شبکه اجتهاد: بیستم مهرماه آخرین مصوبات و موضوعات دروس خارج فقه معاصر برای سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۴۰۱ از سوی آیتالله علیرضا اعرافی مدیر حوزههای علمیه ابلاغ گردید.
فارغ از بسته حمایتی دروس خارج فقه معاصر که در این ابلاغیه تبیین شده است، بسته نهایی موضوعات ابلاغ شده برای دروس خارج فقه معاصر جای تأمل دارد. این تأمل میتواند منجر به کشف نقاط قوت و البته کاستیهایی در این فهرست شود اما این یادداشت فقط در صدد است تعجب خود را از عدم ذکر «فقه فرهنگ» در میان عناوین دروس خارج فقه معاصر نشان دهد. فقه بورس، پولشویی، ورزش، العربون، اوراق الیانصیب، قراردادهای کاهش ریسک و … از جمله موضوعات مطروحه برای خارج فقه معاصر هستند اما ظاهرا حوزه فرهنگ قرار است همچنان مظلوم واقع شود.
فرهنگ عرصه تبلور کنشهای انسانی است. به عبارت دیگر فرهنگ فارغ از تعاریف متعدد و پیچیدگیهای نظریاش محل بروز کنش فرهنگی انسان امروز میباشد. این کنش تعبیر دیگری برای اعمال و تکالیف است. و همه میدانیم فقه نیز برای کشف و تبیین اعمال و تکالیف انسان مسلمان تلاش میکند. به بیان دیگر اگر موضوع فقه، فعل مکلف است و فرهنگ نیز نمود عینی کنش و فعل انسان باشد پس فقه فرهنگ میتواند یکی از مهمترین فقههای مضاف باشد.
از طرف دیگر انسانی که قرار است مسیر تعالی را طی کند باید تکلیف او و کنش مطلوبش تعریف و تبیین شود و این فقه است که بار اصلی این کار را به دوش میکشد. فرهنگ نیز که بخش عمده آن آینهی ایدهها، خلاقیتها، هنرها، تأملات و تفکرات انسان است باید از دانشی که تکلیف فرهنگی را کشف کند، تبعیت نماید تا انسان مختار فرهنگی در میان خطاهای کنشی خویش مسیر را گم نکند. این دانش می تواند همان فقه فرهنگ باشد.
پرسشهای فرهنگ از فقه بسیار است؛ اساسا حکم کنترل فرهنگ البته پس از بررسی امکان آن، از منظر فقه معاصر چیست؟ تلاش در جهت ترویج فرهنگ مطلوب چه حکمی دارد و نظر فقه معاصر در دعوای عاملیت با ساختار در فرهنگ چگونه تبیین میشود؟ آزادیهای فرهنگی مانند آزادی خلاقیت و ایده در فقه معاصر چرا و چگونه باید ارزیابی شود؟ از آنجهت که بخش عمدهای از فرهنگ به صورت میراث از گذشته آمده و به آینده منتقل میشود، بحث از عدالت فرهنگی بین نسلی در کجای فقه امروز قرار میگیرد؟ اگر فقه معاصر به نظامات اجتماعی میاندیشد، نظام فرهنگی و چالشهای آن اعم از تداخل سیاستگذاری نهادها را از چه مسیری حل میکند؟ و اساسا بایدها و نبایدهای فرهنگی که همان تکالیف فرهنگی است چه چیزهایی میباشند؟ مرز توقف نسبیت فرهنگی از نظر فقه کجا ترسیم میشود؟ و به طور کل ایده فقه معاصر برای نمادهای سمبلیک فرهنگی اعم از کلامی مانند زبان، ادبیات، شعر، داستان، موسیقی و … و غیر کلامی مانند معماری، میراث فرهنگی و … چیست؟ بار تمام این پرسشها از حیث تعیین تکلیف انسانی و نظام فرهنگی بر عهده فقه فرهنگ است.
نویسنده: دکتر احمد اولیایی، دکترای فرهنگ و ارتباطات و استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع)