شبکه اجتهاد: هویت حوزه علمیه گره خورده است به هویت انبیا و اولیاء، «العلماء ورثه الانبیا»، «العلماء امناء الرسل»، «العلماء مصابیح الارض و خلفاء الانبیا»، انبیا و امامان متصل کننده انسانها با آن حقیقت بینهایتند “سُفَراءَ فی خَلقِهِ یُعَبِّرونَ عَنهُ إلى خَلقِهِ و عِبادِهِ” وحی دستگیری علمی و امامت دستگیری عملی برای حرکت انسانها به سمت خدا است همان حقیقت بینهایت. به همین سبب همانطور که نبی و امام با دو جهت کشف و معرفت خداوند از یک سوی و بسط و دستگیری از خلق از سوی دیگر شناخته میشوند، علما و نهاد علم نیز نیاز به همین دو بال و دو جهت دارد. هویت حوزههای علمیه را “نفر” و “رجعت” میسازد، رفتن به سمت کانون علم که اجتهاد است و بازگشت به سمت مردم که تعلیم و تزکیه و تبلیغ است.
این یعنی دستگاه تعلیم و تربیت حوزوی باید هم توان استنباط و اجتهاد را به طلاب بدهد و هم توان نصرت جبهه حق و تبلیغ و خدمت و گرهگشایی از مردم را، طلاب باید به ابزار هنر و رسانه مجهز شوند، باید همانطور که علم مقدس را کسب میکنند قدرت مقدس را نیز مطمح نظر داشته باشند. دستگاه پژوهش و تولید علم نیز باید این هر دو سوی را داشته باشد، هم توان اتصال به منابع و تراث را داشته باشد و هم مسائل مرتبط با صحنه جامعه و حاکمیت و علوم بشری را مدنظر قرار دهد.
این تحول در حوزه است که باعث تحول در علوم و تکمیل اجتهاد میشود، اما همین تحول در حوزه، خودش مبتنی است بر تحول انفسی در علما و طلاب و حوزویان. طلابی که سبک زندگیشان دور از جامعه است، به قم میآیند اما بازنمیگردند، در شهرکهایی دور از حتی شهر قم زیست میکنند مسیر عبور و مرورشان هم از مردم دور است؛ سالهای سال کلاس میروند و هیچگاه باری از جامعه را بر نمیدارند، مأموریتی ندارند، نصرت جبهه حق و دستگاه ولایت و حاکمیت و درگیری با جبهه و تمدن طاغوت و استکبار را فوق برنامه و حاشیه زندگیشان میبینند، اینها نمیتوانند تحول حوزه را رقم بزنند. حوزه اگر درجا بزند و رشد نکند دستگیری نمیتواند کند و چنین علمایی نبودشان ثلمه و خلئی را در جامعه باعث نخواهد شد.
متاسفانه برخی به اسم تحول حوزه اتصال به منابع و تراث و سابقه علمی حوزوی را نفی میکنند و برخی نیز به اسم اتصال به منابع و تراث و استقلال حوزه، دست حوزه را از دست مردم جدا میکنند و اقامه دین که همه این علوم به قول حضرت امام (ره) مقدمه آن است، را رها میکنند و حوزه را تبدیل میکنند به یک موجود منزوی نیمه مرده.
راه حل چیست؟ راه حل اتصال به اندیشه و مکتب امام (ره) است در همه سطوح و ساحتها. نهاد حوزه باید هویت خود را بیابد، علم باید در عین حق طلبی و حق نمایی اما ذیل ولایت رسالتهای خود را تعریف کند، علوم معارفی و حکمی باید رسالت خود را در تنزیل و رسیدن به متن مردم و حاکمیت ایفا کنند، مقام نظر را تا بستر عمل امتداد دهند و کاربردی شوند، حکمت عملی باید اینقدر نحیف نماند و فربه شود، فقه باید رویکرد تمدنی و حاکمیتی پیدا کند، مناسب امروز ما، با مسائل متنوعی که با آنها مواجهیم، اصول باید بتواند چنین نقش مباشری فقه برای اقامه دین را پشتیبانی کند، اخلاق و سلوک باید بتواند خود را در ابعاد یک جامعه و بلکه یک حرکت جهانی بازتعریف کند و ارتباط وثیق خود با ولایت و حکومت را به چشم آورد. این حرفها جدید نیست، اینها را سالها است رهبران اندیشمند و تیزبین ما گفتهاند حتی سالها قبل از انقلاب نیز مساله تحول حوزه مطرح بوده است، اما حوزه امروز امکانات مهمی برای تحول در اختیار دارد، ارتباط با دستگاه اقامه دین و حاکمیت الهی، و مردمی قیام کرده و مقاوم و دشمنی که دشمنیش را بیش از پیش متوجه حوزههای علمیه کرده همگی فرصتی جدی برای تحول حوزه پدید آورده، «إِنَّ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ إِذَا مَسَّهُمۡ طَـٰٓئِفࣱ مِّنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبۡصِرُونَ». دشمن را باید در همه ابعاد تمدنی دید و این تحول و حرکت و خیزش درونی در نهاد علم دینی و رهبری اجتماعی را سهل خواهد نمود. این همه نیاز به عزم جدی همه کشور و خصوصا طلاب جوان دارد برای تحول و ارتقای این نهاد مقدس.