قالب وردپرس افزونه وردپرس
Home / آخرین اخبار / تفاوت اجتهاد دینی با روش‌های کیفی غربی/ چرا طلاب خیلی دیر به اجتهاد می‌رسند؟
«فقه جنسیت» و مباحث خانواده

حجت‌الاسلام حسین بستان بیان کرد:

تفاوت اجتهاد دینی با روش‌های کیفی غربی/ چرا طلاب خیلی دیر به اجتهاد می‌رسند؟

حجت‌الاسلام حسین بستان، گفت: یکی از دلایلی که طلاب در حوزه دیر مجتهد می‌شوند این است که فقه به صورت منضبط ارائه نمی‌شود ولی غربی‌ها در مباحث اجتهادی خودشان خیلی منضبط‌تر هستند، ما طلبه را از ابتدا وارد معالم و لمعه و مکاسب می‌کنیم و اینقدر خودش باید پرکار و پرمباحثه باشد تا اندک‌اندک به کسب مهارت‌های لازم دست یابد به همین دلیل روندی طولانی را باید طی کند گرچه کسی که این مسیر را طی می‌کند واقعا ملا هم می‌شود.

به گزارش شبکه اجتهاد، حجت‌الاسلام والمسلمین حسین بستان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، در نشست علمی «کاربرد روش کیفی در فهم متون دینی»، که از سوی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه برگزار شد، گفت: عنوان این بحث فراتر از بحث علم دینی است و ما قصد نداریم وارد بحث علم دینی به معنای خاص شویم.

وی با بیان اینکه فهم متون دینی روش‌های مختلفی دارد، افزود: ما در این بحث روش‌های زیادی داریم ولی عمدتا به دو دسته روش‌های کیفی و روش‌های کمی قابل تقسیم است، مثلا روش تحقیق محتوا، روش تحقیق مضمون یا روش تحقیق داده‌بنیاد و تحلیل گفتمان هر کدام یکی از روش‌های کیفی است. روش‌های کیفی در برابر روش‌های کمی قرار دارد که بیشتر با آمار و ارقام و داده‌هایی از این دست سر و کار دارد.

بستان افزود: علوم اجتماعی جدید سابقه‌ای بیش از صد سال دارد و با دو نگاه اصلی در ابتدا مطرح شده و بعدها توسعه یافته است، در ابتدا این تفکر غلبه پیدا کرد که ما همانطور که در علوم تجربی و طبیعی مانند نجوم و پزشکی و …شاهد پیشرفت‌های بسیار زیاد هستیم باید از مبانی و روش‌های آنها کمک بگیریم و در علوم انسانی هم این راه را برویم تا پیشرفت کند لذا روش‌های طبیعت‌گرایانه مبنا قرار گرفت و پوزیتیویست از اینجا بیرون آمد.

استاد حوزه و دانشگاه اظهار کرد: البته بعدا به این پی بردند که موضوعات طبیعی چون فاقد شعور هستند می‌توانیم با این روش‌ها مطالعه کنیم ولی انسان تمایزات و تفاوت‌هایی دارد لذا راه شناخت انسان دقیقا نمی‌تواند همانند روش علوم تجربی باشد. یعنی باید راه‌هایی برای تحلیل دلایل و انگیزه رفتار انسان‌ها بیابیم. در هر صورت کسانی که مبنای پوزیتیویستی داشتند بیشتر با مبنای کمی وارد شده و مخالفان آنها با روش‌های کیفی.

بستان تصریح کرد: روش‌های کیفی حداقل در مباحث علوم انسانی شباهت‌های زیادی با روش‌های اجتهادی ما دارد لذا این سؤال مطرح است که آیا ما می‌توانیم بین این دو هم‌افزایی ایجاد کنیم؛ ما پاره‌ای تفاوت‌ها و پاره‌ای مشابهات میان این دو سنت روشی ملاحظه می‌کنیم و با توجه به این نکته، مدعای اصلی این است که می‌توان از روش‌های کیفی در فهم متون دینی استفاده کنیم ولی باید نگران جنبه‌های تفاوت هم باشیم و به نحوی مدیریت کنیم که به فهم ما از متون دینی آسیب نزنند.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در بخشی از سخنان خود اظهار کرد: ما در روش اجتهاد فقهی، تفسیری و کلامی و …وقتی وارد بحثی می‌شویم، ابتدا ادله را فحص و جست‌وجو می‌کنیم و فقیه کتب اربعه و روایات مرتبط با بحث را ملاحظه می‌کند همچنین کار دیگری که انجام می‌شود، بررسی اقوال مختلف فقهی، کلامی و … است بنابراین اقوال شیخ مفید و مرتضی و طوسی و … مورد بررسی قرار می‌گیرد، سپس نظریه خود را ارائه می‌کنند و در نهایت هم تحلیل و جمع‌بندی به عنوان آخرین مرحله اجتهاد است.

بستان اضافه کرد: در روش کیفی هم این مراحل وجود دارد؛ ما فحص از ادله می‌کنیم و آنها نام آن را گردآوری داده‌ها می‌گذارند و ماهیت آن عوض نمی‌شود، البته ما تفسیری از یک متن مقدس ارائه می‌دهیم ولی آنها با این پیش فرض وارد تحقیق نمی‌شوند لذا داده‌های خود را از افراد جامعه، یک محله و منطقه و … جمع می‌کند. به همین دلیل یکی از ابزار آنها مصاحبه هست که در اجتهاد حوزوی موضوعیت ندارد. البته گاهی تحلیل اَسنادی در متون شعرا و نامه‌های پولس قدیس و … انجام می‌دهند که به کار ما خیلی شبیه است.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با تاکید بر اینکه ما باید این دو روش را درست بشناسیم تا از نقاط قوت روش کیفی در اجتهاد سود ببریم و آسیب‌ها را هم کنار بزنیم، اظهار کرد: البته گاهی تفاوت بین روش اجتهاد و روش‌های کیفی اختلاف مبنایی وجود دارد، و عمدتا دیدگاه‌های تفسیرگرایی سر از نسبیت‌گرایی در می‌آورند. در این اختلافات مبنایی نباید وارد زمین بازی که آنها تعریف کرده‌اند بشویم.

وی افزود: گاهی متاسفانه در برخی پایان‌نامه‌ها و رساله‌ها شاهدیم که دانشجویی مثلا بحثی دینی را براساس روش تحلیل فوکو تحقیق کرده است ولی گرفتار اختلافات مبنایی می‌شوند که ما تذکر می‌دهیم.

تفاوت اجتهاد دینی با روش‌های کیفی غربی

بستان با اشاره به مسئله حجیت گفت: ما چون با متون مقدس سر و کار داریم قائل به حجبت گوینده آن هستیم ولی در مباحث غربی، دنبال حجیت نیستند و همه فهم‌ها را کنار هم و هم‌عرض‌اند، ما  وقتی وارد بحث حجیت شویم گاهی در یک مسئله صد روایت و گاهی یک روایت داریم و ملاک، حجیت است نه تعداد ولی روش‌های کیفی می‌گوید اگر شما می‌خواهید با ابزار مصاحبه داده جمع کنید با چهار نفر اعتبار لازم به دست نمی‌آید و باید تا جایی مصاحبه شود که فرد جدید حرف جدیدی برای گفتن ندارد.

وی با بیان اینکه روش‌های کیفی قابلیت‌های مختلفی دارد، گفت: مثلا روش داده‌بنیاد، روشی کیفی است که طراحان آن، در نظر داشته‌اند تا روشی برای تولید نظریه در اختیار محققان قرار دهند. ما داده‌ها را از قضاوت خود افراد در مورد خودشان جمع‌آوری می‌کنیم و محقق با تحلیل داده‌ها و حذف و اضافه آنها و کنار هم نهادن منطقی آنها به نظریه می‌رسند، ما اگر از تکنیک‌های این روش استفاده کنیم خیلی از آنها در مباحث اجتهادی می‌تواند به کمک ما بیاید و اجتهادات ضابطه‌مندتر شود.

وی اضافه کرد: بنده در سال ۹۲ کتاب نظریه‌سازی دینی در علوم اجتماعی با موضوع جامعه‌شناسی خانواده و نظریه عرفی‌شدن با رویکرد اجتهادی از بنده چاپ شد، بنده با الهام از همین تکنیک‌ها، مدل شش مرحله‌ای را مطرح کردم و در آن از بیان مسئله و سؤال شروع کردم، در مرحله بعد گفته شده باید مرور ادبیات صورت بگیرد که این کار در اجتهاد با عنوان بررسی اقوال صورت می‌گیرد، تا ببینیم نظریات مطرح شده در موضوع مورد تحقیق ما چیست.

بستان بیان کرد: ما وقتی با رسوبات ذهنی سراغ قرآن و روایات برویم خواه ناخواه بر کار ما اثر می‌گذارد؛ بزرگانی چون علامه طباطبایی و شهید مطهری که نماد روشنفکری دینی به یک تعبیری بودند همین مدل تحقیقی را رفته‌اند یعنی ارتباط فکری خود را با دنیای خارج از متون اسلامی قطع نکردند و نگفتند ما با آنها کاری نداریم، چون ما با انسان‌هایی روبرو هستیم که در دوره مدرنیته چه خوشمان بیاید و چه نیاید زندگی می‌کنیم و قرار است برای اینها راه حل بدهیم.

