قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / دیدگاه فقهی شیعه و عامه درباره استخراج بیت کوین/ ضرب دراهم و دنانیر در زمان ائمه(ع) از انحصارات حاکمیت نبوده است
افرادی که انتشار اسکناس را از حقوق حاکمیت می‌دانند باید دلیل اقامه کنند/ استخراج بیت کوین، ایجاد و انتشار پول نیست

استاد مروی:

دیدگاه فقهی شیعه و عامه درباره استخراج بیت کوین/ ضرب دراهم و دنانیر در زمان ائمه(ع) از انحصارات حاکمیت نبوده است

اولین بیان در عدم مشروعیت استخراج بیت کوین که جمعی از علمای اهل سنت قائل بودند، این است که می‌گویند استخراج بیت کوین انتشار پول است و انتشار پول از حقوق مختص حاکمیت است، تعبیر امام المسلمین، لذا استخراج بیت کوین، توسط دیگران صحیح نیست و حرام است.

به گزارش شبکه اجتهاد، استاد جواد مروی، در ادامه جلسات درس خارج فقه معاصر به بررسی موضوع «بیت کوین و رمز ارز‌‌ها» پرداخت که در ادامه متن آن را ملاحظه می‌کنید؛

بررسی روایت محمد بن مسلم در ضرب دراهم و دنانیر در زمان اهل بیت علیهم السلام

اولین بیان در عدم مشروعیت استخراج بیت کوین که جمعی از علمای اهل سنت قائل بودند، این است که می‌گویند استخراج بیت کوین انتشار پول است و انتشار پول از حقوق مختص حاکمیت است، تعبیر امام المسلمین، لذا استخراج بیت کوین، توسط دیگران صحیح نیست و حرام است.

ما مقداری بررسی کردیم و گفتیم صغرا و کبرا این بیان مورد مناقشه است، فعلا وارد شدیم کبرای قیاس که انتشار پول از حقوق منحصرۀ حاکمیت است، اشاره کردیم ابتدا زمان معصومین را که پول، دراهم و دنانیر بوده است برسی کنیم و بعد نسبت به پولهای بعد بپردازیم.

آیا دلیلی بر انحصار انتشار پول نسبت به حاکمیت وجود دارد یا نه؟ اشاره کردیم قائلین به این نظریه دلیل خاصی بر این مدعا ندارند جز این بیان که انتشار پول از مصالح عامه است و مصالح عامه منحصرا در اختیار حاکمیت است، این را جواب دادیم. بعد اشاره کردیم حتی ممکن است بگوییم دلیل داریم که ضرب دراهم و دنانیر در زمان اهل بیت علیهم السلام از انحصارات حاکمیت شمرده نمی‌شده است. روایتی را اشاره کردیم «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ لَا أَعْلَمُهُ إِلَّا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ یَعْمَلُ الدَّرَاهِمَ یَحْمِلُ عَلَیْهَا النُّحَاسَ أَوْ غَیْرَهُ ثُمَّ یَبِیعُهَا فَقَالَ إِذَا کَانَ بَیْنَ النَّاسِ ذَلِکَ فَلَا بَأْسَ.»

اینجا دو بحث نسبت به این روایت است.

بحث اول: بحث سندی

روات موجود در سند این روایت همۀ آنها توثیق دارند و از این جهت مشکلی نیست ولی این جمله در سند آمده است، «عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ لَا أَعْلَمُهُ إِلَّا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ»، اینجا باید یک توضیحی مطرح شود و آن توضیح این است که در اسناد روایات گاهی یک ثقه از یک ثقۀ دیگر نقل می‌کند، «علی بن رئاب عن محمد بن مسلم»، اگر چنین باشد هیچ تردیدی در سند نیست، ثقه‌ای می‌گوید من شنیدم از محمد بن مسلم، اخبار ثقه حجت است و ما می‌گوییم بله شنیده از محمد بن مسلم. ولی دو تا تعبیر دیگر ما در اسناد داریم:

تعبیر اول: این است که در روایات داریم «..عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ أَظُنُّهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُذَاعَهَ قَالَ..»(۱)، « عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ أَظُنُّهُ مُحَمَّدَ بْنَ إِسْمَاعِیلَ قَالَ: »(۲)، «.. عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ أَظُنُّهُ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ الثُّمَالِیِّ..»(۳)، اینجا راوی تردید دارد در اینکه ناقل برای او چه کسی بوده است؟ و به حد ظن و گمان و احتمال راجح است. راوی می‌گوید معاویۀ بن عمار گمان می‌کنم از ابی حمزۀ ثمالی نقل کرد. ظن احتمال راجح است، اگر تعبیر به این صورت باشد، ما به این سند نمی‌توانیم اعتماد کنیم، ثقه‌ای بگوید به احتمال زیاد من از فلانی شنیدم این ظن برای ما حجت نیست دلیل بر حجیت آن در این موارد نداریم لذا اینگونه اسناد در حکم مرسله است و ما نمی‌توانیم به آن اعتماد کنیم.

تعبیر دوم: که در اسناد مواردی داریم، همین تعبیری است که در محل بحث آمده است، « عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ لَا أَعْلَمُهُ إِلَّا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ» این تعبیر چگونه است؟

دو احتمال بلکه دو نظریه در اینجا هست.

نظر اول: این است که این عبارت نشان از تردید راوی است، راوی قبلی مردد است، نمی‌داند مگر اینکه از فلانی، لذا «لا اعلمه الا عن فلان» مثل «لا اظنه الا عن فلان» است، روایت در حکم مرسله است.

نظر دوم: که به نظر ما همین نظر حق است، این است که این جملۀ « لا اعلمه الا عن فلان» هر چند ناشی از تردید بدوی است ولی چون کلمۀ «لا اعلم الا عن فلان» است، نشانۀ این است که تردیدش برطرف شده است، یک تردیدی بوده است ولی برطرف شده است، من نمی‌دانم این روایت را مگر از فلانی، مستثنی را معنا کنید، نفی مستثنی منه است، یعنی «اعلمه من فلان» یعنی می‌دانم فلانی گفته است، ابتدا یک تردیدی در آن هست ولی ظاهرا این تردیدش برطرف می‌شود، «لا یعلم الغیب الا هو»، یعنی چه؟ یعنی «هو یعلم الغیب»، «لا اعلمه الا عن فلان» یعنی می‌دانم فلانی گفت، دیگر تردید هم برطرف شد. لذا به نظر ما اگر جمله در سند چنین باشد، «عن فلان لا اعمله الا عن فلان» این در حقیقت اخبار به این است که من بالاخره اطمینان پیدا کردم که ناقل فلانی است لذا به نظر ما سند معتبر است. لذا عرض می‌کنیم سند این روایت به نظر ما مشکلی ندارد « عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ لَا أَعْلَمُهُ إِلَّا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ» پس سند معتبر است.

بحث دوم: بحث دلالی

از حیث دلالت محمد بن مسلم از امام علیه السلام سؤال می‌کند، می‌گوید « الرَّجُلُ یَعْمَلُ الدَّرَاهِمَ یَحْمِلُ عَلَیْهَا النُّحَاسَ أَوْ غَیْرَهُ ثُمَّ یَبِیعُهَا » برای توضیح این سؤال این نکته را باید توجه کنیم که در روایات ما یک عنوان و اصطلاح داریم، «الدارهم المحمول علیها»، درهمها گاهی از نقرۀ خالص بوده است، و گاهی در مواردی هم حاکمیتها و هم افرادی که ضرب سکه می‌کردند می‌آمدن عیار این نقره را کم می‌کردند به نحوی این نقره را با مس یا نیکل و غیر آنها مخلوط می‌کردند و ضرب سکه می‌کردند. مخلوط کردن هم اقسامی‌بوده است، گاهی یک ورق نازک نقره را در آن مرکزی که می‌خواستند سکه بزنند، می‌ریختند، بعد یک ورق مس را روی آن می‌ریختند و دوباره یک ورق نقره، گاهی اینها را با هم مخلوط می‌کردند. به این دراهم، «الدارهم المحمول علیها» گفته می‌شد لذا در روایات از ائمه علیهم السلام فراوان سؤال می‌شده است آیا مبادله با دراهم محمول و مخلوط درست است یا درست نیست؟

مثلا روایت را ببینید صحیحۀ فضل ابی العباس « ۴- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنِ الْفَضْلِ أَبِی الْعَبَّاسِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنِ الدَّرَاهِمِ الْمَحْمُولِ عَلَیْهَا فَقَالَ إِذَا أَنْفَقْتَ مَا یَجُوزُ بَیْنَ أَهْلِ الْبَلَدِ فَلَا بَأْسَ وَ إِنْ أَنْفَقْتَ مَا لَا یَجُوزُ بَیْنَ أَهْلِ الْبَلَدِ فَلَا.»(۴) در یک مورد دیگر به این روایت نیاز داریم در بحث کیفیت اعتبار بیت کوین، راوی می‌گوید دراهم محمول علیها را می‌توانم انفاق کنم؟ امام فرمودند آنچه بین اهل بلد گذرا است و مردم برای آن اعتبار قائلند در شهر تو اشکالی ندارد و می‌توانی انفاق کنی.

محمد بن مسلم: «۳۲۹- ۱- الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ شُعَیْبٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الدَّرَاهِمِ الْمَحْمُولِ عَلَیْهَا قَالَ لَا بَأْسَ بِإِنْفَاقِهَا.»(۵)

روایت دیگر: «۳۳۰- ۲- ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَطِیَّهَ عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ إِنْفَاقِ الدَّرَاهِمِ الْمَحْمُولِ عَلَیْهَا فَقَالَ إِذَا جَازَتِ الْفِضَّهُ الثُّلُثَیْنِ فَلَا بَأْسَ.»(۶) جمع بین روایات باید بحث شود.

یا روایت دیگر: «۳۳۱- ۳- عَنْهُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی إِنْفَاقِ الدَّرَاهِمِ الْمَحْمُولِ عَلَیْهَا فَقَالَ إِذَا کَانَ الْغَالِبُ عَلَیْهَا الْفِضَّهَ فَلَا بَأْسَ بِإِنْفَاقِهَا.»(۷) از درهمی‌که مخلوط شده با غیر نقره اجازه داریم انفاق کنیم یا نه؟ که انفاق هم اعم است از مبادله و انفاق در راه خدا.

روایت محمد بن مسلم در محل بحث از امام صادق علیه السلام سؤال می‌کند« الرَّجُلُ یَعْمَلُ الدَّرَاهِمَ یَحْمِلُ عَلَیْهَا النُّحَاسَ أَوْ غَیْرَهُ ثُمَّ یَبِیعُهَا» مردی است درهم درست می‌کند، ولی به این صورت است که مس یا غیر مس را مخلوط می‌کند، امام علیه السلام فرمودند اگر به مردم بگوید کیفیت این درهم و عیار و کیفیت مخلوط بودن آن را بگوید اشکالی ندارد.

به دلالت اقتضا روایت دلالت می‌کند که عمل الدراهم از مختصات حاکمیت نیست و الا باید امام علیه السلام جواب می‌دادند به او چه ربطی دارد این مربوط به حاکمیت است، امام علیه السلام می‌فرمایند، اشکال ندارد. کسی که ضرب دراهم می‌کند امام می‌فرمایند اگر برای مردم روشن کند، معلوم می‌شود برای حاکمیت ضرب سکه نمی‌کند، امام می‌فرمایند اگر بیان کند برای مردم اشکالی ندارد.

این روایت به دلالت اقتضاء دلالت می‌کند که در زمان معصومین در نزد ائمۀ اهل بیت علیهم السلام ضرب دراهم و دنانیر از مختصات حاکمیت نیست.

ان قلت: روایتی داریم که مرحوم نوری در مستدرک الوسائل این روایت را از چند منبع از منابع اهل سنت از جمله از کتاب المحاسن و المساوی بیهقی و حیات الحیوان این روایت را نقل می‌کند، و این روایت دلالت می‌کند که ضرب سکه از مختصات حاکمیت است، و حتی مردم باید تهدید شوند که اگر به سکه‌ای که غیر حاکمیت آن را ضرب کرده معامله کنند، باید تهدید به قتل شوند. از این روایت چه پاسخ می‌دهید؟

یک قسمت از عبارت روایت:« وَ أَمَرَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع أَنْ یَکْتُبَ السِّکَکَ فِی جَمِیعِ بُلْدَانِ الْإِسْلَامِ وَ أَنْ یَتَقَدَّمَ إِلَى النَّاسِ فِی التَّعَامُلِ بِهَا وَ أَنْ یَتَهَدَّدَ بِقَتْلِ مَنْ یَتَعَامَلُ بِغَیْرِ هَذِهِ السِّکَّهِ مِنَ الدَّرَاهِمِ وَ الدَّنَانِیرِ وَ غَیْرِهَا وَ أَنْ تُبْطَلَ وَ تُرَدَّ إِلَى مَوَاضِعِ الْعَمَلِ حَتَّى تُعَادَ إِلَى السِّکَکِ الْإِسْلَامِیَّهِ فَفَعَلَ عَبْدُ الْمَلِکِ ذَلِکَ إِلَى آخِرِ مَا قَالَ‌.»(۸)

روایت می‌گوید امام باقر علیه السلام امر کردند که عبدالملک بن مروان این سکۀ اسلامی‌ضرب شده را به همۀ بلدان اسلامی‌بفرستد و دستور بدهد مردم با این سکه معامله کنند و تهدید کند که کسانی که با غیر این سکه معامله کند او را تهدید به قتل کنند تا اینکه همۀ بلاد اسلامی‌برگردند به این سکه‌ای که با روش امام باقر علیه السلام توسط عبدالملک بن مروان ضرب شده است.

ان قلت: آیا این حدیث دلالت نمی‌کند بر اینکه ضرب سکه از انحصارات حاکمیت است و دیگران حق دخالت در این حق حاکمیت را ندارند؟

یک توضیحی هم نسبت به این روایت عرض کنیم که خواهد آمد.

———

۱ – تهذیب الأحکام؛ ج‌۷، ص: ۱۱۳.

۲ – الکافی (ط – الإسلامیه)؛ ج‌۶، ص: ۳۱۰.

۳ – الکافی (ط – الإسلامیه)؛ ج‌۵، ص: ۲۷.

۴ – الکافی (ط – الإسلامیه)؛ ج‌۵، ص: ۲۵۳.

۵ – الاستبصار فیما اختلف من الأخبار؛ ج‌۳، ص: ۹۶.

۶ – الاستبصار فیما اختلف من الأخبار؛ ج‌۳، ص: ۹۶.

۷ – الاستبصار فیما اختلف من الأخبار؛ ج‌۳، ص: ۹۶.

۸ – مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج‌۷، ص: ۸۴: «۷۷۱۶- ۲ وَ ذَکَرَ الدِّمْیَرِیُّ الشَّافِعِیُّ فِی حَیَاهِ الْحَیَوَانِ،” فِی تَرْجَمَهِ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ مَرْوَانَ…….- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‌۷، ص: ۸۶.

منبع: مفتاح

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics