آیا اساسا تقسیم موسیقی مجاز به موسیقی مطلوب و متعالی و موسیقی عادی دارای مبنای فقهی است یا خیر؟ آیا با عمومات میتوان به استحباب و بلکه وجوب کفایی تولید آثار هنری فاخر در راستای اهداف والای دینی فتوا داد، یا این کار امکانپذیر نیست؟ آیا انسان معاصر نگاهش به مقوله موسیقی همانند انسان سنتی است یا این نگاه تغییر کرده و در صورت دوم آیا این مسئله تحولی در استنباط احکام آن ایجاد میکند یا خیر؟
شبکه اجتهاد: بررسی «مسئله موسیقی»، جهات مختلفی دارد: جهت هنری، جهت فقهی، جهت عرفانی، جهت فلسفی، جهت روانشناختی، جهت روان درمانی و جهت فرهنگی و اجتماعی، در هر یک از این جهات باید متخصصان مربوط اظهار نظر کنند و مجموع این نظرات است که تکلیف این مسئله تاریخی و پرطرفدار را به سازمان میرساند.
در این نوشتار از «جهت فقهی» به مسئله موسیقی پرداخت است و در ضمن بررسی نگاه کلی «فقه امامیه» به مقوله موسیقی، اشارهای به مستندات و ادله مسئله هم داشته است. اکنون سوال اصلی این است یا از «هنرهای مجاز»؟ و اگر از هنرهای مجاز است آیا از «هنرهای مطلوب» هم هست که نسبت به آن تشویق شده باشد مانند سرودن شعر در راستای اهداف صحیح یا خیر؟
۱- طرح موضوع و آشنایی اجمالی با کارکردها
محور بحث در این نوشتار «نوازندگی» است. صرفنظر از دانش موسیقی که علم به الحان و نغمات آوایی موزون است، موسیقی دو معنی دارد: عام و خاص، در معنای عام شامل هر صدای موزونی با هر منشاء است، اما در معنای دوم تنها شامل اصوات موزونی میشود که از الاتی چون نی و تار و پیانو تولید شده باشد که بحث ما تعریف دوم است. در متون رسمی و سنتی فقه امامیه موسیقی مطرح نیست و یا نسبت به آن سکوت شده، آنچه مهم است بحث آلات نوازندگی مانند تار و تنبور است که برخی از آن به عنوان آلات لهو و لعب یاد کردهاند. در فتوای علمای معاصر که غالبا معتقد به تفصیل میان حرمت موسیقی نامناسب و موسیقی مناسب هستند، کارکردهای غیرلهوی هم به تدریج مورد توجه قرار گرفته است. از جمله: موسیقی حماسی، سرود ملی، سرود انقلابی، موسیقی ملایم که آرامبخش اعصاب است. آهنگهای ورزشی، با اینکه این آهنگها نسبتا تند بوده و برای گرم کردن افراد به کار میرود، مارش نظامی، موسیقی برای عزا و موسیقی فکری یا به تعبیر دیگر «معنیدار» که منتقل کننده اندیشه و دیدگاه صحیحی باشد. با این اساس نباید موسیقی را با لهو و لعب مساوی بدانیم، هر چند که شاید کارکرد عالب آن لهو و لعب باشد.
۲- اقوال فقها
دو قول اصلی وجود دارد: «حرمت مطلق» و «قول به تفصیل»، ظاهر تعابیر مشهور علمای ما به ویژه گذشتگان این است که استفاده از آلات و ابزار موسیقی مثل تار و تنبور و ساز حرام بوده و حتی شکستن این ابزار مجاز و شاید لازم باشد. در منابع روایی شیعه و سنی، روایاتی هم برای مستند بودن این دیدگاه وجود دارد. در برابر این نگاه نیز عدهای از محققان و بزرگان به ویژه دوران معاصر معتقد به تفصیل هستند و بین نواختن آهنگهای لهوی و فسادآور و آهنگهای دیگر تفاوت قائل شده و قسم اول را حرام و اقسام دیگر را مجاز دانستهاند. این دسته از علما با تامل در نصوص وارده از جهتی و توجه به کارکردهای موسیقی از جهت دیگر، چنین تفصیلی دادهاند. در هر حال، همین فتاوای به تفصیل بود که راه را برای هنرجویان متشرع باز کرد تا به این حوزه ورود و آثار زیبایی را خلق کنند. با این حال، باز هم تشویق و ترغیبی از جانب فقهای معاصر نسبت به موسیقی وجود نداشته و ندارد و حداکثر فتوا به «حرام نبودن» نوزندگی در برخی موارد دادهاند. تا اینکه حضرت آیتالله خامنهای به کارکردهای مثبت موسیقی توجه فرمود و نوزندگان را تشویق و ترغیب کردند که موسیقی فاخر تولید کنند.
آن دسته از فقهایی که موضوع بحث را استفاده از آلات لهو ذکر کردهاند، نسبت به حرمت آن اختلافی ندارند. مثلا شیخ طوسی در مبسوط نوشته است: «صورت الاوتار و النایات و المزامیر کلها، فالاوتار العود و الطنابیر و المعرفه و البرباب و نحوها والنایات و المزامیر معروفه و عندنا کذلک محرم ترد شهاده الفاعل والمستمع.» یا محقق در کتاب شهادات میفرماید: «الزمر والعود و الصنج و غیر ذلک من آلات اللهو حرام یفسق فالعه و مسمعه.» در هر حال آن طور که صاحب جواهر گفته در مورد متن شرایع هیچ اختلافی نیست، بلکه اجماع محصل و منقول نسبت به آن وجود دارد. همانگونه که اشاره شد، معاصران کمکم به اندیشه تفصیل گرایش پیدا کردهاند و تقسیم آلات موسیقی را به و قسم مختص به حرام و مشترک میان حرام و حلال پذیرفتهاند: امام خمینی(ره)، آیتالله خویی، که ظاهرا اولین فقهای بزرگ شیعه هستند که دیدگاه تفصیل را مطرح کردند، آیتالله فاضل لنگرانی، آیتالله سیستانی، آیتالله خامنهای، آیتالله حائری و آیتالله فضلالله از این زمره هستند و البته در این میان برخی هم مانند آیات عظام گلپایگانی و روحانی موسیقی را مطلقا حرام دانستهاند و معتقدند: «یحرم کل ما یصدق علیه عنوان الموسیقی عرفا.»
جایگاه موسیقی در فقه اهل سنت
مشابه روند بحث و فضای حاکم بر فقه شیعی، دو دیدگاه کلی – حرمت مطلق در میان گذشتگان و تفصیل در میان معاصران – به چشم میخورد: در فقه مالکی شنیدن غنا بدون آلت موسیقی – در صورتی که مضمون فبیحی نداشته باشد – مکروه و گاهی حرام شمرده شده است. ابواسحاق شیرازی دانشمند مشهور شافعی نوشته است: «استعمال آلاتی که طربآور است، بدون غنا حرام است، مانند عود و تنبور و معرفه و طبل و مزمار.» دانشمند بزرگ حنبلی این قدامه در کتاب شهادات فصلی را با عنوان ملاهز عنوان کرده است: ملاهی بر سر قسم است: حرام، مباح و مکروه، او درباره قسم حرام چنین نوشته است: «قسم مباح تنها دف زدن برای مجلس عروسی است و در غیر آن به نظر اصحاب ما (یعنی علمای حنبلی) و اصحاب شافعی مکروه است. قضیب نواختن هم در صورتی مکروه است که با حرام یا مکروه دیگر همانند کف زدن یا غنا یا رقص همراه شود، وگرنه کراهتی ندارد.»
اما هر چها به زمان حاضر نزدیک میشویم، معتقدان تفصیل بیشتر میشوند. علامه «شیخ محمود شلتوت» مفتی اسبق مصر و شیخ الازهر پس از بحث مفصلی به این نتیجه رسیدهاند که شنیدن آهنگهای زیبا و نیز آوازهای قشنگ تنها در صورتی حرام است که کمک در حرام بوده یا برای تحقق حرامی استفاده شود و یا سبب غفلت از انجام واجبی شود. ایشان این دیدگاه را به شیخ عبدالغنی نابلسی حنفی – از فقهای برجسته اهل سنیت در قرن یازدهم و شیخ حسن عطار – شیخ الازهر شریف در قرن سیزدهم – هم نسبت داده است. از شیخ نابلسی نقل شده است که تمام روایات حرمت – در فرض صحت سند – مقید به تحقق گناهانه شده است. دکتر «یوسف قرضاوی» – از مفتیان معاصر دنیای تسنن – هم موسیقی غیرشهوانی را مجاز دانسته و حتی معتقد است خوانندگی (غنا) همراه موسیقی در مناسبتهای شاد مانند اعیاد، عروسی، رسیدن مسافر، به دنیا آمدن فرزند، ولیمه و عقیقه مستحب است.
علاوه بر ایشان «شیخ محمد غزالی»، دکتر «محمد سعید بوطی»، «سید سابق»، دکتر «حسن ترابی»، «رشید رضا»، «حیدر قفه» معتقد به دیدگاه تفصیل هستند و البته در برابر این گروه، «شیخ صالح عثیمین» – از مفتیان برجسته سلفی _ ابوبکر الجزایری و گروه دیگری به شدمت مخالفت هستند.
۳- ادله بحث
با توجه به وجود اصل مسلم برائت، اشتغال به هر هنری تا هنگامی که منعی نسبت به آن احراز نشده باشد، بر طرق شرع انور مجاز است. بنابراین، باید دید کسانی که نوازندگی را به طور کلی تحریم کرده و استفاده از آلات موسیقی را ممنوع میدانند، چه دلایلی آوردهاند.
دلیل اول: استفاده از ادله حرمت غنا
بریخ از علما برای تحریم توازندگی به ادله مربوط به خوانندگی (غنا) استناد کردهاند. در این زمینه از فرمایش محقق خوبی استفاده میشود که عنوان «لعو الحدیث» در قرآن کریم را علاوه بر غنا، شامل حال موسیقی هم میداند. ایشان مینویسد: «لهو در لغت سخنی است که تو را از آنچه برایت مهم است، سرگرم سازد و لهوالحدیث سخنی است که از حق غفلت بیاورد، مانند تغانی با شعر و ملاهی و مزامیر و مانند حکایات خرافی و داستانهای عاشقانه که به فسق و فجور ترغیب میکنند.» اولا این بیان اخص از مدعاست و حرمت هر نوع نوازندگی را اثبات نمیکند. اگر برای موسقی، کارکردهای متنوعی باشد – که هست – با این بیان تنها میتواند آن قسم از موسیقی را که لهوی است و برای گمراه شدن از راه خداست، تحریم کرد و دیگر مواردی مانند مداوا، رفع خستگی و آرامش بخشی، تحریک نظامیان در نبرد مشروع و مانند آن را شامل نمیشود. آیه شریفه این طور میفرماید: «ومن الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیلالله و یتخذها هزوار اولئک لهم عذاب مهین.» لهوی که در قرآکریم تحریم شده است، مطلق نیست و مقید به شأنیت گمراه شدن از راه خداست.
دوما آیا شریفه لهورا به حدیث، استناد داده است که کلام آدمی است و بحث ما درباره موسیقی و نغماتی است که از آلات خاصی زده میشود. موسیقی گرچه در برخی موارد میتواند داریا پیام و معنی باشد و نوازنده با هنر خویش آنها را به مخاطب القاء کند، اما این مطلب کلیت ندارد و به اختلافسازها، نغمات، نوازندگان و مخاطبان وابسته است و بسیاری از آهنگها تنها کارکردشان تحریک احساسات است و پیام خاصی ندارند. همچنین به علت وضوحی که برای انتقال معنی در کلام است، غالب افراد را متوجه معنای لهوی میکند به خلاف پیامی که در آهنگهای معنیدار وجود دارد که مخاطبان اندکی ذوق درک آن را دارند و همین میتواند مانع سرایت حکم اولی به دومی باشد. بنابراین، در قرآن کریم آیهای درباره موسیقی وجود ندارد. آنچه مطرح شده تعابیری است که براساس روایات، تطبیق بر غنا بشده و میان موضوع خوانندگی و نوازندگی تفاوتی روشنی دارد.
دلیل دوم: استفاده از ادله حرمت لهو
از تعابیر بسیاری از فقهای گذشته استفاده میشود که «لهو» حرام است. اگر این مطلب به طور کلی اثبات شود که هر نوع نوازندگی مصداقی از لهو است، حرمت نوازندگی – به طور مطلق – ثابت میگردد. غالب فقهای معاصر، حرمت مطلق لهو به معنای سرگرمی را نپذیرفتهاند و لهویه معنای خاص که مناسب با مجالس فسق و فجور باشد، نمیتواند حرمت مطلق موسیقی را اثبات کند و چنان که گفتیم در حرمت چنین مدل از موسیقی، جای تردید وجود ندارد.
دلیل سوم: روایات مربوط به آلات موسیقی
مهمتریین دلیل حرمت موسیقی احادیث و روایاتی است که درباره مذمت و تحریم استفاده از آلات آن وارد شده است. این روایات به دو دسته تقسیم میشوند: روایاتی که درباره برخی ابزار موسیقی وارد شده و روایاتی که جنبه عمومیت دارد:
دسته اول: روایات مطبوط به برخی از ابزار موسیقی
روایت اول: شیخ کلینی به سند معتبر از اسحاق بن جریر روایت کرده است: «قال سمعت اباعبدالله علیهالسلام یقول: ان شیطانا یقال له القفندر اذا ضرب فی منزل الرجل اربعین صباحا بالبربط و دخل الرجال وضع ذلک الشیطان کل عضو منه علی مثله من صاحب البیت ثم نفخ فیه نفخه فلاریغار بعدها حتی توتی نساوه فلایغار.» »بربط» را به عود معنی کردند که معادل تار یا سهتار میشود. وقفندر بر وزن سمندر به معنای موجود زشت است. اشکال این روایت این است که صرف نواختن بربط را مدنظر قرار نداده، بلکه حکم ناضر بر فرض ورود مردان و اختلاط مفسدهآمیز و ارتباط آن با زنان خانه که تدریجا به بیغیرتی منتهی میشود، صادر شده است. همانطور که برخی از بزرگان هم اشاره کردهاند. این روایت معتبر از جمله شواهد متعددی است که فضای نوازندگی را در آن عصر نشان میدهد. نوازندگی برای ترویج بیبندوباری و عیاشی در مجالس فساق و فجار، مسلما قدر متیقن از نصوص متعددی است که در این موضوع وارد شده است.
روایت دوم: همچنین شیخ کلینی به سند خود از سکونی – که براساس مبانی ما معتبر است – از امام صادق نقل کرده است: قال رسولالله صلیالله علیه و آله: «انهاکم عن الزفن و المزمار روعن الکوبات و الکبرات.» زفن به رقص تقسیر شده است. مزمار هم نوعی نی است که آخر آن بوق کوچکی دارد و کوبات جمع کوبه یا به معنای طبل کوچک است. چنانکه شیخ طوسی و فیض کاشانی گفتهاند و البته آن را در کنار دو معنای محتمل دیگر: نرد و شطرنج ذکر کردهاند. یا چیزی شبیه تار که در معجمالوسیط آمده است. درباره کبرات برخی گفتهاند مقصود طبلها و یا نوع خاصی از آن است، اما برخی به گونه دیگر معنی کردهاند و آن را وسیله حرکت طبل دانستهاند، اما به هر حال تردیدی روی معنای مزمار نیست. در این بحث نیز روایات اهل سنت، از نظر مضمون شبیه روایات شیعی است. بسیاری از آنها توسط بیهقی در باب «ماجاء فی ذمالملاهی من المعارف و المزامیر و نحوها» گرد آمده است.
دسته دوم: روایاتی که به طور کلی از استعمال آلات لهو منبع میکند
روایت اول: روایتی که شیخ کلینی به سند معتبر از حمران بن اعین از امام صادق روایت میکند و ایشان در بحث علائم آخرالزمان و غلبه شر و فساد در آن دوره را میفرماید: «ورایت الملاهی قد ظهرت – یمریها لا یمنعها احد احدا – ولایجتری احمد علی منعها.» واژه ملاهی که مکرر در این مباحث به چشم میخورد، به معنای آلات لهو است: «والملاهی الاته» این روایت گرچه اطلاقی ندارد که تمام آلات موسیقی را دربر بگیرد، اما قدر متیقن و مسلم شامل آلات لهوی مناسب با فسق و فجور است.
روایت دوم: شیخ صدوق به سند معتبر از محمد بن مسلم از امام صادق روایت کرده که رسول خدا فرمودند: «انالله عزوجل بعثنی رحمهاللعالمین و لامحق امعازف و المزامیر و امور الجاهلیه والاوثان.» محق یعنی نابود کردن و معارف آلات نوازندگی است. مزامیر هم جمع مزمار است. این تعبیر شاید تندترین تعبیری باشد که برای آلات موسیقی وجود دارد و با الغای خصوصیتسازهای مذکور در آن زمان، حکم نابود کردن ممکن است به همه آلات موسیقی تعمیم پیدا کند. با توجه به این روایت معتبر، روشن میشود که فتوای بسیاری از فقها که معتقدند شکستن آلات لهو و نابودی آنها واجب شمرده شده و ضمانی هم بر مکلف خواهد بود، منشاء روایی دارد؛ هرچند برخی از آنها بنا به دلایلی که برای راقم نامعلوم است به جای ذکر ای نروایت، به وجوهی مانند نهی منکر استناد کردهاند.
۴- تحقیق بحث
روایات اخیر مهمترین مدرک حرمت است. هم از نظر سند معتبر هستند و هم همه آلات موسیقی را میتواند پوشش دهد. تاکید بر خصوص مزمار و طبل، میتواند مصداقی از مصادیق آن تلقی شود که به علت رواج داشتن مورد تاکید قرار گرفته است. دلیل مشهور روشن است؛ اطلاق برخی روایات تحریم و الغای خصوصیت از برخی دیگر، اما در برابر نکاتی وجود دارد که ممکن است سبب تامل در این اطلاق شود؛ نکته اول: همانگونه که تناسبات حکم و موضوع در احکام غیرعبادی اسلام، گاهی سبب توسعه حکم از عنوان منصوص میگردد، گاهی هم این تناسب عرفی سبب میشود که حکمی که به نظر ابتدایی مطلق بوده، به برخی از اقسامش منصرف گردد و حکم رامضیق کند. در بحث ما هم جمود بر روی الفاظ مزمار و ملاهی، با ذوق فقهی منافات دارد که حکم را منصرف به کارکرد لهوی بودن آنها میبیند. در انیجا ممکن است اشکال شود که «الملاهی» جمع ال دار است که از الفاظ عمومی به حساب میآید و اساسا مطلق نیست تا بخواهیم حکم را مقید کنیم، اما بحث این نیست که ملاهی همه آلات موسیقی آن دوره را میگیرد یا خیر؟ بحث این است که این عنوان برای آلاتی به کار میرفته که تنها کارکردش لهو و فساد بوده و اکنون که کارکردهای دیگری هم دارد، نمیشود حکم را روی ذات آلت – خودساز – برد و معتقد به تعمیم حکم شد.
نکته دوم: خوانندگی و نوازندگی در آن عصر، کار افراد آلوده و فساق و فجار بوده است و از آن غالبا – بلکه مورد مثبتی اصلا گزارش نشده است – برای مجالس عیاشی و شرب خمر و گناه استفاده میشد. نگاهی به ذکر اساسی افراد مطرح در این عرصه – که هیچ فرد موجه و خوش نامی میان آنها نیست – و بیان شواهد تاریخی، این موضوع را روشن میکند. خوانندگی و نوازندگی در دوران جاهلیت و در زمان پیامبر و در زمان خلفا هرگز هنری در خدمت مقاصد صحیح دینی و حتی اجتماعی نبوده است. از همین رو امام محمد شافعی با چنین ذهنیتی نوشته است، بازی کردن – که یکی از تفاسیر لهو بود – اصلا کار اهل دین و مروت نیست. در حالی که امروزه برای ورزشها، مسابقات و سرگرمیهای تفریحی کارکردهای مختلفی است که بسیاری از اهل دین و مروت هم به آنها میپردازند و این نشانهای از تحول در موضوع بحث است.
نکته سوم: در روایت تحفالعقول از امام صادق آمده است که علت تحریم نوزندگی فساد محض مترتب بر آن و نداشتن هیچ جنبه صلاح و فایده در این کار بوده است. پرواحض است که چنین ملاکی در همه اقسام نوازندگی وجود ندارد و امروزه با تنوع و تعدد آلات موسیقی و تواناییهای هنرمندان این عرصه فواید متعددی را میتوان برای این آلات برشمرد. این روایت هر چند از نظر سند مرسل و ضعیف است و به تنهایی نمیتواند مستند فتوا قرار گیرد، اما برای شهادت دادن نسبت به فضای نوازندگی در آن دوره بسیار مهم است. از هیمن رو منت مورد نظر را کامل میآوریم: «انما حرمالله الصناعه التی حرام هی کلها التی یجیء منها الفساد محضا نظیر البرابط و المزامیر والشطرنج و کل ملهو به والصلبان والاصنام و مااشبه ذلک من صناعات الاشربه الحرام و مایکون منه و فیه الفساد محضا ولایکون فیه ولا منه شیء من وجوه الصلاح فحرام تغلیمه و تعلمه والعمل به واحد الاجر علیه و جمیع التقلب فیه من جمیع وجوه الحرکات کلها.»
به هر حال، در صورت شک در حرمت اقسام غیرلهوی، طبق اصل مسلم اصولی که در ابتدای این بخش گذشت برائت جاری میشود، بلکه برخی از فقهای آشنا با این حوزه، در جایی ادعای قطع به حلالیت موسیقی غیرلهوی کرده و گفتهاند: «آن موسیقیای که این خصوصیات را ندارد، حلال است. مثلا خواننده خوب و خوش صدایی شعر خوش مضمونی را میخواهد و نوازندهای هم مینوازد. این که قطعا اشکال ندارد و حرام نیست.» منشاءتحول دیدگاه فقهای متاخر نسبت به گذشتگان میتواند آشنا شدن بیشتر با موضوع و کارکردهای مختلف نوازندگی باشد. به این بیان که فقها با دیدن اقسام غیرلهوی موسیقی، تدریجا به انصراف ادله از آنها ایمان آوردند. از همین رو برای نگارنده روشن نیست که مشهور علمای گذشته، در صورت اطلاع از این موضوع باز هم همچنان روی فتوای حرکمت اصرار داشتهاند و آلات موسیقی معروف را به دلیل ذکر در نصوص، تعبدا تحریم میکردند یا اینکه معتقد به تفصیل میشدند؟ به تعبیر دیگر آنچه از نصوص استفاده میشود این است که استفاده از ابزار موسیقی ممنوع است، اما آیا هر نوع استفاده مراد است یا استفادههای خاصی مدنظر بوده است، این جهت روشن نیست. به تعبیر دیگر آیا «آلات موسیقی» موضوعیت دارد یا اینکه چون ابزار فساد و فسق و غفلت است مورد توجه شارع قرار گرفته است؟ مشهور گذشتگان نگاه اول را برگزیده و با مسئله به صورت تعبدی برخورد کردهاند و مشهور معاصران نگاه دوم را برگزیدهاند و میان اهداف نوازندگی و نحوه نواختن تفصیل دادهاند.
برخی از فقها با اینکه معتقدند دلیلی برای تحریم مطلق لهو نیست، اما هرگونه استفاده از آلات لهو و همچنین لهو حاصل از آن را حرام دانستهاند. «نعم لا کلام فی حرمه اللهو باستعمال الالات المعده له من ضرب الاوتار و غیرها.» و در جای دیگر: «لاشبهه فی حرمه استعمال تلک الالات.» از این بیان استفاده میشود که آلات و ابزار موسیقی در نزد ایشان موضوعیت داشته و تفصیلی میان کارکردهای این آلات نمیتوانند بدهند. به تعبیر فقیه دیگر، موسیقی اگر با آلات و ابزار لهو باشد، صورت حلال ندارد. با توجه به اینکه بحث ما بر سر موسیقی به معنای خاص است، یعنی آهنگی که از آلات نوازندگی تولید شود – و نه هر آهنگی که در طبیعت وجود دارد – روشن است که براین اساس و به طور کلی موسیقی را باید ممنوع بدانند و اینکه میفرمایند موسیقی اگر لهوی باشد، حرام است. براساس نگاهشان به آلات نوازندگی، تقییدی بلاوجه است، چرا که موسیقی مورد سوال، آهنگی است که با آلات نوازندگی نواخته شده که به نظر ایشان حتما لهوی و حرام خواهد بود. از این جهت در این قبیل فتاواف ابهام وجود دارد.
فروعات مساله بر مبنای تحقیق
با توجه به مباحثی که مطرح شد و به نظر میرسد دیدگاه تفصیل موجه است و باید به چند فرع که براساس این دیدگاه پیش میآید توجه کرد:
۱- شنیدن موسیقی تابع نواختن آن است. اگر آهنگ حرام نواخته شود، شنیدن آن هم حرام است، وگرنه اشکالی ندارد. مستفاد از ادله بحث، حرمت استفاده از لهو – چه با نواختن چه با شنیدن – است.
۲- با تقسیم موسیقی به دو قسم مشروع و نامشروع به صورت طبیعی موارد زیادی مورد شک و تردید قرار میگیرد که طبق قاعده اصولی برائت که در ابتدای بحث ادله بدان اشارتی کردیم، حکم به عدم حرمت میشود. اینکه برخی فقهای معاصر در موارد مشکوک، احتیاط واجب دادهاند، وجه قابل اعتمادی ندارد.
۳- خرید و فروش آلات موسیقی مجاز است و اینکه برخی فرمودهاند اکثر آلات موسیقی دارای منفعت غالبی فساد است، نوعی تشخیص موضوع میشود که وظیفه مکلف است. بنابراین، شکستن تارونی و آلات شناخته شده امروزی که دارای کارکرد متعددی هستند، مجاز نیست. البته اگر کارکرد غالب برخی آلات نواختن در مصارف حرام باشد، ممکن است حکومت اسلامی برای جلوگیری از فساد با آن مقابله کند که البته این بحث دیگری است.
۴- ساخت آلات موسیقی و تعلیم و تعلم اقسام مجاز آن بیاشکال است. وجود آلاتی که اختصاص به نواختن آهنگهای حرام داشته باشد، معلوم نیست و تعبیر به آلت مشترک و آلت مخصوص به نواختن حرام وجهی ندارد. با هر آلت موسیقی میتوان آهنگهای مختلف یساخت که ممکن است برخی خوب و برخی بد باشد.
۵- براساس نظر مشهور علمای پیشین که موسیقی را ممنوع دانستند، مساله دفزدن در مراسم عروسی مطرح شده است و برخی آن را پذیرفته و برخی به علت ضعف دانستن روایت آن، اشکال کردهاند. صاحب ریاض این کار را مقتضای شهرت فتوایی و بلکه عملی دانسته است. البته نکات متعددی در خصوص این فرع و چرایی تعمیم آن به مراسم ختنه و مانند آن در فتاوای پیشینیان وجود دارد که تحلیل مفصلی میطلبد.
۶ – برگزاری کنسرت و مجالسی که در آنها موسیقی مجاز نواخته میشود، بیاشکال بوده و هزینه کردن برای آن مشروع است و کسی نمیتواند براساس اعتقاد به مبنای حرمت مطلق یا تشخیص اینکه نوع موسیقی نواخته شده حرام است، با کسانی که اجتهادا یا تقلیدا معتقد به جواز موسیقی مورد بحث هستند، برخورد کند.
۷- نمایش دادن آلات مشترک نوازندگی ترویج باطل و حرام نبودن و اشکالی ندارد.
همانگونه که بدان اشاره شد، از نظر دیدگاه اخیر فقه، نواختن و شنیدن آهنگهای غیرلهوی اشکال ندارد، اما توصیه هم نشده است. روش عملی فقها احتیاط در این مسئله است. سخن تازهای که در فضای فقه مطرح شده است و البته هنوز به آن پرداخته نشده، فرمایشات آیتالله خامنهای در این زمینه است. ایشان معتقدند: «موسیقی متعالی موسیقیای است که برای هدف متعالی باشد. اگر چنین باشد، آن وقت میشود موسیقی را پاک و مقدس نامید. آن وقت میشود ما هم مثل غربیها کنسرت داشته باشیم که مردم اعم از معمولی و متدین بلیط تهیه کنند و برای شنیدن ساز و آواز شما به آن محفل بیایند.»
البته این سخنان باید توسط فقیهان و فقه پژوهان مورد توجه قرار گیرد. اما متاسفانه هنوز در فضای فقه ما رسمیت چندانی پیدا نکرده و دنبال نشده است. فقهای ما موظف هستند به این سوالات پاسخ دهند که آیا اساسا تقسیم موسیقی مجاز به موسیقی مطلوب و متعالی و موسیقی عادی دارای مبنای فقهی است یا خیر؟ آیا با عمومات میتوان به استحباب و بلکه وجوب کفایی تولید آثار هنری فاخر در راستای اهداف والای دینی فتوا داد یا این کار امکانپذیر نیست؟ آیا نیازمندی «نظام اسلامی» به موسیقیهای مناسب در مراسم و مناسبتهای مختلف نیازی کاذب و به تقلید از غرب و شرق است و یا یک نیاز واقعی و اصیل است که ارزش پرداختن به آن کمتر از پرداختن به مسائل اقتصادی و اجتماعی نیست؟ آیا انسان معاصر نگاهش به مقوله موسیقی همانند انسان سنتی است یا این نگاه تغییر کرده و در صورت دوم آیا این مسئله تحولی در استنباط احکام آن ایجاد میکند یا خیر؟ آیا فقه حکومتی میتواند در بررسی این مسئله به نتیجهای غیر از نتایج پیشین در استنباط احکام برسد یا این امکان وجود ندارد؟
در برخی روایات تصریح شده عید فطر و قربان و شادی حلال که در گذشته بوده است ولی اجازه غناء بدون آلات موسیقی داده شده است پس این حرف نویسنده درست نیست که آن زمان غالبا کاربرد فساد داشته خیر اتفاقا کاربرد غیر فساد مانند اعیاد فطر و قربان و شادی ها بوده است و چون سرگرمی های آن زمان کمتر بوده کاربردش بیشتر بوده اما تصریح شده بدون آلات موسیقی یعنی تنها خوانندگی باشد
سَأَلْتُهُ عَنِ الْغِنَاءِ أَ یَصْلُحُ فِی الْفِطْرِ وَ الْأَضْحَی وَ الْفَرَحِ قَالَ لَا بَأْسَ مَا لَمْ یَزْمُرْ بِهِ
👇🏻
الغناء اینجا به معنای خوانندگی است نه نوازندگی پس حضرت می فرماید اشکالی ندارد در شادی ها خوانندگی شود به شرطی که نی نواخته نشود نوازندگی نوعی گناه است
پس اگر کاربرد حلالی داشته مثلا برای اعیاد نباید دستور به محق و نابودی داده می شد بلکه باید گفته میشد کنار بذارند تا زمان حلال استفاده شود.