استاد درس خارج حوزه علمیه گفت: در مجالس امروزی خطابه و وعظ حرف اول را نمیزند، بلکه منبری را میآورند تا مجلس را آماده کند و سپس مداحی و سینهزنی آغاز میشود. البته در این میان برخی منبرها حاوی خرافات، مطالب ساختگی و عوامفریبانه است.
به گزارش شبکه اجتهاد، در دو دهه اخیر شیوه و روند برگزاری مجالس حسینی دچار تغییراتی شده و در یک نگاه کلی، جایگاه منبر رونق و قدرت قبلی را ندارد و نوحهخوانی و شور پررنگتر شده است. در این راستا و برای شناخت شیوه علمای گذشته در منبر و مسیری که باید این روزها طی شود «ایکنا» با استاد محمد عندلیب همدانی، مدرس دروس خارج حوزه قم، گفتوگو کرده است که در میخوانیم؛
در ماه محرم هستیم و جلسات روضه و هیئت برپا شده است. به نظر برخی کمیت مجالس حسینی رشد داشته است، ولی کیفیت و محتوای منبرها خیر. نظر شما در این باره چیست؟
عندلیب: آنطور که پیداست و بزرگان اهل نظر گفتهاند، منابر ما منابر درخشانی بوده و خطابه در مجالس، حرف اول را میزده است. مجالس حضرت سیدالشهدا(ع) خطابهمحور بوده است؛ البته همان موقع کسانی بودند که منابر و خطابههای ضعیفی داشتند. لذا حاجی نوری کتاب لؤلؤ و المرجان را مینویسند یا مرحوم حاج شیخ عباس قمی در منتهیالآمال و موارد دیگر به منبرهای ضعیف اعتراض میکند، ولی غالب منبریها پخته بوده است و سخنرانان با منبرهای سنگین خود مردم را هدایت میکردند.
مرحوم سلطان الواعظین، صاحب کتاب شبهای پیشاور، منبری بود و منبعی در اختیار او نبود، ولی در مناظره و مباحثه با علمای اهل سنت بسیار قوی وارد شد؛ مرحوم حاج آقا رضا کوثر منبری به دعوت مرحوم میرزای شیرازی در سامرا منبر میرود؛ در این زمان شیخیه پا گرفته بود. مرحوم میرزا از او در مورد شیخیه سؤال میکند و او جواب میدهد تا فردا مطالبم را در این باره مینویسم و میآورم؛ در حالی که منبعی در اختیار نداشت و مانند امروز نبود که نرمافزار و تلفن همراه و اینترنت در اختیار داشته باشد. کتابی را به نام «حیه النمله الی رئیس الامه» مینویسد و ۷۰ فرق بین شیعه و شیخیه را بیان میکند که نشان از تسلط علمی او به علم کلام و مباحث دینی دارد.
در این اواخر هم بزرگانی داشتیم؛ نمیتوانیم مرحوم فلسفی را از تاریخ منبر و وعظ شیعه کنار بگذاریم و او را نادیده بگیریم؛ او منبرهای پخته و حسابشده داشت. از ایشان شنیدم که فرمودند؛ گاهی برای برخی منابر ۷ ساعت وقت میگذارم؛ میتوانست بدون مطالعه و یا با کمترین مطالعه چند ساعت منبر برود و مخاطب هم راضی باشد، ولی باز بدون مطالعه منبر نمیرفت. ایشان میفرمود که مهمتر از مطالعه، تأمل و تدبر درباره سخنانی است که گفته خواهد شد. چه مطلبی را چه زمانی بگویم و چه چیزی را بگویم و با چه تعابیری آن را بیان کنم.
مرحوم آقای حسینعلی راشد تربتی، در رادیوی آن زمان در شبهای جمعه سخنرانی داشت؛ وقتی ایشان برنامه داشت مردم رادیو را روشن میکردند؛ خودشان میفرمودند یک هفته مطالعه میکنم تا یک شب در رادیو سخنرانی کنم؛ اینها نمونههایی از منبریهای برجسته ما بودند. البته کسانی را در تمامی ادوار داشتهایم که ضعیف بودند و به همین دلیل کتب و جزواتی نوشته شد تا سطح علمی آنان را ارتقا بدهد، ولی این منبریها در اقلیت بودند و بزرگان و علما مطالب آنان را نقد و گاهی به آنان اعتراض میکردند.
نقل شده است که مرحوم آیتالله بروجردی یک نمونه از کسانی است که اجازه نمیدادند هر کسی بر منبر هر مطلبی را بیان کند و هر روضهای بخواند. مراقب بودند و گاهی در همان پایین منبر تذکر میدادند نه اینکه بگذرد و بعد از منبر و بعد از اینکه اثر خود را بر مخاطب گذاشت معترض شوند، ولی امروز در مجالس اولا خطابه و وعظ حرف اول را نمیزند بلکه منبری را میآورند که مجلس را آماده کند و تحویل مراحل بعدی یعنی مداحی و سینهزنی بدهد. ثانیا همان منبرها غالباً نه همه آنها بیمحتوا و شامل خرافات و خواب و مطالب ساختگی و عوامفریبانه است؛ نقل کرامات بیاساس و طبق خواسته مستمع سخن گفتن و غلو زیاد مشاهده میشود.
البته کسانی هم در منابر با مطالعه سخن میگویند و منابر آنان برای اهل علم قابل استفاده است، ولی غالبا وضع کنونی خطابه و منبرها خوب نیست و هر کسی میتواند منبر برود و جمعیتی را دور خودش جمع کند و نوار و کلیپهایی از او پخش شود و برخی مطالب هم مورد استهزاء قرار بگیرد و شعائر و مکتب امام حسین(ع) زیر سؤال برود. باید طلاب و فضلا از فن بیان و خطابه بهرهمند شوند و مطالعهکرده بالای منبر بروند و باری به هر جهت نباشد تا منبر آنان اثر معکوس بگذارد.
به هر حال اقتضائات روز را باید در نظر گرفت. از نظر شما مهمترین مباحثی که منبریها باید در این مجالس مطرح کنند چیست؟
عندلیب: بله؛ زمان برای منبر متفاوت است؛ مثلا اگر منبر برای ماه مبارک رمضان باشد حال و هوای دیگری لازم دارد و اگر برای محرم باشد باز تفاوت دارد؛ در ماه رمضان انسان بعد از نماز ظهر و عصر تفسیر و اعتقادات و احکام را بیان میکند، ولی در مجالس محرم، آنچه بیشترین نیاز جامعه فعلی ماست بحث اخلاق است؛ یعنی هرقدر از اخلاق سخن بگوییم کافی نیست، زیرا جامعه دچار تنزل اخلاقی حتی در بین هیئتیها و مجلسیها و متدینین شده است و افراد اولیات اخلاقی را رعایت نمیکنند؛ بنابراین بیان مطالب اخلاقی مخصوصا در دهه اول محرم ضروری است.
همچنین، آشنا کردن مردم با سخنان حضرت سیدالشهدا(ع) مهم است؛ حضرت سخنان و خطب و کلمات قصاری دارد که هر کدام از آنها میتواند دریایی از سخن برای یک سخنران باشد؛ نورانیت کلام حضرت سیدالشهدا(ع) باید محور سخن برای مردمی باشد که به عشق او در مجالس جمع میشوند؛ این کار سخت نیست، زیرا در کتب مختلف از جمله موسوعه درباره حضرت سیدالشهدا(ع) مطالبی نوشته شده است.
علاوه بر این، منبری و واعظ باید زمان خود را بشناسند و آیا الان زمان بیان هر مطلب و سخنی در منبر هست؟ گاهی ممکن است سخنی بگوید که مضر باشد؛ سواد و علم مردم بالاتر رفته و انتظار آنها از یک خطیب بیشتر و مجالس متفاوت است؛ برخی مجالس مستمع سنتی و قدیمی دارد، ولی برخی مجالس مستمع جوان و تحصیلکرده دارد. لذا یک منبری باید در انتخاب مطالب خود دقیق باشد و اگر بخواهد در شهر و هیئتی ناآشنا حضور یابد، از وضعیت مردم آنجا سؤال کند. البته تأکید میکنم که در محرم بیان مسائل اخلاقی و محوریت سخنان حضرت امام حسین(ع) از هر چیزی لازمتر و واجبتر است.
اشاره کردید که منابر به حاشیه رفته است و مداحی در مجالس عزا، محوریت دارد؛ برخی معتقدند که مردم حوصله زیادی برای شنیدن سخنرانی ندارند و بیشتر به دنبال شور و هیجان عزاداری هستند. چقدر این سخن قابل قبول است و نحوه مواجهه ما باید چگونه باشد؟
عندلیب: برخی از این مطالب فیالجمله درست است و مانند قدیم نیست؛ در گذشته گاهی ۸ تا ۹ منبری در روزهای محرم از صبح تا ظهر منبر میرفتند و الان در برخی خانهها در قم این شیوه وجود دارد، ولی ممکن است این نوع مجالس مورد اقبال مردم قرار نگیرد. افراد به تناوب وارد این مجالس میشوند و دقایقی مینشینند و میروند، ولی منبری باید با هنر خطابه مردم را جذب کند تا کسانی که دنبال شور و هیجان عزاداری هستد بهره ببرند و جوان تحصیلکرده مطالب جدیدی را به دست بیاورد و منبر باید برای اقشار مختلف جذاب باشد.
طلاب ما چون با درس و بحث آشنا هستند تصور میکنند منبر هم کلاس درس است و دنبال بررسی تمامی جوانب یک موضوع هستند، ولی این روش همه جا جواب نمیدهد. منبر هم محتاج مسائل علمی است و هم نیاز به شور و حماسه و داستانهای واقعی و سازنده تاریخی دارد تا آرامآرام برگردیم به آنچه مطلوب است. تغییر ناگهانی رخ نخواهد داد. باید به تدریج با فرهنگسازی مجالس نمونه را به مردم نشان دهیم تا هیئتیها از همدیگر الگو بگیرند. اگر در هر شهری دو جلسه نمونه را تشکیل دهیم که مطالب اخلاقی و علمی و شور و حماسه در آن جمع باشد، به تدریج اثر خود را خواهد گذاشت.
این استدلال این روزها بیان میشود که باید از هر شیوهای برای رونق جلسات حسینی استفاده کرد. نظر شما چیست و شرع مقدس در این باره چه توصیههایی دارد؟
عندلیب: عزاداری جزء اهداف ماست اما نه تنها هدف و هدف نهایی؛ مجلس تشکیل میدهیم تا اقامه عزا کنیم، ولی بعد از عزاداری قصد داریم چه کنیم؟ برخی این را ذخیره جهان آخرت و قیامت میدانند که تردیدی در آن نیست، ولی آیا این عزاداری در همین دنیا در زندگی خانوادگی و در گفتار و منش و روش ما نباید تاثیر داشته باشد؟ من که در مجلس عزا شرکت میکنم نباید از دیگری که حضور کمرنگی دارد متفاوت باشم؟ پس عزاداری هدف میانی است که باید در زندگی ما اثر بگذارد تا چه رسد به جهان آخرت. لذا اگر عزاداری در اخلاق ما اثر نگذاشته و هنوز در خانه با زن و فرزند بداخلاق هستیم، باید ببینیم کجای کار معیوب است. باید مجالس را معرفتمحور و اخلاقمحور کنیم.
عزاداری هدف است، ولی نباید با هر وسیلهای به این هدف برسیم؛ یعنی با دروغ و مطالب سخیف و سست؛ اینکه دلیل بیاوریم چون مستمع ما گریه میکند پس بیان این مطالب خوب است، درست نیست؛ مگر دنبال گریاندن دیگران هستیم؟ برخی مواقع مداحان و خطبا هر مطلبی را بیان میکنند و فقط هدفشان گریاندن مردم است و مطلبی میگویند که کمتر شنیده شده است و با گفتن آن مجلسشان رونق میگیرد. متاسفانه مطلب ضعیفی را از برخی متون پیدا میکنند و مطالبی را هم به آن اضافه میکنند که پایهای ندارد و مدتی مردم گریه خواهند کرد، ولی وقتی بدانند سست و بیپایه است باعث سستی اعتقادات آنان میشود. باید مصیبت واقعی شهدای کربلا را بیان کنیم نه مصیبت ساختگی اذهان خود را و میتوانیم از اشعار عربی و ترکی و فارسی استفاده کنیم.
برای عزاداری، گریستن و گریاندن در عزای سیدالشهدا(ع) ثواب و پاداش بیشماری بیان کردهاند. فارغ از این ثواب اخروی آیا میتوان فلسفه خاصی برای این سوگواری برشمرد؟
عندلیب: بله؛ هم فلسفه عرفانی میتوان برای آن ترسیم کرد و هم فلسفه سیاسی؛ از جهت سیاسی این گریهها نشان پیوند معنوی ما با امام معصوم و نشانه بغض و کینه ما نسبت به دشمنان آنان است؛ همان خطی که زیارت شریفه عاشورا ترسیم کرده است؛ این گریه نماد چیزی است که ما در زیارت عاشورا آن را میخوانیم؛ نماد آن حب و بغض یعنی حب فیالله و بغض فیالله و این فلسلفه سیاسی، مکتب را تاکنون زنده نگه داشته است.
مردمی که برای مجلس عزا جمع میشوند همه چیز باید بشنوند یعنی احکام، اخلاق و اعتقادات و … طبیعتا این احیای امور اهل بیت(ع) است؛ امام رضا(ع) فرمودند که رحم الله من احیا امرنا؛ این گریهها در همان مسیر احیای مجالس اهل بیت و امور ایشان است. زنده نگه داشتن امر امامت فلسفه سیاسی عزاداری است و فلسفه معنوی آن هم این است که این گریهها پاککننده است مانند گریه از خوف خدا؛ چطور در مرحله پاکسازی معنوی و روحی در روایات سفارش فراوانی به حالت خضوع وخشوع و بکاء از گذشته مورد تاکید قرار گرفته است مثلا در دعای کمیل میخوانیم و سلاحه البکاء؛ عزاداری و گریه هم سلاح مؤمن در جهاد اکبر است.
بنابراین عاشورا هم فلسفه سیاسی و هم فلسفه سازنده اخلاقی و معنوی دارد منتهی به شرطی که ما درست از این سرمایه بینظیر استفاده کنیم و به ثمن بخس از دستش ندهیم که یکی از این موضوعات تمسک به برخی مسائل وهنآمیز و سست است؛ باید به مردم آموزش دهیم که بسیاری از مطالب ما در گریاندن، زبان حال است نه تاریخ، یعنی بگرییم و بگریانیم اما نه به هر قیمتی و به هر وسیلهای.
دو نوع نگاه به خصوص در دو دهه اخیر پررنگ شده است برخی جریانات سیاسی با سوار شدن بر موج این نوع مناسک درصدد پیشبرد اهداف خودشان بودهاند که بازتاب منفی هم داشته است؛ آیا میتوان اهداف عاشورا را در سیاست و سیاستورزی امروز امتداد داد بدون اینکه متهم به حزبگرایی و سیاستبازی شویم؟
عندلیب: این مطلب نیازمند بررسی تمامعیار و جامعی است و در چند جمله نمیتوان پاسخ دارد ولی عرض بنده این است که هم میتوان امتداد داد و هم خیر و البته مجال بیشتری برای توضیح میخواهد؛ آنچه الان مورد تاکید بنده است این است که اگر اخلاق ما به واسطه حضور در مجالس عزادرای درست شود ما در حیطه سیاسی هم اخلاقمدار خواهیم شد؛ نه تنها در خانواده و رابطه با دیگران بلکه در عرصه سیاسی؛ الان تاکید بنده بر اخلاقمداری است.
پرسش بنده از این جهت است که گاهی مداحان و واعظانی را میبینیم که در مجالس غلوآمیز رفتار میکنند ولی از آن طرف حتی حاضر نیستند عکسی از امام خمینی در مجلس عزاداری نصب شود.
عندلیب: این موضوع موردی است؛ خطیب باید در عین حال که یک منبری هنرمند است فرد جامعی در ارتباط با مردم باشد و فن ارتباط با مردم را بداند؛ با هیئات نمیتوان دستوری برخورد کرد و باید آرام تعامل کنیم. اگر در برخی هیئات غلو وجود دارد و نوعی عزاداری میکنند که مورد پسند ما نیست نباید دستوری برخورد کنیم؛ اشتباه ما این است که همه جا دوست داریم دستوری برخورد کنیم که باعث بیتوجهی و حتی لجبازی میشود و منجر به این شود که منبری دعوت نکنند و یا فردی به عنوان منبری دعوت کنند که تاییدکننده خودشان باشد. باید با روش خاص آنان را به آنچه درست است ترغیب کنیم و آرامآرام هم این اتفاق میافتد و یک شبه همه چیز حل نمیشود.
از دو دهه قبل تاکید زیادی شده است که مداحان از روی مقتل روضه بخوانند ولی این شیوه خیلی جا نیفتاد؛ دلیل آن را چه میدانید؟ آیا متقل مناسب در دسترس مداحان و منبریها نیست یا دلیل دیگری دارد؟
عندلیب: مهم در عزاداری، مستند خواندن است ولو اینکه از رو باشد یا از حفظ؛ مستندخواندن یعنی اگر بعد از منبر پرسیدند که فلان روضه را از کجا خواندی بتوانم منبع را ذکر کنم؛ لذا روضهخوان و خطیب ما باید مستندخوان باشند؛ اینکه ما فلان روضه را از فلان آقا و فلان مداح و فلان کتاب و فلان آیتالله شنیدیم مدرک درستی برای مستندخوانی نیست. برخی کتب هم به وفور وجود دارد که مستند نیست حتی کتب خطی داریم که باز مستند نیست؛ مگر هر چیزی که خطی است مستند است؟ خیلی از این چاپیها، ابتدا خطی بودند لذا باید مؤلف این آثار روشن باشد؛ صرف کتاب چاپی و حرف یک منبری و حتی کتاب خطی، مستند نیست بلکه باید کتاب معتبر باشد که الی ماشاءالله از قدیم داشتهایم و داریم؛ از جمله ارشاد شیخ مفید از کتب معتبر است؛ امالی شیخ صدوق بخشی مرتبط با عاشورا و از منابع معتبر است؛ لهوف سیدبن طاووس از دیگر مقاتل معتبر است.
مثیرالاحزان ابن نمای حلی، در دوره خود ما مرحوم شیخ عباس قمی، نفس المهموم را نوشته است که کتاب معتبری است زیرا از مدارک معتبر استفاده کرده و به فارسی هم ترجمه شده است لذا مداحی که عربی بلد نیست میتواند براساس آن روضه بخواند. یا مقتل مرحم مقرم که برای دوره قاجار است.
مستند معتبر مهم است؛ برای روخوانی هم مجلس به مجلس فرق دارد؛ گاهی ما یک روضه کوتاه میخوانیم که جایی برای مقتلخوانی نیست ولی روز عاشورا که فرصت بیشتر است و گاهی به مدتی طولانی روضه میخوانیم خوب است از روی مقتل بخوانیم بنابراین نباید در جایی از مقتل استفاده شود که مجلس سرد شود.
ما به عنوان مخاطبان در مجالس عزا چگونه میتوانیم تشخیص دهیم که منبری و مداح از روضه مستند استفاده میکند و وظیفه ما چیست؟
عندلیب: مردم از قدیم به خوبی از عهده این کار برآمدهاند یعنی وقتی مطلبی به زبان حال نقل میشد که نشنیده بودند بعد از مجلس از منبری میپرسیدند که آقا این مطلب را از کجا نقل کردید؟ این خودش در قشری از مردم رواج داشت و خیلی عالی هم هست؛ بنابراین اگر در جایی مطلبی شنیدیم که جدید بود بعد از منبر منبع را بپرسیم؛ گاهی روضههای مشهور و معروف خوانده میشود ولی در حاشیه آن هم مطلب جدیدی بیان خواهد شد باز منبری منبع را بگوید ولی اگر هم گفته نشد مخاطب باید از منبریهای دیگر در مورد صحت آن بپرسد. مخصوصا اگر در منبری جدید وارد شدیم هر چیزی شنیدیم آن را به عنوان مطلب قوی نپذیریم؛ وظیفه مخاطب نفی این مطالب نیست آن هم به بهانه اینکه نشنیده و یا نفهمیده است بلکه وظیفه مخاطب، ایجاد علامت سؤال است تا آن را بپرسید و سؤالش برطرف شود.
در مورد فرم و اشکال برگزاری عزاداری مطالب زیادی وجود دارد که شامل مدت زمان مجلس و تقسیمبندی مجلس به خطابه، مداحی و نوحه و … میشود، توصیه شما در این زمینه چیست؟
عندلیب: در مورد شکل برگزاری مجالس عزاداری نمیتوان یک الگو و نسخه واحدی ارائه کرد زیرا مجالس متفاوت هستند و متناسب با مستمعین و زمان برگزاری فرق دارد؛ برخی مجالس بلافاصله بعد از نماز مغرب و عشاء برپا میشود یعنی مردمی که آمدهاند نماز بخوانند و بروند مقداری در مجلس مینشینند تا روضهای گوش بدهند و این با هیئتی که گاهی مجلس آنها بیش از یک ساعت و نیم است تفاوت دارد.
برای هیئتهایی که اینگونه تشکیل میشود باید یکسری مطالب ابتدایی در اوایل منبر و قبل از شروع منبر وجود داشته باشد؛ مثلا ابتدا مسئلهگو چند مسئله برای مردم بیان کند که مردم خیلی هم به آن نیاز و علاقه دارند؛ در گذشته پیشمنبر داشتیم که الان حذف شده است؛ پیسمنبر مداحی بوده است که میخواند و مجلس را گرم و آماده برای خطیب میکرد و گاهی قبل از آن زیارت عاشورا هم خوانده میشد سپس خطیب سخنرانی میکرد و دوباره مقداری مداحی و تمام. باید همه این موارد با رعایت حال و حوصله مردم باشد و بیشتر از یک ساعت و نیم نباشد. یک مجلس سه ساعته بیشتر به سرگرمی تبدیل میشود تا مجلس مفید.
پیشنهاد بنده این است که بحث مسئلهگویی و پیشمنبر جا بیفتد و جمعیت که مناسب شد منبری نهایتا در حد نیم ساعت سخنرانی کند؛ منبر بیش از نیم ساعت فایده ندارد و مداحی و سینهزنی بیش از نیمساعت هم ثمری ندارد و همه این موارد را جمع کنیم بیش از یک ساعت و نیم نخواهد شد.
از جهت نحوه عزاداری هم ما دو نوع شعائر داریم؛ شعائر منصوص به نص خاص مانند گریه و شعرخوانی و سینهزنی که دستور خاص دارد ولی برخی دستور عام دارد و نه نص خاص مانند احیای شعائر و احیای امر و اقامه عزا که متناسب با مناطق و ذوق و فرهنگ مختلف، متفاوت برگزار خواهد شد؛ این مجالس در شهرهای مختلف ایران و بین عزاداران پاکستانی و افغانستانی با ایرانی و ایرانی با سایر مناطق جهان تفاوت دارد.
بنابراین نباید قاعدهگذاری خاصی برای همه بکنیم و چون خودمان شکلی از مداحی و مجلس را نمیپسندیم معترض شویم بلکه باید به منبر و مجلسی برویم که میپسندیم. معیار را شخص و پسند خودمان قرار ندهیم؛ البته مراقب باشیم اموری که از نظر شرعی حرام است و فقها آن را جایز نمیدانند و باعث هتک حرمت عزاداری است اتفاق نیفتد. بقیه را به فرهنگ و آداب و رسوم محلی واگذار کنیم؛ یک جا زنجیرزدن و جای دیگر گلمالیدن یا طبق رسم همدانیها، سقایی بیرونآمدن را میپسندند؛ هر کسی به زبانی صفت حمد تو گوید/ بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه