مهر: اخیراً شیخ احمد الطیب، رئیس دانشگاه الازهر مصر طی ۳۰ شب بحثهایی پیرامون اختلاف شیعه و سنی داشته که از برخی رسانهها پخش شد. وی پیشنهاد کرد که علمای شیعه و سنی در کنار هم بنشینند و راجع به مسائل اختلافی صحبت کنند و راهی برای همزیستی مسالمت آمیز دو مذهب پیدا کنند. وی طی مباحث خود درباره جایگاه تشیع و تسنن در جهان اسلام سخن گفت و اعلام کرد تشیع و تسنن دو بال جهان اسلام هستند که باید با هم همکاری داشته باشند و در همین راستا آمادگی الازهر برای برگزاری یک کنفرانس با حضور علمای جهان اسلام جهت بررسی راههای کاهش خشونت گرایی و تحریک مذهبی را اعلام کرد.
در پاسخ به این پیشنهاد، آیت الله ناصر مکارم شیرازی از مراجع بزرگ جهان تشیع، طی نامه ای به احمد الطیب تأکید کرد که همه مراجع اصیل شیعه خواستار تحقق شعار وحدت شیعه و سنی هستند و از اهانت کردن و دشنام دادن به اصحاب پیامبر و همسران ایشان مبرا هستند. وی از برگزاری یک کنفرانس اسلامی با حضور برجسته ترین علمای جهان اسلام استقبال کرد. در همین راستا گفتگویی با شیخ هاشم منقاره، رئیس شورای رهبری «جنبش التوحید الاسلامی»، از علمای برجسته مذهب اهل سنت در لبنان انجام داده ایم که در آن به روابط تشیع و تسنن در جهان اسلام و ریشه یابی علل برجسته شدن گفتمان های رادیکال و افراطی و به حاشیه رفتن نگاه علمای میانهرو و طرفدار وحدت بین مذاهب، پرداخته شده است. مشروح این گفتگو در ادامه آمده است؛
* به نظر شما چرا شیخ احمد الطیب در این بازه زمانی چنین پیام مهمی را برای علمای شیعه فرستاده است؟
وحدت اسلامی کلمه ای است که دلهای همه مسلمانان مخلص به سوی آن مشتاق است و هدفی است که همه اصلاحگران و دعوتگران به اسلام در طول تاریخ برای تحقق آن تلاش کرده اند. هیچ کس در عظمت چنین هدف بزرگی و اهمیت عقلی و شرعی آن شک ندارد. چرا که عزت و شوکت اسلام و مسلمین جز از طریق وحدت حاصل نمی شود. وحدتی که اسلام به آن دعوت می کند، فقط برای زینت و زیبایی زندگی مسلمانان یا نیازی برای برآوردن اهداف مادی شان نیست، بلکه جزئی از ارکان ایمانی شان است و همان طور که عبادت خداوند یکتا و تقوای الهی واجب است وحدت هم ضرورت و وجوب دینی دارد.
این دو آیه کریمه متضمن همین معنای وحدت است: «إنّ هذه أمّتکم أمّه واحده وأنا ربّکم فاعبدون»، «وانّ هذه أمّتکم أمّه واحده وأنا ربّکم فاتّقون».
وقتی مسلمانان در رابطه شان با دیگران به گفتگو و جدال احسن امر شده اند، پس باید به اهمیت گفتگوی درون دینی برای رسیدن به وحدت اسلامی پی برد. امروز می بینیم که این تفرقه، اختلاف و جسارت نسبت به هم باعث از بین رفتن ابهت و وزن مسلمانان در میان دیگر ملت ها شده تا جایی که دشمنان از هر سو به آنان یورش آورده و علنا به آنها چنگ و دندان نشان می دهند. باید بدانیم قبل از شیعه و سنی و مهم تر از مذاهب، این اصل اسلام است که اهمیت دارد.
به هر حال ما دعوت به برگزاری یک کنفرانس در سطح علمای جهان اسلام برای بررسی راهکارهای وحدت اسلامی از راه گفتگو را یک امر واجب در همه زمان ها و مکان ها می دانیم و دعوت رئیس دانشگاه الازهر در مصر و پاسخ مرجع بزرگوار شیعه، آیت الله مکارم شیرازی به این دعوت در واقع پاسخ به یک نیاز همیشگی جهان اسلام است. اما در برهه فعلی با توجه به شدت یافتن تنش ها و اعمال خشونت آمیز در جهان اسلام و تغییر اولویت کشورهای اسلامی از آرمان فلسطین به اختلافات داخلی بر اهمیت و ضرورت وحدت افزوده است.
در همین راستا به نظر می رسد که امام خمینی هم آثار و تبعات چنین تفرقه ای بر آرمان فلسطین را پیش بینی می کرد. برای همین توجه جهان اسلام را به قبله اول مسلمانان یعنی فلسطین جلب کرد و این مشکل را ریشه تمام مشکلات جهان اسلام و آرمان قدس را بالاترین آرمان اسلامی دانستند که همه ملتها و حاکمان باید آن را در صدر مسائل و برنامه هایشان قرار دهند. مشخصاً درد کنونی امت اسلام همین است که حاکمانشان نسبت به آرمان فلسطین تجاهل می ورزند و آن را از برنامه ها و اولویت هایشان خارج ساخته اند، چرا که اگر این ملت ها و حاکمان همه با هم اراده می کردند با حداقلِ تلاش و هزینه قادر بودند این موضوع را فیصله داده و غده چرکین صهیونیسم را از تن امت اسلامی خارج سازند.
امام خمینی می فرمایند: «برای من یک مطلب به شکل معماست و آن این است که همه دول اسلامی و ملتهای اسلامی می دانند که درد چیست و می دانند که دستهای اجانب در بین است تا اینها را از هم متفرق کند، می بینند که با این تفرقه ها ضعف و نابودی نصیب آنها می شود، می بینند که یک دولت پوشالی اسرائیل در مقابل مسلمین ایستاده؛ اگر همه مسلمانان جمع شوند و هر کدام یک سطل آب بریزند اسرائیل را آب می برد. معذلک در مقابل او زبون هستند. چرا به علاج واقعی که اتحاد و اتفاق است روی نمی آورند؟ چرا توطئه هایی که استعمارگرها برای تضعیف آنها استفاده می کنند خنثی نمی کنند؟ این معما چه وقت باید حل شود این توطئه ها را چه کسی باید خنثی بکند؟ غیر از کشورهای اسلامی و ملت های مسلمان این معمایی است که شما اگر جوابی دارید و حل کرده اید به ما هم تذکر دهید.»
اهمیت چنین دعوت هایی در این است که از سطح درگیری های خیابانی که نتیجه ای جز عمیق تر شدن اختلافات ندارد به سطح گفتگو و مباحثه در مسائل مورد اختلاف بین علما و صرفاً در محافل علمی ارتقا یافته است. اما اگر در مورد اتفاقاتی که امروز در حال رخ دادن است، به دقت نظر افکنیم می بینیم که دست هایی در کار است تا علما را از صحنه عمل و تأثیر گذاری خارج کرده و به حاشیه برانند و طبق حدیث پیامبر(ص) در این زمان اشخاص بی مقدار و سخیف برای جولان دادن میدان پیدا می کنند. امروز شاهدیم که چگونه به کمک رسانه ها و وسایل ارتباطی تفرقه افکنی می کنند. اما دعوت دکتر احمد الطیب جهت کاهش تنش ها و کشمکش ها مطرح شد و ما امیدواریم این گام بتواند مقدمه ای برای برداشتن موانع وحدت اسلامی باشد. چنانکه آیت الله مکارم شیرازی هم در پاسخ خود به این امر اشاره کردند.
*مواضع علمای شیعه درباره وحدت اسلامی را چگونه ارزیابی می کنید؟
برای ما حرص و رغبت علما و ائمه جهان اسلام برای بقای اصل دین و عزت اسلام کاملاً روشن و مشخص است و به لحاظ تاریخی دعوت به وحدت اسلامی جزء ویژگی های بخش بزرگی از علمای شیعه و سنی بوده، اما متأسفانه صدای افراد منحرف و چرب زبان بلندتر است. در حالی که عموم علمای شیعه و سنی امروز همه را به گفتگو، همگرایی و وحدت فرا می خوانند، اما سروصدای تحریک گران و فتنه انگیزان بیشتر است.
اگر بخواهیم عینی و بی طرفانه سخن بگوییم تا متهم به طرفداری از دیدگاه خاصی در تفسیر امور نشویم، باید به انقلاب اسلامی در ایران اشاره کرده و مواضع پیشرو رهبران آن به ویژه امام خمینی(ره) و امام خامنه ای که روی وحدت اسلامی تأکید داشتند و همچنین آراء صریح و قاطعانه آیت الله مکارم شیرازی را دوباره مطالعه کنیم.
همچنین در بین اهل سنت هم بیشتر علما خواستار چنین وحدتی هستند و موضعگیری های زیادی هم در این رابطه شده است. اما تفاوت مهمی که بین دو طرف وجود دارد در این است که علمای شیعه پس از انقلاب اسلامی تقویت شده و جایگاهشان به عنوان یک تشکیلات دینی تثبیت شد. اما چنین موقعیتی برای علمای اهل سنت فراهم نشده است. لذا کسانی که مسؤولیت هدایت دینی اهل سنت را در دستگاههای حکومتی دارند، پیرو خواسته های سیاستمداران و اقتضائات سیاسی هستند و آن هم سیاست تبعیت از امریکا در منطقه و جهان.
*وحدت میان شیعه و سنی در حال حاضر چه ضرورتی دارد؟
وحدت اسلامی از آنجایی اهمیت می یابد که بدانیم امروز فتنه شیعه-سنی اصل اسلام را مورد هدف قرار داده و نشانه ها و علائم این فتنه در هر گوشه وکناری هویدا شده و در صورت عدم نصرت اسلام که راهش همان تلاش برای ایجاد وحدت به عنوان یکی از مظاهر قدرت امت است، جهان اسلام دچار ضعف و خذلان خواهد شد و همانطور که قبلاً گفتیم شوکت و عظمت اسلام و دعوت اسلامی تضعیف می شود. لذا وحدت به طور کلی به نفع مصالح عامه امت اسلامی است و در همین راستا بود که خلیفه دوم، همیشه می گفت: «اگر علی نبود عمر هلاک می شد.»
امروز می بینیم تحولات منطقه، مستلزم آگاهی و بیداری برای جلوگیری از سوء استفاده قدرتهای استکباری است و مسلمانان برای پشت سر گذاشتن چالش ها و رسیدن به پیروزی نهایی نیازمند بیداری و هشیاری ای هستند که زمینه ساز وحدت اسلامی فراگیر بر اساس گفتگوی متمدنانه باشد.
*سازوکار تحقق چنین وحدتی چیست؟
برای رسیدن به وحدت اسلامی مطلوب راهی جز تقریب و ایجاد نزدیکی بین تشیع و تسنن وجود ندارد. این امر مستلزم اولاً مهار و محدود کردن تندروها و افراطی ها و متوقف ساختن حملات رسانه ای و سیاسی غرض ورزانه این دسته است و از سوی دیگر باید برای اشاعه خیر و معروف و مبارزه با منکر و فساد در جوامع اسلامی، حمایت از مستضعفین و محرومین، رشد احساس مسؤولیت مشترک اسلامی و اهتمام به امور مسلمانان و همدردی و همدلی داخلی و مقابله با دشمن تلاش کرد. چراکه در حدیث آمده است «هر کس شب را صبح کند و به امور برادران مسلمانش اهمیت ندهد مسلمان نیست» و «مسلمان کسی است که برادران مسلمانش از دست و زبانش در امان باشند» لذا باید به این درک برسیم که جهان اسلام ید واحده است و باید روح برادری و اخوت بین همه مسلمانان (چه شیعه و چه سنی) حاکم باشد همان طور که در قرآن آمده «إنما المؤمنون إخوه».
اگرچه نمی توان انتظار داشت همه مسلمانان با یک سرعت واحد به این سطح از مکارم اخلاقی برسند، اما اگر به کشورها و سرزمین های اسلامی نظر بیاندازیم می بینیم که علیرغم تفاوت آداب و رسوم، فرهنگ ها، زبان و با وجود هجمه فرهنگی غرب همچنان فرهنگ مشترکی بین مسلمانان حاکم است.
همین فرهنگ مشترک، بزرگترین سرمایه برای تفاهم، همبستگی و احساس برادری و وابستگی به یک منبع مشترک است و برای همین است که دشمنان امت سعی دارند این وجه اشتراک فرهنگی مهم و ارزشمند بین مسلمانان را از طریق تحریف و جنگ نابود کنند.
بر همین اساس برخی علما گفته اند وحدت اسلامی از سه عنصر اساسی تشکیل می شود: اول وحدت فکری و روحی، دوم عدم تنازع اقتصادی، سیاسی یا نظامی بین مناطق اسلامی و سوم ایجاد زمینه های لازم برای آشنایی و ارتباط مستدام و پایدار بین آحاد مسلمانان.
اصل وحدت فکری، روحی و فرهنگی در جهان اسلام وجود دارد و نیازی به تلاش برای به وجود آوردن آن نیست بلکه باید آن را در مسیر درست هدایت کرد چراکه به هر کشور اسلامی که نظر بیاندازیم می بینیم چنین وحدتی عملاً وجود دارد و اندیشه جامع اسلامی به عنوان یک امر ثابت همیشه حضور دارد و در هیچ دین یا مکتب اقتصادی، اجتماعی ای چنین تفاهم فکری و روحی ای وجود ندارد.
*موانع اصلی وحدت بین تشیع و تسنن کدامند؟
از مهم ترین مشکلات جهان اسلام انحراف از مسیر اصلی دین چه از طریق غلو و چه افراطی گری و فراموش کردن اهداف و رسالت اصلی دین و کنار گذاشتن میانه روی است، اما می توان این موانع را در تعصبات قومی، مذهبی و حکومت های شکست خورده و ناموفق خلاصه کرد.
اولا؛ تعصبات قومی و نژادی به عنوان پدیده ای که در جوامع با ویژگی های جاهلی حاکم است. جامعه جاهلی ارزش های انسانی را قبول ندارد و لذا تربیت انسانی هم در آن معنایی ندارد و افراد این جامعه در یک سطح منحط و پست از افکار و تصورات و ارزش ها زندگی می کنند. به طوریکه زبان، رنگ پوست و نسب، معیار تبعیض بین انسان ها می شود و ارزش معیارهای انسانی درست، در آن افول می کنند.
اما رسالت الهی اسلام به دنبال طرح معیارها و تصورات انسانی در جامعه است. تا انسان ها بتوانند از چارچوب های تنگی که اندیشه را محدود می کنند فراتر بروند. اسلام در جزیره العرب با جامعه ای روبرو بود که تعصبات قبیله ای آن را تکه تکه کرده بود و دشمنی های نسبی و نژادی بالا گرفته بود و همین جاست که دشواری مأموریت پیامبر اسلام در غلبه بر تعصبات طائفه ای و قومی جهت برپایی یک جامعه متحد و یکپارچه مشخص می شود؛ پیامبر رنج ها و زجرهای زیادی برای جا انداختن ملاک و معیار تقوا به جای ارزش های جاهلی متحمل شد، اما «جاهلیت مدرن» دوباره همان ارزش های قومی-قبیله ای را با رنگ و لعاب و اسامی جدید و در قالب نظریه های جامعه شناسان اروپایی، یهودی و امریکایی برای غلبه بر اسلام و گسترش تفرقه و دشمنی بین مسلمانان مطرح کرده است.
ثانیاً، تعصبات مذهبی میان رویکردهای فکری و اجتهادی مختلف پدیده ای است که جهان اسلام از زمان ظهور اسلام شاهد بوده و بخشی از این امر هم طبیعی است و به طبیعت جوامع بشری باز می گردد و برخی دیگر اختلافات ساختگی و محصول برنامه افراد غرض ورز و با اهداف خاص و بی ایمان به اصل اسلام است که طی سده های مختلف از اختلافات موجود سوء استفاده نموده اند و همچنین سیاست هم در تاریخ اسلام نقش مؤثری در ظهور و افول رویکردهای فکری و فقهی داشته است. اما دلیل اصلی اینگونه تعصبات مذهبی به جهل مسلمانان باز می گردد و افراد پست و فرومایه همیشه آتش بیار معرکه ها و فتنه های مذهبی و ابزار دست غرض ورزانی بوده اند که از تعصبات کورکورانه نهایت استفاده را کرده اند. لذا برای تحقق پیشرفت باید در ابتدا تعصبات و تندروی مذهبی از دل و عقل مسلمانان رخت بر بندد و مسلمانان به این احساس مشترک برسند که ریشه مشکلاتشان در وجود طاغوت های روی زمین است که بر امت اسلامی تسلط یافته و ثروت هایشان را غارت کرده اند.
ثالثاً، حکومت ها و دولت های ناموفق؛ پس از اینکه متجاوزان بیگانه در تحمیل سلطه مستقیم شان بر جهان اسلام شکست خوردند، اقدام به طراحی برنامه جامعی جهت سلطه غیر مستقیم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بر امت اسلامی با عاملیت حاکمان ضعیف پس از تقسیم جهان اسلام به کشورهای کوچک و نا متحد کردند. در این راستا به تربیت افرادی از درون جهان اسلام برای پیاده کردن نقشه هایشان در سرکوب جنبش های آزادیخواه و چپاول و نابودی ثروت های مادی و معنوی این کشورها پرداختند. این افراد و حکومت ها در برابر اربابان استعمارگرشان تسلیم و مطیع اما در برابر ملت ها جبار و سرکوبگر و مستکبر بودند و بدین سان دستگاه حاکم بر جوامع اسلامی از ملت ها فاصله گرفت و جامعه را از یکی از مهم ترین جنبه های وحدت، یعنی وحدت بین حاکمیت و ملت محروم ساخت.
