشد. در واقع این هویتفروشی، خودفروشی و پذیرش سلطهی دشمن است. بدترین سبیل تسلط دشمن، سبیل رسانه است. ما به جهانیسازی مخالف نیستیم، با جهانیسازی آن مخالف هستیم.
به گزارش شبکه اجتهاد، استاد محسن اراکی، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در گفتوگویی به موضوع «ابهامات فقهی فناوریهای حوزهی شناخت» پرداخت؛ که مشروح این گفتوگو را میخوانید.
همانطور که مستحضر هستید جنگهای نوین سویههای جدیدی از تصویر جبهههای حق و باطل است و مهمترین ابزاری که در اختیار جبههی باطل قرار گرفته است فضای مجازی است که از این طریق کشورهای استکباری سایر کشورها را به زیر سلطهی خود میکشانند و نقش خود را در استثمار نوین که هدف آنها است، بهخوبی ایفا میکنند. بهجهت فطری بودن مقولهی ارتباطات و بودن ما در جهانی که ناگزیر از ارتباط با دیگران هستیم، ما چارهای جز استفاده از این فضا نداریم. حالا مسأله این است که در کنار این استفادهای که ما از فضای مجازی میکنیم؛ مانند سایر تکنولوژیهای دیگر که متعلق و ابداع کشورهای اسلامی نیست و امکان این را دارد که خود ابزار و قالب ارتباطی در راستای اهداف جهبهی اسلام نباشد و به ضرر این جبهه باشد. ما در کنار استفاده چارهای نداریم مگر اینکه بحثهای نظری مربوط به این حوزه را مطرح کنیم که این بحثهای نظری فارغ از بحث عملی و پیشرفت تکنولوژیک است. مهمترین سؤالی که بهعنوان یک سؤال مبنایی و اساسی که در این راستا و در راستای جنگ سایبری و جنگ شناختی که ادراک، باور و ارادهی مخاطب را در سیطرهی خود قرار میدهد و مخاطب را بدون درگیری فیزیکی در خدمت دشمن قرار میدهد، مطرح میشود این است که نظر اسلام در مورد فضای مجازی و ابزارهای نوین ارتباطی در فضای سایبری چیست؟ آیا اسلام این فرم و این قالب را قبول دارد یا نه؟ لطفاً نظر خود را بفرمایید.
اراکی: در ابتدا تبریک عرض میکنم که با این نگاه در این رشته وارد شدید، زیرا این مسائل جزء مسائل کلان جامعه هستند. ما در بحث فقه و تفسیر فقه گفتهایم که ما فقهی داریم که فقه کلان است؛ زیرا مسائلی داریم که کلان هستند و فراتر از مسائل خُرد هستند. ما در کتابی که اخیراً چاپ شدهاست با عنوان «اول فقه نظام» در مورد مسائل کلان جامعه مفصل توضیح دادهایم.
در این کتاب مسائل کلان جامعه را تبیین کردهایم. بزرگان حوزوی ما هنوز متوجه نیستند که ما علاوه بر «فقه خُرد» فقهی داریم که کلان است. فقه خُرد با مسائلی سروکار دارد که مربوط به حوزهی نیازهای فرد است؛ یعنی فرد خواه در جامعه باشد خواه در جامعه نباشد، دارای رفتارهای فردی است مثل نیاز به خانه، پوشاک، غذا و سایر نیازها و رفتارهای فردی؛ اما انسان دارای یک سری رفتارهای است که جمعی هستند و اگر جامعهای وجود نداشتهباشد این رفتارهای جمعی عینیت و تحقق پیدا نمیکنند. جامعه هم به وسیلهی حکومت شکل میگیرد. تا حاکمیتی نباشد رفتارها جمعی نمیشوند.
اولین و مهمترین کار حاکمیت همین «جمعی کردن» رفتارها است. به این صورت که حاکمیت وقتی اراده را ارادهی جمعی میکند، رفتارها هم جمعی میشود. وقتی جامعه جامعه میشود که حاکمیتی باشد، این حاکمیت قانون داشتهباشد و همه به این قانون پایبند باشند. در واقع یعنی ارادهی خود را تابع ارادهی حاکم کنند و از این طریق ارادهی افراد در زندگی جمعی با تبعیت از ارادهی حاکم نظم پیدا میکند. وقتی چنین جامعهای شکل گرفت و چنین ارادهی اجتماعیای از سوی حکومت بر جامعه حاکم شد، در اینجا خیلی از مسائل جدید من جمله مسائل به فرهنگ و رسانه بهعنوان ابزار فرهنگ ظهور پیدا میکنند.
آیا تعریف ما از رسانه صرفاً یک پیامرسان جمعی است؟ آیا رسانه مثل تلفن صرفاً منتقلکنندهی پیام (خواه از راه دور خواه از نزدیک) است؟ یا اینکه رسانه فرهنگساز و هویتساز است؟ فرهنگ هر جامعهای هویت آن جامعه را شکل میدهد؟ بحثهایی که در اینجا باید مورد تحقیق قرار گیرد این است که فرهنگ چیست؟ کاربرد و جایگاه فرهنگ در جامعه چیست؟ حرف ما این است که فرهنگ هویت جامعه را میسازد و هویت هم یعنی چیستی جامعه. چیستی جامعه یعنی همان نقطهای که ارادهی جمعی جامعه از آن بر میخیزد. وقتی فرد میخواهد اراده کند یا چیزی را بخواهد بر چه اساسی اراده میکند؟(بر اساس فرهنگ جامعه)
ما کتابی داریم تحتعنوان «امنیت و آزادی» در این کتاب در فصل آخر روشن کردیم که ارادههای جمعی چگونه شکل میگیرد. این اراده است که رفتار را به وجود میآورد؛ البته منظور از رفتار، رفتارهای اختیاری و ارادی است نه رفتارهای ماشینی و مبتنی بر قوانین تکوینی. رفتارهای ارادهی از ارادهی جمعی نشئت میگیرد و ارادهی جمعی از هویت جمعی نشئت میگیرد و هویت جمعی از طریق تبلیغ و ابلاغ شکل میگیرد.
این ابلاغی که در قرآن کریم آمده است که «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ و کفی بالله حَسِیبًا» این ابلاغی که وظیفه نبی و پیامبر است، همان هویتسازی است؛ یعنی کار رسول این است که آنچنان به جمع و جامعه ارادهی خدا را برساند که ارادهی جمع و جامعه بر اساس آن جهت پیدا کند. این بحث از مهمترین بحثهایی که از سایر بحثهایی مانند خمس و زکات واجبتر است و باید در حوزه مورد توجه قرار گیرد.
شما کار بسیار پسندیدهای کردید که وارد این بحث شدهاید. اینکه ما در زیارتنامهها (بهعنوان یکی از منابع فرهنگسازی) میخوانیم «أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ» یا «وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ» و «أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ»؛ یعنی آنچه را تو اراده میکنی من همان را اراده میکنم حتی اگر نگویی. چون هویت من شده هویت تو! همان را که میخواهی، میخواهم. همان را که مورد پسند تو است مورد پسند من است! همان را که تو دوست داری من دوست دارم و همان را که تو دوست نداری، دوست ندارم. این است معنای «قلبی لقلبکم». حالا این «قلبی لقلبکم» چطور درست میشود؟ از طریق رسانه! رسانه قلب جمع را سلم حاکمیت میکند. اینکه میگوییم «قلبی لقلبکم سلم»؛ یعنی فرمان دست شما است و فرمانروا شما هستید؛ یعنی حاکم با فرمانش ارادهی جمعی را فرمان میدهد و میسازد و اینطور نیست که این ارادهی جمعی را از طریق یک تک فرمان بسازد؛ بلکه دم به دم این ارادهی جمعی با کلامی است که حاکم صادر میکند. در اینجا هویت جمعی ساخته میشود. چنان هویتی ساخته میشود که امام (در نامه به عمان بن حنیف) به مأمومینش میفرماید: «أَلَا وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یقْتَدِی بِهِ وَ یسْتَضِیءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَی مِنْ دُنْیاهُ بِطِمْرَیهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیهِ»؛ یعنی شما در این کارهای خُرد خویش نمیتوانید مثل من عمل کنید؛ یعنی هویت من هویت شما نشده!
روایت دیگری است که بسیار روایت عجیبی است که مرحوم کلینی روایت میکند؛ حدیث قدسی است. میگوید: خدای تعالی فرمود «قَالَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَأُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّهٍ فِی اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَیَهِ کُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ اَلرَّعِیَّهُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّهً تَقِیَّهً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ کُلِّ رَعِیَّهٍ فِی اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَیَهِ کُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ اَلرَّعِیَّهُ فِی أَنْفُسِهَا ظَالِمَهً مُسِیئَهً»؛ خیلی ادعای عجیبی است. در این روایت کاملاً رفتارهای فردی را از رفتارهای جمعی جدا میکند. میگوید آنجا که رفتار کلان جامعه مبتنی بر ارادهی الهی است من این جامعه را میبخشم هرچند رفتارهای خُرد این جامعه ناسالم باشد. مثلاً ما در ایران رفتارهای خُردی از افراد میبینیم که ناراحت میشویم؛ اما وقتی رفتارهای کلان آنها مثل ۲۲ بهمن، روز قدس و روز عاشورا را میبینیم میفهمیم که آن رفتارهای خُرد بسیار ناچیز و بخشودنی است.
در حال حاضر مسألهی گرانی و تورم خیلی مهمی است؛ در این زمینه رفتارهای جمعی تابع ارادهی الهی است؛ یعنی مردم تحمل میکنند هرچند برخی رفتارهای خُرد نادرستی هم در این زمینه شکل بگیرد. آنچه مهم است رفتار جمعی است نه رفتارهای خُرد و فردی؛ زیرا رفتار فردی در ادامهی و تحتتأثیر رفتار جمعی اصلاح میشود.
هر رعیت که فرمان امام عادل را بر خود جاری بداند و در رفتار کلان خود از حاکمیت امام عادل از آن فرمان حاکم عادل پیروی کند، من رفتارهای خُرد او را میبخشم هرچند رفتارهای ستمگرانه و بد باشد. این معنای روایتی است که در بالا ذکر کردیم. البته نه فرمان هر حاکمی؛ بلکه حاکمی که عادل باشد و فرمان خدا را بدهد.
رفتارهای کلان همان چیزی است که در قرآن و زبان دین ما از آن بهعنوان تبلیغ تعبیر میشود؛ این تبلیغ اطاعت میسازد و تبعیت از فرمان میسازد. این تبعیت از فرمان هویت میسازد و وقتی هویت ساخت دیگر لازم نیست فرمانروا / رهبر در همهی موارد نظر خود را صراحتاً اعلام کند؛ بلکه خود فرد میفهمد که چه کار باید بکند و چه کار نباید بکند.
مسألهی مهندسی فرهنگی امروزه از مهمترین مسائل دنیا است. مهندسی فرهنگی؛ یعنی شکلدهندهی نظم اجتماعی از طریق شکلدهی هویت جمعی. وقتی هویت جمعی را آنچنان که خودت خواستی، ساختی دیگر لازم نیست به آن جامعه بجنگی و با نیروی نظامی جامعه را وادار به آرمانهایت کنی؛ نه! آن جامعه آنچه را تو میخواهی، خواهد خواست. این مطالب هم در جامعهی راستین قابلیت صدق دارد و هم در جوامع منحرف و گمراه؛ زیرا این یک قانون و قاعدهی کلی است که وقتی هویت اجتماعی به وسیلهی فرمان حاکم شکل گرفت، دیگر لازم نیست حاکم در هر جا به مردم بگوید چه کار کنید و چه کار نکنید و اگر هم گفت و اراده کرد؛ یعنی چیزی را خواست، ارادهی جمعی همراه ارادهاش حرکت خواهد کرد.
اینکه خداوند میفرماید: و قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا و َمَا عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ؛ همان ناهماهنگی ارادهی خدا و رسول و حاکمیت جامعهی اسلامی است. ابتدا اطاعت از الله و رسول؛ یعنی سیستم جامعه باید طوری باشد که اطاعت از خدا رسول بشود عادت جمعی و هویت جمعی را شکل دهد و اگر فرمان نبردند مسئولیت آن با خود جامعه است. پیامبر مسئولیت دارد که جامعه را فرمان دهد و جامعه را پیرو فرمان خودش شکل دهد و اما اگر جامعه فرمان نپذیرفت، جامعه در برابر فرمان نبردن از پیامبر مسئول است و مسئولیت دارد. نه اینکه هر چه جامعه خواست حق است؛ بلکه زمانی جامعه جامعهی راستین است که از فرمان راستین تبعیت کند و آن فرمان، فرمان خدا و رسول است و اگر جامعه تبعیت نکرد و نخواست، آن جامعه رو به تباهی خواهد رفت و به سرنوشت بدی دچار خواهد شد. این آیه خیلی آیهی رسایی است؛ تمام مباحثی که ما گفتیم از دل این آیه بر میآید.
کار رسول و پیامبر این است که کار رسانهای و هویتساز را انجام دهد حالا اگر جامعه پیروی کرد تهتدوا و اگر پیروی نکرد دیگر مسئولیت بر عهدهی خود آن جامعه خواهد بود. پس جامعه به هر گرفتاری و بدبختی که در نتیجهی عدم اطاعت از ارادهی الهی، گرفتار شود، مسئولیت آن به عهده و متوجه خود جامعه است.
بنابراین ما باید بدانیم که رسانه اولاً یک مقولهای مربوط به فقه کلان است. فقه کلان یعنی؛ هرگاه مخاطب احکام شرعی کل جامعه باشند (حاکم و محکوم) یا مخاطب خود حاکم باشد به ما هو حاکم، این میشود فقه کلان، این حکم، حکم کلان است. یکی از خطابهای که مخاطب حاکم به ما هو حاکم است؛ «یا اَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ»؛ بلاغ و ابلاغ از مسائل فقه کلان است؛ آیهی «َخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ» از فروع مهم این بحث ماست. این آیه در جایی صدق میکند که مسألهی حاکمیت و جامعهسازی وجود دارد.
وقتی دینتان کامل میشود «لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ؛ امروز دینتان را کامل کردم»؛ که مسألهی حاکمیت جامعه و تشکیل هویت جمعی مطرح میشود، «یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ» میشود. عمدهترین جنگ در این کار است (کار تبلیغ و رسانه). همهی جنگها، معاملهها و دستهبندیها در جامعه از جنگ هویت و جنگ فرهنگ برمیخیزد. هرگز دو تا تمدن در کنار هم نمیتوانند زندگی کنند مگر اینکه یکی در دیگری ذوب شود! چون تمدن یعنی فرهنگ. فرهنگ و تمدن قویتر فرهنگ و تمدن ضعیفتر را در خود ذوب خواهد کرد و بر آن غالب میشود؛ بنابراین در گفتگو و مذاکره بین دو تمدن اگر ما هدفمان از گفتگو ذوب تمدن و فرهنگ مقابل باشد، به این معنا گفتگو بین دو تمدن و فرهنگ معنی خواهد داشت و در واقع گفتگو در اینجا به معنی استحاله است؛ اما اگر منظور از گفتگو غیر از این باشد، نتیجهای نخواهد داشت. گفتوگوی دو تمدن برای این است که یا تو از من تبعیت کنی و ارادهی خودت را تابع ارادهی من کنی یا بالعکس!
بنابراین رسانه هویتساز است و هویت هم فرهنگ جامعه را میسازد؛ یعنی بر اساس این هویت میتوانی چیستی جامعه را بیان کنی. به همین خاطر یک جامعه میگوید من علی بن ابیطالب هستم. چون هویت هر جامعه را امام آن جامعه شکل میدهد؛ زیرا جامعه وقتی تابع امام شد، هویتش هویت امام میشود؛ «کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ». در واقع سؤال از هویت، سؤال از امام است. در ارادهی جمعیت امام است که ارادهی جمعیت را جهت میدهد. عبارت الاسلامُ وجههُ الله؛ یعنی آن کسی که به من فرمان میدهد و جهت میدهد، الله است که فرمان او از طریق امام به جامعه ابلاغ میشود. این فرهنگ جامعه، هویت است.
ما بحثی داریم تحتعنوان «فقه فرهنگ» که فقه فرهنگ خُرد و فقه فرهنگ کلان در آن مطرح میشود. کار فرهنگ کلان، هویتسازی در جامعه است و ابزار آن رسانه است. از طریق تبلیغ فرهنگسازی انجاممیشود؛ بنابراین ما دو نوع هویت داریم: یکی هویت خودی و دیگری هویت دشمن. این دو نوع هویت حتماً دشمن یکدیگرند و نمیتوانند با هم دوست باشند؛ زیرا دو هویت جدا از هم هستند. چون مبنای دوستی و دشمنی اصلاً بر مبنای هویت شکل میگیرد. آیهی «وَ إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ» سورهی انعام میفرماید: شیاطین با شما مجادله میکنند و درگیر میشوند که هویت شما را تغییر دهند و آنچه را خود پذیرفتهاند به شما هم غالب کنند.
آیا قالب هم مهم است یا صرفاً محتوا دادن به این قالبها و فرمها مهم است؟
اراکی: آنچه مهم است محتوا است نه قالب؛ اما گاهی قالبها بهگونهای است که اساساً محتوای مثبت نمیپذیرد؛ یعنی ذات آن بهگونهای است که برای محتوای غیر سالم طراحی شدهاست؛ اما قالبهایی داریم که فی نفسه خنثی هستند و خود قالب محتوای خاصی ندارد؛ بلکه ما میتوانیم به آن محتوا دهیم و قالب را با محتوای خود هماهنگ کنیم.
رسانه یک کار حاکمیتی است؛ یعنی کسی که رسانه دست او است، دارد حاکمیت میکند. کسی که رسانه دشمن را میآورد و در آنجا کار میکند، برای دشمن و تحت حاکمیت دشمن دارد فعالیت میکند؛ زیرا او است که تعیین میکند که چه پیامی ارسال شود و چه پیامی ارسال نشود. او است که محتوای این قالب را تعیین میکند. آیهی کریمه میفرماید: «و َقَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِهَا وَیُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَالْکَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعًا»؛ منظور آیه این است: وقتی در یک فضایی هستید و آن فضا در حاکمیت دشمن است و آن جمع محکوم به استهزاء آیات خداوند است و کفر به آیات الهی است، شما هم تحتتأثیر آن فضا قرار میگیرد، مگر اینکه محتوای این گفتگو عوض شود و گر نه در فضا و محیطی که محور گفتگو استهزاء آیات الهی است، شما در این فضا اگر خلاف جمع حرکت کنید ذوب میشوید؛ یعنی وقتی در جمع رسانهای رفتید که حاکمیت آن دست دشمن و مشرک است و این رسانه دارد هویت دشمن را میسازد.
حالا اگر شما وارد این فضا شوید چه بخواهید و چه نخواهید هویتتان تابع هویت دشمن خواهد شد و مثل دشمن میشوید و نوعی نفاق در اینجا شکل میگیرد؛ زیرا زبان شما و ادعای شما این است که من مسلمانم حال اینکه هویت شما هویت کافرانه است.
آیهی «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ و الذین فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَهِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا»؛ این آیه در مورد ورود خط نفاق به خط حاکمیتی ما و ورود دشمن به رسانهی تحت هویت ماست؛ یعنی عکس آیهی قبل. اگر دشمن وارد فضای حاکمیتی و رسانه تحت حکومت ما شود و قصدش ایجاد تشویش و ناهماهنگی باشد، در اینصورت چهرهی آنها را برای تو آشکار خواهیم کرد و ریشهی اینها باید بهطور کلی کنده شود.
یکی از مشکلات جامعهی ما خودباختگی است و به تعبیر دیگر هویتهای عاریتی است؛ یعنی هویت اسلامی_دینی آنها پایدار و اصیل نیست؛ بلکه حاشیهای است؛ لذا به تبعیت دشمن عمل میکنند و همان چیزی را میخواهند که دشمن میخواهد. همینها هستند که میگویند ما اگر شبکه اطلاعات ملی داشتهباشیم، نمیتوانیم با جهان ارتباط برقرار کنیم. اگر ما میخواهیم حاکمیت داشتهباشیم باید شبکه ملی اطلاعات داشتهباشیم و باید یک فضایی داشتهباشیم که در حاکمیت حاکم اسلامی باشد؛ زیرا اگر ما در فضایی باشیم که تحت حاکمیت دشمن باشد، بخواهیم یا نخواهیم تابع دشمن خواهیم شد.
در قرآن آیات زیادی در مورد هویت و فرهنگ جمعی آمده است. ظلم رسانهای بدترین ظلم است. روایتی هم داریم که میفرماید: «و مَنْ أَصْغَی إِلَی نَاطِق فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیسَ»؛ وقتی شما وارد فضای رسانهای میشوید که در حاکمیت دشمن است، در فضای رسانهای او قرار میگیرید و حرف او را گوش میکنید؛ خوراک دشمن را میخورید پس قطعاً هویتتان عوض میشود.
روایت دیگری در مورد هویت اجتماعی داریم که نهتنها خوراک فکری بلکه خوراک مادی را هم مورد تأکید قرار میدهد که خوراک دشمن را نخورید. در اینجا همین بحث هویت مطرح است. این روایت میفرماید: امامصادق علیهالسلام فرمود: «أَوْحَی اَللَّهُ تَعَالَی إِلَی نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِهِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ لاَ تَلْبَسُوا الناس لِبَاسَ أَعْدَائِی وَ لاَ تَطْعَمُوا طَعَامَ أَعْدَائِی وَ لاَ تَسْلُکُوا مسالک أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی»؛ خداوند به یکی از پیامبرانش وحی فرمود: به مؤمنان بگو: لباس دشمنان مرا به تن نکنید، از غذای دشمنان من نخورید و راه دشمنانم را نپویید؛ زیرا در غیر این صورت شما نیز از دشمنانم خواهید بود، همانطور که آنان دشمن من هستند.
پس لباس دشمن را نپوشید؛ شکل ظاهری خود را همشکل دشمن نکنید، کاری که رضاخان کرد و لباس جامعه را شبیه لباس دشمن کرد؛ غذای دشمن را نخورید. همین نوع خوردنها و پوشیدنها است که سبک زندگی را میسازد و همین سبک زندگی است که محتوای رسانه را میسازد.
بنابراین رسانه نشان و ابزار حاکمیت است و ما نمیتوانیم و جایز نیست که رسانهای داشتهباشیم که حاکمیت آن در اختیار دشمن باشد. در واقع این هویتفروشی، خودفروشی و پذیرش سلطهی دشمن است. بدترین سبیل تسلط دشمن، سبیل رسانه است. ما به جهانیسازی مخالف نیستیم، با جهانیسازی آن مخالف هستیم که در این حاکمیت با نظام سلطه و دشمن است و ما تحت حاکمیت دشمن هستیم.
رسانههای بینالمللی امروز چیزی جز ابزاری برای جهانیسازی آن است که تمدن غرب دنبال میکند؛ یعنی حاکمیت بر دنیا. استقلال به معنی این است که ما خودمان بر خودمان حاکمیت کنیم و اینکه ما با دست خود حاکمیتمان را دست دشمن دهیم اوج خیانت و کودنی است. مرحوم مدرس جملهای دارد، میگوید: اگر قرار است که کشته شویم چرا خودمان بهدست خویش، خود را بکشیم؟ حالا چرا ما با دست خود زیر سلطه و ارهی دشمن رویم. ما نباید اجازه دهیم که هویت ملیمان لگدمال شوم.
چارهی رسیدن به شرایط ایدهآل چیست؟ ما الان در شرایطی هستیم که جوانان و مردم ما تحتتأثیر شبکههای اجتماعی هستند، در حال حاضر چاره چیست؟ چهکار کنیم که دچار هویتفروشی و تسلط حاکمیتی دشمن بر هویت ملی خویش نشویم؟
اراکی: کاری که باید انجام دهیم این است که ما بتوانیم یک شبکهی ملی گستردهی اطلاعات داشتهباشیم و اینکه این شبکه ملی بتواند تمام خدماتی را که سایر شبکههای اجتماعی ارائه میکنند، ارائه کند. راهحل این است که خودمان شبکهسازی حضور در این رسانهها را انجام دهیم؛ یعنی شبکهی حضور و گسترده داشتهباشیم؛ و حضور این شبکهی گسترده باید قوی باشد و در میدان دشمن قوی باشد و در فضای دشمن به دشمن هجوم ببرد. البته این کار را باید متشکل و از روی حساب و هجوم جمعی باشد. ما به لشکر سایبری نیازمندیم. / رحا مدیا