در آیات کریمه داریم «یا ایها الذین آمَنوا آمِنوا»، این ایمان دوم که امر به آن میشود همان ایمانِ طاعه الرسولی و طاعه الامامی است که وحدت نتیجه قهری آن است. بر اساس این اصل آن کسانیکه دم از اختلاف بزنند از دائره ایمان خارج میشوند و ایمان در جامعه اسلامی همیشه با وحدت تلازم دارد.
به گزارش شبکه اجتهاد، اولین جلسه درس خارج فقه تقریب آیتالله اراکی دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در پژوهشگاه مطالعات تقریبی برگزار شد. مشروح سخنان آیتالله اراکی در ذیل آمده است:
اصول کلی فقه تقریب؛ {المبادئ العامه لفقه التقریب}
اصل اول؛ وجوب وحدت همه امت محمد (ص) گرد طاعه الرسول در همه اعصار و ازمنه و امکنه. از ادله قرآنی و همچنین روایی استفاده میشود که امت رسول اکرم امت واحدهای است که محور وحدت آن هم اطاعه الرسول است. وجوب طاعه الرسول یک اثر وضعی در پی دارد که آن وحدت امت محمد (ص) است؛ بدین معنی که در نتیجه عمل به این تکلیف شرعی هیچ گاه امت رسول، امت پراکندهای نخواهد بود و اگر امت پراکنده شد یعنی به این اصل واجب عمل نشده است.
این اصل، با تأکید بر وجوب ارجاع «کل ما اختلف فیه الناس» الی رسول الله در صدد بیان این مسئله است که هرچه که مردم پیرامون آن اختلاف میکنند باید در آن به رسول اکرم (ص) رجوع کنند و عمل به دستورات و فرامین رسول امری واجب است.
بر اساس این اصل علاوه بر اطاعت عملی تسلیم و انقیاد قلبی هم واجب است.
مستندات این اصل:
آیات کریمه قرآن کریم:
فَلَا وَ رَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتىَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یجَِدُواْ فىِ أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا(۶۵: نساء)
آیه ۶۵ سوره نساء:
در این آیه کریمه سه مطلب مهم مطرح شده است:
مطلب اول: شرط ایمان تحکیم الرسول در تمام آنچه مورد منازعه قرار میگیرد، است. از واژه «شَجَرَ» استفاده میشود که مرجعیت رسول صرفاً منازعات در امور کلی نیست بلکه حکم منازعه در همه امور چه کبریات چه صغریات چه امور کلی و چه جزئی همه بر عهده رسول اکرم است.
پس شرط ایمان به نحو قضیه حقیقیه طاعه الرسول در همه امور است که یعنی مخصوص زمان و مکان خاصی نیست، و مثلاً مختص زمان حیات پیامبر نیست؛ الایمان مشروطٌ مطلقاً به تحکیم الرسول.
حکم بُعد زمانی مانند حکم بعد مکانی است، یعنی همانطور که در زمان پیامبر حکم این آیه نسبت به افرادی که در یمن بودند جاری بود، در همه ازمنه هم این حکم جریان و سریان دارد چون این مرجعیت مطلق است و نیز «فیما شجر بینهم»، اختصاصی به اختلافات حقوقی ندارد.
این اطلاق مؤید قرآنی نیز دارد: سوره شوری آیه ۱۰:
وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِن شىٍ فَحُکْمُهُ إِلىَ اللَّهِ ذَالِکُمُ اللَّهُ رَبىِّ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ(۱۰)
به همین آیه و این اصل تمسک میکنیم که در زمان غیبت امام معصوم هم باید از سوی معصوم کسی باشد که اطاعتش اطاعه الرسول باشد. و اگر این نباشد یعنی شرط ایمان محقق نشده است و اگر شرط منتفی باشد مشروط هم منتفی میشود و از آنجاییکه ایمان بر این اساس مشروط است به اطاعه الرسول، اگر شخصی در زمان معصوم وجود نداشته باشد که اطاعت او اطاعت از رسول باشد یعنی شرط ایمان در عصر غیبت محقق نمیشود که یعنی ایمان محقق نمیشود که این سخن باطلی است.
آیات حکومت هم همین مطلب را تأیید میکند، آیات ۴۸ تا ۸۳ سوره نساء
وَ إِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلىَ الرَّسُولِ وَ إِلىَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنهُْمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنهُْمْ وَ لَوْ لَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَنَ إِلَّا قَلِیلًا(۸۳)
بنابراین این اطاعت منحصر به زمان رسول و شخص رسول نیست، بلکه در همه ازمنه و نسبت به افرادی که حضرت در حق آنان میفرمایند که «من اطاعه فقد اطاعنی» هم جاری باشد.