در کنار موارد مطرح شده مسائل و مشکلات دیگری هم وجود دارد که به نظر برخی ها اهمیت ثانوی و فرعی دارند:
اول؛ پدیده روحانیت درباری که در جهان اسلام چیز جدیدی نیست؛ این پدیده در تاریخ اسلام با ظهور انحراف از اسلام شکل گرفت همچنانکه در ادیان دیگر و هر جایی که رسالت های الهی به هوا و هوس ها آلوده شدند و عالمان برای تثبیت و مشروعیت بخشی به قدرت حاکمان فتوا صادر کردند این پدیده هم بوده و این فاجعه وقتی به اوج خود رسید که دشمنان اسلام و جنبش های اسلامی به قدرت رسیدند و از وارد کردن هیچ نوع فشاری بر علما دریغ نکردند تا اسلام را تحریف کرده و روح آن را بمیرانند و به جای آن پروژه های استعمار را در سرزمین های اسلامی به پیش ببرند.
دوم؛ خالی شدن صحنه از رهبران اصولگرا و امت مؤمن. سوم؛ شکست پروژه های وحدتگرا به دلیل اینکه غالباً از منابع اصلی رسالت الهی انحراف یافتند. چهارم؛ عدم تشخیص علت واقعی درگیری ها و اختلافات و ناتوانی در ارائه یک راه حل موفق.
پنجم؛ استعمارگران از نقاط ضعف حکومتهای ضعیف در جهان اسلام سوء استفاده کردند و اندیشه دولت ملی را در برابر حکومت و امت اسلامی مطرح کردند و ششم؛ شکست داخلی بخشهای بزرگی از جامعه اسلامی پس از هجمه استعمار با دور شدن از ارزشها و آموزه های اسلام و روی آوردن به فرهنگ غربی که هدفش تقسیم و تجزیه امت و سیطره کامل بر آن بود.
*به نظر شما آیا اختلافات بین شیعه و سنی با برگزاری همایش ها و کنفرانس ها بر طرف می شود؟
طبیعتاً هر جنبش یا کنشی نیازمند بنیان نظری و مبنای فلسفی است و اهمیت کنفراس ها و همایش ها هم در همین جاست. اما اینکه از این کنفرانس ها انتظار بیش از حد استطاعت داشته باشیم اشتباه است. لذا برای ایجاد عملی وحدت باید همزمان به گام های تئوریک و علمی هم توجه داشته باشیم. البته نمی گویم چنین امری سهل و ساده باشد، اما محال هم نیست و اگر به حقیقت وحدت اسلامی ایمان نداشتیم اصلاً در این مسیر گام بر نمی داشتیم و برای همین است که می گوییم این وحدت همزمان هم گزینه ما و هم سرنوشت ماست.
*چگونه می توانیم سطح آگاهی شیعه و سنی را بالا ببریم؟
علمای امت باید نقش و مسؤولیت پیشروانه خود را پذیرفته و بدانند که مبارزه با فتنه و اختلاف در جهان اسلام مستلزم استفاده از همه روش ها و منابع در دسترس در کنار اصل دوگانه پاکی هدف و وسیله است. امروز ابزارهای آموزش و فرهنگ سازی بسیار متنوع و گسترده شده و در صدر همه اینها باید نقش مساجد به عنوان مرکز دعوت، فرهنگ سازی و رهبری احیاء شود. دشمنان به اهمیت نقش مسجدها پی برده اند و برای همین تلاش می کنند که جایگاه آن را تضعیف کرده و آن را کمرنگ جلوه دهند.
*اظهارات برخی جریان های مدعی دفاع از حقوق اهل سنت در جهان عرب را چگونه ارزیابی می کنید؟
به نظر ما اگر از اسلام دفاع شود خود به خود از حقوق اهل سنت هم دفاع شده و مطمئناً این دفاع از طریق دمیدن در آتش فتنه مذهبی و هم پیمانی با دشمنان و کینه ورزی نسبت به دوستان و برادران میسر نمی شود. این دسته اگر واقعاً می خواستند از حقوق اهل سنت و از اسلام حمایت کنند بیایند بگویند در برابر تجاوزگری های اسرائیل در فلسطین و سرکوب مردم آنجا چه کرده اند و بلکه باید توضیح دهند چه توسعه یا دستاوردی برای هموطنان شان به بار آورده اند. این ادعاها دیگر روی کسی تأثیر ندارد.
پس به طور خلاصه باید گفت مدافع حقیقی اهل سنت کسی است که از اسلام (چه شیعه و چه سنی) دفاع کند و از مقاومت و وحدت در فلسطین در برابر رژیم اشغالگر قدس حمایت کرده و در برابر استکبار جهانی بایستد.