مجله دیدهبان اندیشه، در پروندهای رصدی-تحلیلی «نسبت روحانیت و سیاست» را بررسی کرده است.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، شماره سی و پنجم ماهنامه تخصصی دیدهبان اندیشه با عنوان «روحانیت در میدان» باهدف بررسی رابطه روحانیت و سیاست از سوی موسسه فرهنگی ـ رسانهای شناخت به مدیرمسئولی رفیعالدین اسماعیلی و سردبیری رسول لطفی در چهارفصل: «فصل اول: دین و سیاست؛ حوزه و حکومت»، «فصل دوم: سیاست و روحانیت در طول تاریخ»، «فصل سوم، مواجهه روحانیت با نظام اسلامی» و «فصل چهارم: گزارش رصد»، همراه با آثاری از اساتید: حمید پارسانیا، علیرضا اعرافی، رسول جعفریان، محمدتقی اکبرنژاد، عبدالوهاب فراتی، بیژن عبدالکریمی و… در ۱۳۹ صفحه منتشر شده است.
«صدسالگی حوزه و مسائل جامعه ایران»، «نقش روحانیت در انقلاب مشروطه»، «طلبه انقلابی در ساحت بینش و کنش»، «پیروزی حوزه و روحانیت در نبرد قدرت» و «سکولاریسم حوزوی، چالشها و ابهامات» بخشی از محورهای این مجله میباشد. همچنین در فصل «مواجهه روحانیت با نظام اسلامی» چهار جریان: ۱- جریان سیاستگریز ۲- جریان ساختار گریز ۳- جریان ولایت گریز ۴- جریان تمدن گرا؛ مورد بررسی قرار گرفتهاند.
در سرمقاله شماره ۳۵ مجله دیدهبان اندیشه آمده است: آنچه روشن است وظیفه اصلی و اساسی حوزههای علمیه، صیانت از دین الهی است و تلاش برای تبیین، ترویج، تحفیظ و تحکیم معارف دینی در جامعه است. بر همین اساس مبتنی بر دیدگاه شمولیت دین، وظیفه روحانیت مشخص میگردد.
در این بین اختلاف نظراتی ناظر به وظیفه روحانیت به چشم میخورد. گروهی وظیفه طلبگی در اجتماع را مضیق به امور شرعی میدانند و حوزویان را مبرای از پرداختن به امور عرفی معرفی میکنند.
در مقابل این دیدگاه، مشهور اندیشمندان حوزوی، از آنجایی که دین اسلام علاوه بر امور فردی، مدعی جامعیت در مسائل اجتماعی را نیز دارد، حوزه را متکفل دخالت در حوزههای مختلف سیاسی و اجتماعی نیز دانسته و نسبت به بیتفاوتی گروه اول انتقاد میکنند؛ البته باید دانست که در مورد ورود حوزه در این امور نیز وحدت نظر وجود ندارد.
برخی از جریانات حوزوی، با این توجیه که مسائل حکمرانی دارای چالشهایی است که موجب آلوده شدن روحی و معنوی انسان خواهد شد، ورود روحانیت به امر سیاسی را محدود میکنند و فعالیت روحانیت را بیشتر نظارت بر اموری جاری کشور میدانند.
در سمت دیگر اما جریاناتی نیز نظری متفاوت دارند و معتقدند روحانیت موظف به ورود در امر سیاسی برای برقراری موازین دینی نیز هست. مسئله آنجا متفاوت و پیچیدهتر میگردد که حوزه علمیه با حکومتی مواجه باشد که در رأس آن ولایت فقیه حاکم است.
کنشگری فعال یا بیتفاوتی نسبت به سیاستگذاریها و حکومتداری فقیه مذکور، روحانیت فعلی را به دو گروه منقسم میسازد.
در مورد اختلافات مذکور، باید دو مؤلفه را مورد بررسی قرارداد؛
یکم؛ علت این اختلافات: بهطور غالب میتوان دو علت اصلی را برای این تکثر آرا و کنشها ذکر کرد. اولین علت، اختلاف مبنا در مورد جایگاه دین نسبت به امور سیاسی و اجتماعی و دومین علت، خوانشهای مختلف تاریخی از مواجهه علمای بزرگ حوزوی با حکومتهای پیشین است.
از این رو در فصل اول این شماره، خلاصهای از مبانی مربوط به قلمرو دین، ارتباط نهاد دین و سیاست و همچنین نقش انبیا و معصومین در مسائل سیاسی و اجتماعی ارائه شده و فصل دوم به تبیین قرائت صحیح از حضور روحانیون در دو واقعه مشروطه و انقلاب اسلامی اختصاص پیدا کرده است
دوم؛ حاصل این اختلافات: بر اساس رصد و تحلیل تیم دیدهبان در فضای مجازی، تلاش شده تا مباحث مختلف پرداخته شده در این حوزه تقسیمبندی و جریانشناسی شود. لذا متناسب با مباحث رصد شده در فضای مجازی، جریانشناسی ذیل شکل گرفت:
۱ –جریان سیاست گریز: گریز از سیاست و پیشنهاد جدایی دین و دینداران از حکومت، از قدیمیترین نظریاتی است که توسط روشنفکران سکولار و دینی متأثر از اندیشههای غربی طرح شده و به بدنه روحانیت نیز سرایت کرده است. این نظریه اگرچه امروزه قائلین زیادی در بین حوزویان ندارد، اما میتوان ادعا کرد که بهصورت تلویحی در اندیشه افراد مختلفی ظاهر شده و خودنمایی میکند. اگرچه تفکر جدایی دین از سیاست، پیش از انقلاب توسط گروههایی مثل انجمن حجتیه مطرح شده بود؛ اما بهصورت جدی در دهه دوم انقلاب و در بین برخی اندیشمندان حوزوی، رواج پیدا کرده و افرادی همچون «محسن کدیور»، «محمد مجتهد شبستری» و «عبدالکریم سروش» داعیهدار آن شدند.
۲- جریان ولایت گریز: دومین جریان پر سر و صدای رسانهای در بحث رابطه دین و سیاست، جریان حوزوی است که سیاسیبودن ماهیت دین و دینیبودن ماهیت سیاست را پذیرفته ولی مدل حکومتداری بر اساس ولایت فقیه را نمیپسندد و مدلهای دیگری همچون نظارت یا وکالت ارائه میدهد.
تئوریهای نظارت و ولایت فقیه، مربوط به پارادایم فقه سیاسی شیعه و تئوری وکالت فقیه، مربوط به پارادایم مدرن میباشد که به دلیل ورود به پارادایم فقه سیاسی، تلاش شده تا با ادبیات فقهی و دینی، آراسته شود.
۳- جریان ساختارگریز: به نظر بنیانگذار جمهوری اسلامی دو مؤلفه اصلی «اتکا به رأی مردم» و «ابتنا بر ضوابط اسلامی» بنیاد اصلی حکومت از منظر اسلام است. جریان سوم روحانیت که در مورد نسبت امر دین و سیاست، نظر متفاوتی دارد، جریانی است که با پذیرش اسلام سیاسی و نظریه ولایت فقیه، مدل فعالیت جمهوری اسلامی را ناکارآمد توصیف کرده و نسبت به آن نقدهای زیادی را وارد میسازد. این جریان که به جرأت میتوان آن را غالبترین جریان موجود در بین روشنفکران حوزوی معاصر مثل آقایان «فیرحی» و «فراتی» دانست، ادعاهای خود را در دو ساحت اندیشهای و عملی مطرح میکنند.
۴- جریان تمدن گرا: جریان مهم دیگری که در بحث از نسبت روحانیت و سیاست مطرح میگردد، جریان تمدن گرا یا همان روحانیت انقلابی است. این جریان علاوه بر پذیرش سیاسیبودن اسلام و جامعیت دین و لزوم حضور دین در تمام عرصههای حیات انسانی، نظریه ولایت فقیه را بهعنوان مدل تحقق حاکمیت دینی پذیرفته و هماکنون نظام جمهوری اسلامی را نهضتی قلمداد میکند که ماهیت توحیدی دارد و دغدغه اصلی بسط دین و گسترش توحید ناب را یدک میکشد؛ از این رو در تلاش است تا با مشارکت و همکاری در عرصههای مربوط به حاکمیت اسلامی، در تحقق و بسط دین نقش فعال و ویژهای داشته باشد.
بر همین منطق، در این شماره از دیدهبان اندیشه در بخش تحلیلی، گزارشی از این جریانات ارائه شده و دیدگاههای آنها تا حدی مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته و نگاه جریان تمدن گرا را بهعنوان دیدگاه مطلوب برگزیده است. در ادامه نیز مروری بر شاخصههای «طلبه انقلابی» صورت گرفته است که میتواند مفید باشد. در بخش رصدی مطالبی در رابطه با همین موضوع ارائه شده و روایتهایی مستقیم از این جریانات ارائه شده است. در انتها یادآور میشود موضوع این شماره در رابطه با مواجه روحانیت با امر سیاسی از منظر اندیشهای و فکری بوده و نه ارزیابی و آسیبشناسی چگونگی فعالیت روحانیت در حوزه سیاسی و این مورد نظر نبوده است.
برای مطالعه و دانلود شماره ۳۵ ماهنامه دیدهبان اندیشه اینجا (کلیک) کنید.