قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / اگر میراث فرهنگی حفظ نشود، اختلال نظام پدید می‌آید/ میراث فرهنگی، انفال و ملک عمومی است/ حکم به لزوم حفظ میراث فرهنگی، نیازمند نص خاص نیست!
اگر میراث فرهنگی حفظ نشود، اختلال نظام پدید می‌آید/ میراث فرهنگی، انفال و ملک عمومی است/ حکم به لزوم حفظ میراث فرهنگی، نیازمند نص خاص نیست!

نویسنده کتاب «بررسی فقهی حقوقی میراث فرهنگی» در گفتگوی اختصاصی با شبکه اجتهاد:

اگر میراث فرهنگی حفظ نشود، اختلال نظام پدید می‌آید/ میراث فرهنگی، انفال و ملک عمومی است/ حکم به لزوم حفظ میراث فرهنگی، نیازمند نص خاص نیست!

ما اساساً نیازی به حکم شرعی نداریم بلکه ضرورت عقلائی ما را بس است. حال اگر اصرار بکنیم بر اثبات حکم شرعی می‌توان به قاعده ملازمه و یا اختلال نظام تمسک جست. در مثل رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی، دلیل شرعی خاصی وجود ندارد. اینکه مرحوم امام می‌فرمایند «تخلف حرام است» دلیلش چیست؟ همان اختلال نظام و حرج و مرج است. در میراث فرهنگی نیز چنین است و نبود آن اختلال نظام اقتصادی را به دنبال می‌آورد.

اختصاصی شبکه اجتهاد: میراث فرهنگی، یکی از بخش‌های مغفول فقه اسلامی است که مباحث جالب و منحصربه فردی در خود دارد؛ مباحثی از قبیل میزان ارزش این میراث از منظر فقه، حکم لزوم نگهداری و حفظ و حراست از آن، موقف فقه نسبت به میراث فرهنگی ملی یا غیر اسلامی، مالکیت میراث فرهنگی، ضمان خسارات وارده به آن و… از جمله مباحثی است که لازم است در رابطه با فقه میراث فرهنگی مورد توجه قرار گیرد. شاید مهم‌ترین نگاشته فقهی در این رابطه، کتاب «بررسی فقهی حقوقی میراث فرهنگی»، نگاشته حجت‌الاسلام سید محسن فتاحی است. با او از زوایای فقهی میراث فرهنگی گفتگو کردیم و او از زوایای فقهی این عرصه نوپدید از فقه سخن گفت. عضو هیئت‌علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، معتقد است در بررسی مباحث فقهی میراث فرهنگی، باید بیش از هر چیز بر مصالح و مفاسد عقلائی و احکام عقلی تمرکز کرد. مشروح گفتگوی این پژوهشگر حوزه علمیه قم با شبکه اجتهاد به‌قرار زیر است:

اجتهاد: آیا به لحاظ فقهی، دلیلی بر لزوم حفظ میراث فرهنگی وجود دارد یا خیر؟

فتاحی: در فقه به‌صورت مستقیم دلیلی که بتواند حکم میراث فرهنگی را اثبات کند وجود ندارد. البته در قرآن می‌توان به آیات عبرت تمسک کرد که سیر در تاریخ سبب عبرت می‌شود یا به ادله‌ای که سبب تقویت اسلام و جامعه اسلامی می‌شود نیز تمسک جست. با توجه به این ادله، مصالحی که سبب تقویت جامعه از جهت فرهنگی و اقتصادی و … می‌شود باید حفظ و ترویج شوند.

اجتهاد: آیا تفاوتی بین میراث فرهنگی و باستانی وجود ندارد؟

فتاحی: خیر، آثار باستانی مصداق میراث فرهنگی هستند، چه مکتوب باشند و چه در زمره اشیاء قرار گیرند، تفاوتی نمی‌کند.

اجتهاد: آیا ادله لزوم حفظ یا رجحان حفظ میراث فرهنگی بیانگر لزوم یا رجحان اشاعه و ترویج آن‌ها هم هست یا فقط در مقام بیان حفظ هستند؟

فتاحی: تفاوتی نمی‌کند. حفظ و نشر و ترویج همه تحت آن مصلحت عبرت‌پذیری قرار می‌گیرد.

اجتهاد: میراث فرهنگی عموماً موجب عبرت نیست و بلکه گاهی اثر عکس می‌گذارد. به‌عنوان‌مثال توجیهی که در نهی از نقاشی و مجسمه‌سازی وجود دارد این است که چون به یاد نیاکان خود که بت‌پرست بودند می‌افتادند از آن نهی شده است. یا در ایران، طرفداران کوروش، به تخت جمشید و پاسارگاد می‌روند. درنتیجه حفظ میراث فرهنگی اثر ضد عبرت می‌گذارد. شاید علت تخریب آثار باستانی عراق توسط داعش همین نکته بوده است.

فتاحی: ممکن است اشیائی، مصالح و مفاسدی داشته باشند، ولی باید دید کدام بر دیگری می‌چربد؟ در آن زمان، مجسمه‌سازی این مفسده را داشته است و سبب شد مورد نهی قرار بگیرد اما دیگر این مفسده وجود ندارد بلکه هنر شده است و مصلحت دارد. در مثل مزار کوروش، اگر جنبه اقتصادی آن مورد توجه قرار گیرد و گردشگری را در جامعه توسعه دهد و رونق اقتصادی را در پی داشته باشد قطعاً بر مفسده اینکه عده‌ای بروند و دورش بچرخند می‌چربد. بنابراین در تزاحم بین مصالح و مفاسد باید عقلا در نظر بگیرند کدام مقدم است.

اجتهاد: بین میراث اسلامی و میراث ملی آیا تفاوتی وجود دارد؟

فتاحی: به نظرم این‌ها هیچ تفاوتی ندارد. البته به میراث اسلامی به لحاظ اینکه میراث اسلامی است، گرایش بیشتری داریم و به لحاظ فرهنگی و دینی ارزش بالاتری دارد و اقتضاء می‌کند ما توجه بیشتری به آن داشته باشیم.

اجتهاد: آیا می‌توان تفاوت بین میراث فرهنگی ملی و اسلامی را در عنوان هتک و تقویت دین دانست؟

فتاحی: بله قطعاً چنین است.

اجتهاد: قطعاً عبرت گرفتن خوب است ولی با دیدن چند تکه سنگ و خانه‌ای که خراب شده است چه عبرتی وجود دارد؟ مثلاً اهرام ثلاثه مصر چند نفر را مسلمان کرده است؟

فتاحی: عبرت‌پذیری‌اش این است که ما نگاه می‌کنیم اقوام گذشته را که چقدر قدرت داشتند و از بین رفتند.

اجتهاد: خب، اگر قدرت هم نمی‌داشتند به‌هرحال می‌مردند. همه می‌میرند.

فتاحی: تأثیرگذاری دارد، نه اینکه لزوماً ایمان بیاورند. عبرت‌پذیری این است که شما بخواهید عبرت بگیرید. اگر نخواهید عبرت بگیرید هیچ تأثیری ندارد. خداوند می‌فرماید: این چیزهایی که هست باعث عبرت هست برای کسانی که صاحب ‌فکر و اندیشه هستند.

اجتهاد: اگر کسی عبرت‌پذیر باشد نگاه به شتر هم عبرت است «افلا تنظرون الی الابل کیف خلقت» هم عبرت است. به در و دیوار و شجر و حجر و هر چه نگاه کند عبرت است، خصوص میراث فرهنگی دیگر مطرح نیست.

فتاحی: میراث فرهنگی هم یکی از مصادیق عبرت است. یک وقت از خلقت عبرت می‌گیرید، یک وقت هم از میراث فرهنگی عبرت می‌گیرید.

اجتهاد: اگر کبرای عبرت مطرح باشد تخریب ساختمان و قطع درخت و نهر و شتر همه حرام است چون چیزی که مایه عبرت بوده است تخریب شده است.

فتاحی: برخی اشیاء هست که مایه عبرت بودنشان خیلی قوی است. قرآن چرا مرگ را می‌گوید مایه عبرت است؟ آثار باستانی این‌جوری است؛ یعنی وقتی شما با آن مواجه می‌شوید واقعاً عبرت می‌گیرد. مثلاً یک شهری بوده مثل پمپل که آتش‌فشانی نابودش کرد و بعد از چندین سال آن را کشف کردند. این واقعاً مایه عبرت است. انسان عکس‌هایش را که می‌بیند تعجب می‌کند.

اجتهاد: قطعاً در مرگ، عبرت وجود دارد اما آیا در مورد همه میراث فرهنگی نیز این‌چنین است؟

فتاحی: برخی از میراث فرهنگی که جنبه عذاب و مرگ داشته مایه عبرت است؛ اما همه مصلحت حفظ میراث فرهنگی، عبرت گرفتن افراد نیست، بلکه مصالح دیگری مانند مصالح اقتصادی و فرهنگی و … نیز وجود دارد که می‌توان با تمسک به آن‌ها، حکم لزوم حفظ میراث فرهنگی را توجیه کرد.

اجتهاد: آیا نگاه حداقلی و حداکثری به فقه، تأثیری در این مسئله دارد؟

فتاحی: نگاه حداقلی به فقه تنها در چارچوب شریعت، مسائل را بررسی می‌کند و مصلحت‌های عقلائی را نیز در همان چارچوب می‌بیند. نگاه حداکثری و نظام‌ساز نیز چنین است و مصالح و مفاسد در آن جدی است.

اجتهاد: اشکالی که وجود دارد این است که می‌گویند مصالح و مفاسد ظنی ما را مبتلا به قیاس می‌کند. آیا این اشکال را می‌پذیرید؟

فتاحی: خیر، این اشکال وارد نیست. این موارد منطقه‌الفراغ شرع است؛ یعنی بیانی از شارع نرسیده است و ما باید طبق مصالحی مانند حفظ نظام اقتصادی و رونق اقتصاد به آن تمسک کنیم. عبرت گرفتن تنها دلیل مسئله نیست که بگوییم ظنی است، بلکه مصالح دیگری نیز وجود دارد. برخی مصالح قطعی است و منتج به وجوب، ولی برخی استحبابی است، لذا موارد متفاوت است. اگر بخواهیم جمود بر نص داشته باشیم و به سراغ مصالح و مفاسد عقلائی نرویم به فقه نمی‌رسیم و نمی‌توان نتیجه فقهی گرفت. به نظر من، مصالح و مفاسد عقلائی که حکم شرعی را در پی دارد، دلیل فقهی است.

اساساً باید بین احکام تفاوت گذاشت. احکامی وجود دارد که در مورد آن‌ها، تنها باید به سراغ نص رفت و تعدی از آن نمی‌توان کرد، اما احکامی مانند بیع نیز وجود دارد که به عقلا واگذار شده است و می‌توان به سراغ مصالح و مفاسد رفت. بله در مثل عبادات اگر به سراغ عقل برویم قیاس است اما در غیر آن چرا باید قیاس باشد؟

اجتهاد: از مصالح و مفاسد عقلائی چطور به حکم شرعی می‌رسید؟

فتاحی: ما اساساً نیازی به حکم شرعی نداریم بلکه ضرورت عقلائی ما را بس است. حال اگر اصرار بکنیم بر اثبات حکم شرعی می‌توان به قاعده ملازمه و یا اختلال نظام تمسک جست. در مثل رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی، دلیل شرعی خاصی وجود ندارد. اینکه مرحوم امام می‌فرمایند «تخلف حرام است» دلیلش چیست؟ همان اختلال نظام و حرج و مرج است. در میراث فرهنگی نیز چنین است و نبود آن اختلال نظام اقتصادی را به دنبال می‌آورد.

اجتهاد: آیا با رویکرد فقه سنتی که مالکیت معادن و گنج‌ها را از آنِ اشخاص می‌داند و نه حکومت، اساساً می‌توان مالکیت عمومی «میراث فرهنگی» را اثبات کرد؟

فتاحی: در آن زمان چیزی به نام مالکیت مطرح نبوده است، بلکه با گذر زمان و نگاه عصری، این مسئله پدید آمده است و با گنج تفاوت می‌کند. این موارد از قبیل انفال است و حکومت مالک می‌شود و باید درآمدهای آن را بر طبق مصلحت خرج کند.

اجتهاد: اگر عتیقه‌ای از پادشاه خاصی برای دورانی باشد و به کسی هبه شده باشد و الان به کسی ارث رسیده باشد، آیا مالکیت شخصی ندارد؟

فتاحی: خیر، این شیء را باید از او گرفت و به‌جایش پول داد. این میراث ملت است نه شخص، مثل شوارع که در تزاحم با ملک شخصی، ملک خریداری می‌شود و توسعه در شارع داده می شو؛ چون در توسعه خیابان مصلحت عقلائی وجود دارد. هیچ دلیل متقنی نداریم که مالکیت مطلق است. چون دلیل بر مالکیت مطلق نداریم هر وقت که اقتضاء بکند که مصلحت عامه‌ای ایجاد بشود ما می‌توانیم مالکیت آن فرد را نسبت به این شیء خاص سلب بکنیم و دولت مالک بشود.

اجتهاد: آیا تخریب میراث فرهنگی موجب ضمان است؟

فتاحی: قطعاً موجب ضمان است، اگر گفتیم دولت مالک است و از اموال عمومی است همان‌طور که تخریب اموال عمومی موجب ضمان است در اینجا نیز این‌چنین است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics