قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / شش راهکار برای توسعه کیفی استناد به قرآن در استنباط فقهی
شش راهکار برای توسعه کیفی استناد به قرآن در استنباط فقهی

استاد عندلیب همدانی بیان کرد:

شش راهکار برای توسعه کیفی استناد به قرآن در استنباط فقهی

استاد عندلیب همدانی ضمن اشاره به این نکته که تعمیق و توسعه کیفی استنادات فقهی به قرآن به توسعه کمی آیات الاحکام می‌انجامد، به ارائه شش پیشنهاد و راهکار در این زمینه پرداخت.

به گزارش شبکه اجتهاد، نشست علمی «مبانی، اصول و راهکارهای گسترش ظرفیت قرآن کریم» با سخنرانی استاد محمد عندلیب همدانی، استاد دروس خارج حوزه علمیه در مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) برگزار شد که گزیده آن را به نقل از «ایکنا» در ادامه می‌خوانید؛

آنچه برای این جلسه در نظر گرفتم حول اصطلاح آیات الاحکام نیست چون این پرسش از قبل بوده که تعداد آیات الاحکام چندتا است. این بحثی است که در جای خودش لازم است اما نگاه امروز من به تعداد آیات الاحکام نیست. بیشترین تاکید من به لزوم توسعه و تعمیق و گسترش کیفی در استدلالات قرآنی است تا گسترش کمی و بالا بردن تعداد آیات الاحکام. البته طبیعتا در این گسترش و تعمیق کیفی در مورادی گسترش کمی هم خواهد آمد ولی نظر اولیه ما گسترش ظرفیت‌های فقهی قرآن کریم به لحاظ کیفی است تا کمی. این مقدمه در نظرتان باشد.

حالا سوال این است چه شیوه‌هایی را فقیه باید در نظر بگیرد تا این گسترش کیفی و تعمیق در استدلالات فقهی به قرآن کریم صورت بگیرد و ظرفیت فقهی قرآن کریم را بارزتر و عمیق‌تر ارائه دهیم.

اولین نکته‌ای که به نظر حقیر می‌رسد این است که در مسائل فقهی پرسش‌محور وارد قرآن شویم و به تعبیری در مورد سوالی که در ذهنمان است از قرآن استنطاق کنیم. در قرآن می‌شود دو گونه تدبر کرد؛ یک وقت شما آیه‌ای را می‌خوانید و نکات آن را به دست می‌آورید ولی گاهی یک سوال در ذهنتان هست و با توجه به آن سوال وارد قرآن می‌شوید. اقل مطالب این است که قرآن کریم اصلی‌ترین مسائل هدایت بشر را بیان کرده است. قرآن را باز کنید و ببینید آیا می‌توانید پاسخ سوالتان را به دست بیاورید یا خیر.

قابلیت استنطاق قرآن در سه ساحت

در فقه به سه ساحت اشاره می‌کنم که قرآن قابلیت استنطاق دارد.

ساحت یک، مسائل نوپدید که اصلا سابقه‌ای نداشته و آرام آرام در بین بشر مبتلابه شده است. خیال نکنید چون این مسائل نوپدید است نمی‌شود از قرآن در این زمینه برداشت‌هایی داشت. تمام جوانب آن مسئله نوپدید را در نظر بگیرید، موضوع را بشناسید، وقتی آن موضوع را درست شناختید به قرآن مراجعه کنید، ببینید نکته‌ای به دستتان می‌آید. من خودم این را در بحث پیوند اعضا، اهدای عضو و مسائل دیگر انجام دادم.

ساحت دوم مسائل و فروعی است که نوپدید نیستند ولی محتاج نگاه نو هستند مثل بحث ربا. بحث ربا مستحدثه نیست ولی الآن بازار و اقتصاد و جامعه فروعی را در بحث ربا مطرح می‌کند و نگاهی به بحث ربا دارد که می‌طلبد با نگاه نو به آیات قرآن مراجعه کنید و پرسش‌هایی که جامعه از شما می‌کند را در قرآن بررسی کنید. آنچه اخیرا به نام فقه معاصر نامیده می‌شود مرکب از مسائل نوپدید و مستحدثه و مسائلی است که سابقه دارد ولی نگاه نو می‌طلبد.

ساحت سوم فروعی است که ممکن است قابل تجدید نظر باشد و فهم قدمایی را تصحیح کنیم مثل آیه ضرب نساء. نگاه قدما به آیه روشن است اما می‌طلبد شما نه در خصوص این آیه بلکه آنچه می‌خواهید به این آیه از جواز ضرب نساء نسبت دهید به مجموع آیات مراجعه کنید و ببینید چه برداشتی می‌کنید شاید برداشت قدمایی قابل تجدید نظر باشد. غرضم این است اگر دنبال گسترش ظرفیت فقهی قرآن کریم هستید پرسش‌محور از قرآن سوال کنید البته طبق روایی که از امیرالمومنین(ع) نقل شده است اینجا باید سراغ روایات هم بروید، نه اینکه فقط به قرآن بسنده کنید. نگاه به قرآن باشد، نگاه به روایات هم باشد.

نکته دوم نگاه جامع و تجمیعی به قرآن است. مرادم از جامع این است که نخواهید فقط از خصوص آیات الاحکام موجود پاسختان را بگیرید بلکه به مجموعه قرآن نگاه کنید. چه بسا در یک داستان قرآنی برای یک فقیه اشاراتی وجود داشته باشد. وقتی شما پرسش‌محور آمدی و نگاهت جامع بود می‌توانی از یک داستان هم استفاده کنی. البته نگاه باید تجمیعی باشد یعنی همه پاسخ را از خصوص یک آیه نگیرید بلکه چند آیه را کنار هم قرار دهید تا به پاسخ سوالتان برسید.

لزوم استفاده از اشارات قرآن

نکته سوم این است که فقط به دنبال دلالت مطابقی یا حداکثر دلالت التزامی آشکار نروید. چون نگاه نگاه تجمیعی است حتی از اشارات قرآن هم باید بهره گرفت. حتی سکوت در آنجا که انتظار می‌رود قرآن سخنی بگوید هم قابل استفاده است. به عنوان مثال در سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۶ می‌خوانیم: «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَهٍ إِذا قَضَى اللهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ»، یعنی اگر خدا و رسول سخنی گفت تو حق انتخاب نداری، حق چون و چرا نداری. دلالت مطابقی آیه واضح است. آیا از این آیه اشاره‌ای به اصالت الاباحه در اشیا به دست می‌آید. بله، می‌تواند به اصالت الاباحه اشاره داشته باشد.

مطلب چهارم که در تعمیق مراجعه به قرآن مهم است این است که اصولیان معمولا دو ساحت را برای مقایسه قرآن با روایات معرفی می‌کنند، یک بحث تعارض روایات و دیگری جایی که یک روایت صریحا با قرآن مخالف باشد اما فقیهی مثل آیت‌الله سیستانی یک ساحت جدیدی در اینجا باز می‌کند و آن مقایسه روحی روایات با قرآن است. ایشان می‌فرماید خبر واحدی حجت است که مخالف روح قرآن کریم نباشد. از این هم به موافقت روحیه تعبیر می‌کنند. مثال اول کرامت انسان است. روح قرآن کرامت انسان است. اگر روایتی با این روح منافات داشت کنار می‌گذاریم.

مطلب پنجم برای اینکه ظرفیت‌های فقهی قرآن گسترش پیدا کند این است که خیال نکنیم قواعد فقهی قرآن فقط به قاعده نفی حرج و امثال آن اختصاص دارد، می‌شود از قرآن استنطاق کرد و قواعد قرآنی جدیدی را به دست آورد. یکی از این قواعد تعایش سلمی است یعنی همزیستی مسالمت‌آمیز که آیت‌الله سیستانی آن را بیان کرده است. این گستر کیفی در عین گسترش کمی است.

مطلب ششم اینکه وقتی وارد قرآن می‌شوید میان دو مقام تفکیک کنید. آنجایی که آیه یک مطلب عقلایی را توضیح می‌دهد با جایی که یک مطلب تعبدی محض را مطرح می‌کند که باب، باب تعبد است. به آیاتی که قابل فهم عقلایی است نگاه تعبدی نکنید وقتی نگاه تعبدی نکردید از آیه نکات لطیفی استفاده می‌شود و گسترش کیفی حاصل می‌شود. با این شش مطلب ظرفیت‌های کیفی قرآن را برای استدلال بالا ببرید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics