قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / در شرایط کنونی، نپذیرفتن مقام مرجعیت، اخلاقی‌تر از پذیرفتن آن است
در شرایط کنونی، نپذیرفتن مقام مرجعیت، اخلاقی‌تر از پذیرفتن آن است

استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی قم در گفتگوی اختصاصی با شبکه اجتهاد مطرح کرد:

در شرایط کنونی، نپذیرفتن مقام مرجعیت، اخلاقی‌تر از پذیرفتن آن است

نفس نپذیرفتن مرجعیت در روزگار ما، در شرایطی که برای مؤمنین و متدینین در اثر کثرت رساله‌های عملیه و تعدد به لحاظ تاریخی مشکلاتی را به وجود آورده است و تاکنون  سابقه نداشته تا به این اندازه ما تعدد مراجع داشته باشیم و این به انسجام مؤمنین و به وحدت رفتاری که می‌تواند یک جامعه متدین داشته باشد صدمه زده است، اگر این نکته را در نظر بگیریم، در مجموع باید گفت: بلی. این نپذیرفتن در زمان ما طی شرایطی که به وجود آمده است، از پذیرفتن بهتر است.

اختصاصی شبکه اجتهاد: «متدینین بسیاری، رساله‌های عملیه در خانه دارند اما به آن مراجعه نمی‌کنند و یا انگیزه ندارند تا از این رساله‌ها برای مسائل فقهی استفاده کنند و علت آن عدم تولید دانش اخلاق است، دانش اخلاق کارکردهای ویژه خود را دارد و در کنار دانش فقه می‌تواند موجب تزین مهم‌تر و جذاب‌تر شود و تعداد کسانی که به تزین اخلاق پیدا می‌کنند را بیشتر می‌کند پس ما باید بین دانش و عمل فرق بگذاریم». جملات بالا نظر حجت‌الاسلام دکتر محمدتقی اسلامی استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی قم در گفتگوی اختصاصی با اجتهاد است. به مناسبت درگذشت مرحوم آیت‌الله سید احمد خوانساری، با این استاد دانشگاه قم، در رابطه با سلوک اخلاقی مراجع گفتگو کردیم. عضو هیئت علمی پژوهشکده اخلاق و معنویت قم معتقد است در شرایط کنونی، نپذیرفتن مرجعیت، اخلاقی‌تر از پذیرفتن آن است. مشروح این گفتگو، از نگاه شما می‌گذرد.

اجتهاد: آیا می‌توان گفت پرهیز از پذیرفتن مرجعیت، در میان مراجع، امری اخلاقی است یا خیر؟

اسلامی: نپذیرفتن مرجعیت و یا هر کار دیگری، یک فعل  اختیاری است. ما برای ارزیابی اخلاقی در اخلاق اسلامی به ویژه افعال را تابع نیت‌ها و انگیزه‌ها می‌دانیم، یعنی حسن فعلی به تنهایی در نظر نیست بلکه یک فعل، اعم از اینکه بخواهیم یک فعل را درست و یا نادرست کنیم، تابع نیت و انگیزه است و بستگی دارد به اینکه این نپذیرفتن با چه انگیزه و نیتی در حال اتفاق افتادن است.

اما در روزگار ما اگر این مطلب را در نظر نگیریم که «نیت، روح عمل است و عمل بدون نیت، قابل ارزیابی دقیق اخلاقی نیست»، باید گفت: نفس نپذیرفتن مرجعیت در روزگار ما، در شرایطی که برای مؤمنین و متدینین در اثر کثرت رساله‌های عملیه و تعدد به لحاظ تاریخی مشکلاتی را به وجود آورده است و تاکنون  سابقه نداشته تا به این اندازه ما تعدد مراجع داشته باشیم و این به انسجام مؤمنین و به وحدت رفتاری که می‌تواند یک جامعه متدین داشته باشد صدمه زده است، اگر این نکته را در نظر بگیریم، در مجموع باید گفت: بلی. این نپذیرفتن در زمان ما طی شرایطی که به وجود آمده است، از پذیرفتن بهتر است. به عنوان مثال در جاهای حساسی مثل بحث بهداشت و سلامت مردم و بیماری‌های درمان جنین و پژوهش بر روی جنین، بحث ای وی اف و حاملگی خارج از رحم، نظر مرجع تقلید بیمار با مرجع تقلید پزشک معالج، گاهی متفاوت است و این امر، مسائل متعددی را به وجود آورده است. در اینجا عمل متدین را با بن‌بست مواجه می‌شود. یا در بحث شبیه‌سازی انسان، با مطالعه نظرات مراجع شیعه روشن می‌شود که بین جواز مطلق و حرمت مطلق، تفاوت فتوا وجود دارد؛ یعنی مراجعی می‌گویند هرگونه شبیه‌سازی جایز است و مراجعی می‌گویند هرگونه شبیه‌سازی حرام است.

با این نظرات متفاوت مراجع، اگر بخواهیم نظر مراجع تقلید را در خصوص مسئله حساسی چون شبیه‌سازی انسان به جهان ارائه کنیم با مشکل مواجه خواهیم شد. این موضوع برای آن‌ها تعجب‌آور خواهد بود که چگونه جامعه شیعه نتوانسته است یک نظر منسجم از درون متون دینی خود در این خصوص به دست دهد، لذا باید شورایی در این خصوص تشکیل شود تا نظر منسجم و واحدی را به دست متدینین خود بدهند تا بر اساس آن عمل کنند.

این مسئله به کیان روحانیت و نهاد روحانیت برمی‌گردد. از اوایل پیروزی انقلاب امثال شهید مطهری پیشنهاد داده بودند که در روزگاری که در پیش است باید شورای فتوایی از مراجع تقلید تشکیل شود و در این شورا که خود مراجع و یا نمایندگان مراجع حضور دارند نظر تک‌تک مراجع در مورد موضوع مطرح شده و سپس نتیجه شور و مشورتی که در آن شورا رخ می‌دهد به عنوان فتوا به متدینان ارائه شود تا همه متدینان بر اساس آن فتوا عمل کنند، نه اینکه هر کس به سراغ یک مرجع تقلید واحد برود.

به نظر بنده این مسئله شایسته وضعیت مؤمنین شیعه نیست و اختلاف در نظرات مراجع برای تصمیم‌گیری منسجم در بسیاری از عرصه‌های حساس دیگر امروزی مشکلاتی ایجاد کرده است.

اجتهاد: چرا مراجع تقلید علی‌رغم تزین به اخلاق، در دانش اخلاق به خصوص اخلاق استنباطی تولیدات خاصی نداشته‌اند؟

اسلامی: در پاسخ به این سؤال دو بحث مطرح می‌شود: یکی اخلاقی عمل کردن، یعنی عمل اخلاقی و دیگری تولید علم اخلاقی. به نظر می‌رسد در این سؤال بین علم و عمل، نسبت تساوی در نظر گرفته شده است یعنی اگر عمل اخلاقی است پس باید علم اخلاقی نیز وجود داشته باشد.

ولی علم را مساوی عمل نمی‌دانیم. دانش کارکردهای خود را دارد و اینکه چرا دانش اخلاق در دنیای اسلام و یا دنیای تشیع تولید نشده است نیازمند بحث‌های روشی و تاریخی است.

من در کتاب خود تحت عنوان «اخلاق اسلامی و کاربست قاعده تسامح در ادله سنن»، یکی از علل شکل نگرفتن دانش اخلاق در تاریخ علوم شیعی و یا علوم اسلامی را بحث تسامح در ادله سنن عنوان کردم. در جایی که مربوط به واجب و حرام و بحث‌های فقهی باشد ما دقت می‌کنیم اما آنجا که بحث‌های اخلاقی، فضیلتی و معنوی باشد تساهل می‌کنیم و این باعث شده بی‌دقتی در تولید  دانش رخ دهد.

اما اینکه تزین به اخلاق چگونه به صورت علم اخلاق شکل گرفته است؟ باید گفت: به خاطر اینکه تزین نیز مراتب دارد، گاهی این تزین بر اساس علم فقهی شکل گرفته است که بنا بوده کارکرد دانش اخلاق را نیز از آن بگیریم و این خود می‌تواند فی‌نفسه تزین به اخلاق بیاورد منتهی تزین به اخلاق مراتب دارد، اگر ما دانش اخلاقی داشتیم و اگر می‌توانستیم دانش منسجم اخلاقی را در کنار دانش فقهی تولید کنیم و یا ملاحظات دانشی اخلاق را با دانش فقه بیشتر می‌توانستیم درج کنیم و در نظر بگیریم، آن موقع تزین می‌توانست معنای دیگری پیدا کند، یعنی صرف عمل کردن به احکام شرعی و ظواهر دینی کفایت نمی‌کرد و می‌توانست تزین به اخلاق، رنگ و بوی دیگری داشته باشد.

بله. می‌تواند عمل به فقه، تزین به اخلاق برای انسان بیافریند اما علم اخلاق می‌تواند از بعضی از آسیب‌هایی که ممکن است ناشی از صرف صورت‌گرایی در دانش فقه باشد جلوگیری کند. به عنوان مثال فردی نماز می‌خواند درحالی‌که فکرش در جای دیگری مشغول است. نماز او از نظر فقهی درست است اما اخلاق می‌گوید نماز این فرد درست نیست. از این مثال ساده می‌توان الهام گرفت که اگر دانش اخلاق تولید می‌شد و راه‌هایی که متخصصین این حوزه پیشنهاد می‌کنند پیگیری می‌شد تزین به اخلاق را بیشتر در عمل متدینین می‌دیدم. به عبارتی، درونی شدن عمل به ظواهر فقهی بیشتر حس می‌شد و آن موقع تزین، معنای خاصی پیدا می‌کرد.

متدینین بسیاری، رساله‌های عملیه در خانه دارند اما به آن مراجعه نمی‌کنند و یا انگیزه ندارند تا از این رساله‌ها برای مسائل فقهی استفاده کنند. علت آن، عدم تولید دانش اخلاق است. دانش اخلاق کارکردهای ویژه خود را دارد و در کنار دانش فقه می‌تواند موجب تزین مهم‌تر و جذاب‌تری شود و تعداد کسانی که به تزین اخلاق پیدا می‌کنند را بیشتر می‌کند. پس ما باید بین دانش و عمل فرق بگذاریم.

اجتهاد: اگر دانش اخلاق نیست چرا در فقها و مراجع، تزین به اخلاق ایجاد شده است؟

اسلامی: بین علم و عمل رابطه مستقیمی نیست. ممکن است دانش اخلاق وجود داشته باشد درحالی‌که تدین نیاید و یا دانش اخلاق وجود داشته باشد و تدین بیاید. این بستگی به همت آن شخص دارد که چه اندازه تزین به اخلاق پیدا کند.

اجتهاد: اگر دانش اخلاق لازم است و تنها دانش فقه کافی نیست پس چگونه بدون دانش اخلاق، تزین حاصل شده است؟

اسلامی: مگر دانش اخلاق نمی‌خواهد یک کارکرد تربیتی برای ما داشته باشد. آن کارکرد تربیتی با فقه حاصل شده است؟ با آمدن دانش اخلاق، معنای تزین یک معنا و جلوه خاصی پیدا کرده است.

اجتهاد: پیشنهادی در این خصوص دارید؟

اسلامی: ما باید دانش اخلاق را جدی بگیریم. این تزینی که حاصل از دانش فقه بوده است و برای فقهای ما بوده و تزین نیز هست، لازم است ولی کافی نیست. کفایت آن را توسط به وجود آمدن دانش اخلاق می‌توانیم رقم بزنیم. وقتی دانش اخلاق در کنار دانش فقه اسلامی بیاید آن موقع به تزین معنی و جلوه خاصی می‌بخشد.

اجتهاد: سلوک اخلاقی مراجع تقلید در رابطه با دخالت فرزندان و نزدیکانشان در امور مرجعیت چگونه بوده است؟

اسلامی: این نیاز به کار مطالعه میدانی دارد تا یک آسیب‌شناسی رخ دهد. مرجع شدن فرد، به لحاظ سنتی این‌گونه است که از قبل پیش‌بینی نمی‌شده است، یعنی فردی که در حوزه علمیه تلاش می‌کند نمی‌خواهد مرجع تقلید بشود بلکه می‌خواهد عالم اسلامی شود، ولی در امتداد این مسیر، افرادی مراجعه می‌کنند و این تصمیم را در ذهن این مرجع ایجاد می‌کنند. پس از آن، فرد مرجع تقلید چاره‌ای جز این ندارد که بستگان و نزدیکان او کارهایی که مربوط به مراجعین و دفتر و پاسخ است را تنظیم کنند چراکه وی فرصت نمی‌کند، لذا می‌تواند آسیب‌زا باشد. در واقع در هر سیستم مدیریتی این‌گونه است آنجایی که مرجعی و یا نهادی کار خود را به بیگانگان واگذار می‌کند، ممکن است آسیب‌هایی داشته باشد اما اینجا فرق آن این است که چون بستگان این شخص کارهای او را انجام می‌دهند، برای مردم حساسیت برمی‌انگیزد.

پیشنهاد بنده این است که به پیشنهاد استاد مطهری عمل کنیم که گفتند ما این وضعیت را به سازمان روحانیت برگردانیم؛ لذا روحانیت باید یک سازمانی متشکل از خود روحانیت داشته باشد که در آن سازمان تصمیم‌گیری شود لذا دیگر این مشکل هم به وجود نمی‎آید و کارها توسط این سازمان انجام می‌شود.

همچنین حوزه با استفاده از نخبگان حوزه و با مشورت طلاب حوزه یک نهادی را در درون حوزه تأسیس کند و در آن نهاد تصمیم‌گیری شود چه کسی مرجع تقلید باشد و یا نباشد. البته ما به صورت سنتی جامعه مدرسین داریم که باید جامعه مدرسین جوان‎گراتر و روزآمدتر شود.

وقتی تصمیمی در درون سازمان روحانیت شکل گرفت این آسیب‌ها کم می‌شود؛ یعنی فرزندان بستگان و اطرافیان یک شخص دیگر مطرح نیست کما اینکه خود آن شخص نیز خیلی مطرح نیست، چراکه آن شخص یکی از اعضای شورای مجتهدینی که فتوا برای متدینین می‌دهند، می‌شود. آن موقع آن آسیب‌ها را نخواهیم داشت.

اجتهاد: آیا می‌توان تقیدات فراوان اخلاقی مراجعی همچون مرحوم سید احمد خوانساری علی‌رغم عدم ارادت ایشان به دانش عرفان را به معنای عدم ملازمه بین معنویت و عرفان دانست؟

اسلامی: چهار بحث در این سؤال باید تفکیک شود: بحث اخلاق، معنویت، تربیت و عرفان. ما دانشی به نام دانش اخلاق داریم. این دانش اخلاق در واقع وقتی درونی می‌شود که شخص با این دانش، تربیت اخلاقی شود. تربیت فرایندی است که هر کدام از سه علم را از جمله علم اخلاق، علم تربیت و علم معنویت را درونی سازی کند.

به عنوان مثال تربیت اخلاقی، تربیت عرفانی و تربیت معنوی، این‌ها سه محصول جداگانه هستند. البته خود علم عرفان نیز مدعی نیست که بین علم و عمل ملازمه است. اما آیا شخص می‌تواند عرفان مصطلح به معنی علم عرفان که به عرفان عملی و نظری تقسیم می‌شود را داشته باشد اما معنویت نداشته باشد؟ بله ممکن است و عکس این نیز می‌تواند اتفاق بیفتد، بدین معنا که فردی معنویت داشته باشد و اهل سیر و سلوک باشد، ولی با آموزه‌های اخلاقی یا معنوی به لحاظ دانشی آشنا نباشد؛ چون بین علم و عمل ملازمه منطقی وجود ندارد. پس این‌ها با یکدیگر متفاوت هستند.

شخصیت‌هایی را در نظر بگیرید که این افراد با دانش عرفان به آن جامعیت عملی و عرفان نظری، تزین به اخلاق و معنویت پیدا کرده‌اند از جمله مرحوم علامه طباطبایی و یا مرحوم امام راحل. اما اکنون معنویت سکولار نیز داریم مثلاً معنویتی که یک فردی به‌ظاهر شرع را رعایت می‌کند و حلال و حرام را رعایت می‌کند اما آنچه در عرفان عملی و نظری در نظر گرفته‌اند و جنبه‌های مختلف تعامل با خلق خدا و سفرهای روحانی که برای یک شخص عارف رخ می‌دهد، ممکن است برای آن شخصی که فقط ظاهر شرع را رعایت می‌کند، اتفاق نیفتد.

علامه طباطبایی کتاب هندوها را می‌خواند و می‌گفت: من رایحه مقدس توحید را از این کتاب استشمام می‌کنم درحالی‌که این کتاب آیین هندوها در آن ذکر شده و پر از شرک است. این چه تربیت معنوی است که می‌تواند از لابه‌لای عبارت شرک‌آلود، توحید را استشمام کند؟ در مقابل، یک شخصیتی نیز تنها ظواهر را می‌بیند.

اگر شخص فقیهی باشد که کاری به عرفان و علم عرفان نداشته باشد، آن نیز می‌تواند سلوک اخلاقی به معنای خاص خود را داشته باشد اما این سلوک اخلاقی با آن سلوک اخلاقی که مرحوم طباطبایی، امام راحل و عرفای دنیای تشیع داشتند، فرق می‌کند.

نظر شخصی بنده این است که ما علم عرفان را همان‌طور که در دوران معاصر ما از طریق ملاحسین زاده همدانی و مرحوم قاضی طباطبایی در نجف اشرف شکل گرفته است و در ایران  توسط بزرگانی مانند علامه طباطبایی، مرحوم اراکی، مرحوم شاه‌آبادی و مرحوم امام راحل توسعه پیدا کرده است باید جدی بگیریم. در واقع آن سلوک معنوی حضرت امام که فرایند تدریجی تربیت را به رسمیت می‌شناسد با آن سلوکی که فقط ظاهر را می‌بیند متفاوت است. حضرت امام با این‌همه تقید به فقه، فرزند خود را اگر نمی‌گفت برای نماز صبح بیدارم کن بیدار نمی‌کرد، در مقایسه با من که حتماً فرزند خود را بیدار می‌کنم اگرچه به من نگوید من را برای نماز بیدار کن. حال باید دید چگونه می‌شود فردی به چنین درجه عرفان برسد که این‌طور فکر کند. این تقلید در تربیت می‎تواند علم عرفان نظری و عملی را در علما پیاده‌سازی کند و به رسمیت بشناسند.

در نهایت تزین به اخلاق می‌تواند در علمای دیگری که عرفان را به رسمیت نمی‌شناسند نیز شکل گیرد ولی تزین به اخلاقی که از دریچه علم عرفانی علمای نام‌برده عرفان را عمل می‌کردند و در زندگی خود پیاده می‌کردند، معنی متفاوت و ترقی تری خواهد داشت.

اجتهاد: آیا مراجع فعلی نسبت به مراجع گذشته در جنبه‌های اخلاقی متفاوت هستند؟

اسلامی: بله. قطعاً متفاوت هستند، اخلاق در هر زمانی یک اقتضایی دارد. الآن اخلاقیاتی که امروزه باید انسان داشته باشد بسیار متفاوت با اخلاقیاتی است که ۵۰ سال پیش یک انسان باید می‌داشت. انسان باید با شرایط زمانه پیش برود و متفاوت عمل کند یک عملی ممکن است ۵۰ سال پیش عمل درست اخلاقی تلقی می‌شده اما فرهنگ زمانه امروز به دلیل مسائل به وجود آمده، آن اخلاق را عمل درست نمی‌داند لذا باید متفاوت عمل کنیم..

اما اگر این سؤال مطرح شود که مراجع فعلی درست‌تر عمل می‌کنند نسبت به گذشته یا نه؟ باید گفت: جای بحث خود را دارد، کلی نمی‌توان قضاوت کرد. چراکه نیاز به مطالعه مقایسه‌ای دارد و باید اجازه دهیم که محققان این کار مقایسه‌ای را انجام دهند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics