حجتالإسلام و المسلمین سید محمدعلی ایازی، استاد نواندیش و قرآنپژوه حوزهی علمیهی قم است. پژوهشهایش در رابطه با مسألهی اجباری بودن حجاب، بهانهای شد تا این موضوع را با وی درمیان بگذاریم. ایشان در این گفتوگو معتقد است که در آیات و روایات، هیچ دلیلی برای اثبات الزام به حجاب وجود ندارد. به باور این استاد دانشگاهِ مفید، بهترین راه مقابله با بدحجابی، فراهم کردن فرصت انتخاب برای مردم است. ایشان در پایان، تصریح میکند: اگر به جای تمسخر بدحجابی، رویکرد هدایت را در پیش میگرفتیم، وضع فعلی پیش نمیآمد.
با توجه به عدم وجوب حجاب بر کنیزها و اهل کتاب، آیا میتوان به این نتیجه رسید که ملاک وجوب حجاب بر زنان مسلمان و آزاد، «احترام» آنان است، نه صرف «عفاف»؟
در آغاز سخن خودم باید به این نکته تأکید کنم که پوشش زنان در فرهنگ ملی، سابقهی دیرینی پیش از اسلام دارد و در فرهنگ اسلامی ما از جایگاه والایی در آداب اخلاقی زن و مرد برخوردار است و ضرورت آن در میان همهی ادیان الهی، به ویژه همهی مذاهب اسلامی تردیدناپذیر تلقی شده است و هیچکسی از فقیهان یا آشنایان به مبانی و منابع در اصل آن مناقشه نکردهاند، تا آنجا که پوشش، از علایم هویتی زنان مسلمان شناخته شده است؛ هرچند دینداری در حفظ پوشش خلاصه نمیشود و نباید این مسأله را در برابر مسایل مهم اخلاق مانند ریاکاری، دروغ، تهمت و مهمتر از همه، حفظ شخصیت انسان از هر مذهب و عقیدهای یکسان گرفت، بلکه حفظ حجاب از فروع کرامت انسان تلقی میگردد. به عبارت دیگر باید گفت اصل کرامت انسان دارای شاخههای بسیاری همچون آزادی و حق انتخاب انسان است و طبعاً از کمالات انسان، چه مرد و چه زن، داشتن لباس و پوشش است که بشریت در طی حرکت تکاملی خود به آن به شکلهای مختلف در شرایط مختلف آب و هوایی و جغرافیایی رسیده است و حجاب زن هم به همین دلیل تشریع شده و نقشی در پاکی، وارستگی، اصالت و هویت فرهنگی- ملی و نشان دادن شخصیت و حریم عفاف دارد و بسا موجب تکامل معنوی جامعه و رسیدن آن به مراتب عالی انسانی و اخلاقی گردد.
شیوهی برخورد حکومتی معصوم دینی مانند پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم، امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی علیهماالسلام که امر حکومت را در اختیار داشتند با مقولهی بدحجابی یا بیحجابی بانوان چگونه بوده است؟
در تاریخ و سیرهی پیامبر صلیالله علیه و آله و ائمه علیهمالسلام حتی یک مورد اجرای حد در مورد بدحجابی و اجبار بر حجاب نقل نشده است، هرچند تأکید به پوشش شده است. این در حالی است که در برخی از احکام اسلامی برای آن ضمانت اجرایی تعیین و به کیفر آن تصریح شده است، مانند امنیت در جامعه، مانند بغی و محاربه و جنگ مسلحانه و ایجاد ناامنی. از اینرو، برای سرقت، شرارت، فساد، تجاوزهای جنسی و حتی امور منجر بدان مانند خوردن مشروبات الکلی در ملأ عام، در روایات، کیفر تعیین گردیده است. در مقابل، برای ترک برخی از احکام اسلامی با آنکه مهم هستند، الزام و اجبار و کیفری تعیین نشده است؛ مانند نماز، روزه و بسیاری از واجبات دیگر.
روش برخورد معصومین علیهمالسلام با پوششهای ساتر عورت و در عین حال، غیر متعارف مردان چگونه بوده است؟
در پاسخ به این سؤال ابتدا عرض کنم در آیات و روایات، نکات فراوانی دربارهی رعایت پوشش و عفاف زنان آمده است، اما هرگز نکتهای که دلالت بر الزام و اجبار حجاب و مجازات بدحجاب هر چند که صورت تعزیری داشته باشد، وجود ندارد؛ در حالی که در آن عصر و در جامعهی اسلامی، زنان غیر مسلمانی بودند که مقید به رعایت حجاب نبودند. همچنین کنیزکان سرهای خود را برهنه میگذاشتند. قرآن کریم به زنان آزادهی مسلمان دستور میدهد که خود را بپوشانند و در تعلیل آن میفرماید: «ذلک ادنی ان یعرفن فلایوذین»[۱] برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، یعنی کرامت آنان حفظ شود و مرزی میان آنها با دیگر زنان معین شده باشد تا کسی به بهانهی اینکه گمان میکرده کنیز هستند، یا از زنانی هستـند که تقیدی به مسایل اخلاقی ندارند، متعرض آنها نشود.[۲] حتی در برخی از خبرها آمده که حتماً باید کنیزان با آنکه مسلمان بودند و تکالیف الهی داشتند، سر خود را برهنه نگه دارند تا مانند زنان آزاده نباشند «فنهی الله الاماء ان یتشبهن بالحرائر».[۳] این سیره و روش پس از پیامبر نیز پیگیری شده و در تاریخ آمده است: «رأی عمر جاریه مقنعه، فضربها بدرته و قال القی القناع لاتشبهن بالحرائر».[۴] خلیفهی دوم، کنیزی دید که مقنعهای بر سر بسته بود. با تازیانه او را زد و گفت: پوشش خود را بردار و خود را مانند زنان آزاد نکن و در روایات رسیده از اهلبیت علیهمالسلام نیز آمده اگر کنیزکان در حال نماز سر خود را پوشاندند، تنبیـه شـوند: «کن یضربن فیقال لهن لاتشبهن بالحرائر».[۵]
در آیات و روایات، نکات فراوانی دربارهی رعایت پوشش و عفاف زنان آمده است، اما هرگز نکتهای که دلالت بر الزام و اجبار حجاب و مجازات بدحجاب هر چند که صورت تعزیری داشته باشد، وجود ندارد؛ در حالی که در آن عصر و در جامعهی اسلامی، زنان غیر مسلمانی بودند که مقید به رعایت حجاب نبودند.
بنا بر این، باید توجه شود که در کلمات معصومین دو شیوه از برخورد دیده میشود. برخی از تعالیم ایشان ناظر به الزامهای فقهی است و برخی ناظر به الزامهای اخلاقی. در الزامهای فقهی حتی اگر جنبهی تاریخمندی و خصوصیات و حالات مکلف خاص نداشته باشد، به معنای پیامد و عقوبت دنیایی ندارد و ناظر به تکلیف دینی شخصی و نه اجتماعی است. حال آنکه برخی از این تعالیم جنبهی خاص و موقعیت معین شخصی و یا موقعیت زمانی دارد. در روش معصومین باید همهی این موارد را توجه کرد و فهم و درایت حدیث اقتضا میکند که به جنبههای کلام معصوم توجه شود. در روایات معصومین، بحث پوشش، در اصل جنبهی اخلاقی دارد و نوعی راهنمایی به آداب اجتماعی است. مثلاً حر عاملی روایاتی را در کتاب العشره یا در احکام نظر نقل میکند که ناظر به این جهت تعلیمی و یا اخلاقی و بلکه جنبهی پیشگیری است. سَیَأْتِی أَقْوَامٌ یَأْکُلُونَ طَیِّبَ الطَّعَامِ وَ أَلْوَانها وَ یَرْکَبُونَ الدَّوَابَّ وَ یَتَزَیَّنُونَ بِزِینَهِ الْمَرْأَهِ لِزَوْجِهَا وَ یَتَبَرَّجُونَ تَبَرُّجَ النِّسَاءِ وَ زِینَتَهُن.[۶] نباید این دسته از روایات را به حساب احکام فقهی الزامی گذاشت و بر اساس آن قوانین اجتماعی وضع کرد.
دلیل فقهی اجباری بودن حجاب بانوان مسلمان و غیر مسلمان در اماکن عمومی چیست؟ آیا این محذورات در زمان معصومین علیهمالسلام وجود نداشته است؟
اولاً باید توجه شود که اصل، عدم الزام است و ادلهی اولیه نیز دلالتی بر جواز الزام از ناحیه در هر مسألهی دینی از ناحیهی حکومت ندارد. اصل عدم ولایت است. اتفاقاً ادلهای وجود دارد که در آن عصر، زنان اهل بوادی و مردم عراق و برخی شهرهای ایران به دلیل کار در مزارع و رفت و آمد، یا این که مسلمان نبودند و فرهنگ آنان رعایت لباس و پوشش کامل نبوده است و تقیدی به پوشش کامل نداشتند و اگر هم به آنها گفته میشد که در اسلام رعایت حجاب آمده است، باز اثری نداشت: «اذا نهین لاینتهین».[۷] مستفاد از این روایات آن است که نگاه کردن به آنها اشکالی ندارد. اگر قرار بود الزامی از سوی معصومین باشد، باید اولاً آنان را ملزم به حجاب کنند و کیفری بر عدم رعایت تعیین میشد. خود این عدم وضع کیفر، دال بر آن است که حکم حجاب با آنکه واجب و ضروری است، اما از آن دسته احکامی نیست که شارع مقدس برای آنجام آن مجازاتی تعیین کرده باشد و مانند حقوق عامهی مردم نظیر سرقت، زنا، لواط و شرب خمر نبوده است که حدی تعیین کرده باشد و همین دلیل بر آن است که موضوع حجاب در زنان به حدی نرسیده بود که شارع بخواهد از طریق الزام و اجبار وارد شود.
آیا می توان تفکیک بین حد شرعی و حد قانونی حجاب را به عنوان راه حل بینابینی برای حل توأمان دو معضلِ حکومتی شدنِ حجاب و حرکت جامعه به سمت ابتذال در نظر گرفت؟
با توضیحاتی که داده شد، مهمترین راه حل، آموزش و تربیت خانوادههای مسلمان و فراهم کردن فرصتهای حق انتخاب برای دیگران است. اما در پاسخ به این سؤال باید عرض کنم طبیعیترین راه حل، مرزبندی میان آراستن طبیعی و غیر طبیعی، کار فرهنگی و تبلیغی آن هم به روش غیر مستقیم آن و برحذر کردن از تبلیغات زیاد و بسا کسلکننده و حساسیتبرانگیز است. باید تأکید شود که آرایش در خانه و برای شوهر باشد و رواج داده شود و در آموزشهای سمعی و بصری به گونهای تلقی نشود که ممنوع است و اگر با محذور نمایشهای تآتر و سینما و تلویزیون مواجه است، فهمانده شود که مشکل برای ممنوعیت آنها نیست؛ مشکل برای نمایش دادن است. دستگاههایی که در کار ترویج فرهنگ حجاب هستند، از این نکته غفلت کردهاند که گاهی به صورت فرهنگی، آن را تمسخر کردهاند و گاهی با رفتارهایی به جای هدایت آن به سمت طبیعی، زمینهی گسترش تبرج را در مجامع فراهم ساختهاند.
در سالهای نخستین انقلاب، حجاب تبدیل به فرهنگ اجتماعی گردید و در بخشهای زیادی بدون آنکه آن اجبارها شکل بگیرد، با اکثریت جامعهی زنانی که حتی پیش از انقلاب ملتزم نبودند، همراهی میکرد، اما از آنجا که بعدها شکل حکومتی پیدا کرد و بسا در ترویج آن استفادههای ابزاری شد و یا ایجاد محرومیت شغلی و تحقیر و جداسازی پیدا کرد و در مواردی، رفتارها شکل خشونتآمیز به خود گرفت و در مقابل، فلسفهی حجاب تبیین نشد و مفهومی متفاوت پیدا کرد، امروز شاهد بیاثر شدن قانون و تزلزل اقتدار آن هستیم.
بنا بر این، اجرای احکام و تبدیل آن به قانون باید به گونهای باشد که برای عموم جامعه تبدیل به هنجار اجتماعی شود و نباید فلسفهی آن مبهم و تردیدآمیز تلقی شود، در غیر این صورت با مقاومت و گریز گسترده، اقتدار دولت زیر سؤال میرود و در گذر زمان، مقاومت به نقطهای میرسد که تزلزل اقتدار دولت نامیده میشود و مسؤولان ترجیح میدهند که از کنار آن بگذرند و به دنبال اجرای آن نباشند. در چنین موقعیتی قدرت به ضد خود تبدیل شده و زمینهی هرج و مرج فراهم میگردد.
[۱]. احزاب، ۵۹٫
[۲]. طبرسی، ۱۳۷۹ق: ج۸ ، ص۲۰۰، سیوطی، ۱۴۱۴ق: ج۷، ص۶۶۰؛ بحرانی، ۱۴۱۵ق: ج۶، ص۳۱۵؛ قمی، ۱۳۶۵: ج۲، ص۱۷۱.
[۳]. همان.
[۴]. همان.
[۵] . حرعاملی، ۱۴۱۴ ق: ج۴، ص ۴۱۲٫
[۶]. وسائل الشیعه، ج۲۵، ص ۳۸۴.
[۷]. وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۲۰۶.
جنابشان بفرمایند آیا در زمان حکومت معصوم یک مورد داریم که آن حضرات با ناهنجاری هایی مثل حرکات جنسی علنی برخورد باشند، مثلا بوسه ی زن و شوهر در علن؟ جواب: خیر
پس الزام به عدم چنین کاری جایز نیست
جنابشان متوجه هستند این روش بدیع استنباط احکام چه پیامدی دارد؟ چون ائمه با حضور برهنه زنان در ساحل مخالفت نکردند، پس حلال است و حکومت نباید الزام داشته باشد
چون مردان را برای حضور در اجتماع با شورت تعزیر نکردند (و یقین داریم محدوده ی حکومت اسلامی هم ساحل داشته و هم مردانی که با شورت به کشاورزی میپرداختند) پس اینها حلال است
بیحجابی به عنوان یک حرکت اجتماعی در جوامع اسلامی از یک قرن پیش آغاز شد، زنان قبائلی (نه کنیز و معاهد) که در مرأی و منظر معصوم بودند، اگر بیحجاب میشدند، قبل از حکومت خود مردان قبائل به حسابشان میرسیدند.
در ادامه دیدگاه پیشینم، این نکته را نیز ضروری است که یادآور شوم: درست است که اسلام بر ترک نماز و روزه و بسیاری از واجبات دیگر تعزیر و حد قرار نداده است ولی مستحضر هستید که روزه خواری در ملأ عام حرام است و مجازات دارد. همچنین ارتداد تا زمانی که اظهار نشود مجازاتی بر آن مترتب نیست درحالیکه اظهار آن منجر به اعدام خواهد شد
حجاب اسلامی به معنای رعایت پوشش خاص در ارتباط با دیگران است؛ لذا از امور اجتماعی محسوب شده و تحت قوانین اجتماعی قرار می گیرد. «الزام آوری» نیز جزء ذات قانون است؛ زیرا بطور طبیعی قوانین باید ضمانت اجرایی داشته باشد تا حکومتها به عنوان مجری قانون بتوانند با متخلفین برخورد کنند. بنابر این اگر بگوییم در حکومت اهل بیت(ع) الزامی بر حجاب نبوده، به معنای عدم وجوب حجاب در عصر ایشان است، که مسلماً سخنی باطل می باشد. نتیجه اینکه: عدم اجرای مجازات بدحجابی، دلیل بر عدم «تخلف مستوجب عقاب» در عصر ایشان است.