لزوم آشنایی با عصر مدرنیته

وی تاکید کرد: اینکه بگوییم مدرنیته چه هست و چه نیست و ما فقط می‌خواهیم نظری از قرآن و روایات را بیان کنیم کفایت نمی‌کند لذا باید نظریات تولیدشده در جهان غرب را بشناسیم و با نگاه قرآن و حدیث پاسخ دهیم؛ البته برخی می‌گویند اگر ما با اندیشه آنان آشنا شویم ممکن است دچار فهم التقاطی شویم و افرادی کمی هم نبودند که گرفتار این خطر شدند ولی ما به جای پاک کردن صورت مسئله باید روش‌هایی را طی کنیم که این خطرات را از بین ببرد و کرسی‌های نقد و نظر راه حل مناسبی برای برطرف شدن این نوع خطرات است.

استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: بعد از رسیدن به اشباع در مراجعه به متون دینی، گزاره‌ها در کنار هم تحلیل می‌شوند، وقتی ما علل طلاق را بررسی کنیم گزاره‌های ما باید توصیفی و اخباری باشند نه ادبیات باید و نبایدی. مراحل دیگر در تولید نظریه، ورود به نظریه‌پردازی است، یعنی مجموع آیات و روایات استخراج شده را مورد بازخوانی قرار دهیم و برای آن مبانی تعریف کنیم.

وی افزود: ما وقتی در متون دینی تحقیق می‌کنیم صرفا گزاره‌های کلی در اختیار ما قرار می‌گیرد در صورتی که در علوم اجتماعی با گزاره‌های خارجیه (افراد خاص در یک مدرسه و حوزه و شهر و…) سر و کار داریم؛ مثلا گفته می‌شود که بحث طلاق در یک استان خاص مورد تحقیق و تطبیق قرار بگیرد، لذا در اینجا برخی گزاره‌های کلی متون دینی را کنار خواهیم گذاشت چون موضوعیتی برای ما ندارد و قرار نیست هر آیه و روایتی در همه زمان‌ها و مکان‌ها موضوعیت داشته باشد مانند پدیده برده‌داری که الان موضوعیت ندارد. در اینجا از نظریه انتزاعی به انضمامی حرکت کرده‌‌ایم.

بستان گفت: بحث عامل مسلط هم از موضوعاتی است که باید مورد توجه قرار بگیرد، ما وقتی با روش استقرایی کار می‌کنیم برای رسیدن به نظریه کافی نیست، لذا باید از بین عوامل مختلف در  تبیین یک پدیده، عوامل محوری را معین کنیم و سایر عوامل را در ذیل آنها بررسی کنیم.

روش کمی برای فهم متون دینی خیلی کاربرد ندارد

وی اضافه کرد: یکی از دلایلی که طلاب در حوزه دیر مجتهد می‌شوند این است که فقه به صورت منضبط ارائه نمی‌شود ولی غربی‌ها در مباحث اجتهادی خودشان خیلی منضبط‌تر هستند، ما طلبه را از ابتدا وارد معالم و لمعه و مکاسب می‌کنیم و اینقدر خودش باید پرکار و پرمباحثه باشد تا اندک‌اندک به کسب مهارت‌های لازم دست یابد به همین دلیل روندی طولانی را باید طی کند گرچه کسی که این مسیر را طی می‌کند واقعا ملا هم می‌شود.

بستان اظهار کرد: روش کمی برای فهم متون دینی خیلی کاربرد ندارد ولی اگر نگاه جامعی به اسلام‌شناسی داشته باشیم باید اجزای دیگر بحث را در نظر بگیریم یعنی اگر از روش کیفی و موجود اجتهادی فتوا و نظریه‌ای دادیم باید ارزیابی عینی هم صورت بگیرد.

بستان تصریح کرد: همچنین نکته دیگر در موضوع‌شناسی است، درست است که گفته می‌شود مجتهد فقط حکم می‌دهد ولی صرف صدور احکام کلی بدون موضوع‌شناسی، تقلیل جایگاه حوزه و مرجعیت است، حوزه و مراجع باید موضوعات را به خوبی بشناسند وگرنه فقه گرفتار ناکارآمدی خواهند شد؛ انسان امروز و اقتصاد و رسانه‌های امروز با ۴۰ سال قبل زمین تا آسمان تفاوت دارد و ما اگر به روز نشویم فتاوایی می‌دهیم که برای انسان ۶۰ سال پیش مفید است نه انسان امروز.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics