آیتالله سیداحمد مددی را میتوان یک کتابخانه سیّار و البتّه دقیق دانست. شاگرد مبرّز آیتالله خوئی و سیستانی، علاوه بر شهرت در رجال و تراجم، از استادان قدیمی خارج فقه و اصول حوزه علمیّه قم نیز به شمار میآید. ابداع نظریّاتی هم چون «فقه ولائی» و «انسداد باب علم و علمی»، درس وی را از دروس سنّتی متمایز میکند. خاصّ بودنِ استاد در حوزه علمیّه باعث شد تا بحث حدّ فقهی پوشش مردان را با ایشان در میان بگذاریم؛ بحثی که در لابهلای نزاع در حدّ حجاب بانوان و اجباری بودن آن، تا حدّی به فراموشی سپرده شده و کمتر بدان پرداخته میشود.
حد فقهی پوشش مردان که رعایت آن لازم است، چه مقدار است؟
بهلحاظ عرف اجتماعی زمان صدور آیات، یعنی زمان پیامبر صلیالله علیه و آله، پوشش متعارف زنها و مردها مساوی بوده است و هیچ فرقی نداشتهاند. اجمالاً این پوشش به این شکل بوده است: برای خانمها یک پوشش بهنام «ازار» یعنی لُنگ، یا سروال که همان شروال فارسی است که الآن به آن شلوار میگوییم. شروال از ناف تا نزدیک قوزک پا را میپوشاند. بعد پیراهن بلندی میپوشیدند که دستها تا نیمهی ساق پوشیده بود و از پا هم رد میشد، البته کنیزها پیراهنی میپوشیدند که تا نیمهی ساق یا تا سر زانو بود و لذا این علامت زن آزاد بود که به اندازهی یک وجب، مثلاً فرض کنید بیستوسه تا بیستوپنج سانتیمتر روی زمین میآمد و پا کاملاً پوشیده بود. البته این پوشش بشرهی بدن را میپوشاند بهاستثنای سر و نیمهی ساق دست. به این پوشش بزرگ که عرض کردم در زبان عربی قدیم «درع» میگفتند که در فارسی به معنای زره است. درع شبیه لباسی بود که امروز به آن دشداشه میگوییم. به تعبیر قرآنی، یک خِمار یا روسری هم روی سر میگذاشتند که موها را با آن میپوشاندند، البته دو طرف این روسری را پشت گوش میانداختند که گردن و تا مقداری از جیب یا به اصطلاح بالای سینه دیده میشد. این هم پوشش سومی بود که بهطور متعارف خانمها داشتند. در این مورد آیه آمد که «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ». این روسریها را پشت سر نیندازند، بیاورند جلوی صورت که گردن و جلوی سینه یا جیب و گریبان را بپوشانند.
زنها وقتی از خانه بیرون میرفتند، پوششی روی سر میانداختند که کمی ضخیم بود و حجم کلی و نمای کلی بدن را پوشش میداد و بلندی آن تا حدود زانو بود که به این «جلباب» میگفتند که این هم در قرآن آمده است: «یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ».
پوشش مردان به این صورت بوده است یک اِزار یا شلوار داشتند و در این جهت با خانمها مساوی بودهاند و مثل همان لباس سراسری که خانمها میپوشیدند، اینها هم ردا یا عبا میپوشیدند. البته ازارشان روی زمین گاهی کشیده میشد و آیه آمد «وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ»، یعنی کوتاه کن. یا به اصطلاح کوتاه کن که روی زمین کشیده نشود، آلوده نشود، خاک نشود و گاهی آلودگیهای دیگری که روی زمین است به لباس نخورد. برای پوشش سر هم مشابه خِمار یا روسری خانمها، مردان عمامه میپوشیدند؛ یعنی پوشش زنان و مردان بهطور کلی مثل هم بود. مردی که وارد خانه میشد، باز هم این عمامه را داشت. خانمها هم روسری را داشتند. مردها عمامه را وقتی که با خانمشان تنها بودند، برمیداشتند و زنها هم خمار را وقتی با شوهر تنها بودند. الآن هم در خیلی از عشایر عرب خانمها در خانه که هستند، هنوز آن روسری را میپوشند. در آن دورهی زمانی متعارف این بود که مردی که در حال جنگ است، سربهدار یا آمادهی شهادت بوده است و عمامه را از سرش برمیداشته است، یعنی آمادهی مرگ هستم، این کار علامت شجاعت بوده است.
از پوشش مردان در آیات نیامده است. البته مسئلهی نظر زن به مناطق جسم مرد بهعنوان شهوت یا ریبه، مطلقاً درست نیست و این فرقی نمیکند. کسانی هم گفتهاند حتی بلاریبه هم جایز نیست، عدهای گفتهاند احوط وجوبه، عدهای هم میگویند جایز نیست. اما اگر مرد به زن نگاه کند، حتی به صورت زن، بدون ریبه و بدون شهوت یک رأی وجود دارد که جایز نیست. آنچه که متعارف شد بین مسلمانان بیشتر پوشش مرد نسبت به مرد بوده است، حالا نسبت به زن حساب خاص خودش را دارد. پوشش مرد نسبت به مرد در حد عورتین است، لکن در میان اهل سنت از ناف تا سر زانو، باید پوشیده شود که نظر آقای خویی هم همین است. به هر حال پوشش مرد در مقابل مرد و آن نکتهی اجتماعیاش البته یک شرحی دارد که من حالا نمیخواهم بگویم و بیشتر هم مسئلهی حمامهای عمومی بوده است. البته اینجا تفکیک بین نظر و پوشش وجود دارد، یعنی نگاه مرد هم به جسم جوانی ۱۶ یا ۱۷ ساله ممکن است، آلوده باشد که آنهم جایز نیست و به ملازمه، بعید نیست که بگوییم مرد هم باید تا حدی که میتواند خودش را از دید نگاههای شهوتآلود حفظ کند. البته این احتیاج به تنقیح مناط دارد، یعنی احتیاج به یک بحث دیگر دارد.
در روایت صحیحی از امام علیهالسلام، حضرت وجود نوره بر روی عورت را نیز ساتر عورت میدانند، نظر حضرتعالی در این زمینه چیست؟
بله، گفته شده است که مراد پوشش، بشره است. البته قبولش خالی از اشکال نیست، ولی از بعضی روایات معلوم میشود که در آن زمان لخت به حمام میرفتند. وجود نوره باعث میشود که فقط پوست ظاهری پوشیده شود و قبول این روایت مشکل است. اصولاً همفکر نمیکنم که متعارف بوده است که کسی با نوره به حمام بیاید، مگر اینکه مراد آن مکانی باشد که نوره میکشیدند. چون حمامهایی که ما در زمان گذشته داشتیم، محلی بهعنوان نورهخانه داشت و هرکسی برای نوره زدن به آنجا میرفت و افراد در حال نوره دیده نمیشدند.
بعضی از روایات در همان عرف عام صادر شده است و پیچیدگی خاص خودش را دارد، به همین دلیل قبولش الآن مشکل است. خدا رحمت کند مرحوم بجنوردی از قول مرحوم حاجی فاضل استادش میفرمودند: روایتی در عقاید داریم که معنایش را نمیفهمیم و باید آن را در اتاقی بگذاریم و درش را هم ببندیم تا امام زمان (عج) بیایند و خودشان توضیح دهند.
مشهور این است که اگر زنی زیبارو باشد بهنحویکه نپوشاندن صورت و دستهایش موجب جلب توجه گردد، لازم است که آنها را هم بپوشاند. حالا در رابطه با مردان زیبارو همچنین حکمی وجود دارد؟
مگر با تنقیح مناط بگوییم، در غیر این صورت چنین حکمی نداریم. در بین عرفا و علمای اخلاق این حکم وجود دارد. در روایت هم تعبیری با عنوان فتنهی پسران و تعبیر پسران تجار وجود دارد، زیرا این پسران، افرادی غالباً پولدار بودند و ظاهر مرتبی داشتند، لذا فتنهی اینها را کمتر از دختران نمیدانستند، اما من در روایت ندیدم.
در آیهی مبارکه دارد که روهایشان را بگیرند، جلباب را نزدیک کنند تا «یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ». این «یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ» یعنی شناسایی شوند و با کنیز فرق داشته باشند، ولی ظاهراً میشود به عموم نسبت داد. به نظر اما مشکل میشود آن را به پسر تعمیم داد؛ یعنی دو بار تعمیم میخواهد. خود آیه منظورش در بحث کنیز و زن آزاد است. باید تنقیح مناط قوی داشته باشد. بههر حال داریم کسانی که خیلی زیبا بودند و روی صورتهایشان را میپوشاندند.
برخی معتقدند که سختگیری در حجاب بانوان و آسانگیری در پوشش و چشمپوشی بر مفاسدی که بر عریان بودن بدن مردان، برای زنان و مردان ایجاد میشود، ناشی از مرد بودن فقهای عظام و تسری این نگاه مردانه به احکام فقهی بوده است. نظر حضرتعالی دراینباره چیست و علت این تبعیض را چه میدانید؟
این اشکال معروفی است که فقه از دیدگاه مردان نوشته شده است و حالا حجاب یکی از آنهاست. مخصوصاً در لغت عربی هم خطاب و حکم مذکر است؛ اما مسئلهی خطاب آن از نظر اجتماعی ثابت است. لغاتی که دارای مذکر و مؤنث هستند، مثل زبان فرانسوی و عربی، بنای آن بر این است که متون قانونی به صیغهی مذکر باشد، یعنی یک عرف اجتماعی است که آن متون قانونی از دایرهی زمان و مکان و از دایرهی مذکر و مؤنث خارج است. در متون قانونی بحث زن و مرد مطرح نیست.
با توجه به تسری بسیاری از آرایشهای بانوان به مردان، آیا میتوان اینگونه مردان را نیز ملزم به پوشاندن مادون عورتین دانست؟
تنقیح مناط قوی میخواهد. مشکل است، ممکن است از برخی ادله حرمت یا لااقل احتیاط واجب را در ترک تشبه رجال استفاده نمود، لکن نظر ثابت نمیشود.
حکم بعضی مردان که آرایش میکنند، رژ لب میزنند و ابرو برمیدارند، چیست؟
بعید نیست که اثبات یا احتیاط وجوبی، در حرمت این عمل برای آنها باشد چون: لعن الله المتشبهات للنساء بالرجال. هرچند در بعضی روایات تشبه جنسیتی شده است، اما از بعضیها میشود استفاده کرد که مرد خودش را شبیه زن کند و آنطور نیست که همهاش جنسیتی باشد.
بیان صرف فعل عملی که میخواهد اتفاق بیفتد، یعنی مردی بیاید خودش را مثل زنها آرایش کند. چه حکمی دارد؟
عدهای از علمای ما فتوا دادند به حرمت آن تا جایی که نماز مرد هم حتی در لباس زنانه باطل است. از پیامبر صلیالله علیه و آله روایت داریم که البته از متشبهات و مشهور بین علماست و آن در شباهت به مسائل جنسیتی است، یعنی منظور این است که اگر مرد همان کار جنسیتی زن را انجام دهد. عدهای از فقها هم گفتهاند که حرمت یا حتی کراهت هم ندارد که مرد لباس زن را بپوشد یا تشبه زینتی به زن داشته باشد؛ اما بهنظرم مشکل دارد و حداقل احتیاط وجوبیاش باید باشد و از مجموع روایات حتی شاید حرمت هم درمیآید. بله، بطلان نماز درنمیآید و غیر از مسئلهی جنسیتی که در یک روایت آمده است، همهی روایات اینطور نیست.
آیا حرمت نفس عمل، حرمت نظر را ثابت میکند؟
نه، میخواستم همین را عرض کنم. مرادم این بود که اگر مرد بیاید آرایش زن داشته باشد، شاید بتوان از مجموعه روایات حکم آن را درآورد، اما معذلک حرمت نظر درنمیآید.
آیا اینها همه به تنقیح مناط برمیگردد؟
بله، به تنقیح مناط برمیگردد. این تنقیح مناطش هم خیلی مشکل است. الآن قبولش خیلی مشکل است. نمیتوانیم تنقیح مناط تا این درجه را داشته باشیم. ولی اگر بگوییم زن هم بهصورت مردی که آرایش کرده است، نگاه نکند، یعنی با همان نکتهی ریبه و شهوهای که عرض کردم، آن بحث دیگری است. مرد میخواهد آرایش کند یا نکند، آنهم بحث دیگری است.
همانطور که اشاره فرمودید، در مورد کنیز تخصیصاتی وجود دارد. آیا از این تخصیصات برنمیآید که حکم حجاب، اوّلی نبوده و صرف ایجاد تعارف اجتماعی است؟ یعنی بهعنوان اولی حجاب واجب نیست، بلکه عنوان ثانوی اشتباه با کنیز را دارد.
این تعارف اجتماعی بوده است. پای کنیزها گاهی تا نصف ساق و یا تمام ساق تا زانو بیرون بوده است و موی سرشان را با اینکه مسلمان بودند، نمیپوشاندند. کنیز را که میخواستند بفروشند ساق پایش را نشان میدادند که ببینند چاق است یا چاق نیست. در میان اهل سنت قبول ندارند که پوشش کنیز به این شکل باشد، زیرا مسائل شهویه که فرقی بین کنیز و حره ندارد. در میان شیعه این مطلب در مورد کنیز قبول شده است، یعنی این عرف اجتماعی مقبول است و در آن نفی واقع نشده است.
البته کنیزها هم غالباً سیاهپوست و از آفریقا بودند، کثیف بودند و زندگی بدی داشتند. تقریباً به کنیزها به شکل حیوان نگاه میکردند، بَرده و عبد هم مخصوصاً در دنیای عرب همینطور بوده است. متأسفانه این گاهی به کتب فقهی ما هم کشیده شده است. در شرح لمعه اگر ملاحظه کنید، میگوید: بیع الحیوان فصل فی بیع الحیوان فیه قسمان، اناسی او غیر اناسی. حیوان دو جور است، حیوان انسان، یعنی خرید و فروش کنیز و خرید و فروش گاو و گوسفند و اینها؛ یعنی حیوان را دو جور میداند و این تصور متأسفانه هست.
غالباً در بین این کنیزهایی که در خیابان میآمدند، اگر کنیزی هم زیبا بوده است مالکش آن را بهعنوان مادر بچهّهایش انتخاب میکرده است و این حکمش، حکم حره بوده است. لذا این یک عرف اجتماعی بوده است.
اما در بحث حجاب نباید تفاوتی بین کنیز و حره باشد. برای مثال وقتی حضرت زینب سلامالله علیها به آن مردک خبیث خطاب میکنند: «و من العدل یابن الطلقاء تخدیرک الحرارک و امائک»، یعنی که تو زنان و کنیزان خودت را در خدر و حجاب نگهداشتی و الی آخر خطبهی مبارکهی حضرت. اگر توجه کنید معنی «حرارک و امائک»، یعنی هر دو.
پس هیچ فرقی نمیکند، حره و کنیز یکی است. شهوت یکی است، جنس یکی است، جنسیت یکی است، هیچ فرقی نمیکند. لذا میگوید باید بپوشانی، نباید نگاه کرد و فرق نمیکند. لکن این را به عنوانی که یک واقعیت اجتماعی در جامعه بوده است، قبول نمیکنند و میگویند در آیهی مبارکه آمده است: «أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ»، غیر از این هم نداریم. لذا اگر دقت کنید من عرض کردم باید تعمیم بدهیم. احتمال دارد که این آیهی مبارکه ناظر به کنیز مطلق باشد، ولی دیگر زنها اگر آن پوشش را کامل نکنند و بدنشان دیده شود، موجب تعرض دیگران و اجنبیها میشوند. خلاصه ملاک وجوب حجاب را هم زن آزاد دارد و هم زن کنیز و نمیتوان حکم حجاب را مخصوص به زنان آزاد دانست.