وقتی یک مرجعیت مطلقی برای رسول باشد، نتیجه وضعی این اصل و حکم این است که امت واحد میشود. و اگر اطاعه الرسول در «کل فیما شجر» وجود نداشته باشد ایمانی وجود نخواهد داشت و اختلاف و تفرقه حکم فرما میگردد. البته این ایمان که وحدت را در پی دارد جبری نیست چرا که فرمود:
وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ لجََعَلَ النَّاسَ أُمَّهً وَاحِدَهً وَ لَا یَزَالُونَ مخُْتَلِفِینَ(۱۱۸)
إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَ لِذَالِکَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ کلَِمَهُ رَبِّکَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ(۱۱۹) سوره هود.
بر اساس این اصل آن کسانیکه دم از اختلاف بزنند از دائره ایمان خارج میشوند و ایمان در جامعه اسلامی همیشه تلازم دارد با وحدت. اینکه در آیات کریمه داریم «یا ایها الذین آمَنوا آمِنوا»، این ایمان دوم که امر به آن میشود همان ایمانِ طاعه الرسولی و طاعه الامامی است که وحدت نتیجه قهری آن است.
در ادامه آیه کریمه میفرماید: «ثُمَّ لَا یجَِدُواْ فىِ أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ» اطاعت رسول باید به نحوی باشد که فرد احساس دشواری و دل تنگی نکند، یعنی رجوع به رسول باید به این شکل باشد که قبول قلبی و انقیادی در پی داشته باشد، و لذا این بخش از آیه نفی نفاق میکند و فصل بین ایمان و نفاق را مطرح میکند و ایمان این چنینی است که وحدت را نتیجه میدهد.
بخش پایانی آیه میفرماید: «و یُسَلموا تسلیماً»، که احتمالاً دلالت بر یک نوع دوام دارد.یعنی حتی این ایمان قلبی به معنی انقیاد ممکن است در یک فترهای برای انسان وجود داشته باشد ولی بعد انسان از آن حالت انقیاد به دلیل ارتباطات اجتماعی جدیدی که برایش رخ میدهد، خارج شود. لذا این بخش آیه میتواند دلالت بر دوام این ایمان داشته باشد، چون انسان در روند زندگی اجتماعی روابط جدیدی برایش رخ میدهد که انسان را تحت تاثیر قرار میدهد و ممکن است در ابتدا اهل انقیاد به «ما حکم به الرسول» باشد ولی در ادامه مسیر این چنین نباشد. چنانکه در آیه ۱۵ سوره حجرات خداوند مؤمنان را چنین توصیف میفرماید:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ (۱۵) حجرات
بنابر آنچه مطرح شد: از آیه۶۵ سوره مبارکه نساء استفاده میکنیم که اولاً:
ایمان شرطش تحکیم الرسول در «کل ما شجر» است؛
این انقیاد باید منحصر به مرحله عمل نباشد بلکه به شکل انقیاد قلبی کامل باشد؛
و نیز باید تداوم داشته باشد.
این سه امر اگر محقق شد قهراً وحدت محقق میشود؛ و اشاره به این نکته در اینجا لازم است که تحقق این حکم فقهی اجتماعی امری لازم الاجرا است. فقه التقریب از فروع فقه کلان و از فروع فقه اجتماعی است؛ جامعهای که مطیع رسول الله باشد جامعه ایست که من رسول الله خواهد شد. در جلسات قبلی عرض شد که در فرهنگ دینی و منابع دینی ما این مطلب وجود دارد که وقتی امت از رهبران الهی پیروی میکند شخصیت رهبر تبدیل به یک شخصیت توسعه یافته در تک تک افراد آن امت میشود و آن امت میشوند از او؛ به شکلی که «من والاهم فقد والانی» و «من عاداهم فقد عادانی» میشود. و این از ناب ترین معارف علم الاجتماع اسلامی است.
بنابر این خلاصه آنچه از این آیه کریمه استفاده شد وجوب وحدت از طریق اطاعه الرسول بود.
آیه دیگری از قرآن کریم که به نتیجه وضعی جدا شدن از طاعه الرسول اشاره میکند آیه ۱۵۹ سوره انعام است:
إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینهَُمْ وَ کاَنُواْ شِیَعًا لَّسْتَ مِنهُْمْ فىِ شىَْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلىَ اللَّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بمَِا کاَنُواْ یَفْعَلُونَ(۱۵۹)
کسانیکه پراکندگی را در امر دین صورت میدهند این پراکندگی و اختلاف «من الرسول» بودن آنها را از بین میبرد. یعنی قطع رابطه بین آنها و رسول اکرم (ص) رخ میدهد. تعریف یک انسان مسلمان این است که رسول اکرم بخشی از شخصیت او میشود، اما افراد تفرقه افکن به دلیل اختلافی که در دین ایجاد میکنند دیگر نمیتوانند ازآن شخصیت بهرهای در وجود خود داشته باشند.
این حکم وضعیِ بریدن از طاعه الرسول در موارد مختلفی در قرآن کریم مطرح شده است؛ مانند جریان حضرت ابراهیم علیه السلام:
رَبِّ إِنهَُّنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنىِ فَإِنَّهُ مِنىِّ وَ مَنْ عَصَانىِ فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(۳۶: ابراهیم)